درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۹۵: واجبات نماز (۴)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

واجب چهارم از واجبات نماز: قرائت حمد و سوره کامله

واجب چهارم از واجبات نماز: قرائت حمد و سوره کامله

قرائت حمد و یک سوره کامله از دیگر واجبات نماز است. این که سوره کامل باشد، بنابر اشهر قولین است. یعنی اشهر آن است که سوره باید کامل باشد و این بدان معنا است که اگر سوره بصورت ناقص قرائت شود، کافی نیست. گرچه برخی معتقدند که اگر سوره ناقص باشد اما به گونه‌ای باشد که معنای کاملی داشته باشد، کفایت می‌کند. اما ایشان می‌فرماید: اشهر آن است که سوره کامل باید در نماز، قرائت شود.

نسبت به حمد، بحثی نیست که واجب است و قرائت آن ساقط نمی‌شود. مگر در فرض فراموشی و غفلت. اما قرائت سوره در صورتی واجب است که ضرورتی برای ترک وجود نداشته باشد. اگر ضرورتی برای ترک قرائت سوره وجود داشته باشد، می‌توان قرائت سوره را در فرض ضرورت ترک کرد. مرحوم شهید مثال ضیق وقت را بیان می‌فرماید. مثل کار ضروری که انسان به آن نیاز دارد و اگر از وقت بگذرد، فوت می‌شود. مثل کسی که از قطار پیاده شده و بنابر دلایلی اگر بخواهد نماز را با سوره کامل بخواند، قطار حرکت می‌کند.

حتی اگر کسی، سوره را بلد نباشد و عاجز از تعلم باشد، ایشان می‌فرماید: قرائت سوره ساقط می‌شود و نیاز به تعویض ندارد.

این که ایشان می‌فرماید: من غیر تعویض یعنی هنگامی که سوره در نماز ساقط شد، لازم نیست که به جای آن چیز دیگری قرائت شود. در آینده بیان خواهیم کرد که نسبت به سوره حمد، اگر کسی عاجز از تعلم باشد اما جای دیگر قرآن را بلد است، باید در عوض سوره حمد، آن چیزی که از قرآن بلد است را قرائت کند.

ایشان می‌فرماید: هنگامی که در فرض ضرورت، قرائت سوره ساقط شود، نیاز به عوض ندارد اما حمد نیازمند عوض است.

حمد و سوره کامله، مربوط به رکعت اول و دوم نماز‌ها می‌باشد اما نسبت به غیر رکعت اول و دوم (رکعت سوم و چهارم) ایشان می‌فرماید: یا حمد بدون سوره را قرائت کند یا تسبیحات اربعه را بیان کند (سُبْحانَ اللهِ، وَ الْحَمْدُ لِلهِ، وَ لا إلهَ إلاّ اللهُ، وَ اللهُ أکْبَرُ). البته نسبت به تسبیحات اربعه، ایشان می‌فرماید: در روایات، چهار صورت، بیان شده است.

۱. برخی از روایات فرموده‌اند: اربعا بیان شود. یعنی سُبْحانَ اللهِ، وَ الْحَمْدُ لِلهِ، وَ لا إلهَ إلاّ اللهُ، وَ اللهُ أکْبَرُ که چهار فراز است، یکبار گفته شود.

۲. برخی از روایات فرموده‌اند: تسعا بیان شود. یعنی سه ذکر اول را سه بار بگوید. یعنی سُبْحانَ اللهِ، وَ الْحَمْدُ لِلهِ، وَ لا إلهَ إلاّ اللهُ را سه بار تکرار کند.

۳. برخی از روایات فرموده‌اند: عشرا بیان شود. یعنی سه ذکر اول را سه بار تکرار کند و در پایان، الله اکبر بگوید.

۴. برخی از روایات فرموده‌اند: اثنی عشر بیان شود.

معمولا در رساله‌های عملیه امروزی صورت اربعا یا اثنی عشر بیان می‌شود. یعن تسبیحات اربعه را یک بار یا سه بار گفته شود.

هر یک از صور فوق دارای روایاتی است که در هنگام تطبیق مورد اشاره قرار خواهد گرفت.

نکته: اگر گفته شود که در روایت تسعا، الله اکبر اصلا وجود ندارد. مرحوم شهید می‌فرماید: چون در روایت بیان شده است که تسعا گفته شود، اشکالی ندارد. بنابر این، تسعا، هرچند که الله اکبر نداشته باشد، اشکال ندارد. علاوه بر این که باید توجه داشت، هرچند که تسعا نسبت به مورد اول (اربعا) الله اکبر ندارد اما به جای الله اکبر که ندارد، سه ذکر دیگر را سه بار دارد و در حقیقت دارای جایگزین است.

۴

تطبیق واجب چهارم از واجبات نماز: قرائت حمد و سوره کامله

﴿ وقراءة الحمد وسورة كاملة ﴾ (قراءة، عطف القیام است که یجب -صفحه ۱۹۹- تکرار می‌شود. یجب قراءة الحمد و سورة کاملة) في أشهر القولين (واجب است قرائت حمد و یک سوره کامل در اشهر قولین. مشخص می‌شود که قول غیر اشهر، لازم نمی‌داند که سوره بصورت کامل، قرائت شود) ﴿ إلّامع الضرورة ﴾ (مگر در فرض ضرورت. در فرض ضرورت می‌توان سوره را نخواند) كضيق وقتٍ (در جایی که ضیق وقت وجود دارد) وحاجةٍ يضرّ فوتُها (نیازی که فوت آن حاجت ضرر دارد.) وجهالةٍ لها مع العجز عن التعلّم (جهالة، عطف به ضیق وقت می‌شود. جهالت آن سوره. یعنی شخص، سوره را بلد نیست. در فرضی که عاجز از تعلم دارد. گاهی از تعلم عاجز نیست که باید سوره را فرابگیرد. اما اگر عاجز از تعلم سوره است، قرائت سوره ساقط می‌شود)، فتسقط السورة من غير تعويضٍ عنها (فتسقط می‌خواهد بیان کند که الا مع الضرورة، به سوره مربوط می‌شود و مربوط به حمد نمی‌باشد. من غیر تعویض در مقابل حمد است. چون اگر حمد را کسی بلد نباشد، در عوضش اگر جایی از قرآن را بلد است، باید قرائت کند اما در سوره اینگونه نیست و نیاز به عوض ندارد).

هذا ﴿ في ﴾ الركعتين ﴿ الأوّلتين ﴾ (قرائت حمد و سوره مربوط به دو رکعت اول می‌شود) سواء لم يكن غيرهما كالثنائيّة (تفاوتی نمی‌کند که غیر این دو رکعت اول اصلا وجود نداشته باشد. مثل نماز صبح. ثنائیة یعنی مثل نماز صبح) أم كان كغيرها (غیر دو رکعت، مثل نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا که غیر این دو رکعت، رکعات دیگری هم دارد.) ﴿ ويجزي في غيرهما ﴾ من الركعات (غیر از رکعت اول و دوم باید چه کار کرد؟ می‌فرماید: مجزی است در غیر رکعت اول و دوم من الرکعات) ﴿ الحمد وحدها (یا سوره مبارکه حمد را به تنهایی قرائت کند) أو التسبيح ﴾ بالأربع المشهورة (یا تسبیحات اربعه‌ای که مشهور است را قرائت کند. سوال: تسبیحات اربعه را چگونه قرائت کند؟ می‌فرماید:) ﴿ أربعاً ﴾ بأن يقولها مرّةً (چهارتایی بخواند. به این که یکبار تسبیحات اربعه را بیان کند. در روایت چنین بیان شده است: أَنْ تَقُولَ سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ اَللَّهُ أَكْبَرُ وَ تُكَبِّرَ وَ تَرْكَعَ[۱]. یعنی این جمله را بیان کند و پس از آن الله اکبر بگوید و سپس رکوع را انجام دهد.) ﴿ أو تسعاً ﴾ بإسقاط التكبير من الثلاث (یا تسعا بگوید. به این که ساقط کند الله اکبر را از هر سه ذکر تسبیح. به عبارت دیگر از هر سه باری که تسبیحات اربعه را بیان می‌کند، الله اکبر را حذف کند) على ما دلّت عليه رواية حَريز (روایت حریز بر این دلالت دارد. روایت حریز چنین است: فَقُلْ سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ، ثَلاَثَ مَرَّاتٍ -الله اکبر را بیان نفرمود- تُكَمِّلُهُ تِسْعَ تَسْبِيحَاتٍ -۹ تسبیح را تمام کند- ثُمَّ تُكَبِّرُ وَ تَرْكَعُ[۲]. البته این روایتا مرحوم صاحب وسائل از حریز نقل نکرده است اما روایت حریز هم این متن را دارد. روایت حریز در حاشیه نراقی از صدوق نقل شده است.) ﴿ أو عشراً ﴾ بإثباته في الأخيرة (در مورد آخر، الله اکبر را بیان کند. ظاهرا نسبت به عشر، روایت وجود ندارد. در روایات بیان شده است ثم تکبر و ترکع، گویی برخی از اندیشمندان، تکبر که در روایات بیان شده را الله اکبر خود تسبیح حساب کرده‌اند و بر این اساس عشر را مطرح کرده‌اند.) ﴿ أو اثني عشر * ﴾ بتكرير الأربع ثلاثاً (کل تسبیحات اربعه را سه بار بیان کند. در روایت چنین بیان شده است: عَنْ رَجَاءِ بْنِ أَبِي اَلضَّحَّاكِ: أَنَّهُ صَحِبَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنَ اَلْمَدِينَةِ إِلَى مَرْوَ -از مدینه تا مرو، همراه امام رضا عليه‌السلام بوده است- فَقَالَ كَانَ يُسَبِّحُ فِي اَلْأُخْرَاوَيْنِ -در دو رکعت آخر، چنین می‌فرمود- يَقُولُ سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ - کل چهار فراز را سه بار بیان می‌فرمود- ثُمَّ يَرْكَعُ -سپس رکوع را انجام می‌فرمودند-[۳].)

ووجه الاجتزاء بالجميع ورودُ النصّ الصحيح بها (وجه اکتفاء به هریک از چهار مورد، ورود روایت صحیحه به این صورت‌ها است. هرچند که بیان شد، در مورد عشرا روایتی وجود ندارد) ولا يقدح إسقاط التكبير في الثاني (گفته نشود که صورت دوم اصلا الله اکبر نداشت)؛ لذلك (لذلک یعنی بخاطر ورود نص صحیح. ضمن این که) ولقيام غيره مقامه وزيادة. (به جای الله اکبر، نسبت به مورد اول، سبحان الله، الحمد لله و لا اله الا الله را سه بار دارد و در حقیقت جایگزین دارد و این کفایت می‌کند برای آن که گفته شود، تسعا کافی است.)


وسائل الشیعه، ج۶، ص ۱۰۹.

همان، ص۱۲۲ و ۱۲۳.

همان، ص ۱۱۰.

۵

آیا در تسبیحات اربعه، مقدار زائد بر یکبار، واجب است یا خیر؟

سوال: در رساله‌ها نوشته شده است که تسبیحات اربعه را یا یکبار و یا سه بار باید بیان کرد. این به چه معنایی است؟ آیا دو بار دیگر نسبت به سه بار، واجب است یا مستحب می‌باشد؟

سوالی که مطرح شد در مورد یکبار (اربعا) و سه بار (اثنی عشر) بود. اما در مورد سایر صورت‌ها نیز این سوال را می‌توان مطرح کرد. یعنی در بین اقل و اکثر، ما زاد بر اقل، آیا واجب یا مستحب است؟

پاسخ: برخی فرموده‌اند که مقدار ما زاد، مستحب است. یعنی یکبار گفتن تسبیحات اربعه واجب است و تعداد دیگر، مستحب است. اما برخی گفته‌اند که: موارد دیگری که نسبت به یکبار (اربعاا) زائد دارد، واجب است اما به نحو وجوب تخییری. چون موارد زائد هم به عنوان یکی از موارد واجب در روایات مطرح شده است. از طرفی واجب است و از طرف دیگر، جواز ترک دارد. این مسئله همانند آن چهار جایی است که مسافر می‌تواند نماز را بصورت قصر یا بصورت تمام بخواند. زیر قبه سیدالشهدا، مسجد کوفه، مسجد النبی و مسجد الحرام، می‌توان نماز را بصورت قصر یا تمام خواند. در این صورت آیا به این معنا است که اگر کسی بصورت تمام خواند، دو رکعت پایانی نماز، مستحب است؟ قطعا به معنای استحباب نیست. بلکه باید چهار رکعت را به نیت واجب اقامه کند. بلکه به معنای واجب تخییری است. یعنی مصلی مخیر بین دو واجب است که یکی نسبت به دیگری، اقلّ است.

بنابر این، در مسئله مورد سوال، احتمال دارد که تمام موارد زائد، وجوب تخییری داشته باشد. ظاهر نص و فتوا نیز وجوب است نه استحباب.

مصنف در کتاب الذکری، تصریح به وجوب کرده است. ظاهر کتاب لمعه نیز آن است که واجب باشد. چون فرمود: ويجزي في غيرهما الحمد وحدها أو التسبيح أربعا أو تسعا أو عشرا أو اثنی عشر. یعنی نفرمود که اربعا، واجب است و بقیه صورت‌ها مستحب است.

اگر قائل به وجوب شویم، اگر مکلف مشغول مقدار زائد از یک مرتبه شود، آیا لازم است که آن را به مرتبه دوم برساند؟ یعنی مثلا آیا واجب است که به سه بار برساند که اثنی عشر محقق شود؟

مرحوم شهید می‌فرماید: دو احتمال در این مسئله وجود دارد.

احتمال اول: واجب است که مرتبه دیگر را کامل کند. به دلیل این که مقتضای وجوب تخییری هر یک از مراتب آن است. هرچند که قبل از شروع تسبیحات دوم می‌توانست اصلا تسبیحات دوم و سوم را نگوید و به همان تسبیحات اول اکتفا کند. درحقیقت تخییر مربوط به قبل از شروع مرتبه بعدی است. بنابر این، یا مقدار زائد را از ابتدا ترک کند یا اگر شروع کرد، تا پایان آن را بگوید. تا هیئت واجب تغییر نکند.

احتمال دوم: اصل عدم وجوب اکمال مرتبه دوم است. یعنی اگر کسی شک کند که آیا اکمال واجب است یا اکمال واجب نیست، از باب برائت یا از باب استصحاب عدم وجوب، بگوییم اکمال واجب نیست. لذا مقدار زائد انصراف پیدا می‌کند که ذکر است. مثل سایر ذکر‌هایی که در نماز گفتنش اشکال ندارد هرچند که به مرحله بعدی نرسد.

۶

تطبیق آیا در تسبیحات اربعه، مقدار زائد بر یکبار، واجب است یا خیر؟

وحيث تأدّى الواجب بالأربع (چون ادا می‌شود واجب به اربعه) جاز ترك الزائد (ترک مقدار زائد، جایز است. اکنون که ترک مقدار زائد، جایز است، آیا مقدار زائد، مستحب است یا واجب؟ می‌فرماید:)، فيُحتمل كونه مستحبّاً نظراً إلى ذلك (احتمال دارد که این مقدار زائد، مستحب باشد. ذلک به جواز ترک زائد، بازگشت دارد. نظر به این که مقدار زائد، جواز ترک دارد، حکم کنیم که مقدار زائد مستحب است)، وواجباً مخيَّراً (فیحتمل کون الزائد واجبا مخیرا. مرتبه دوم، واجب مخیر است) التفاتاً إلى أنّه (مقدار زائد) أحد أفراد الواجب (بخاطر این که توجه می‌کنیم به این که مقدار زائد، یکی از افراد واجب است) وجواز تركه (جواز، عطف به أنه احد افراد الواجب می‌شود. یعنی التفاتا إلی جواز ترکه) إلى بدل وهو الأربع (یعنی به جهت این که جائز است ترک کند به بدل. یعنی اگر این را ترک کند، باید سراغ بدل برود. بدل در واقع آن اربع است.) وإن كان جزؤه (اگرچه آن اربع، جزء آن مرتبه بعدی است. یعنی بین آن‌ها رتبه اقل و اکثر وجود دارد. گاهی واجب تخییری رابطه اقل و اکثر ندارد. مثل این که اگر کسی روزه را عمدا افطار نمود، یا باید ۶۰ مسکین را اطعام دهد یا ۶۰ روز روزه بگیرد و یا یک بنده را آزاد کند. هرچند که واجب تخییری است اما اقل و اکثر نیست. اما در مسئله تسبیحات اربعه می‌فرماید: و ان کان جزؤه. یعنی اگرچه آن تسبیحات اربعه اول، جزئی از مرتبه بعدی باشد. آیا نمونه هم دارد؟ می‌فرماید بله) كالركعتين والأربع في مواضع التخيير (در چهار جایی که می‌توان نماز را بصورت قصر یا تمام اقامه کرد، امر دائر بین اقل و اکثر است و در آن موارد گفته نمی‌شود که دو رکعت پایانی نماز، مستحب است). وظاهر النصّ والفتوى: الوجوب (بین دو احتمالی که بیان شد، ظاهر نص و فتوی آن است که مقدار زائد، واجب است. یعنی اگر کسی گفت، به عنوان وجوب بیان می‌کند)، وبه (بالوجوب) صرّح المصنّف في الذكرى (مرحوم مصنف، در کتاب ذکری به وجوب تصریح فرموده است) وهو ظاهر العبارة هنا (ظاهر عبارت در کتاب لمعه نیز چنین است. چون هنگامی که صورت‌های ذکر تسبیحات اربعه را بیان فرمود، سخنی از استحباب بیان نفرمود).

وعليه (بنابر این) فلو شرع في الزائد عن مرتبةٍ (اگر شروع بکند در مقدار زائد از یک مرتبه) فهل يجب عليه البلوغ إلى اُخرى؟ (آیا بر مصلی واجب است که ذکر تسبیحات اربعه را به مرحله دوم برساند؟ مثلا اگر یکبار تسبیحات را بین کرد و دفعه دوم تسبیحات را شروع کرد، آیا لازم است که سه ذکر تمام را بیان کند؟) يحتمله (احتمال این که واجب باشد بلوغ الی اخری، وجود دارد. چرا احتمال دارد که واجب باشد بلوغ الی اخری؟)؛ قضيّة للوجوب (بخاطر اقتضای وجوب. چون اربعا، واجب است. تسعا، واجب است. عشرا، واجب است. اثنی عشر هم واجب است) وإن جاز تركه قبل الشروع (گرچه قبل از شروع مرتبه دوم، می‌توانست که مرتبه دوم را شروع نکند و آن را ترک کند اما اکنون که آن را شروع کرده است باید تمام کند. بنابر این، در این مسئله تخییر بدوی وجود دارد. یعنی در ابتدا، شخص مخیر هست که شروع کنی و مخیر هستی که شروع نکند اما اگر آن را شروع کرد باید حتما تمام کند. پس تخییر بدوی است نه تخییر استدامی. مثل کسی که عمره می‌رود، می‌تواند محرم نشود اما اگر محرم شد واجب است که تا آخر انجام دهد. نمی‌تواند محرم شود اما دیگر اعمال را انجام ندهد.)، والتخيير ثابتٌ قبل الشروع فيوقعه على وجهه أو يتركه حذراً من تغيير الهيئة الواجبة (پس انجام دهد، مقدار زائد را به همان وجهی که شارع مقدس گفته است یا ترک کند. یعنی اگر اضافه کرد، سه بار را تمام کند یا دوبار اضافه را کلا ترک کند. برای پرهیز کردن از تغییر هیئت واجب. چون شارع فرموده است یا یکبار یا سه بار). ووجهُ العدم (وجه عدم وجوب بلوغ الی اخری. اگر کسی بگوید لازم نیست که تسبیحات اربعه را به بار سوم برساند): أصالةُ عدم وجوب الإكمال (اصل عدم وجوب اکمال یا اصل برائت از مقدار زائد است یا استصحاب عدم زائد است[۱].)، فينصرف إلى كونه ذكراً للّٰه تعالى (اگر مقدار زائد واجب نباشد، چیست؟ می‌فرماید: منصرف است مقدار زائد،) إن لم يبلغ فرداً آخر (اگر به مرتبه دوم نرسد، مقدار زائد، ذکر خداوند متعال است).


در گذشته بیان شد که در ادله شرعی، برخی از ادله واقع نما هستند. یعنی لوح محفوظ را نشان می‌دهند و گویای حکم واقعی الهی هستند. مثلا اگر زراره گفت امام صادق عليه‌السلام فرمودند: نماز جمعه واجب است. این روایت، واقع نما است. چون این خبر می‌گوید واقعا نماز جمعه واجب است. این امور را اماره می‌نامند.

اما اگر اماره (دلیلی که واقع نما باشد) در میان ادله وجود نداشت به اصول عملیه مراجعه می‌کنیم. اصول عملیه، فقط مکلفین را از تحیّر خارج می‌کنند والّا واقع نما نیستند. اصول عملیه مثل استصحاب. مثلا شخصی در صبح وضو گرفته است. هنگام ظهر قصد اقامه نماز را دارد اما نمی‌داند که مبطل وضو از او صادر شد یا خیر. در ظهر، استصحاب طهارت می‌کند. استصحاب طهارت نمی‌گوید که این شخص، واقعا وضو دارد، اما حکم شرعی را برای خروج از تحیر بیان می‌کند.

موارد اصلی، اصول عملیه عبارتند از: استصحاب، برائت، تخییر و احتیاط که هر یک جایگاهی دارند.

استصحاب در هر جایی است که حالت سابقه یقینی وجود داشته باشد. در استصحاب، حالت سابقه یقینی را استصحاب می‌کنیم. اما اگر حالت سابقه یقینی وجود نداشته باشد، اگر شک در اصل تکلیف باشد یعنی نمی‌دانیم که اساسا تکلیف وجوب، وجود دارد یا خیر. در این حالت، برائت جاری می‌شود. یعنی برائت از حکم شرعی جاری می‌شود. اگر شک در مکلف به وجود داشته باشد. یعنی اصل تکلیف مشخص است. مثل نماز ظهر و جمعه. می‌دانیم که در ظهر جمعه یا باید نماز واجب اقامه شود یا نماز جمعه اقامه شود. در این جا اگر احتیاط ممکن باشد، باید احتیاط جاری شود و اگر احتیاط ممکن نباشد، تخییر جاری می‌شود.

اصطلاحا، مجاری اصول عملیه می‌نامند.

بنابر این اصالة عدم وجوب الاکمال را استصحاب عدم وجوب معنا کردیم اگر استصحاب را جاری بدانیم. اگر کسی در این جا استصحاب را جاری ندانست، برائت را جاری می‌کنیم.

۷

قرائت حمد عوض از بیان تسبیحات و تبیین احادیث مختلف در این خصوص

در رکعت سوم و چهارم، می‌توان به جای بیان تسبیحات اربعه، حمد را قرائت کرد. هم در روایات و هم در فتاوی این نکته بیان شده است. اما روایات بصورت مختلف به دست ما رسیده است.

برخی روایات بیان کرده‌اند که حمد اولی از تسبیحات است مطلقا. یعنی چه در نماز جماعت و چه در نماز فرادا و چه برای امام جماعت و چه برای مأموم، قرائت حمد از بیان تسبیحات اربعه، اولی است.

برخی از روایات بیان کرده‌اند که بیان تسبیحات از قرائت حمد بهتر است، مطلقا. یعنی چه در نماز جماعت و چه در نماز فرادی و چه برای امام جماعت و چه برای مأموم، بیان تسبیحات، از قرائت بهتر است.

برخی از روایات بیان کرده‌اند که بیان تسبیحات، افضل است برای غیر امام جماعت. یعنی اگر امام جماعت باشد، قرائت حمد افضل است اما برای غیر امام جماعت، بیان تسبیحات افضل است.

در برخی از روایات بیان شده است که حمد و تسبیحات، مساوی است.

مرحوم شهید می‌فرماید: به حسب اختلاف روایات، اقوال علما نیز مختلف شده است. مرحوم شهید اول در کتب مختلف، تعابیر مختلفی بیان شده است. البته می‌توان بین روایات، جمع نمود

۸

تطبیق قرائت حمد عوض از بیان تسبیحات و تبیین احادیث مختلف در این خصوص

﴿ والحمد ﴾ في غير الاُوليين ﴿ أولى ﴾ (قرائت حمد در غیر دو رکعت اول، اولی است) من التسبيح مطلقاً (از بیان تسبیحات اربعه. مطلقا یعنی چه نماز فرادا باشد چه جماعت باشد و چه مصلی، امام جماعت باشد و چه مأموم باشد)؛ لرواية محمّد بن حكيم عن أبي الحسن عليه‌السلام (حضرت موسی بن جعفرعليهما‌السلام. روایت چنین است: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَيُّمَا أَفْضَلُ اَلْقِرَاءَةُ فِي اَلرَّكْعَتَيْنِ اَلْأَخِيرَتَيْنِ أَوِ اَلتَّسْبِيحُ فَقَالَ اَلْقِرَاءَةُ أَفْضَلُ [۱]. مرحوم صاحب وسائل بعد از این روایت می‌فرماید: هذا محمول علی التقیة. این روایت حمل بر تقیه می‌شود. چون اهل سنت، قرائت را افضل می‌دانند. نه تنها افضل می‌دانند بلکه اصلا قائل به تسبیحات نیستند و در رکعت سوم و چهارم نیز قرائت دارند. لذا اگر بتوان این روایت را حمل بر تقیه کرد، از دایره جمع بین روایات خارج می‌شود) وروي أفضليّة التسبيح مطلقاً (روایت شده افضلیت بیان تسبیح مطلقا. مطلقا یعنی برای امام، مأموم، فرادا و جماعت. در روایت چنین بیان شده است: بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ فِي حَدِيثٍ: أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ لِأَيِّ عِلَّةٍ صَارَ اَلتَّسْبِيحُ فِي اَلرَّكْعَتَيْنِ اَلْأَخِيرَتَيْنِ أَفْضَلَ مِنَ اَلْقِرَاءَةِ -در فرض راوی این بوده است که تسبیح افضل است. می‌پرسد که چرا افضل است؟- قَالَ إِنَّمَا صَارَ اَلتَّسْبِيحُ أَفْضَلَ مِنَ اَلْقِرَاءَةِ فِي اَلْأَخِيرَتَيْنِ لِأَنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمَّا كَانَ فِي اَلْأَخِيرَتَيْنِ -در رکعت سوم و چهارم که بود- ذَكَرَ مَا رَأَى مِنْ عَظَمَةِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ -عظمت خداوند را دید- فَدَهِشَ فَقَالَ سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ اَللَّهُ أَكْبَرُ، فَلِذَلِكَ صَارَ اَلتَّسْبِيحُ أَفْضَلَ مِنَ اَلْقِرَاءَةِ[۲] -یعنی پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که در رکعت سوم و چهارم که عظمت خداوند متعال را دید، مدهوش شد و با تعجب این ذکر را بیان فرمود. لذا بر اساس این که این ذکر را پیامبر اکرم فرمود، بیان آن بهتر از قرائت است.) ولغير الإمام (لغیر الامام، عطف به مطلقا می‌شود. یعنی أفضليّة التسبيح لغیر الامام. روایت اینچنین است: مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلْقِرَاءَةِ خَلْفَ اَلْإِمَامِ فِي اَلرَّكْعَتَيْنِ اَلْأَخِيرَتَيْنِ فَقَالَ اَلْإِمَامُ يَقْرَأُ بِفَاتِحَةِ اَلْكِتَابِ -امام در دو رکعت آخر، حمد بخواند- وَ مَنْ خَلْفَهُ يُسَبِّحُ -مأمومین، تسبیح بگویند- فَإِذَا كُنْتَ وَحْدَكَ -اما اگر تنها نماز می‌خوانی- فَاقْرَأْ فِيهِمَا -در هر دو می‌توان حمد بخوانی- وَ إِنْ شِئْتَ فَسَبِّحْ -اگر هم خواستی می‌توانی تسبیحات بگویی- در فرادی اختیار داری و در جماعت افضل آن است که امام جماعت، حمد را قرائت کند و بقیه تسبیحات را بیان کنند[۳]. روایت دوم و سوم قابلیت جمع را دارند. چون روایت دوم، سخنی از امام و مأموم نزد. اما روایت سوم فرمود که قرائت برای امام بهتر است. بنابر این می‌توان گفت که منظور از روایت دوم که بیان فرمود تسبیح افضل است، برای غیر امام جماعت است و الا امام جماعت را روایت سوم استثنی کرده است. بنابر این، روایت قبلی که می‌فرماید تسبیح افضل است، برای غیر امام جماعت است. در روایت سوم که می‌فرماید که قرائت مخصوص امام جماعت است). وتساويهما (در روایتی هم بیان شده است کهاین دو مساوی است. روایت چنین است: عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَنْظَلَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلرَّكْعَتَيْنِ اَلْأَخِيرَتَيْنِ مَا أَصْنَعُ فِيهِمَا - در دو رکعت آخر چه کار کنیم؟ - فَقَالَ إِنْ شِئْتَ فَاقْرَأْ فَاتِحَةَ اَلْكِتَابِ - اگر خواستی حمد بخوان -، وَ إِنْ شِئْتَ فَاذْكُرِ اَللَّهَ - اگر هم خواستی ذکر خدا بگو - فَهُوَ سَوَاءٌ -این دو مساوی هستند - قَالَ قُلْتُ: فَأَيُّ ذَلِكَ أَفْضَلُ - کدام یک بهتر است؟ - فَقَالَ هُمَا وَ اَللَّهِ سَوَاءٌ إِنْ شِئْتَ سَبَّحْتَ وَ إِنْ شِئْتَ قَرَأْتَ[۴] -هر دو مساوی هستند.). وبحسبها (به حسب روایات مختلف) اختلفت الأقوال واختلف اختيار المصنّف (مصنف هم در کتب مختلف خویش، مختلف اختیار کرده است)، فهنا (در کتاب لمعه) رجّح القراءة مطلقاً (چون فرمود، الحمد اولی)، وفي الدروس للإمام (در کتاب دروس فرموده است: اولی این است که امام جماعت، قرائت کند) والتسبيح للمنفرد (و منفرد تسبیح بگوید) وفي البيان جعلهما له سواء (در کتاب البیان، قرار داده است تسبیح و قرائت را برای منفرد) وتردّد في الذكرى (اما در کتاب الذکری، مردد شده که چه نظری را نهایی بگوید) والجمع بين الأخبار هنا لا يخلو من تعسّف. (لا یخلو من تعسف یعنی شهید ثانی نتوانسته است که بین روایات جمع کند.

جمعی که بین روایات به نظر می‌رسد، چنین است: روایت اول، حمل بر تقیه کردیم. روایت چهارم که می‌فرماید، تسبیح و قرائت مساوی است، اگر تساوی را به معنای جواز بدانیم نه به معنای فضیلت. مساوی است یعنی هم با قرائت و هم با بیان تسبیحات، نماز صحیح است. روایت چهارم هم از بحث خارج می‌شود. تنها روایت دوم و سوم در این که کدام افضل است باقی می‌ماند. روایت دوم می‌فرماید: تسبیح افضل است که حمل به غیر امام شد و روایت سوم هم می‌فرماید: قرائت برای امام افضل است.) 


وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۲۵.

همان، ص۱۲۳.

همان، ص ۱۰۸.

همان.

ومنه الأفضليّة (١).

﴿ وتجب المقارنة للنيّة بحيث يُكبِّر عند حضور القصد المذكور بالبال من غير أن يتخلّل بينهما زمانٌ وإن قلَّ على المشهور (٢) والمعتبر حضور القصد عند أوّل جزءٍ من التكبير ، وهو المفهوم من المقارنة بينهما في عبارة المصنّف ، لكنّه في غيره اعتبر استمراره إلى آخره إلّا مع العسر (٣) والأوّل أقوى.

﴿ واستدامة حكمها بمعنى أن لا يحدث نيّة تنافيها ولو في بعض مميّزات المنويّ ﴿ إلى الفراغ من الصلاة ، فلو نوى الخروج منها ولو في ثاني الحال قبلَه أو فَعَل بعضَ المنافيات كذلك أو الرياء ولو ببعض (٤) الأفعال ونحو ذلك بطلت.

﴿ وقراءة الحمد وسورة كاملة في أشهر القولين (٥) ﴿ إلّامع الضرورة كضيق وقتٍ وحاجةٍ يضرّ فوتُها وجهالةٍ لها مع العجز عن التعلّم ، فتسقط السورة من غير تعويضٍ عنها.

هذا ﴿ في الركعتين ﴿ الأوّلتين سواء لم يكن غيرهما كالثنائيّة أم كان

____________________

(١) أي ومن معناها التفضيل المفهوم من صيغته ، فيقال بالفارسيّة مثلاً : «خداى بزرگتر است» وهو ردّ على كثير من العامّة حيث عبّروا ب‍ «خداى بزرگ». المناهج السويّة : ٩٦.

(٢) خلافه ما سينقله عن المصنّف ، وإلّا فعدم الفصل إجماعيُّ عندنا. المناهج السويّة : ٩٧.

(٣) الذكرى ٣ : ٢٤٧ ـ ٢٤٨ ، الدروس ١ : ١٦٦.

(٤) في (ف) : في بعض.

(٥) قال الشهيد الماتن قدس‌سره : وخالف فيه ابن الجنيد وسلّار والشيخ في النهاية والمحقّق في المعتبر ، فإنّهم ذهبوا إلى استحبابها ، فعندهم يجوز التبعيض كما يجوز تركها بالكليّة ، الذكرى ٣ : ٣٠٠ ، راجع المراسم : ٦٩ ، النهاية : ٧٥ ، المعتبر ٢ : ١٧٣.

كغيرها ﴿ ويجزي في غيرهما من الركعات ﴿ الحمد وحدها أو التسبيح بالأربع المشهورة ﴿ أربعاً بأن يقولها مرّةً ﴿ أو تسعاً بإسقاط التكبير من الثلاث على ما دلّت عليه رواية حَريز (١) ﴿ أو عشراً بإثباته في الأخيرة ﴿ أو اثني عشر * بتكرير الأربع ثلاثاً.

ووجه الاجتزاء بالجميع ورودُ النصّ الصحيح بها (٢) ولا يقدح إسقاط التكبير في الثاني؛ لذلك ولقيام غيره مقامه وزيادة.

وحيث تأدّى (٣) الواجب بالأربع جاز ترك الزائد ، فيُحتمل كونه مستحبّاً نظراً إلى ذلك ، وواجباً مخيَّراً التفاتاً إلى أنّه أحد أفراد الواجب وجواز تركه إلى بدل وهو الأربع وإن كان جزؤه (٤) كالركعتين والأربع في مواضع التخيير. وظاهر النصّ (٥) والفتوى : الوجوب ، وبه صرّح المصنّف في الذكرى (٦) وهو ظاهر

____________________

(١) رواها ابن إدريس في مستطرفات السرائر ٣ : ٥٨٥. وانظر الوسائل ٤ : ٧٩١ ـ ٧٩٢ ، الباب ٥١ من أبواب القراءة في الصلاة ، الحديث ١.

(*) في (ق) : اثني عشرة.

(٢) قال المحقّق الخوانساري : لا يذهب عليك أنّه لم يوجد في الكتب المتداولة نصّ دالّ على خصوص الثالث والرابع أصلاً فضلاً عن الصحيح ، وقد اعترف صاحب المدارك والمحقّق الأردبيلي وغيرهما أيضاً بعدم الوقوف على مستند لهذا القول. نعم رواية التسع صحيحة كما نقلنا ، وأمّا رواية الأربع فعلى ما أشرنا إليه. ويمكن أن يكون منظور الشارح أنّ نصّ الأربع يكفي الاجتزاء بالعشر والاثنتي عشرة أيضاً؛ لاشتماله عليهما مع زيادة ... راجع الحواشي : ٢٧٤.

(٣) في (ف) و (ر) : يؤدّى.

(٤) في (ش) : جزءاً.

(٥) في (ف) : النصوص.

(٦) الذكرى ٣ : ٣١٥.

العبارة هنا.

وعليه فلو شرع في الزائد عن مرتبةٍ فهل يجب عليه البلوغ إلى اُخرى؟ يحتمله؛ قضيّة للوجوب وإن جاز تركه قبل الشروع ، والتخيير ثابتٌ قبل الشروع فيوقعه على وجهه أو يتركه حذراً من تغيير (١) الهيئة الواجبة. ووجهُ العدم : أصالةُ عدم وجوب الإكمال ، فينصرف إلى كونه ذكراً للّٰه تعالى إن لم يبلغ فرداً آخر.

﴿ والحمد في غير الاُوليين ﴿ أولى من التسبيح مطلقاً؛ لرواية محمّد بن حكيم عن أبي الحسن عليه‌السلام (٢) وروي أفضليّة التسبيح مطلقاً (٣) ولغير الإمام (٤) وتساويهما (٥) وبحسبها اختلفت الأقوال (٦) واختلف اختيار المصنّف ، فهنا رجّح القراءة مطلقاً ، وفي الدروس للإمام والتسبيح للمنفرد (٧) وفي البيان جعلهما له سواء (٨) وتردّد في الذكرى (٩) والجمع بين الأخبار هنا لا يخلو من تعسّف.

____________________

(١) في (ع) : تغيّر.

(٢) الوسائل ٤ : ٧٩٤ ، الباب ٥١ من أبواب القراءة في الصلاة ، الحديث ١٠.

(٣) المصدر السابق ، الحديث ١ و ٣.

(٤) قال الفاضل الإصفهاني قدس‌سره : وهو صحيحة منصور بن حازم ، المناهج السويّة : ١٠١. لكنّها لا تدلّ على الأفضليّة ، راجع المصدر السابق ، الحديث ١١.

(٥) الوسائل ٤ : ٧٨١ ، الباب ٤٢ من أبواب القراءة في الصلاة ، الحديث ٣.

(٦) راجع المختلف ٢ : ١٤٨.

(٧) الدروس ١ : ١٧٥.

(٨) البيان : ١٦٠.

(٩) الذكرى ٣ : ٣١٧ ـ ٣١٨.