درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۹۸: مستحبات قرائت (۳)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

مستحبات قرائت

مستحبات قرائت:

در گذشته (صفحه ۲۰۷) کیفیت قرائات از جهت جهر و اخفات، بیان شد. اکنون وضعیت جهر و اخفات در نوافل و همچنین نمازهای واجب، غیر از نماز‌های یومیه است.

مرحوم شهید می‌فرماید: مستحب است در نوافل مربوط به شب، مثل نافله نماز مغرب و نافله نماز عشا و نماز شب، قرائت جهرا انجام شود اما در نوافل مربوط به روز، مثل نافله ظهر، نافله نماز عصر، مستحب است که اخفاتا انجام شود. در نماز‌های واجب، غیر از نمازهای یومیه، اگر نمازی است که در شب و روز نظیر است یعنی هم نماز مربوط به شب دارد و هم نماز مربوط به روز دارد، مثل نماز خسوف و کسوف، نماز خسوف چون ماه گرفتگی است، طبیعتا مربوط به شب است و نماز کسوف چون خورشید گرفتگی است، مربوط به روز است. بر این اساس که شب و روز دارد، این حکم را دارند. مثلا خسوف که مربوط به شب است، جهرا خوانده شود و نماز آیاتی که مربوط به کسوف است، اخفاتا خوانده شود. اما اگر نماز، نمازی است که نظیری در قسم دیگر ندارد. مثل نماز جمعه، نماز عید فطر، نماز عید قربان، نماز آیاتی که مربوط به زلزله است که این‌ها نمازی هستند که روز و شب ندارند. ایشان می‌فرماید: مطلقا مستحب است که به جهر اقامه شوند، هرچند که زلزله در روز محقق شود.

البته نماز جمعه و نماز عیدین، مربوط به روز است اما بازهم مرحوم شهید می‌فرماید چون نظیری در شب ندارد، مستحب است که جهرا اقامه شود.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: به نظر می‌رسد که مستحب است کسوفین هم مطلقا بصورت جهر اقامه شود. زیرا قاعده شهید اول در کسوفین جاری نیست. علت این که قاعده شهید اول در کسوفین جاری نیست آن است که ماه گرفتگی اختصاص به شب ندارد. یعنی اینگونه نیست که ماه گرفتگی اختصاص به شب و خورشید گرفتگی اختصاص به روز داشته باشد تا آن قاعده را جاری بدانیم. بلکه ماه گرفتگی در روز هم ممکن است که محقق شود. مثل بین الطلوعین در طرف مغرب که زمین بین ماه و خورشید قرار بگیرد.

۴

حکم کسی که خواندن سوره حمد را بلد نیست

حکم کسی که خواندن سوره حمد را بلد نیست:

اگر کسی خواندن سوره حمد را بلد نباشد، چه تکلیفی دارد؟

مرحوم شهید می‌فرماید: در صورت امکان و سعه وقت، واجب است که سوره حمد را تعلم کند و فراگیرد. اما اگر وقت ضیق است یا شخص توانایی فراگیری سوره را ندارد، چند وجه وجود دارد.

۱. مقداری از حمد را بلد است و مقداری را بلد نیست: مرحوم شهید می‌فرماید: اگر مقداری که بلد است را درست می‌خواند و عرفا به آن قرآن می‌گویند. مثلا یک آیه کامل را بلد است. در این صورت همان مقداری را که بلد است را بخواند.

۲. اگر قدری را بلد است که عرفا به آن قرآن نمی‌گویند. مثلا فقط الحمد لله را بلد است اما بلد نیست و نمی‌تواند بگوید: الحمد لله رب العالمین. عرف، الحمد لله به تنهایی را قرآن محسوب نمی‌کند. این شخص حکم کسی را دارد که هیچ چیزی بلد نیست. مرحوم شهید در این قسمت چند نکته را متذکر می‌شود.

الف) اگر مقداری را بلد است، آیا به همان مقداری که بلد است، اکتفا کند یا عوض آن مقداری که بلد نیست، باید چیز دیگری را بیان کند؟ ایشان می‌فرماید: ظاهر عبارت مصنف این است که عوض لازم نیست. چون عبارت مصنف چنین است: فإن ضاق الوقتُ قرأ ما يحسن منها و سخنی از عوض مطرح نکرده است. اما مرحوم شهید اول در کتاب الدروس، فرموده: نیاز به عوض دارد و قول به تعویض هم، قول اشهر است.

ب) اگر قائل به وجوب تعویض شدیم، در این صورت اگر غیر از حمد از جاهای دیگر قرآن را بلد نیست، همان مقدار از حمد را که بلد است، تکرار کند. مثلا الحمد لله رب العالمین را به قدری تکرار کند تا به اندازه یک سوره حمد شود. اما اگر غیر از حمد از قرآن در جاهای دیگر، چیزی را بلد است، دو وجه دارد. آیا یک آیه‌ای که از سوره حمد را بلد است را بخواند و بقیه را از جاهای دیگر قرآن بخواند؟ یا در این جا هم همان آیه حمد را باید تکرار کند؟

کسانی که می‌گویند همان آیه حمد را تکرار کند، می‌گویند: بعض خود حمد، اقرب به حمد است و لذا همان یک آیه سوره حمد را تکرار کند، بهتر از آن است که جای دیگر از قرآن را بخواند.

کسانی که می‌گویند، جای دیگر از قرآن را بخواند، می‌گویند: یک چیز نمی‌تواند هم اصل باشد و هم بدل محسوب شود. لذا اگر می‌تواند، جای دیگری از قرآن را بخواند.

ج) چه بدل را تکرار آنچه از حمد بلد است، باشد و چه غیر از حمد از سایر جاهای قرآن باشد، آیا لازم است که مقدار عوض با فائت، در حروف مساوی باشند؟ ایشان می‌فرماید: قول اشهر این است که باید مساوی باشند. یعنی اگر الحمدلله رب العالمین را بلد است و بقیه را می‌خواهد از جای دیگر قرآن بخواند یا از خود سوره حمد تکرار کند، تعداد حروف بقیه حمد با تعدا حروف عوضی که می‌خواند، باید یکی باشد.

یا همانند برخی قائل شویم همین که در تعداد آیات مساوی باشند کفایت می‌کند؟ مثلا اگر ۵ آیه از حمد را نمی‌خواند، از جای دیگر قرآن ۵ آیه را بخواند. خواه در تعداد حروف مساوی باشد یا در تعداد حروف مساوی نباشد.

نکته: تعداد حروف، به صورت حد اقلی به مقدار فائت باشد اما اگر مقداری بیشتر شد، اشکالی ندارد. اگر گفته شود که تعداد حروف عوض با تعداد حروف فائت باید مساوی باشد و کم و زیاد نباشد، مشکل حاصل می‌شود. چون اگر کسی بخواهد مثلا الحمدلله رب العالمین را تکرار کند تا به اندازه سوره مبارکه حمد شود، مثلا باید شش بار بصورت کامل تکرار کند و در مرتبه هفتم بگوید: الحمدل و بقیه آیه را نخواند که تعداد حروفش با تعداد حروف فائت مساوی شود.

د) مراعات ترتیب بین بدل و مبدل، لازم است. اگر ابتدای حمد را بلد است، عوض را باید بعدش بیاورد. یعنی الحمد لله رب العالمین را که بلد است را ابتدا بگوید و سپس بدل را بیان کند. اگر انتهای سوره حمد را بلد است، باید ابتدا عوض را بیان کند و بعد آیه آخر سوره مبارکه حمد را که بلد است، بیان کند. اگر اول و آخر سوره حمد را بلد است، ابتدای سوره حمد را بخواند و سپس عوض را بیان کند و در نهایت سوره حمد را قرائت کند. اگر وسط سوره حمد را بلد است، ابتدا عوض را بیان کند و سپس وسط سوره حمد را قرائت کند و در پایان عوض را قرائت کند.

تمام آنچه که بیان شد، مربوط به صورتی می‌شود که این شخص امکان شرکت در نماز جماعت را نداشته باشد و الا اگر می‌توان نماز را بصورت جماعت اقامه کند، اقامه جماعت، مقدم می‌شود بر اتیان بدل. چون اقتدا کردن در حکم قرائت تامه است. همچنین اگر می‌تواند با تلقین دیگری بخواند یا از روی قرآن کریم، بخواند، طبیعتا بهتر آن است که با تلقین یا از روی کتاب بخواند. بلکه ایشان می‌فرماید: برخی، خواندن از روی مصحف در حال اختیار هم مجزی می‌دانند. گرچه ایشان می‌فرماید: اولی این است که از روی قرآن خواندن، اختصاص به نافله دارد و در نماز واجب نمی‌توان از روی قرآن، خواند.

۵

تطبیق مستحبات قرائت

﴿ ويستحبّ الجهرُ ﴾ بالقراءة (مستحب است جهر به قرائت در) ﴿ في نوافل الليل (در نوافل شب)، والسرُّ في ﴾ نوافل ﴿ النهار ﴾ (نوافل لیل مثل نافله نماز مغرب، نافله نماز عشا، نافله شب. در نوافل روز، اخفات بخواند. مثل نافله ظهر و عصر) وكذا قيل في غيرها من الفرائض (و همچنین گفته شد، در غیر این نوافل و غیر واجبات یومیه که قبلا بیان شد، من الفرائض. واجبات غیر از نماز یومیه که قبلا جهر و اخفاتش را بیان کردیم، واجبات را چه کار کند؟) بمعنى استحباب الجهر بالليلية منها والسرّ في نظيرها نهاراً كالكسوفين (آن مواردی که مثل کسوفین نهار و لیل دارد. چون نماز آیاتی که مربوط به خسوف است، مربوط به شب است. نماز آیاتی که مربوط به کسوف است، چون خورشید گرفتگی است، مربوط به روز است. لذا در این موارد، بالیلیة، استحباب جهر دارد و نهاریه استحباب سر دارد). أمّا ما لا نظير له (اما مواردی که نظیری در دیگری ندارد. یعنی اگر مربوط به روز است، نظیری در شب ندارد. مثل نماز عید فطر و عید قربان) فالجهر مطلقاً (مطلقا یعنی چه نماز واجبی که مربوط به روز است و چه نماز واجبی که مربوط به شب است. روز و شب تفاوتی نمی‌کند. مثل نماز آیاتی که مربوط به زلزله می‌شود. زلزله ممکن است در شب محقق شود و ممکن است که در روز حادث شود. در این صورت، اقامه بصورت جهری مستحب است)، كالجمعة والعيد والزلزلة (نماز عید فطر و قربان و نماز زلزله). والأقوى (به نظر شهید ثانی) في الكسوفين ذلك (اقوی در کسوفین هم این است که بصورت جهری خوانده شود. یعنی چه در کسوف و چه در خسوف، جهر خوانده شود. چون قاعده‌ای که مرحوم شهید اول مطرح فرمود در کسوفین جاری نیست.)؛ لعدم اختصاص الخسوف بالليل (اینگونه نیست که خسوف اختصاص به شب داشته باشد و کسوف اختصاص به روز داشته باشد. خسوف در روز هم امکان پذیر است. مثل این که در بین الطلوعین، در طرف مغرب، زمین بین ماه و خورشید قرار می‌گیرد و در بین الطلوعین خسوف محقق می‌شود. با این که بین الطلوعین را خیلی‌ها روز می‌دانند).

۶

تطبیق حکم کسی که خواندن سوره حمد را بلد نیست

﴿ وجاهل الحمد (کسی که حمد را بلد نیست. مثلا تازه مسلمان است یا سواد ندارد و یا بخاطر سهل انگاری، سوره مبارکه حمد را یادنگرفته است) يجب عليه التعلّم ﴾ مع إمكانه وسعة الوقت (اگر امکان تعلم وجود دارد و سعه وقت هم وجود دارد، یجب علیه التعلم. اما) ﴿ فإن ضاق الوقتُ (اگر وقت ضیق است) قرأ ما يحسن منها ﴾ (آن مقداری که از سوره حمد را بلد است، قرائت کند. البته به شرطی که آن مقدار را عرفا قرآن بنامند.) أي من الحمد. هذا إذا سُمّي (آن مقدار) قرآناً (ضمیر سمّی به ما یحسن منها، بازگشت دارد. به شرطی آن که مقداری که می‌خواند، عرفا قرآن بنامند. مثلا بگوید: الحمد لله رب العالمین که قرآن نامیده می‌شود اما اگر فقط بگوید: الحمد لله. این مقدار را عرف، قرآن نمی‌نامد)، فإن لم يُسمّ لقلّته (اگر نامش به جهت کم بودنش، قرآن نباشد) فهو كالجاهل بها (بالحمد) أجمع. (مانند کسی است که اصلا هیچ چیزی از سوره حمد را بلد نیست. تکلیف کسی که هیچ چیزی از حمد را بلد نیست، در ادامه بیان خواهد شد.)

(سوال: کسی که تنها بخشی از سوره حمد را بلد است و سایر حمد را بلد نیست، آیا لازم است در قبال بقیه حمد که بلد نیست، عوض بیاورد یا خیر؟) وهل يقتصر عليه (آیا اکتفا کند بر آنچه که بلد است؟ ضمیر علیه به ما یحسن منها بازگشت می‌کند.) أو يعوّض عن الفائت؟ (یا عوض آورده می‌شود از مقدار فوت شده؟ ایشان می‌فرماید:) ظاهر العبارة (ظاهر عبارت مرحوم شهید اول): الأوّل (اکتفا به همان مقداری که بلد است. چرا می‌فرماید ظاهر عبارت این است؟ چون شهید اول فرمود: فإن ضاق الوقتُ قرأ ما يحسن منها و نفرمود: یعوض من الفائت.)، والدروس: الثاني (اما ظاهر عبارت کتاب الدروس، نظر دوم است. الثانی یعنی یعوض من الفائت) وهو الأشهر (عوض آوردن اشهر است).

ثمّ إن لم يعلم غيرَها من القرآن (اگر غیر از سوره مبارکه حمد را از قرآن نمی‌داند. یعنی مقداری از سوره مبارکه حمد را بلد است و جای دیگر از قرآن را بلد نیست.) كرّر ما يعلمه بقدر الفائت (همان مقداری که از حمد بلد است. ما یعلمه یعنی مقداری که از سوره مبارکه حمد را بلد است. آن مقدار را به قدر فائت تکرار کند)، وإن علم (اما اگر جای دیگر از قرآن را غیر از حمد، بلد است) ففي التعويض منها (من الحمد) أو منه (موارد دیگر قرآن. آیا از خود حمد تکرار کند یا از جاهای دیگر قرآن تکرار کند؟) قولان (دو نظر وجود دارد) مأخذهما (دلیل این دو قول این است): كون الأبعاض أقربَ إليها (اگر بعض خود حمد باشد، این نزدیک‌تر به حمد است. کون الابعاض، دلیل آن است که اگر جای دیگر از قرآن را هم بلد است، آن را نخواند و آن مقداری از حمد را که بلد است را تکرار کند. علت این نظر آن است که بعض خود حمد، اقرب است به سوره مبارکه حمد)، وأنّ الشيء الواحد لا يكون أصلاً وبدلاً (این عبارت دلیل قول دوم است که جای دیگر قرآن را به عنوان عوض، اقامه کند. چون یک آیه‌ای که از سوره حمد بلد است، نمی‌تواند هم اصل و هم بدل باشد. البته این که یک آیه نمی‌تواند هم اصل و هم بدل باشد، روشن نیست. چون یک چیز را نخواستیم هم اصل و هم بدل قرار دهیم. بلکه یک آیه‌ای که بلد است را چند بار تکرا می‌کند که مرتبه اول، اصل و مراتب بعدی، بدل می‌باشد. این چه اشکالی دارد؟ شئ واحد اگر واقعا واحد باشد، نمی‌تواند هم اصل و هم بدل باشد. اما در این جا نخواستیم که بگوییم یک آیه هم اصل و هم بدل است. بلکه یک آیه را تکرار می‌کنیم و مرتبه نخست اصل و مراتب بعدی بدل می‌باشد). وعلى التقديرين (چه تعویض از خود حمد باشد و چه از غیر حمد باشد) فيجب مساواته له في الحروف (ظاهر مساوات این است که نه کم و نه زیاد باشد. مساوات عوض با آن فائت در تعداد حروف)، وقيل: في الآيات (برخی گفته‌اند در آیات که مساوی باشد، کفایت می‌کند. ایشان می‌فرماید:) والأوّل أشهر. (نظر اول اشهر است. یعنی مساوات در حروف اشهر است)

ويجب مراعاة الترتيب بين البدل والمبدل (واجب است مراعات ترتیب بین بدل و مبدَل. بدل یعنی عوض، مبدَل یعنی فائت. یعنی بین بدل و مبدَل باید ترتیب مراعات شود)، فإن علم الأوّل (اگر اول سوره حمد را بلد است) أخّر البدل (بدل را بعد از آن مقداری که از حمد بلد است، بیاورد)، أو الآخر (الآخر، عطف به الاوّل است. یعنی فإن علم الآخر) قدّمه (ضمیر قدّمه به بدل برمی گردد. بدل را مقدم کند)، أو الطرفين (الطرفین، عطف به الاول است. یعنی فإن علم الطرفین) وسّطه (وسط البدل. بدل را وسط بیاورد)، أو الوسطَ (الوسط، عطف به الاول است. یعنی اگر وسط را بلد است) حفّه به (محفوف کند وسط را. یعنی بدل را دو طرف بیاورد. یعنی بدل را اول و آخر بیاورد)، وهكذا...

ولو أمكنه الائتمام (اگر برای جاهل به حمد، اقتدا کردن ممکن است) قدّم على ذلك (مقدم کند بر اتیان بدل. یعنی به جای آن که بصورت فرادا نماز را بخواند و بدل بیاورد، به نماز جماعت برود و اقتدا کند)؛ لأنّه (اقتدا کردن) في حكم القراءة التامّة (در حکم قرائت کامل است. کسی که بتواند قرائت تامه کند، نمی‌تواند قرائت ناقص انجام دهد) ومثله ما لو أمكن متابعة قارى ٍ أو القراءة من المُصحف (مثل اقتدا کردن است در جایی که امکان دارد، متابعت قاری. متابعت قاری یعنی کسی به او القاء و تلقین کند. یا از روی قرآن، سوره حمد را بخواند)، بل قيل بإجزائه اختياراً (بلکه برخی گفته‌اند، مجزی است قرائت از روی مصحف، اختیارا) والأولى اختصاصه بالنافلة. (یعنی از روی مصحف در نماز نافله می‌توان قرائت کرد و در نماز واجب نمی‌توان از روی مصحف، قرائت نمود.)

۷

حکم کسی که هیچ مقداری از سوره حمد را بلد نیست

حکم کسی که هیچ مقداری از سوره حمد را بلد نیست:

تا کنون در مورد شخصی بحث می‌کردیم که بخشی از حمد را که به آن قرآن می‌گویند را بلد است. اما اگر کسی هیچ مقداری از سوره حمد را بلد نیست یا مقداری که بلد است را عرفا قرآن نمی‌نامند.

اگر هیچ مقدار از سوره حمد را بلد نباشد، چند مرحله دارد.

مرحله نخست: قرائت کند از غیر سوره حمد از قرآن، به مقدار سوره مبارکه حمد، از حیث حروف. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: تعداد حروف سوره حمد با بسم الله الرحمن الرحیم، ۱۵۵ حرف است. البته اگر ملک یوم الدین قرائت کنیم، نه مالک یوم الدین. اگر مالک یوم الدین را حساب کنیم، تعداد حروف سوره حمد، ۱۵۶ حرف می‌شود.

این که عدد را ذکر می‌کند، به آن معنا است که تعداد حروف کمتر و بیشتر نشود. البته هیچ یک از حواشی به این عددی که شهید ثانی بیان فرموده، اشکال نکرده‌اند. اما طبق محاسباتی که ما انجام دادیم، ۱۵۶ حرف نشد. با احتساب الف‌های وصلی که خوانده نمی‌شود و دو تا بودن تشدیدها، یعنی تشدید‌ها را دو حرف محاسبه کردیم. البته این که تشدید‌ها را دو حرف حساب کردیم، نه تشدیدی که به جای لام اول کلمه در حروف شمسی است. مثلا گفته می‌شود: اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ، صاد که مشدد است، یک صادش به جای لام است، در اینجا نمی‌شود هم لام را حساب کنیم و هم صاد را دو حرف حساب کنیم. بنابر این، با احتساب الف‌های ناخوانا و دو حرف بودن تشدید‌ها و حتی الف‌های کوتاه که در کتابت بصورت کوتاه می‌نویسند مثل الرحمن، تعداد حروف سوره حمد، ۱۵۲ حرف می‌باشد.

مرحله دوم: اگر هیچ مقدار از قرآن را بلد نیست، در این صورت به مقدار سوره مبارکه حمد، ذکر خدا را بیان کند. در گذشته هم بیان شد که در جایی که شخص، سوره را بلد نیست، ساقط می‌شود. البته آیا گفتن هر ذکری کافی است یا خصوص تسبیحات اربعه باید جایگزین سوره حمد شود؟ در این مسئله دو نظر مطرح شده است.

مرحوم شهید اول در کتاب الذکری فرموده: تسبیحات اربعه را جایگزین سوره حمد کند. چون اجمالا بدل بودن تسبیحات اربعه برای سوره مبارکه حمد، در رکعت سوم و چهارم، محرز است. یعنی در رکعت سوم و چهارم گفته می‌شود که یا سوره حمد قرائت شود و یا تسبیحات اربعه گفته شود.

اما برخی مانند شیخ طوسی و دیگران گفته‌اند که مطلق ذکر کافی است.

مرحله سوم: اگر کسی ذکر هم بلد نیست، به مقدار خواندن سوره مبارکه حمد، توقف کند و سپس رکوع را انجام دهد. علتش این است، آنچه که بر این شخص واجب است، هم قیام به این مقدار و هم قرائت است. قرائت را بلد نیست و ساقط می‌شود اما قیام را می‌تواند انجام دهد و وجوب قیام باقی می‌ماند.

مرحوم شهید ثانی در انتها می‌فرماید: این نظر صحیح است.

۸

تطبیق حکم کسی که هیچ مقداری از سوره حمد را بلد نیست

﴿ فإن لم يحسن ﴾ شيئاً منها (فإن لم یحسن شیئا منها، صورت دوم است. صورت اول قرآ ما یحسن منها است. صورت دوم آن است که هیچ چیزی از سوره مبارکه حمد را بلد نیست. منها یعنی من الحمد) ﴿ قرأ من غيرها (غیر سوره حمد) بقدرها (به قدر سوره حمد) ﴾ أي بقدر الحمد حروفاً (حروف حمد عبارت است از)، وحروفها مئة وخمسة وخمسون حرفاً بالبسملة (مع البسملة. با بسم الله الرحمن الرحیم، ۱۵۵ حرف است)، إلّا لمن قرأ «مالك» (مگر آن که ملک را مالک قرائت کند) فإنّها تزيد حرفاً (با قرائت مالک، ۱۵۶ حرف می‌شود. که بیان شد، بنابر احتسابات انجام شده، ۱۵۲ حرف شد.)، ويجوز الاقتصار على الأقلّ (جایز است اکتفا کند بر مقدار اقل. مقدار اقل یعنی ۱۵۵ حرف. به عبارت دیگر در هنگامی که میخواهد بدل بیاورد، تعدا حروف بدل، ۱۵۵ حرف باشد). ثم قرأ السورة إن كان يُحسن سورةً تامّةً (اگر سوره تامه را بلد است، آن را قرائت می‌کند) ولو بتكرارها عنهما (ولو به تکرار سوره تامه به جای هر دو. عنهما یعنی به جای حمد و سوره. مثلا سوره توحید را بلد است، این سوره را به جای حمد خواند و بعدش می‌خواهد به جای خود سوره، قل هو الله را بخواند) مراعياً في البدل المساواة (البته آنچه که به عنوان بدل سوره حمد می‌خواند باید مساوات در حروف را مراعات کند).

﴿ فإن تعذّر ﴾ ذلك كلّه (اگر تمام این موارد، متعذر است) ولم يحسن شيئاً من القراءة (هیچ یک از این‌ها را نمی‌تواند قرائت کند. یعنی هیچ جایی از قرآن را بلد نیست) ﴿ ذكر اللّٰه تعالى بقدرها ﴾ أي بقدر الحمد خاصّةً. أمّا السورة فساقطةٌ كما مرّ (در صفحه ۲۰۴ بیان شد که سوره در موارد ضرورت مثل جایی که بلد نباشد و ضیق وقت باشد و تعلم ممکن نباشد، ساقط می‌شود).

وهل يجتزى بمطلق الذكر أم يعتبر الواجب في الأخيرتين؟ (آیا اکتفا کند به مطلق ذکر یا معتبر است آنچه واجب است در دو رکعت آخر؟ آنچه که معتبر است در دو رکعت آخر یعنی تسبیحات اربعه. آیا هر ذکری که بگوید کافی است یا حتما باید تسبیحات اربعه را به عنوان بدل، بیان کند؟) قولان، اختار ثانيهما المصنّف في الذكرى (اختیار کرده قول دوم را مرحوم مصنف در کتاب الذکری. یعنی حتما باید تسبیحات اربعه بگوید) لثبوت بدليّته عنها في الجملة (بدلیّته یعنی بدلیت تسبیحات اربعه از سوره حمد. یعنی در رکعت سوم و چهارم، بدلیتش اجمالا ثابت شده است). وقيل (شیخ طوسی فرموده است): يُجزئ مطلق الذكر (مجزی است مطلق ذکر) وإن لم يكن بقدرها (ولو به اندازه سوره حمد نباشد) عملاً بمطلق الأمر (چون در روایتی که می‌فرماید کسی که بلد نیست، نگفته است که حتما باید حروفش به تعداد حروف سوره حمد باشد و نگفته که حتما باید تسبیحات اربعه باشد.) والأوّل أولى (مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: به نظر من، این که حتما باید تسبیحات اربعه باشد و به تعداد سوره حمد باشد، اولی است).

ولو لم يحسن الذكر (اگر گفتن ذکر هم بلد نیست)، قيل: وقف بقدرها (بقدر الحمد، توقف کند به اندازه قرائت سوره حمد. یعنی بعد از تکبیرة الاحرام، توقف کند.) لأنّه كان يلزمه عند القدرة على القراءة قيامٌ وقراءةٌ (بخاطر این که لازم است بر مکلف هنگام قدرت بر قرائت، هم قیام و هم قرائت)، فإذا فات أحدهما بقي الآخر. (مرحوم شهید ثانی می‌فرماید:) وهو حسن. (این سخن درستی است)

بمجرّد الشروع فيها عمداً؛ للنهي (١) ولو شرع فيها ساهياً عدل عنها وإن تجاوز نصفها ما لم يتجاوز موضَع السجود ومعه ، ففي العدول أو كمالها والاجتزاء بها مع قضاء السجود بعدها وجهان ، في الثاني قوّة (٢) ومال المصنّف في الذكرى إلى الأوّل (٣).

واحترز ب‍ «الفريضة» عن النافلة ، فيجوز قراءتها فيها ، ويسجد لها في محلّه. وكذا لو استمع فيها إلى قارئٍ أو سمع على أجود القولين (٤).

ويحرم استماعها في الفريضة ، فإن فعل أو سمع اتّفاقاً وقلنا بوجوبه له أومَأ لها وقضاها بعد الصلاة. ولو صلّى مع مخالفٍ تقيّةً فقرأها تابعه في السجود ولم يعتدّ بها على الأقوى. والقائل بجوازها منّا لا يقول بالسجود لها في الصلاة ، فلا منع من الاقتداء به من هذه الجهة ، بل من حيث فعله ما يعتقد المأموم الإ بطال به.

﴿ ويستحبّ الجهرُ بالقراءة ﴿ في نوافل الليل ، والسرُّ في نوافل ﴿ النهار وكذا قيل في غيرها من الفرائض (٥) بمعنى استحباب الجهر بالليلية منها والسرّ في نظيرها نهاراً كالكسوفين. أمّا ما لا نظير له فالجهر مطلقاً ، كالجمعة

____________________

(١) الوسائل ٤ : ٧٧٩ ، الباب ٤٠ من أبواب القراءة في الصلاة ، الحديث ١ و ٢.

(٢) لم ترد عبارة «في الثاني قوّة» في (ف) ، وورد في هامش (ر) بزيادة خ ل.

(٣) الذكرى ٣ : ٣٢٥.

(٤) ذهب إليه ابن إدريس في السرائر ١ : ٢٢٦ ، وادّعى عليه الإجماع. والقول الآخر هو الاستحباب للسامع ، قاله في الخلاف ١ : ٤٣١ ، المسألة ١٧٩ ، وقال في الذكرى ٣ : ٤٧٠ : ولا شكّ عندنا في استحبابه على تقدير عدم الوجوب.

(٥) قاله العلّامة في النهاية ١ : ٤٧٢ ، والتذكرة ٣ : ١٥٤.

والعيد (١) والزلزلة. والأقوى في الكسوفين ذلك؛ لعدم اختصاص الخسوف بالليل.

﴿ وجاهل الحمد يجب عليه التعلّم مع إمكانه وسعة الوقت ﴿ فإن ضاق الوقتُ قرأ ما يحسن منها أي من الحمد. هذا إذا سُمّي قرآناً ، فإن لم يُسمّ لقلّته فهو كالجاهل بها أجمع.

وهل يقتصر عليه أو يعوّض عن الفائت؟ ظاهر العبارة : الأوّل ، والدروس : الثاني (٢) وهو الأشهر.

ثمّ إن لم يعلم غيرَها من القرآن كرّر ما يعلمه بقدر الفائت ، وإن علم ففي التعويض منها أو منه قولان (٣) مأخذهما : كون الأبعاض أقربَ إليها ، وأنّ الشيء الواحد لا يكون أصلاً وبدلاً. وعلى التقديرين فيجب مساواته له في الحروف ، وقيل : في الآيات (٤) والأوّل أشهر.

ويجب مراعاة الترتيب بين البدل والمبدل ، فإن علم الأوّل أخّر البدل ، أو الآخر قدّمه ، أو الطرفين وسّطه ، أو الوسطَ حفّه به ، وهكذا ...

ولو أمكنه الائتمام قدّم على ذلك؛ لأنّه في حكم القراءة التامّة (٥) ومثله

____________________

(١) في (ر) : العيدين.

(٢) الدروس ١ : ١٧٢.

(٣) أمّا التعويض منها فلم نظفر به ، ونسبه في جامع المقاصد ٢ : ٢٥٠ وروض الجنان ٢ : ٦٩٦ إلى التذكرة ، ولكن لم نعثر عليه فيه. نعم ، احتمله العلّامة في النهاية ١ : ٤٧٥. وأمّا القول بالتعويض منه فاختاره العلّامة في النهاية ١ : ٤٧٥ ، والشهيد في غاية المراد ١ : ١٣٩ ، والدروس ١ : ١٧٢ ، والبيان : ١٥٨ ـ ١٥٩ وغيرهما.

(٤) راجع التذكرة ٣ : ١٣٦.

(٥) في (ع) و (ش) : تامّة.

ما لو أمكن متابعة قارى ٍ أو القراءة من المُصحف ، بل قيل بإجزائه اختياراً (١) والأولى اختصاصه بالنافلة.

﴿ فإن لم يحسن شيئاً منها ﴿ قرأ من غيرها بقدرها أي بقدر الحمد حروفاً ، وحروفها مئة وخمسة وخمسون حرفاً بالبسملة ، إلّا لمن قرأ «مالك» فإنّها تزيد حرفاً ، ويجوز الاقتصار على الأقلّ. ثم قرأ السورة إن كان يُحسن سورةً تامّةً ولو بتكرارها عنهما مراعياً في البدل المساواة.

﴿ فإن تعذّر ذلك كلّه ولم يحسن شيئاً من القراءة ﴿ ذكر اللّٰه تعالى بقدرها أي بقدر الحمد خاصّةً. أمّا السورة فساقطةٌ كما مرّ (٢).

وهل يجتزى بمطلق الذكر أم يعتبر الواجب في الأخيرتين؟ قولان ، اختار ثانيهما المصنّف في الذكرى (٣) لثبوت بدليّته عنها في الجملة. وقيل : يُجزئ مطلق الذكر وإن لم يكن بقدرها (٤) عملاً بمطلق الأمر (٥) والأوّل أولى.

ولو لم يحسن الذكر ، قيل : وقف بقدرها (٦) لأنّه كان يلزمه عند القدرة على القراءة قيامٌ وقراءةٌ ، فإذا فات أحدهما بقي الآخر. وهو حسن.

____________________

(١) قاله العلّامة في نهاية الإحكام ١ : ٤٧٩ ، والتذكرة ٣ : ١٥١.

(٢) مرّ في الصفحة ١٩٣.

(٣) الذكرى ٣ : ٣٠٦.

(٤) قاله الشيخ في الخلاف ١ : ٣٤٣ ، المسألة ٩٤ ، والمحقّق في المعتبر ٢ : ١٦٩.

(٥) قال في روض الجنان (٢ : ٦٩٧) : لأمر النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله الأعرابي الجاهل بالقرآن بذلك ، راجع سنن أبي داود ١ : ٢٢٠. ويدلّ عليه أيضاً ما رواه في الوسائل ٤ : ٧٣٥ ، الباب ٣ من أبواب القراءة في الصلاة ، الحديث الأوّل.

(٦) قاله العلّامة ، التذكرة ٣ : ١٣٨.