درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۰۵: فصل پنجم: تروک (۱)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

تأمین

مورد اول از تروک: تأمین

بیان شد که علاوه بر تروکی در گذشته بیان شد، موارد دیگری وجود دارد که مرحوم شهید در فصل پنجم بیاان نموده است.

یکی از آن تروک تأمین یعنی آمین گفتن در نماز است. مرحوم شهید می‌فرماید: آمین گفتن در نماز باید ترک شود، آن هم در جمیع احوال نماز. یعنی اینگونه نیست که در جای خاصی فقط منع داشته باشد. چه بعد از سوره حمد باشد (که اهل تسنن بعد از سوره حمد، آمین می‌گویند) یا در جای دیگری از نماز مثل دعا بعد از قنوت باشد. مرحوم شهید می‌فرماید: این که برخی معتقدند اگر آمین گفتن بعد از حمد یا دعا باشد، اشکالی ندارد، از نظر ما پذیرفته نیست و آمین گفتن ممنوع است. مگر در فرض تقیه که در این صورت، ترک آمین گفتن واجب نیست. یعین مصلی می‌تواند آمین بگوید. بلکه چه بسا بتوان ادعا نمود که آمین گفتن در مواردی واجب می‌شود. مثلا در جایی که خطری انسان را تهدید می‌کند، آمین گفتن واجب می‌شود.

اگر در غیر موارد تقیه، مصلی آمین بگوید، نماز باطل می‌شود. به دلیل این که آمین گفتن در غیر مقام تقیه، نهی دارد. این نهی مقتضی فساد در عبادت است. چون کسی که آمین می‌گوید، در حقیقت کلام بی‌جا و کلام منهی عنه را در نماز گفته و کلام بی‌جا و کلام منهی عنه، موجب فساد و بطلان نماز است. نهی مورد ادعا را می‌توان در روایات مشاهده نمود. مثلا در روایتی چنین بیان شده است: امام باقر عليه‌السلام قال: و لا تقولن اذا فرغت من قرائتک آمین (بعد از قرائت نماز، آمین نگو) فإن شئت (اگر می‌خواهی چیزی بگویی) قلت: الحمد لله رب العالمین[۱].

سوال: آمین، اسم فعل امر به معنای استجب است. اگر کسی به جای آمین، بگوید: اللهم استجب. یعنی خداوندا! دعای من را اجابت بفرما. چه حکمی دارد؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: اگر کسی به جای آمین بگوید اللهم استجب، نمازش باطل نمی‌شود. هرچند که استجب با آمین، از نظر معنایی یکی هستند. گرچه قائل به این که با اللهم استجب هم نماز باطل می‌شود، وجود دارد. اما مرحوم شهید می‌فرماید این سخن نا صحیحی است و این مبالغه است. زیرا آنچه که در روایات منهی است، آمین است. هرچند که استجب از نظر معنایی با آمین یکی است اما استجب، نهی ندارد.

برخی معتقدند که آمین گفتن در نماز، کراهت دارد و حرمت ندارد. مرحوم شهید می‌فرماید: این نظر صحیح نیست.

دلیل قائلین به کراهت چنین است: تأمین، دعا است. قبل از آن که مصلی در نماز بگوید آمین، در سوره مبارکه حمد، چنین قرائت می‌کند: اهدنا الصراط المستقیم. (خدایا! ما را به صراط مستقیم هدایت کن.) مصلی در این هنگام دعا کرده است و بعد از این دعا می‌گوید: آمین. به عبارت دیگر، چون سوره مبارکه حمد، مشتمل بر دعا است و مصلی در پایان می‌گوید آمین (اللهم استجب) و در حقیقت دعا خوانده است. این نوعی ذکر است و نمی‌تواند باعث بطلان نماز شود.

برخی دلیل بطلان نماز را با آمین، صرف نهی روایات قرار نداده‌اند. توضیح مطلب آن که: برخی دلیل این که آمین گفتن، موجب بطلان نماز می‌شود را وجود نهی در روایات، دانسته‌اند. برخی معتقدند که دلیل بطلان نماز با آمین، نهی نیست بلکه دلیلش آن است که آمین به معنای اللهم استجب است. آمین را مثلا بعد از سوره مبارکه حمد می‌گوییم. دعایی که در سوره مبارکه حمد استفاده شده است، از چند حالت خارج نیست.

حالت اول: اگر مصلی از سوره حمد و اهدنا الصراط المستقیم، هم قصد دعا کند (یعنی معنا و دعای آن را در نظر داشته باشد) و هم قصد حکایت از قرآن کند (یعنی به عنوان قرآن و آنچه که خداوند متعال در قرآن فرموده، به آن عنوان این را قرائت کند)، لازمه آن استعمال لفظ مشترک در دو معنا است. به عبارت دیگر، لازمه‌اش این است که یک لفظ در دو معنا، استعمال شده باشد و در جای خودش ثابت شده است که استعمال لفظ در اکثر از معنا، جایز نیست. بنابر این، اگر هم دعا را اراده کرده باشد که آمین برای دعا باشد و هم قرآن را اراده کرده باشد، استعمال لفظ در اکثر از معنا است.

حالت دوم: اگر مصلی، قصد دعا از سوره حمد نکند و تنها قصد حکایت قرآن را داشته باشد، دیگر آمین گفتن او بی‌فایده است. چون دعا نخوانده است که در پایان دعا بخواهد آمین بگوید. در این صورت، تأمین بی‌فایده و لغو می‌شود.

حالت سوم: اگر صرفا قصد دعا داشته باشد و قصد حکایت از قرآن را نداشته باشد، قرآن بودن سوره حمد منتفی می‌شود. در حالی که باید در نماز، سوره حمد را به عنوان قرآن قرائت کنیم نه به عنوان دعا.

لذا چه قصد قرآن به تنهایی داشته باشد و چه قصد دعا به تنهایی داشته باشد و چه قصد هر دو را داشته باشد، به بن بست منتهی می‌شود و راهی وجود ندارد که آمین درست شود. لذا معتقد می‌شویم که گفتن آمین اشکال دارد و موجب بطلان نماز می‌شود.

مرحوم شهید ثانی: این نظریه را نمی‌پذیرد.


وسائل الشیعه، ج۶، ص۶۸، ح۴.

۴

تطبیق تأمین

﴿ والتأمين ﴾ في جميع أحوال الصلاة (آمین گفتن در تمام احوال نماز، جزء تروک نماز است و باید ترک شود) وإن كان (التأمین) عقيب الحمد أو دعاءً (دعاءً، عطف به عقیب است. یعنی اگر چه بعد از حمد باشد یا به عنوان دعاء باشد. هر کدام که باشد، اشکال دارد.) ﴿ إلّالتقيّةٍ ﴾ (مگر برای تقیه) فيجوز حينئذٍ (جایز است تأمین، حین التقیه. نه تنها واجب است)، بل قد يجب (بلکه گاهی واجب می‌شود. بل قد یجب، بسته به آن دارد که تقیه در چه حدی باشد. گاهی تقیه تنها حرمت را رفع می‌کند اما واجب نمی‌کند اما گاهی مثلا خطر جانی دارد که در این حالت ممکن است به حد وجوب برسد.) ﴿ وتبطل الصلاة ﴾ بفعله لغيرها (باطل می‌شود نماز بواسطه انجام تأمین، لغیر التقیه. به عبارت دیگر، اگر تقیه نبود و مصلی، آمین گفت، نماز او باطل می‌شود.)؛ للنهي عنه في الأخبار (بخاطر نهی از تأمین در روایات) المقتضي للفساد في العبادة (نهی مقتضی فساد است در عبادت. یعنی نهی شده از تأمین و مصلی امر منهی عنه و حرام را در عبادت انجام داده است و نهی در عبادت هم موجب فساد عبادت می‌شود). ولا تبطل (الصلاة) بقوله: «اللّهمّ استجب» (با گفتن اللهم استجب، نماز باطل نمی‌شود. یعنی اگر سوره مبارکه حمد را قرائت کرد و پس از آن گفت: اللهم استجب یا قنوت را خواند و پس از آن گفت: اللهم استجب. مرحوم شهید می‌فرماید: با این عبارت، نماز باطل نمی‌شود.) وإن كان بمعناه (هرچند که اللهم استجب به معنای آمین است.)، وبالغ من أبطل به (مبالغه کرده کسی که باطل کرده است نماز را بواسطه، اللهم استجب. یعنی برخی معتقدند نه تنها آمین گفتن موجب بطلان نماز است، بلکه اللهم استجب نیز موجب بطلان نماز می‌شود. مرحوم شهید می‌فرماید: این نظر، مبالغه است. چون آنچه که در روایات بیان شده است، آمین است؛ نه اللهم استجب. این که معنای اللهم استجب، با آمین یکی است، دلیل نمی‌شود که همانطور که آمین باعث بطلان نماز است، اللهم استجب نیز باعث بطلان نماز شود.) كما ضعف (همچنان که ضعیف است قول کسی که) قولُ من كرّه التأمين (آمین گفتن، کراهت دارد و حرمت ندارد و در نتیجه باعث بطلان نماز نیست. در حقیقت سه نظریه در این مسئله وجود دارد. برخی معتقدند که نه گفتن اللهم استجب، مشکل دارد و نه گفتن آمین. این گروه کسانی هستند که آمین گفتن را مکروه می‌دانند. برخی معتقدند که هم آمین گفتن موجب بطلان نماز می‌شود و هم اللهم استجب گفتن، موجب بطلان نماز می‌شود. مرحوم شهید می‌فرماید: هر دو گروه اشتباه می‌کنند. نهی مربوط به آمین گفتن می‌شود و دلیلی بر بطلان نماز بواسطه گفتن اللهم استجب، وجود ندارد. افرادی که معتقدند آمین گفتن کراهت دارد، دلیشان چیست؟) بناءً (بناءً، علت کرّه است. یعنی کسانی که قائل به کراهت می‌باشند، دلیلشان چنین است:) على أنّه دعاءٌ (بناء بر این که آمین گفتن، دعا است.) باستجابة ما يدعو به (دعا است نسبت به استجابت آنچه که دعا می‌کند، مصلی به آن. یعنی مصلی در نماز گفته است اهدنا الصراط المستقیم و در آخر سوره مبارکه حمد می‌گوید: آمین. یعنی این دعایی که خواندم را استجابت کن.) وأنّ الفاتحة تشتمل على الدعاء (سوره مبارکه حمد هم مشتمل بر دعا است. گویی قائلین به کراهت در صدد بیان این نکته است که دلیلی بر این که آمین گفتن موجب بطلان نماز باشد، نداریم. از او پرسیده می‌شود که اگر دلیل وجود ندارد، چرا قائل به کراهت آمین گفتن در نماز هستید؟ می‌گوید: بخاطر نهی در روایات. یعنی نهی در روایات را حمل بر کراهت می‌کند و وجهی ندارد که حمل بر حرمت کنیم.)، لا لأنّ قصد الدعاء بها يوجب استعمال المشترك (لا لأنّ، به للنهی در صفحه گذشته بازگشت دارد. یعنی تبطل الصلاة بفعله لغیرها -باطل می‌شود نماز بواسطه انجام تأمین برای غیر تقیه. دلیل بطلان نماز، نهی است. لا لأنّ قصد الدعاء بها یوجب استعمال المشترک. یعنی دلیل بطلان نماز، این نیست. برخی دلیل بطلان نماز را اینگونه گفته‌اند. مرحوم شهید می‌فرماید: این را ما قبول نداریم. کسانی که دلیل بطلان را ذکر کرده‌اند، چگونه مطرح کرده‌اند که شهید ثانی نمی‌پذیرد؟ آن‌ها چنین گفته‌اند: لأنّ قصد الدعاء بها - قصد دعا کردن به سوره مبارکه فاتحه- یوجب استعمال المشترک) في معنييه (این موجب می‌شود استعمال لفظ مشترک در دو معنا. یعنی لفظی مثل عین را هم در ذهب و هم در چشمه استعمال کنیم. اگر در هر دو معنا استعمال شود، استعمال لفظ در اکثر از معنا می‌شود و استعمال لفظ در اکثر از معنا در نزد اصولیین پذیرفته نیست.) على تقدير قصد الدعاء بالقرآن (بر فرض این که قصد دعا کنیم به قرآن. یعنی هم قصد قرآن بودن این عبارت را داشته باشیم و هم قصد دعا بودن عبارت را داشته باشیم)، وعدم فائدة التأمين مع انتفاء الأوّل (عدم فائدة، به استعمال، عطف می‌شود. یعنی قصد دعا موجب می‌شود عدم فائده تأمین را در صورتی که اولی منتفی شود. اولی منتفی شود یعنی بین قصد دعا و قصد قرآن، قصد دعا را نداشته باشد و تنها قصد قرآن داشته باشد. اگر منتفی شود قصد دعا و تنها قصد قرآن داشته باشد، در این حالت، آمین را برای چه می‌گوید در حالی که دعا نکرده است؟! لغو بودن تأمین مع انتفاء الاول)، وانتفاء القرآن مع انتفاء الثاني (اگر مصلی بین قصد دعا و قصد قرآن، ثانی را منتفی کند. یعنی قصد قرآن را نداشته باشد. اگر انتفاء شود ثانی، انتفاء می‌شود قرآن بودن سوره حمد و حال آن که مصلی باید سوره مبارکه حمد را به عنوان قرآن بخواند نه به عنوان دعا. لأنّ تا کنون، دلیل دوم برای بطلان که مرحوم شهید ثانی آن را قبول ندارد. دلیل دوم عبارت است از این که سوره حمد یا به قصد قرآن و به قصد دعا می‌خواند که استعمال لفظ در اکثر از معنا می‌شود. یا فقط به قصد دعا می‌خواند که دیگر قرآن نیست. یا فقط به قصد قرآن می‌خواند که در این صورت دعا نیست و آمین گفتن لغو می‌باشد. لا لأنّ که مرحوم شهید فرمود یعنی دلیل بطلان این نیست. چرا دلیل بطلان نماز، این نیست؟) (رد شارع است. یعنی دلیل لا در لا لأنّ است. چرا می‌گوییم دلیل بطلان نماز این نیست و آن را نمی‌پذیریم؟ شهید ثانی می‌فرماید: اولا قصد دعا به آنچه از قرآن نازل شده بر پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منافاتی با قرآن بودن ندارد. چه اشکالی دارد که قصد دعا کنیم و آن آیه‌ای که قصد دعا کردیم را به عنوان قرآن، تلاوت کنیم. در این صورت موجب استعمال لفظ در اکثر از معنا نمی‌شود. چون معنا یکی است و دو معنا نیست. گاهی گفته می‌شود عین و مراد هم چشم و هم چشمه است. این استعمال لفظ در اکثر از معنا است. اما اگر گفته شود اهدنا الصراط المستقیم، این اهدنا الصراط المستقیم یک معنا بیشتر ندارد و آن به این معنا است که خداوندا! ما را به راه راست هدایت کن. از طرفی، این آیه را به عنوان قرآن می‌خواند و آن هنگامی که به عنوان قرآن می‌خواند، دعا هم می‌کند. این استعمال لفظ در اکثر از معنا نیست. معنا یکی است و دو معنا نیست. ثانیا: این که فرمودید اگر قصد دعا نشود، آمین گفتن لغو می‌باشد، پذیرفته نمی‌شود. زیرا از این آیه شریفه، قصد قرآن می‌کنیم و قصد دعا نمی‌کنیم اما در عین حال، آمین گفتن لغو نخواهد بود. زیرا آمین گفتن، به معنای طلب استجابت دعا، اعم از این است که قصد کنم این دعا را یا دعاهای دیگری که در نماز می‌شود یا حتی قصد کند دعاهایی که در خارج از نماز کرده است. ضرورتی ندارد که آمین، حتما همان دعایی را در نظر داشته باشد که در چند کلمه قبل، بیان شده است. بنابر این، بی‌فائده بودن تأمین در صورتی که قصد دعا نشود، صحیح نیست. زیرا تأمین به معنای طلب استجابت دعا، اعم از دعا حاضر است. یعنی دعاهای بعد و دعاهایی که در ذهن مصلی است، را شامل می‌شود. لذا لغو و بی‌فایده نخواهد بود. بنابر این، دلیل اصلی بر بطلان نماز به تأمین، نهی روایات است.

سوال: در مقام تقیه، ترک تأمین، حرام می‌باشد. اگر گفته شود که تأمین حرام نیست بل قد یجب، اگر گفتن تأمین واجب بود اما در عین حال، مصلی آن را ترک کرد و تقیه را ترک کرد. این که واجب را ترک کرده و معصیت نموده است، پذیرفته است. اما آیا نماز او صحیح است یا خیر؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: ترک تأمین، حرام است. تأمین امر خارج از نماز است و نهی در صورتی موجب فساد عبادت است که نهی از کل عبادت یا جزء عبادت باشد نه امر خارج از عبادت. لذا ترک تأمین، هرچند که حرام است و از او محقق شد اما ترک تأمین، جزء عبادت یا کل عبادت نیست که موجب بطلان عبادت شود.

اشکال: پس چرا خود تأمین را مبطل نماز دانستید؟

پاسخ: این که خود تأمین مبطل نماز دانسته شد، با این که تأمین خارج از عبادت است به این دلیل است که تأمین، کلامی خارج از نماز و مورد نهی است و بیان کلام بی‌جا بصورت عمدی در نماز، موجب بطلان نماز است.) لأنّ (لأنّ، دلیل لا است. چرا این علت را قبول ندارید. علتش این است) قصد الدعاء بالمنزَّل منه قرآناً لا ينافيه (قصد دعا به آنچه که نازل شده از قرآن به عنوان قرآن، منافات ندارد با قرآن بودن. یعنی می‌توان، قصد دعا داشته باشد و در عین حال، قرآن هم باشد.)، ولا يوجب الاشتراك (این موجب اشتراک نیست. یعنی این گونه نیست که دو معنا باشد و لفظ، مشترک در آن معنا باشد.)؛ لاتّحاد المعنى (بخاطر این که اساسا در اینجا یک معنا بیشتر وجود ندارد.)، ولاشتماله على طلب الاستجابة لما يدعو به أعمَّ من الحاضر (مشتمل می‌شود، آمین گفتن، اعم از دعا حاضر را. یعنی مشتمل است آمین گفتن بر طلب استجابت آنچه که دعا کرده به آن اما اعم از حاضر.)، وإنّما الوجه النهي. (این است و جز این نیست که دلیل اصلی بطلان نماز، نهی روایت است نه آنچه که دیگران ذکر کرده‌اند.

سوال: آیا اگر مصلی در صورتی که تأمین واجب بود اما او آن را در نماز بیان نکرد، نمازش باطل می‌شود یا خیر؟ می‌فرماید:) ولا تبطل (باطل نمی‌شود نماز) بتركه (به ترک تأمین) في موضع التقيّة (یعنی اگر در جایگاه تقیه که باید تأمین می‌کرد، تأمین را ترک کرد. چرا نماز در این صورت باطل نیست؟)؛ لأنّه (ضمیر لأنّه به ترک تأمین بازگشت دارد. بخاطر این که ترک تأمین که حرام است) خارجٌ عنها (خارج از نماز است و نهی خارج از عبادت، موجب بطلان عبادت نمی‌شود). والإ بطال في الفعل (کسی می‌گوید: اگر این گونه است پس چرا آمین گفتن در غیر حالت تقیه، موجب بطلان نماز می‌شود؟ در پاسخ می‌فرماید:) مع كونه كذلك (با این که انجام تأمین، خارج از نماز است. اما دلیل ابطال آن چنین است:)؛ لاشتماله على الكلام المنهيّ عنه. (کلام بی‌جا در نماز بیان شده است و بیان کلام بی‌جا در نماز بصورت عمدی، موجب بطلان نماز می‌شود.)

۵

ترک واجب عمدا

ترک واجب عمدا

از دیگر اموری که باید در نماز ترک شود، ترک واجب عمدا است. به عبارت دیگر، مصلی باید تمام واجبات را انجام دهد. کذا ترک الواجب عمداً، کذا یعنی همیچنین از تروک است ترک واجب عمدا. خواه رکن یا غیر رکن باشد. یعنی هم ارکان نماز که واجب است را مصلی باید انجام دهد و ترک نکند و هم غیر ارکان را باید انجام دهد و بصورت عمدی ترک نکند.

باید توجه داشت که ایشان می‌فرماید: ترک ترک واجب، در حقیقت به معنای انجام واجب است. اطلاق ترک بر ترکِ ترک، مجاز است، به علاقه سببیت. چون انجام واجب سببِ ترکِ ترک واجب است. یعنی اگر واجب را انجام دهد، ترک واجب نکرده است. چون انجام واجب، سبب می‌شود برای ترکِ ترک واجب و رابطه سبب و مسببی است، ترک واجب را از تروک قلمداد کرده‌اند. با این که باید گفته می‌شد خود واجب از واجبات است.

۶

تطبیق ترک واجب عمدا

﴿ وكذا تركُ الواجب عمداً ﴾ (کذا یعنی از تروک است. یکی دیگر از اموری که باید ترک شود، ترک واجب عمدا است. مصلی نمی‌تواند هیچ واجبی را در نماز بصورت عمدی ترک کند.) ركناً كان (آن واجب رکن باشد) أم غيره (یا غیر رکن باشد). وفي إطلاق الترك على ترك الترك (در این که اطلاق کردیم، ترک بر ترکِ ترک. یعنی ترکِ ترک واجب را از تروک قلمداد کردیم) ـ الذي هو (هو یعنی آن ترکِ ترکی که فعل الضد است) فعل الضدّ وهو الواجب (هرگاه گفته می‌شود ترکِ ترک واجب یعنی انجام واجب. گفته می‌شود: به جای ترکِ ترک می‌گفتید واجب. چرا ترک نماز را از تروک محسوب کردید؟ می‌فرماید: در اطلاق این ترک بر ترک الترک) ـ نوعٌ من التجوّز. (تجوز یعنی مجاز گویی.

نسبت به عموم واجبات، چه عمدی و چه سهوی، ترک واجب باید ترک شود. یعنی واجبات باید انجام شود. اما ترک واجب که گفته می‌شود یکی از تروک است عمدا، چه رکن باشد و چه غیر رکن باشد. اما اگر چیزی از ارکان نماز باشد، ترک رکن باید ترک شود حتی در صورت سهوی. لذا اگر مصلی بصورت سهوی رکن را انجام ندهد - ترک نکند، ترک رکن را- نمازش باطل است.)

﴿ الفصل الخامس

﴿ في التروك

يمكن أن يريد بها ما يجب تركه ، فيكون «الالتفات» (١) إلى آخر الفصل مذكوراً بالتبع ، وأن يريد بها ما يُطلب تركه أعمّ من كون الطلب مانعاً من النقيض.

﴿ وهي : ما سلف في الشرط السادس (٢).

﴿ والتأمين في جميع أحوال الصلاة وإن كان عقيب الحمد أو دعاءً ﴿ إلّالتقيّةٍ فيجوز حينئذٍ ، بل قد يجب ﴿ وتبطل الصلاة بفعله لغيرها؛ للنهي عنه (٣) في الأخبار (٤) المقتضي للفساد في العبادة. ولا تبطل بقوله : «اللّهمّ

____________________

(١) إشارة إلى ما يأتي من قول المصنّف قدس‌سره : ويكره الالتفات ...

(٢) من الفصل الثاني في الصفحة ١٨٤.

(٣) هذا النهي يرجع إلى الأفعال الخارجة عن الصلاة ، فيبطل منها ما تضمّن حرفين فصاعداً كما سلف ، وهو المشهور في ضابط الخارج القولي. أمّا الفعلي فالمعتبر في المفسد منه الكثرة ، ومن ثَمّ اختُلف في الإبطال بالتكفير ، من حيث إنّه من الأفعال ولا يوصف بالكثرة. هذا هو المراد من قوله : «المقتضى للفساد في العبادة» لا النهي المتعارف المتعلّق بنفس العبادة ، فإنّه وإن دلّ على الفساد ، إلّا أنّ هذا ليس منه. وإلى هذا المعنى أشار بقوله فيما يأتي : «والإبطال في الفعل لاشتماله على الكلام المنهيّ عنه». (منه رحمه‌الله).

(٤) راجع الوسائل ٤ : ٧٥٢ ، الباب ١٧ من أبواب القراءة في الصلاة.

استجب» وإن كان بمعناه ، وبالغ من أبطل به (١) كما ضعف قولُ من كرّه التأمين (٢) بناءً على أنّه دعاءٌ باستجابة ما يدعو به وأنّ الفاتحة تشتمل على الدعاء ، لا لأنّ قصد الدعاء بها يوجب استعمال المشترك في معنييه على تقدير قصد الدعاء بالقرآن ، وعدم فائدة التأمين مع انتفاء الأوّل ، وانتفاء القرآن مع انتفاء الثاني (٣) لأنّ قصد الدعاء بالمنزَّل منه قرآناً لا ينافيه ، ولا يوجب الاشتراك؛ لاتّحاد المعنى ، ولاشتماله على طلب الاستجابة لما يدعو به أعمَّ من الحاضر ، وإنّما الوجه النهي.

ولا تبطل بتركه في موضع التقيّة؛ لأنّه خارجٌ عنها. والإ بطال في الفعل مع كونه كذلك؛ لاشتماله على الكلام المنهيّ عنه.

﴿ وكذا تركُ الواجب عمداً ركناً كان أم غيره. وفي إطلاق الترك على ترك الترك (٤) ـ الذي هو فعل الضدّ وهو الواجب ـ نوعٌ من التجوّز.

____________________

(١) كالمحقّق في المعتبر ٢ : ١٨٥ ، والعلّامة في نهاية الإحكام ١ : ٤٦٦.

(٢) قال الفاضل الآبي قدس‌سره : القول بالتحريم مذهب الثلاثة وأتباعهم ، وما أعرف فيه مخالفاً إلّا ما حكى شيخنا ـ دام ظلّه ـ في الدرس عن أبي الصلاح الكراهية ، وما وجدته في مصنَّفه. كشف الرموز ١ : ١٥٦.

(٣) الأوّل هو قصد الدعاء ، والثاني قصد القرآن ، فإذا لم يقصد الدعاء انتفت فائدة التأمين ، وإذا لم يقصد القرآن بل محض الدعاء انتفى القرآن ، فبطلت الصلاة. هذا خلاصة تقرير علّة البطلان بالتأمين على ما ادّعاه الشيخ رحمه‌الله في التبيان [١ : ٤٦] وهي ضعيفة ، لما أشار إليه بقوله : «لأنّ قصد الدعاء ... إلخ». (منه رحمه‌الله).

(٤) لمّا فسّر التروك بما يجب تركه وأدرج هنا فيها ترك الواجب ، كان ترك الواجب ممّا يجب تركه ، ولمّا كان الترك أمراً عدميّاً كان تركه وجوديّاً ، وهو إيجاد ضدّه ، وهو فعل الواجب ، على نحو ما قيل : إنّ التكليف بترك الفعل يراد به فعل الضدّ هرباً من تعلّق التكليف بالمعدوم. (منه رحمه‌الله).