درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۰۶: فصل پنجم: تروک (۲)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

مورد سوم از تروک نماز: ترکِ ترک رکن

مورد سوم از تروک نماز: ترکِ ترک رکن

از دیگر اموری که در تروک نماز بیان می‌شود، آن است که مصلی، ترک رکن را در نماز، ترک کند، هرچند سهوا. این بدان معنا است که هرچند سهوا، ترک رکن را ترک نکند -یعنی یکی از ارکان نماز را ترک کند- نماز باطل است و مانند ترک واجب نیست که اگر بصورت عمدی ترک شود، موجب بطلان نماز است.

سوال: ارکان نماز چیست؟

پاسخ: نماز، پنج رکن دارد که به ترتیب عبارتند از نیت، قیام متصل به رکوع، تکبیرة الاحرام، رکوع، دو سجده با یکدیگر.

مشهور معتقد است که یک سجده به تنهایی، رکن محسوب نمی‌شود. لذا زیاده یا کم شدن یک سجده، اگر بصورت سهوی باشد، موجب بطلان نماز نمی‌شود. تنها اگر عمدی باشد، نماز را باطل می‌کند.

سوال: این که گفته می‌شود دو سجده با یکدیگر، رکن محسوب می‌شود، به چه معنایی است؟

توضیح سوال: مرحوم شهید می‌فرماید: هنگامی که گفته می‌شود هر دو سجده با یکدیگر رکن می‌باشد، مرکب می‌شود. مرکب بودن رکن این نتیجه را در پی دارد که با فوت یکی از دو سجده، مرکب از بین برود و این بدان معنا است که اگر مصلی، یک سجده را انجام دهد و دیگری را انجام ندهد، در حقیقت، رکن را انجام نداده است. چون مجموع بما هو مجموع، رکن می‌باشد. لذا با فوت یکی از دو سجده، مرکب از بین می‌رود و دیگر این مرکب، صدق نمی‌کند. لذا طبیعتا اگر گفته شود هر دو سجده با یکدیگر رکن است، با ترک یک سجده هرچند بصورت سهوی، باید نماز باطل باشد. در حالی که فقها این گونه فتوا نداده است. این مشکل را چگونه باید حل نمود؟ [۱]

پاسخ: مرحوم شهید، دو پاسخ در این رابطه بیان می‌کند و سپس آن‌ها را پاسخ می‌دهد.

پاسخ اول: رکن در مسئله سجده، مسمی سجده است. یعنی در هر رکعت باید سجده محقق شود. مسمی سجده یعنی هرچند به یک سجده. هنگامی که اخلال به مسمی سجده محقق شود، می‌توان گفت که نماز او باطل است.

چه زمانی اخلال به مسمی محقق می‌شود؟ در صورتی که هیچ یک از سجده‌ها را انجام ندهد. اگر مصلی، یک سجده را انجام دهد، مسمی سجده انجام شده است.

خلاصه پاسخ اول: مسمی سجده، رکن نماز است. مسمی سجده با یک سجده در هر رکعت، محقق می‌شود.

نظر شهید ثانی در مورد این پاسخ:

از نظر شهید ثانی، پاسخ مذکور، صحیح نیست. زیرا این پاسخ به نوعی اصل مسئله را پاک می‌کند. زیرا اشکال ناظر بر فرضی است که هر دو سجده با یکدیگر، رکن می‌باشد. در حالی که پاسخ مذکور، از فرض خارج شده است. چون فرض آن است که هر دو سجده با یکدیگر رکن است و در پاسخ این فرض لحاظ نشده است و گفته شده است که مسمی سجده رکن می‌باشد. اگر پذیرفته نشود که هر دو سجده با یکدیگر رکن است که اصلا اشکالی مطرح نمی‌شود. اشکال زمانی مطرح می‌شود که هر دو سجده با یکدیگر رکن باشد. مثلا مرحوم مصنف در کتاب الذکری پذیرفته است که هر دو سجده با یکدیگر رکن می‌باشد. اگر این نظریه را بپذیریم، معنایش آن است که اگر یک سجده، هرچند بصورت سهوی ترک شود، رکن انجام نشده است. در حالی که فقها نمی‌فرمایند اگر مصلی یک سجده را بصورت سهوی ترک کند، نمازش باطل است. لذا پاسخ مذکور، پاسخ اشکال نمی‌باشد. ضمن این که اگر گفته شود رکن مسمی سجده است، تالی فاسد دیگری دارد و آن عبارت است از این که با زیاد شدن یک سجده (اگر مصلی، سهوا به جای دو سجده، سه سجده انجام داد) باید پذیرفته شود که یک رکن اضافه شده است و هنگامی که یک رکن اضافه شد، باید پذیرفته شود که نماز باطل می‌شود. در حالی که این نظر، قائل ندارد. یعنی هیچ فقیهی نپذیرفته است که با اضافه شدن یک سجده بصورت سهوی، نماز باطل می‌شود. چون از نظر فقها، یک سجده به تنهایی، رکن محسوب نمی‌شود.


توضیح دوباره اشکال: از سویی فقها معتقدند که دو سجده با یکدیگر و بصورت مرکب، رکن محسوب می‌شود. این بدان معنا است که اگر یک سجده هرچند بصورت سهوی ترک بشود، دیگر مرکب و رکن انجام نشده و ترک رکن هم موجب، بطلان نماز می‌شود. اما فقها به این فتوا نداده‌اند و معتقدند که اگر مصلی، یک سجده را بصورت سهوی ترک کند، نمازش صحیح است.

۴

تطبیق مورد سوم از تروک نماز: ترکِ ترک رکن

﴿ أو ﴾ ترك ﴿ أحد الأركان الخمسة ولو سهواً (یکی از تروک، ترک یکی از ارکان خمسه است. یعنی باید ترک شود، ترکِ ارکان. به عبارت دیگر، ارکان باید انجام شود. چرا در این جا می‌فرماید: ولو سهوا؟ چون ترک رکن هرچند که سهوی باشد، باعث بطلان نماز است. ارکان نماز چیست؟)، وهي: النيّة والقيام (شهید اول می‌فرماید: القیام و سخنی از این که قیام متصل به رکوع باشد، بیان نفرموده است. در این مسئله دو نظر وجود دارد. برخی معتقدند که قیام متصل به رکوع -قیامی که قبل از رکوع اتفاق می‌افتد- باشد تا رکن باشد. اما برخی، اصل قیام را رکن می‌دانند. مرحوم شهید اول می‌فرماید: القیام) والتحريمة (تکبیرة الاحرام) والركوع والسجدتان معاً (رکوع یعنی رکوع در هر رکعت، نه این که در کل نماز، یک رکعت انجام شود به این معنا باشد که ارکان انجام شده است. بلکه در هر رکعت، یک رکوع، رکن می‌باشد. دو سجده در یک رکعت با یکدیگر رکن می‌باشد.﴾ أمّا إحداهما (فعلا مرحوم شهید ثانی، التفاتی به نیة و قیام و رکوع ندارد و ناظر به السجدتان معاً بحث می‌کند. اما احداهما یعنی یک سجده به تنهایی) فليست ركناً على المشهور (رکن نیست بنابر قول مشهور. از علی المشهور این نکته مشخص می‌شود که برخی، یک سجده به تنهایی را رکن محسوب کرده‌اند. اکنون که از نظر مشهور، دو سجده با یکدیگر رکن است، مشکلی عارض می‌شود و آن عبارت است از این که:)، مع أنّ الركن بهما يكون مركّباً (رکن به سبب هر دو سجده، یعنی اگر فقیهی، هر دو سجده را رکن بداند طبیعتا، رکن مرکب می‌شود)، وهو (مرکب بودن) يستدعي فواته بفواتها (می‌طلبد، فوات مرکب را به فوات یکی از سجدتین. یعنی اگر یکی از دو سجده ولو سهوی فوت شود، مرکب فوت شده است و دیگر مرکب محقق نشده است و هنگامی که مرکب محقق نشود، باید نماز باطل باشد. در حالی که فقها اینگونه فتوا نداده‌اند. یعنی قائل نشده‌اند که اگر مصلی یک سجده را بصورت سهوی ترک کند، نمازش باطل می‌باشد).

(ایشان می‌فرماید:) واعتذار المصنّف عنه في الذكرى (این که عذر آورده مرحوم مصنف از این اشکال در کتاب الذکری): بأنّ الركن مسمّى السجود (ایشان فرموده، رکن مرکب نیست بلکه مسمی سجود است که مسمی سجود با یک سجده هم محقق می‌شود.) ولا يتحقّق الإخلال به (به مسمی سجود. محقق نمی‌شود اخلال به این مسمی) إلّا بتركهما معاً (فقط در صورتی که مصلی، هر دو سجده را با همدیگر ترک کند، اخلال به مسمی کرده و باعث بطلان نماز می‌شود. اشکالی که ناظر بر این پاسخ است، آن است که) خروجٌ عن المتنازع (این پاسخ، خروج از آن چیزی است که محل نزاع است. فرض ما این بود که هر دو سجده با یکدیگر رکن است. اگر سجدتان معا رکن باشد، این اشکال حاصل می‌شود. اگر دست از این فرض برداشته شود و مسمی سجود را رکن بدانیم، این اشکال حاصل نمی‌شود و خروج از متنازع فیه می‌شود.)؛ لموافقته على كونهما معاً هو الركن (بخاطر موافقت مصنف بر این که هر دو سجده با یکدیگر، رکن می‌باشد)، وهو يستلزم الفوات بإحداهما (باز همان اشکال بر می‌گردد. هو به کونهما معاً هو الرکن، بازگشت دارد. یعنی این رکن بودن هر دو سجده با یکدیگر، مستلزم بطلان نماز است، با یک سجده. یعنی اگر یک سجده ترک شود و دیگری انجام شود، باعث فوت مرکب است)، فكيف يدّعي أنّه مسمّاه؟ (پس چگونه ادعا می‌کند که رکن، مسمی سجده است. أنّه، یعنی أنّ الرکن مسمی السجده. اشکال دیگر) ومع ذلك (اگر بپذیریم رکن بودن مسمی سجده را. مع ذلک یعنی رکنیت مسمی سجده) يستلزم بطلانها بزيادة واحدة (اگر یک سجده زیاد بشود هرچند سهوا -یعنی در یک رکعت بصورت سهوی به جای دو سجده، سه سجده انجام دهد- باید بپذیریم که نماز باطل است) لتحقّق المسمّى (چون با همین یک سجده اضافه، مسمی سجده، اضافه شد. هنگامی که مسمی سجده در یک رکعت، اضافه شد، طبیعتا باید گفته شود که نماز باطل است.)، ولا قائل به. (در حالی که قائل نداریم که با اضافه شدن یک سجده بصورت سهوی، نماز باطل می‌شود.)

۵

پاسخ دوم به اشکال شهید ثانی

وبأنّ انتفاء الماهيّة، عطف به بأنّ الركن مسمّى السجود، است.

پاسخ دوم به اشکال شهید ثانی

برخی مانند مرحوم مصنف در کتاب الذکری، پاسخ دومی را بیان فرموده‌اند که به شرح ذیل است.

خلاصه اشکال: اگر دو سجده را با یکدیگر رکن بدانیم، رکن تبدیل به مرکب می‌شود و هنگامی که رکن، مرکب باشد، با انتفاء و انجام ندادن یک سجده، نماز باید باطل شود. در حالی که فقها معتقدند، با انتفاء و انجام ندادن یک سجده، نماز باطل نمی‌شود.

پاسخ دوم: در ماهیت مرکب، گاهی انتفاء ماهیت به انتفاء تمام اجزاء است و گاهی به انتفاء بعض اجزاء است. یعنی اگر مرکبی وجود داشته باشد، گاهی انتفاء ماهیت آن مرکب، به انتفاء بعض اجزاء محقق می‌شود و گاهی انتفاء ماهیت به انتفاء تمام اجزاء است. در بحث سجده، آنچه سبب و مؤثر در بطلان نماز است، انتفاء ولو به انتفاء بعض اجزاء نیست. بلکه حتما باید برای بطلان نماز، انتفاء ماهیت محقق شود به انتفاء تمام اجزاء.

به عبارت دیگر، مرحوم مصنف در کتاب الذکری می‌فرماید: انتفاء مرکب گاهی به انتفاء تمام اجزاء است و گاهی به انتفاء بعض اجزاء است. در مسئله حاضر -سجده- انتفاء بعض اجزاء، ماهیت مرکب منتفی نمی‌شود بلکه باید انتفاء تمام اجزاء محقق شود تا ماهیت مرکب، منتفی شود، والّا اگر انتفاء بعض اجزاء، سبب بطلان نماز باشد، لازم می‌آید که اخلال به عضوی از اعضاء سجود، هرچند که بصورت سهوی باشد، مبطل نماز باشد. در سجده، هفت عضو از بدن باید روی زمین قرار گیرد. در این صورت اگر مصلی سهوا، کف یکی از دست‌ها را روی زمین قرار نداد، نمازش باید باطل باشد. اگر بنابر این باشد که به انتفاء جزء، ماهیت منتفی شود، در مثال مذکور، باید بپذیریم که نماز باطل است در حالی که هیچ فقیهی چنین فتوایی را بیان نفرموده است. بنابر این، مشخص می‌شود که مرکب مسئله حاضر از جمله مرکب‌هایی است که زمانی منتفی می‌شود که تمام اجزائش منتفی شود.

اشکال شهید ثانی به پاسخ مذکور:

 مرحوم شهید ثانی در نقد این دلیل می‌فرماید:

۱) اشکال اولی که در پاسخ اول بیان شد؛ در این پاسخ جاری است. فرض این بود که هر دو سجده معا، رکن است. اگر مجموع بما هو مجموع رکن است، این بدان معنا است که به انتفاء یک سجده، رکن، ترک شده است و دیگر معنا ندارد که یک مرکب را بما هو مرکب، رکن بدانیم اما به انتفاء یکی از اجزاء مرکب، نگوییم مرکب از بین رفته است. آیا می‌شود یکی از اجزاء مرکب از بین برود اما مرکب از بین نرود؟! آیا می‌توان جزئی از بین برود اما مرکب بما هو مرکب باقی بماند؟! قطعا مرکب باقی نمی‌ماند و تمام مرکب‌ها چنین هستند. اساسا این که مرکب را دو قسم کردید، باطل است. زیرا اگر از هر مرکبی، یک جزئش از بین برود، مرکب بما هو مرکب باقی نخواهد ماند.

تنها مشکلی که بیان شد باقی می‌ماند. در پاسخ بیان شد که اگر مصلی، هرچند سهوا، کف دست را روی زمین قرار ندهد، باید قائل به بطلان نماز او باشیم. مرحوم شهید ثانی در نقد این مثال چنین می‌فرماید: تفاوت است بین این که سجده‌ای را انجام ندهد یا این که دستش را روی زمین قرار ندهد. علتش این است که اعضای سجود، فرقش با پیشانی این است که اعضاء دیگر غیر از پیشانی، واجبات خارج از حقیقت سجده هستند. لذا اگر کسی سر را روی مهر قرار دهد اما نوک انگشتان پا را روی زمین قرار ندهد، عرف حکم به سجده کردن می‌کند. هرچند که واجب است که انگشت پا را روی زمین قرار دهد. اما ترک واجب، سجده بودن سجده را از بین نمی‌برد. یعنی مسمی سجده وجود دارد. اما اگر پیشانی را روی زمین قرار ندهد، هرچند که سایر اعضا را روی زمین قرار دهد، عرف حکم به سجده کردن نمی‌کند. در حقیقت در صدد بیان این هستیم که قرار دادن پیشانی روی زمین، جزء حقیقت سجده است که اگر آن را روی زمین قرار ندهد، عرف حکم به سجده کردن، نمی‌کند و اگر پیشانی را روی زمین قرار دهد، حکم به سجده کردن می‌کند، هرچند که اعضای دیگر را روی زمین قرار ندهد. لذا این اعضاء دیگر به غیر از پیشانی مانند ذکر گفتن و طمانینه است. که اگر کسی سجده را انجام دهد اما فراموش کند که ذکر را بگوید، سجده کرده است یا اگر بدنش در سجده آرام نباشد، بازهم سجده کرده است. این موارد، واجبات غیر رکنی هستند و خارج از حقیقت سجده هستند. برخلاف، گذاشتن پیشانی بر روی زمین. لذا این اشکال هم مردود می‌باشد.)

۶

تطبیق پاسخ دوم به اشکال شهید ثانی

وبأنّ انتفاء الماهيّة هنا (بأنّ، جواب دوم از اشکالی است که قبل از اعتذار المصنف، بیان شد. جواب دومی که مرحوم مصنف در کتاب الذکری بیان فرموده چنین است: انتفاء ماهیت در این جا) غير مؤثّرٍ مطلقاً (غیر مؤثر یعنی غیر مؤثر فی بطلان الصلاة. مطلقا یعنی چه به نحو، انتفاء تمام اجزاء و چه به انتفاء بعض اجزاء. انتفاء ماهیت در این جا، مؤثر در بطلان نیست مطلقا که گفته شود چه بعضی از اجزاء منتفی شود و چه کل اجزاء منتفی شود، نماز باطل می‌شود. چون اگر چنین گفته شود، مشکلی حادث می‌شود) وإلّا (اگر انتفاء ماهیت مطلقا مؤثر در بطلان باشد. یعنی ولو به انتفاء بعض اجزاء قرار شد که نماز باطل شود) لكان الإخلال بعضوٍ من أعضاء السجود مبطلاً (لازمه‌اش این است که اخلال به یکی از اعضاء سجود، نماز باطل شود. در حالی که فقها اینگونه فتوا نمی‌دهند. بنابر این، اگر انتفاء ماهیت به انتفاء اجزاء بصورت مطلقا نیست، پس چیست؟ می‌فرماید:) بل المؤثّر انتفاؤها رأساً (آنچه مؤثر در بطلان نماز است، انتفاء ماهیت است از ریشه. یعنی کل اجزاء دو سجده باید منتفی شود تا بتوان گفت که ماهیت منتفی شده است.) فيه ما مرّ (مرحوم شهید ثانی به این پاسخ نیز اشکال می‌کند و می‌فرماید: در این پاسخ، همان اشکالی است که گذشت. فیه ما مر، به اشکال اول از پاسخ اول بازگشت می‌کند. اشکالی که گذشت عبارت بود از این که از فرض مسئله خارج شدید. زیرا فرض مسئله این بود که دو سجده معا و مرکبا و مجموع بما هو مجوع، رکن باشد. اگر کسی این را پذیرفت، طبیعتا باید قائل شود که با ترک یک سجده، ماهیت از بین می‌رود و معنا ندارد که با ترک جزئی از مرکب، مرکب باقی بماند. لذا آن اشکال در این پاسخ نیز جاری است. تنها اشکالی که باقی می‌ماند آن اخلال بعضو من اعضاء السجود مبطلا، است. ایشان در این رابطه می‌فرماید:) والفرق بين الأعضاء غير الجبهة (الجبهة یعنی پیشانی. فرق بین اجزاء هفتگانه‌ای که روی زمین قرار می‌دهیم، غیر از پیشانی) وبينها (و بین خود پیشانی. یعنی فرق بین پیشانی و اعضاء دیگر، آن است که): بأ نّها (اعضاء دیگر غیر از جبهه) واجبات خارجة عن حقيقته (واجباتی است که خارج از حقیقت سجده است. حقیقت سجده، وابسطه به این که مصلی، دستش را روی زمین قرارا دهد یا این که انگشت پا را روی زمین قرار دهد، نیست، بلکه همانند ذکر گفتن و طمانینه بدن است. اگر کسی سجده رود اما بدنش تکان بخورد، عرف حکم به سجده کردن او می‌کند. دو نها یعنی دون الجبهة. جبهه، واجب خارج از حقیقت سجده نیست. اتفاقا، رکن سجده به این است که پیشانی روی زمین قرار گیرد و الا اگر کسی پیشانی را روی زمین قرار ندهد، هرچند که اعضاء دیگر را روی زمین قرار دهد، عرف به سجده کردن او حکم نمی‌کند. لذا اعضاء دیگر، هرچند که واجب هستند اما واجب رکنی برای سجده نیستند لذا اگر عمدا ترک شود، باعث بطلان نماز هستند اما اگر کسی بصورت سهوی آن‌ها را ترک کند، باعث بطلان نماز نمی‌شود.) ـ كالذكر والطمأنينة ـ دونها.

۷

عدم بطلان نماز در تمام موارد زیاده رکن

مرحوم شهید، پس از ذکر پنج رکن، در عبارت السجدة معا، اشکالی را مطرح فرمود. در خصوص این اشکال، دو پاسخ ارائه فرمود که در نهایت هر دو اشکال را مردود دانست. در حقیقت تا کنون اشکال مطرح شده در مورد السجدة معا، بی‌پاسخ ماند. مرحوم شهید، مطلب دیگری را مطرح می‌کند که در ذیل بیان می‌شود.

چنانچه بیان شد، زیاد شدن و کم شدن سهوی ارکان نماز، سبب بطلان نماز می‌شود. مرحوم شهید ثانی در خصوص این مطلب می‌فرماید: شهید اول در مورد بطلان نماز به سبب نقصان ارکان نماز، بیانی فرمود. (مرحوم شهید اول فرمود: أو ترك أحد الأركان الخمسة ولو سهواً. ترک یکی از ارکان خمسه یعنی نقصان آن رکن و مصلی باید ترک کند، ترک احد ارکان را. به عبارت دیگر، مصلی نباید ارکان را ناقص کند.) اما سخنی از زیاده ارکان بیان نفرمود. در حالی که لازم بود مرحوم شهید اول، زیاده احد ارکان را ذکر می‌کرد. چرا این نکته را بیان نفرمود؟

مرحوم شهید ثانی به این اشکال چنین پاسخ می‌فرماید: مرحوم شهید اول با عدم ذکر زیاده رکن به عنوان یکی از تروک، در صدد توجه دادن به این نکته بوده است که نسبت به زیاده رکن، کلیتی وجود ندارد که هر زیاده رکن، سبب بطلان نماز می‌شود. بلکه هر زیاده رکنی، سبب بطلان نماز نمی‌شود. در بسیاری از موارد این قاعده، تخلف پذیر است؛ هر چند که زیاده رکن، بصورت عمدی باشد. به عبارت دیگر، هرچند در بسیاری از موارد، زیاده رکن سبب بطلان نماز می‌شود اما در برخی از موارد که کم نیستند، زیاده رکن، سبب بطلان نماز نمی‌شود و به دلیل این که موارد استثناء کم نیستند، مرحوم شهید اول، این مورد را ذکر نکرده است.

مرحوم شهید ثانی، شش مورد را به عنوان نمونه ذکر می‌کند که در این شش مورد، زیاده رکن محقق می‌شود اما باعث بطلان نماز نیست. موارد نمونه به شرح ذیل هستند.

۱) نیت: نیت یعنی این که مصلی قصد انجام نماز داشته باشد. قصد وجوب و استحباب، قصد تمییز، قصد وجه، قصد قربت باید داشته باشد. اگر مصلی، در اول نماز نیت کرد، بعد از سوره حمد و در رکوع، نیت نماز کرد (نیت نماز را به تعدد انجام داد) مسلما باعث بطلان نیست. نه تنها باعث بطلان نیست بلکه این که نیت نماز را تا پایان نماز در ذهن داشته باشد، بهتر است. به تعبیر دیگر، هرچند، نیت از ارکان نماز است اما زیاده آن باعث بطلان نماز نیست.

چرا زیاده نیت، باعث بطلان نیست؟

اصل اولیه در نیت آن است که مصلی، نیت را از ابتدای نماز تا انتهای نماز استدامتا داشته باشد. اما به جهت این که معمولا ممکن نیست نیت بصورت استدامی حقیقی وجود داشته باشد، شارع مقدس فرموده استدامه حکمی کافی است. منظور از استدامه حکمی، به این معنا است که از ابتدا تا انتهای نماز، نیت منافی نماز، نداشته باشد. یعنی اگر نیت قطع نماز را بکند، نمازش باطل می‌شود؛ اما صرف این که نیت منافی نماز نداشته باشد، کافی است.

با این تفسیر، هنگامی که مصلی، نیت را تجدید می‌کند در حقیقت نیت‌های دیگر تأکید می‌شوند و برگشت به همان چیزی است که از ابتدا لازم بود و به استدامه نیت بصورت حقیقی، نزدیک‌تر است. لذا نمی‌توان گفت که زیاده نیت در این موارد، مبطل نماز است.

۲) نیت به همراه تکبیرة الاحرام: گاهی مصلی، نیت همراه تکبیرة الاحرام دارد (اضافه بر نیت ابتدایی و تکبیرة الاحرام اولی) اما نمازش باطل نمی‌شود. دو مثال برای این مورد بیان شده است.

الف) اگر شخصی، بین رکعت سوم و چهارم شک کرد، باید بنا را بر رکعت چهارم بگذارد اما یک رکعت نماز احتیاط بخواند. یعنی هنگامی که سلام داد، قیام کند، نیت کند و تکبیرة الاحرام بگوید و حمد را قرائت کند، سپس تشهد و سلام را بگوید. اگر کسی این کار را انجام داد و بعدا مشخص شود نمازی که بین رکعت سوم و چهارم شک کرده بود، سه رکعت بوده است. در این صورت، یک رکعت نمازی که قرائت کرده است، مکمل آن نماز می‌باشد. یعنی نماز چهار رکعتی او به همراه یک رکعتی که بعدش اقامه کرده است، تکمیل می‌شود. این در حالی است که یک نیت و تکبیرة الاحرام در اول نماز داشت و یک نیت و تکبیرة الاحرام دیگر در اول نماز دوم داشت. در این صورت، هرچند نیت و تکبیرة الاحرام اضافه شد اما نماز باطل نیست.

ب) در نماز سه رکعتی، در رکعت دوم پس از قرائت تشهد، اشتباها سلام داد. مصلی هم از افرادی است که نماز مغرب و عشا را پشت سر هم اقامه می‌کند. یعنی بین آن‌ها تسبیحات یا دعا نمی‌خواند. یعنی هنگامی که نماز مغرب را تمام می‌کند، بدون این که عمل منافی انجام دهد، قیام می‌کند و نیت نماز عشا می‌کند و تکبیرة الاحرام می‌گوید. هنگامی که نماز عشا را شروع کرد و قبل از رکوع رکعت اول نماز عشا، یادش آمد که نماز مغرب را دو رکعتی خوانده است. فقها فرموده‌اند در این صورت، همین نمازی که به عنوان رکعت اول نماز عشا است، رکعت سوم نماز مغرب قرار دهد.

۳) قیام: اگر کسی مانند مصنف بنابر ظاهر عبارت کتاب، مطلق قیام را رکن بداند، در این صورت قیام زیادی، مبطل نماز نیست. مثلا مصلی در رکعت دوم باید تشهد بخواند اما فراموش کرد و قیام کرد. قبل از رکوع رکعت سوم، یادش آمد که تشهد نخوانده است. در این صورت باید بنشیند و تشهد را بیان کند و دوباره برای رکعت سوم، قیام کند. در این صورت، یک قیام، اضافه شده است. اما نماز او باطل نمی‌شود.

۸

تطبیق عدم بطلان نماز در تمام موارد زیاده رکن

ولم يذكر المصنّف حكم زيادة الركن (مصنف ذکر نکرد حکم زیاده رکن را. حکم نقصان رکن را بیان نمود اما حکم زیاده رکن را بیان نفرمود) مع كون المشهور أنّ زيادته (زیادة الرکن) على حدّ نقيصته (یعنی مانند نقیصه است. به عبارت دیگر، همانگونه که نقیصه رکن باعث بطلان نماز می‌شود و از تروک است؛ زیاده رکن هم از تروک است و مرحوم شهید اول باید آن را متذکر می‌شد. چرا این را بیان نفرمود؟)؛ تنبيهاً (تنبیهاً، دلیل لم یذکر است) على فساد الكلّية في طرف الزيادة (برای توجه دادن بر این که کلی بودن این مسئله در طرف زیاده فاسد است. یعنی اینگونه نیست که هر زیاده رکنی سبب بطلان نماز باشد. چرا؟)، لتخلّفه (ضمیر به حکم کلی بطلان نماز در فرض زیاده، بازگشت می‌کند. تخلف دارد حکم کلی در مواضع زیادی.) في مواضع كثيرة لا تبطل بزيادته سهواً (به واسطه زیاد شدن رکن بصورت سهوی، باطل نیست)، كالنيّةِ (مثل نیت) فإنّ زيادتها موكِّدةٌ لنيابة الاستدامة الحكميّة عنها تخفيفاً (زیاده نیت، تأکید می‌کند. چون بخاطر نیابت استدامه حکمیه از نیت. در واقع، استدامه حکمیه از نیت نائب از استدامه حقیقیه شده است. چرا استدامه حکمیه نائب از استدامه حقیقه است؟ تخفیفا. یعنی شارع مقدس در صدد این بوده است که مکلف در سختی نباشد و تخفیف داده است و فرموده است که لازم نیست استدامه حقیقی داشته باشد.)، فإذا حصلت كان أولى (هنگامی که نیت حاصل شود یعنی هرچه به استدامه حقیقی، حاصل شود، بهتر است.)، وهي مع التكبير (نیت همراه تکبیرة الاحرام) فيما لو تبيّن للمحتاط الحاجةُ إليه (در صورتی که روشن شود برای محتاط -محتاط یعنی کسی که یک رکعت نماز احتیاط اقامه کرده است- نیاز به یک رکعت. یعنی مثلا در نماز چهار رکعتی که شک بین رکعت سوم و چهارم کرد و یک رکعت نماز احتیاط خوانده است، مشخص شود که به این یک رکعت نیاز داشته است. معنای نیاز به یک رکعت آن است که بعدا مشخص شود که در نماز چهار رکعتی، سه رکعت اقامه کرده است.) أو سلّم (سلّم به تبین، عطف می‌شود. یا سلام دهد) على نقصٍ (مثلا در رکعت دوم نماز مغرب، اشتباها سلام دهد.) وشرع في اُخرى (و نماز عشا را شروع کند) قبل فعل المنافي (قبل از این که فعل منافی را انجام دهد) مطلقاً (مطلقا یعنی هیچ منافی را انجام نداده باشد. در این صورت، رکعت اول نماز عشاء را رکعت سوم نماز مغرب قرار می‌دهد و نماز را تمام می‌کند. در این مثال، نیت و تکبیرة الاحرام اضافه شده است اما نماز باطل نشده است.) والقيام إن جعلناه (اگر قیام را قرار دهیم) مطلقاً ركناً (مطلقا یعنی اگر کسی اصل قیام را رکن قرار دهد، قیام اضافه باعث بطلان نماز نیست.) كما أطلقه (چنانچه مصنف، قیام را بصورت مطلق بیان فرمود و نفرمود قیام متصل به رکوع. در این صورت هم اگر کسی تشهد را بیان نکرد و قیام کرد و تا قبل از رکوع رکعت سوم، متوجه شد که تشهد را بیان نکرده است. در این صورت باید بنشیند و تشهد را بیان کند و دوباره، قیام کند. در این صورت، قیام اضافه شده است اما زیاد شدن رکن باعث بطلان نماز نیست.)

﴿ أو ترك ﴿ أحد الأركان الخمسة ولو سهواً ، وهي : النيّة والقيام والتحريمة والركوع والسجدتان معاً أمّا إحداهما فليست ركناً على المشهور ، مع أنّ الركن بهما يكون مركّباً ، وهو يستدعي فواته بفواتها (١).

واعتذار المصنّف عنه في الذكرى : بأنّ الركن مسمّى السجود ولا يتحقّق الإخلال به إلّا بتركهما معاً (٢) خروجٌ عن المتنازع؛ لموافقته على كونهما معاً هو الركن ، وهو يستلزم الفوات بإحداهما ، فكيف يدّعي أنّه مسمّاه؟ ومع ذلك يستلزم بطلانها بزيادة واحدة لتحقّق المسمّى ، ولا قائل به. وبأنّ انتفاء الماهيّة هنا غير مؤثّرٍ مطلقاً وإلّا لكان الإخلال بعضوٍ من أعضاء السجود مبطلاً بل المؤثّر انتفاؤها رأساً (٣) فيه ما مرّ (٤) والفرق بين الأعضاء غير الجبهة وبينها : بأ نّها واجبات خارجة عن حقيقته ـ كالذكر والطمأنينة ـ دونها.

ولم يذكر المصنّف حكم زيادة الركن مع كون المشهور أنّ زيادته على حدّ نقيصته؛ تنبيهاً على فساد الكلّية في طرف الزيادة ، لتخلّفه في مواضع كثيرة لا تبطل بزيادته سهواً ، كالنيّةِ فإنّ زيادتها موكِّدةٌ لنيابة الاستدامة الحكميّة عنها تخفيفاً ، فإذا حصلت كان أولى ، وهي مع التكبير فيما لو تبيّن للمحتاط الحاجةُ إليه أو سلّم على نقصٍ وشرع في اُخرى قبل فعل المنافي مطلقاً (٥) والقيام إن جعلناه

____________________

(١) في نسخة بدل (ر) : بفوات إحداهما.

(٢) و (٣) الذكرى ٣ : ٣٨٧.

(٤) قال الفاضل الإصفهاني قدس‌سره : من أنّه إذا اعترف بكون الركن هو المهيّة المركّبة ولا شك أنّها ينتفي بانتفاء جزئها ، فيلزم انتفاء الركن ، فكيف لا يكون مؤثّراً؟ المناهج السويّة : ١٥٢.

(٥) قال الفاضل الإصفهاني قدس‌سره : قيد للمنافي ، أي سواء كان المنافي منافياً للصلاة عمداً وسهواً معاً كالحدث ، أو لم يكن منافياً إلّا عمداً كالكلام. المناهج السوية : ١٥٤.

مطلقاً ركناً كما أطلقه ، والركوعِ فيما لو سبق به المأمومُ إمامَه سهواً ثمّ عاد إلى المتابعة ، والسجود فيما لو زاد واحدةً إن جعلنا الركن مسمّاه ، وزيادة جملة الأركان غير النيّة والتحريمة فيما إذا زاد ركعةً آخر الصلاة وقد جلس بقدر واجب التشهّد أو أتمّ المسافر ناسياً إلى أن خرج الوقت.

واعلم أنّ الحكم بركنيّة النيّة هو أحد الأقوال فيها (١) ، وإن كان التحقيق يقتضي كونها بالشرط أشبه.

وأمّا القيام : فهو ركنٌ في الجملة إجماعاً على ما نقله العلّامة (٢) ولولاه لأمكن القدح في ركنيّته؛ لأنّ زيادته ونقصانه لا يُبطلان إلّا مع اقترانه بالركوع ، ومعه يُستغنى عن القيام؛ لأنّ الركوع كافٍ في البطلان. وحينئذٍ فالركن منه إمّا ما اتّصل بالركوع ويكون إسناد الإ بطال إليه بسبب كونه أحدَ المعرّفين له ، أو يُجعل ركناً كيف اتّفق ، وفي موضعٍ لا تبطل بزيادته ونقصانه يكون مستثنىً كغيره. وعلى الأوّل ليس مجموع القيام المتّصل بالركوع ركناً ، بل الأمر الكلّي منه؛ ومن ثَمّ لو نسي القراءة أو أبعاضَها لم تبطل الصلاة. أو يُجعل الركن منه ما اشتمل على ركنٍ كالتحريمة ، ويُجعل من قبيل المعرِّفات السابقة (٣).

وأمّا التحريمة : فهي التكبير المنوّي به الدخول في الصلاة ، فمرجع ركنيّتها

____________________

(١) قال الفاضل قدس‌سره : والمشهور في ذلك ثلاثة أقوال : الركنيّة ، والشرطيّة ، وكونها متردّدة بينهما مع كونه بالشرط أشبه ، المناهج السويّة : ١٦٢. القول الأوّل للشيخ في المبسوط ١ : ١٠٠ ، والمحقّق في الشرائع ١ : ٧٨ ، والعلّامة في القواعد ١ : ٢٦٩. والثاني للمحقّق في المعتبر ٢ : ١٤٩. والثالث للمحقّق الثاني في جامع المقاصد ٢ : ٢١٧.

(٢) المنتهى ٥ : ٨ ، نسبه إلى كلّ علماء الإسلام.

(٣) أي : السابقة في الوجه الأوّل بقوله : «أحد المعرّفين له».