درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۸۶: تروک (۴) + اذان (۱)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

شرط هفتم از شروط نماز: اسلام

شرط هفتم از شروط نماز: اسلام

در بحث شروط نماز، تا کنون شش شرط بیان شد. شرط هفتم برای صحت نماز، مسلمان بودن نمازگزار است. نمازگزار اگر کافر باشد، عبادت از او صحیح نیست که یکی از عبادات، نماز است. هر عبادتی که کافر انجام دهد، از او پذیرفته نیست. لذا اگر کافری حج یا روزه انجام دهد، از او پذیرفته نیست و اثری برای او ندارد.

نکته نخست: کافری که عبادت از او پذیرفته نیست، تفاوتی ندارد که چه نوع کافری باشد. گاهی شخص از اول کافر بوده، پدر و مادر او نیز کافر بوده و الآن هم کافر است که او را کافر اصلی می‌نامند. اما گاهی شخص مرتد است. یعنی قبلا مسلمان بوده و بعدا کافر شده است. دو نوع مرتد وجود دارد.

۱. مرتد ملی،

۲. مرتد فطری.

مرتد فطری شخصی است که هنگام انعقاد نطفه، یکی از پدر یا مادر او، مسلمان بوده‌اند. یعنی اگر هنگام انعقاد نطفه -توجه به هنگام ولادت یا زمان رشد او نداریم- حد اقل یکی از پدر یا مادر او مسلمان باشند، آن بچه مسلمان زاده می‌شود. هنگامی که مسلمان زاده شد، اگر بعد از بلوغ اسلام را پذیرفت ولی بعدا کافر شد. این شخص را مرتد فطری می‌نامند.

اما اگر هنگام انعقاد نطفه هیچ یک از پدر و مادر او مسلمان نبودند و طفل بصورت کافر بدنیا آمد. در حقیقت آن طفل هم کافر زاده می‌شود. پس از بلوغ، اسلام را پذیرفت اما دوباره کافر شد. چنین شخصی را مرتد ملی می‌نامند.

بنابر این، تفاوت ندارد که کافر، کافر اصلی باشد یا مرتد فطری یا مرتد ملی باشد. همچنین تفاوت ندارد که شخص کافر، یهودی یا مسیحی یا مجوسی باشد. از هیچ کافری، عبادت پذیرفته نیست.

نکته دوم: آیا کافر مکلف به فروع است یا خیر؟ یعنی آیا کافر را در قیامت بخاطر انجام ندادن نماز، روزه، حج و... عقاب می‌کنند یا خیر؟

کافر مکلف به فروع است. چون کافر می‌تواند آن مانع را از خودش برطرف کند. مثل وجوب نماز بر شخص جنب. نماز بر شخص جنب واجب است اما با حال جنابت، نماز صحیح نیست. بلکه باید ابتدا غسل کند و از حال جنابت خارج شود و پس از آن نماز را اقامه کند.

بر کافر هم انجام فروع واجب است، اما ابتدا باید شهادتین را بگوید و مسلمان شود و سپس نماز و روزه و... را انجام دهد. بنابر این، اینگونه نیست که قدرت بر انجام نداشته باشد تا مسئله خلاف حکمت خدا، مطرح شود.

بنابر نظر اکثر فقها، کافر، مکلف به فروع است. تنها ابو حنیفه، معتقد است که کافر مکلف به فروع نیست. لذا بر ترک فروع عقاب نمی‌شود. به عبارت دیگر او را بخاطر قبول نداشتن خدا و پیامبر مجازات می‌کنند اما بخاطر انجام ندادن فروعات، مجازات نمی‌کنند.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: تحقیق این مسئله در علم اصول است.

بنابر این، شیعه معتقد است که کافر، مکلف به فروع است و خلاف حکمت لازم نمی‌آید. زیرا کافر می‌تواند مسلمان شود و پس از اسلام، عبادات را انجام دهد و چون می‌تواند تکلیف هم دارد.

۴

شرط هشتم از شروط نماز: التمییز

شرط هشتم از شروط نماز: التمییز

تا کنون، شروط را شماره گذاری کردیم. مرحوم شهید اول در انتها، شرطی را بیان فرموده اما آن را شماره گذاری نفرمود. یعنی نفرمود الثامن التمییز. در حالی که تمییز شرط هشتم است.

بنابر این، شرط هشتم آن است که مصلی قدرت تمییز داشته باشد. یعنی قوتی داشته باشد که افعال نماز را تمییز دهد. یعنی بتواند شرط را از فعل جدا کند تا بتواند به سبب قدرت تمییز، فعل عبادت را قصد کند. لذا نماز از مجنون یا بی‌هوش یا بچه‌ای که قدرت تمییز ندارد، پذیرفته نیست. لذا اگر مجنونی که نمی‌تواند سجده را از رکوع تشخیص دهد، اگر نماز هم بخواند، نمازش صحیح نیست.

مراد از صبی غیر ممیز، بچه‌ای است که تمییز ندارد که بتواند نماز را از شرائط و افعال جدا کند. هرچند که به او توضیح دهیم. مثلا بچه چهار ساله اینگونه است.

البته روایاتی وجود دارد که می‌فرماید: بچه را در شش سالگی یا هفت سالگی بچه را به نماز خواندن تمرین دهید. در برخی از روایات بیان شده است که در نه سالگی، بچه را امر به اقامه نماز کنید و اگر نماز نخواند او را بزنید.

مرحوم شهید، در پایان دو نکته می‌فرماید.

نکته اول: بچه می‌تواند نیت وجوب یا استحباب کند. یعنی لزومی ندارد که به بچه گفته شود که حتما باید نیت استحباب کند بلکه اگر نیت وجوب هم بکند اشکال ندارد.

نکته دوم: مراد از تمرین، عادت دادن بچه است بر افعال مکلفین که تا قبل از بلوغ این عادت محقق شود که پس از بلوغ برای بچه سخت نباشد.

۵

تطبیق شرط هفتم از شروط نماز: اسلام

﴿ الشرط السابع: الإسلام ﴾ (شرط هفتم، مسلمان بودن مصلی است)

﴿ فلا تصحّ العبادة ﴾ مطلقاً (صحیح نیست عبادت مطلقا - مطلقا یعنی هر عبادتی که باشد. خواه نماز یا روزه یا حج باشد) ـ فتدخل الصلاة ـ (هنگامی که مطلقا باشد، نماز هم یکی از عباداتی می‌شود که صحیح نیست) ﴿ من الكافر ﴾ مطلقاً (هر کافری که باشد، عبادت از او پذیرفته نیست. خواه کافر اصلی یا مرتد یا یهودی یا مسیحی یا مجوسی باشد) وإن كان مرتدّاً ملّيّاً أو فطريّاً (اگر چه که مرتد، مرتد ملی یا فطری باشد. مرتد ملی یعنی شخص در هنگام انعقاد نطفه‌اش، پدر و مادرش کافر بودند. پس از این که آن شخص به بلوغ رسید، اسلام را پذیرفت اما دوباره کافر شد.

مرتد فطری یعنی کسی که هنگام انعقاد نطفه‌اش، پدر یا مادر یا هردو مسلمان بوده‌اند. پس از این که به بلوغ رسید و طبیعتا مسلمان است، کافر شد.) ﴿ وإن وجبت عليه ﴾ كما هو قول الأكثر (اگرچه عبادت بر کافر واجب است. یعنی هرچند که عبادت از کافر صحیح نیست اما بر آن واجب است. گفته نشود که چگونه چیزی بر شخصی واجب باشد اما صحیح نباشد. چون می‌توان چیزی بر شخصی واجب باشد اما صحیح نباشد. مثل نماز بر جنب که واجب است اما صحیح نیست. زیرا می‌تواند مانع -جنابت- را برطرف کند و پس از آن نماز را اقامه کند. در کافر نیز چنین است. او می‌تواند مانع -کفر- را برطرف کند و پس از آن عبادات را انجام دهد.)، خلافاً لأبي حنيفة حيث زعم أنّه (کافر) غير مكلَّفٍ بالفروع (کافر مکلف به فروع نیست.) فلا يعاقب على تركها (لذا بر ترک آن معاقب نمی‌باشد) وتحقيق المسألة في الاُصول (تحقیق این مسئله در اصول است).

۶

تطبیق شرط هشتم از شروط نماز: التمییز

﴿ والتمييز ﴾ (التمییز ذیل شرط هفتم نیست بلکه شرط هشتم است. شرط هشتم آن است که مصلی قدرت تمییز داشته باشد) بأن يكون له (به این که باشد برای مصلی) قوّةٌ (قوت و قدرتی داشته باشد) يمكنه بها (ممکن شود برای مصلی بواسطه این قوت) معرفة أفعال الصلاة ليميِّز الشرطَ من الفعل (تا بتواند شرط را از فعل جدا کند. مثلا رکوع که از افعال نماز است را از وضو که شرط نماز است، جدا کند)، ويقصد بسببه (التمییز) فعل العبادة (و بتواند بواسطه این قدرت تمییز فعل عبادت را تمییز دهد و جدا کند و قصد کند)، ﴿ فلا تصحّ من المجنون (لذا صحیح نیست نماز از شخص مجنون) والمغمى عليه (صحیح نیست از کسی که بی‌هوش است) و ﴾ الصبيّ ﴿ غير المميِّز (از صبی غیر ممیز هم صحیح نیست. اما در گذشته بیان شد که اگر بچه ممیز باشد، نماز از باب تمرین از او صحیح است.) لأفعالها ﴾ (آن صبی که تمییز دهنده افعال نماز نیست. یعنی نمی‌تواند افعال نماز را جدا کند) بحيث يُفرِّق بين ما هو شرطٌ فيها وغير شرط (به گونه‌ای که بتواند جدا کند بین آنچه که شرط است در نماز و آنچه که غیر شرط است)، وما هو واجبٌ وغير واجب (بتوان به او گفت که رکوع و سجده واجب است اما قنوت مستحب است) إذا نُبّه عليه (هنگامی که تنبه شود بر او. یعنی هنگامی که برای او توضیح داده شود. به عبارت دیگر، لازم نیست که بچه خودش همه این امور را بداند بلکه هنگامی که برای او توضیح داده شود، می‌فهمد).

﴿ ويُمرَّن الصبيّ ﴾ على الصلاة ﴿ لستّ ﴾ (تمرین داده می‌شود بچه بر نماز در شش سالگی) وفي البيان (در کتاب البیان فرموده:) لسبع (در هفت سالگی تمرین داده می‌شود) وكلاهما مرويّ (در مورد هر دو روایت وجود دارد.

در یک روایت چنین بیان شده است: فمروا -امر کنید- صبيانكم بالصلاة إذا كانوا بني سبع سنين[۱].

در روایت دیگر چنین بیان شده است: عن محمّد بن مسلم، عن أحدهما عليهما‌السلام في الصبي، متى يصلّي؟ -بچه در چه زمان نماز بخواند؟- فقال: إذا عقل الصلاة -امام عليه‌السلام فرمودند: هنگامی که نماز را فهمید- قلت: متى يعقل الصلاة وتجب عليه؟ قال: لستّ سنين[۲].

تجب علیه که در این روایت بیان شده است، ظاهرش مراد نیست. چون ادله متعددی وجود دارد که نماز بر بچه شش ساله واجب نیست.

کلمه وجوب در روایات، به معنای مقابل استحباب و حرمت نیست. بلکه همان معنای لغوی یعنی لزوم، مراد است. یعنی لازم است که این کار را انجام دهید و به این معنا نیست که اگر این کار را انجام ندهی معاقب خواهی بود. چون تقسیم کارها به واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح بعدها توسط علما انجام شد و در لسان روایات هرگاه بیان می‌شود وجب هرچند ظاهرش لزوم به معنای مقابل حرام است اما گاهی گفته می‌شود که لازم است که کاری انجام شود اما لزوم در مقابل حرام نیست. در این روایت نیز چنین است. یعنی وجوب در مقابل حرام نیست.) ويُضرب عليها لتسعٍ (زده شود برای نماز در نه سالگی. در روایت چنین بیان شده است: فإذا تمّت له علّم الوضوء -هرگاه نه سالگی بچه به اتمام رسید، وضو را به او یاد دهید- وضرب عليه -و اگر انجام نداد، می‌توان او را تنبیه نمود-، وأمر بالصلاة وضرب عليها -امر به اقامه نماز کنید و اگر اقامه نکرد او را تنبیه کنید-، فإذا تعلّم الوضوء والصلاة غفر الله لوالديه إن شاء الله. - هنگامی که وضو و نماز را یاد بگیرد؛ خداوند متعال، والدین آن بچه را خواهد آمرزید ان شاء الله[۳].) ورُوي لعشرٍ (ایشان می‌فرماید لعشر. اما همانگونه که در پاورقی مطرح شده است، در مجامع روایی یافت نشد. یعنی در ده سالگی یضرب علیها) ويتخيّر بين نيّة الوجوب والندب (بچه می‌تواند نیت وجوب یا استحباب کند). والمراد ب‍ «التمرين» (مراد از تمرین دادن به نماز) التعويد (عادت دادن بچه) على أفعال المكلّفين ليعتادها (برای این که عادت کند به نماز) قبل البلوغ (قبل از بلوغ انجام این امور برای او عادی شود) فلا يشقّ عليه بعده (دیگر برای این بچه انجام آن اعمال سخت نباشد بعد از بلوغ.

در مورد شش سالگی و هفت سالگی و نه سالگی که در روایات بیان شده است، سوالات متعددی وجود دارد.

 آیا بین پسر و دختر تفاوت وجود دارد؟ مثلا این که فرموده در نه سالگی بزنید مربوط به دخترها می‌شود یا مربوط به پسر‌ها می‌شود. آیا این که فرموده بچه را در شش سالگی یا هفت سالگی تمرین دهید، مربوط به دختر و پسر می‌شود؟ آیا نمی‌توان بین بچه‌ها تفاوت گذاشت؟ ممکن است که اگر به یک بچه زیاد گوشزد کنیم، موجب زدگی شود).


وسائل الشیعه، ج۴، ص۱۹.

همان، صص۱۸ و ۱۹.

همان، ص۲۰.

۷

فصل سوم: کیفیت نماز

فصل دوم نیز به اتمام رسید.

فصل اول در اعداد نماز بود که نماز‌های واجب و مستحب بیان شد.

فصل دوم در مورد شروط نماز بود که مجموعا هشت شرط بیان شد.

فصل سوم: کیفیت نماز

نماز را باید چگونه اقامه شود؟

ایشان می‌فرماید: قبل از شروع نماز، مستحب است که اذان و اقامه گفته شود.

سوال: اذان و اقامه جزء مقدمات نماز است و جزء خود نماز نیست که در بحث کیفیت نماز مورد بحث قرار گیرد. چرا مرحوم شهید اول از کیفیت نماز قرار داده است؟ بر خلاف مشهور که اذان و اقامه را جزء مقدمات نماز قرار داده‌اند.

پاسخ: مرحوم شهید ثانی در صدد توجیه برای این کار شهید اول، برآمده است.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: چه بسا این که اذان و اقامه را جزء کیفیت نماز بیان کرده است، خصوص اقامه غالبا مقارن با خود نماز است. یعنی شخص که اقامه را می‌گوید، غالبا نماز را شروع می‌کند.

این که اقامه مقارن نماز است به این دلیل است که اگر بین اقامه و نماز، کلام یا سکوت طویل یا فعل کثیر انجام شود، آن اقامه باطل است. لذا می‌فرماید اقامه به نماز چسبیده است.

علت این که قید غالبا را بیان فرمود به این دلیل است که در برخی مواقع با این که اقامه به نماز نچسبیده است، اما بازهم صحیح است. یعنی می‌توان با فاصله بین اقامه و نماز، نماز را اقامه نمود. مثل جایی که بین اقامه و نماز، اذکار و دعا‌هایی که وارد شده را انجام دهد. گاهی شخص به نماز جماعت دیر می‌رسد و نماز به پایان رسیده است. آیا در این صورت لازم است که شخص برای اقامه نماز، اقامه بگوید؟ در این صورت بیان شده است که تا هنگامی که صف‌های نماز جماعت وجود دارد و مردم از صف جماعت برنخاستند، همان اقامه‌ای که امام جماعت گفته است، کافی است و این شخص لازم نیست که دوباره اقامه بگوید. با این که بین اقامه جماعت و نماز این شخص فاصله ایجاد شده است اما کافی است و لازم نیست که دوباره اقامه بگوید. لذا مرحوم شهید فرموده است که غالبا اقامه مقارن با نماز است.

مرحوم شهید ثانی در مورد اذان می‌فرماید: اذان هم به همراه اقامه، احد الجزئین محسوب می‌شود.

مرحوم شهید ثانی در ادامه می‌فرماید: اذان و اقامه نظیر نیت است که در کیفیت نماز مورد بحث قرار می‌گیرد. با این که نیت جزء نماز نیست و نیت خارج از نماز و مقدم بر نماز است. اینگونه نیست که نماز از نیت شروع شود هرچند که نماز نیاز به نیت دارد اما نیت جزء نماز نیست. بلکه نماز از تکبیرة الاحرام شروع می‌شود. اما اگر بخواهیم نماز صحیح باشد باید نیت و قصد قربت داشته باشد.

در ادامه اذان و اقامه را بیان می‌فرماید.

اذان و اقامه همانند دیگر عبادات نیازمند نیت است. چون اذان و اقامه، عبادت است و هر عبادتی نیازمند نیت و قصد تقرب است.

۸

تطبیق فصل سوم: کیفیت نماز

﴿ الفصل الثالث ﴾

﴿ في كيفيّة الصلاة ﴾ (فصل اول در مورد اعداد نماز بود. فصل دوم در مورد شروط نماز بود. فصل سوم در مورد کیفیت نماز است.)

﴿ ويستحبّ ﴾ قبلَ الشروع في الصلاة ﴿ الأذان والإقامة ﴾ (مستحب است قبل از شروع نماز، اذان و اقامه گفته شود) وإنّما جعلهما (قرار داد مصنف، اذان و اقامه را) من الكيفيّة خلافاً للمشهور (برخلاف مشهور، مرحوم شهید اول معتقد است که اذان و اقامه، جزء کیفیت نماز است.) ـ من جعلهما من المقدّمات ـ (مشهور معتقدند که اذان و اقامه از مقدمات نماز است و لذا در مقدمات ذکر کرده‌اند. چرا شهید اول اذان و اقامه را از کیفیت نماز دانسته است؟) نظراً إلى مقارنة الإقامة لها غالباً (نظر به این که مقارنه دارد اقامه با نماز غالبا. این که می‌فرماید مقارنه دارد علتش آن است که بین نماز و اقامه نباید فاصله شود. لذا اگر فاصله به کلام، سکوت طویل یا فعل کثیر شود، اقامه باطل است.)، لبطلانها بالكلام ونحوه بينها وبين الصلاة (بخاطر باطل بودن اقامه بواسطه کلام و مانند کلام مثل سکوت طویل و فعل کثیر بین اقامه و صلاة)، وكونِها أحدَ الجزأين (کون اقامه و احد الجزأین یعنی یکی از دو جزء اذان و اقامه)، فكانا كالجزء المقارن (پس اذان و اقامه مثل جزء مقارن هستند. قید غالبا را مرحوم شهید ثانی توضیح نفرموده است. دو وجه برای قید غالب بیان نمودیم.

۱. در جایی که بین نماز و اقامه، دعا و ذکر گفته می‌شود و با این که فاصله شده است، اشکالی ندارد.

۲. در اقامه جماعت بین اقامه امام جماعت و نمازی که شخص می‌خواهد بعد از تمام شدن نماز جماعت، بخواند فاصله ایجاد شده است که اشکال ندارد.)، كما دخلت النيّة فيها مع أنّها خارجةٌ عنها متقدّمةٌ عليها على التحقيق (کما در مقام بیان نظیر است. این که اذان و اقامه را در کیفیت صلاة بیان کرده است با این که اذان و اقامه جزء مقدمات است، نظیر نیت است. مصلی باید اول تکبیرة الاحرام نیت داشته باشد. یعنی نیت حتما باید مقارن با تکبیرة الاحرام باشد، لذا چون مقارن است، اذان و اقامه را نیز جزء کیفیت شمرده است. أنّها یعنی نیت. خارجة عنها یعنی خارج از صلاة. طبق قول صحیح، نیت خارج از نماز و متقدم بر نماز است اما در عین حال آن را از کیفیت نماز شمرده‌اند).

وكيفيّتهما (کیفیت اذان و اقامه اینگونه است (﴿ بأن ينويهما ﴾ (به این که اذان و اقامه را نیت کند) أوّلاً (اذان و اقامه را باید نیت کند همانگونه که نماز را نیت می‌کند) لأنّهما عبادة (زیرا اذان و اقامه خودش عبادت است و در عبادت باید نیت و قصد قربت وجود داشته باشد)، فتفتقر في الثواب عليها إلى النيّة (نیاز دارد اذان و اقامه در ثواب بر آن به نیت. اگر نیت و قصد قربت نداشته باشد، ثوابی بر آن مترتب نیست)، إلّا ما شذّ (برخی عبادات وجود دارند که قصد قربت و نیت لازم ندارد. دو مورد را بیان کرده‌اند.

۱. خود نیت و قصد قربت. اگر بنا باشد که هر نیتی قبلش نیاز به یک نیت دیگر داشته باشد، تسلسل لازم می‌آید.

۲. معرفت خداوند متعال. اگر کسی بخواهد دقت بکند در معرفت خداوند متعال، پیش از آن که خداوند متعال را بشناسد، نیت از او ممکن نیست. نیت یعنی قصد قربت و قصد قربت را کسی می‌تواند انجام دهد که اجمالا نسبت به خداوند متعال معرفتی داشته باشد. کسی که اصلا خدا را نمی‌شناسد و تازه می‌خواهد نسبت به خداوند متعال معرفت پیدا کند هرچند معرفت پیدا کردن عبادت می‌باشد اما نیاز به نیت ندارد. زیرا اساسا او نمی‌تواند قصد قربت کند. لذا برای ما شذّ دو مورد ذکر شده است) ﴿ ويُكبِّر أربعاً في أوّل الأذان (تکبیر می‌گوید چهار بار در اول اذان)، ثم التشهّدان ﴾ بالتوحيد (اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله) والرسالة (اشهد ان محمدا رسول الله، اشهد ان محمدا رسول الله) ﴿ ثمّ الحيّعلات (حی علی الصلوة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل) الثلاث، ثم التكبير (الله اکبر)، ثمّ التهليل (لا اله الا الله)، مثنى * ﴾ مثنى (تمام این موارد را باید دو بار بگوید. یعنی هم تشهد به توحید را دوبار بگوید، هم تشهد به رسالت را دوبار بگوید و هم حی علی الصلوة و هم حی علی الفلاح و هم حی علی خیر العمل و هم الله اکبر و هم لا اله الا الله را دوبار بگوید. بنابر این در مجموع بدون اشهد ان علیا ولی الله، ۱۸ فراز شد)، فهذه ثمانية عشر فصلاً (۱۸ فراز شد).

﴿ والإقامة مثنى ﴾ في جميع فصولها (تمام فراز‌های اقامه دوتایی است. یعنی الله اکبر نخست، چهارتا نیست بلکه دو تا است)، وهي (فصول اقامه همان) فصول الأذان إلّا ما يخرجه (الا آنچه که خارج می‌کند مصنف آن را. آنچیزی که خارج می‌شود را در ادامه بیان می‌کند) ﴿ ويزيد بعد «حيّ على خير العمل» «قد قامت الصلاة» مرّتين (در اقامه، بعد از حی علی خیر العمل، دوبار باید بگوید قد قامت الصلاة)، ويُهلِّل في آخرها مرّة ﴾ واحدة (لا اله الا الله آخر را یکبار می‌گوییم. بنابر این دوبار الله اکبر، دو شهادت وحدانیت، دو شهادت رسالت، حی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل نیز هرکدام دوبار، دو بار قد قامت الصلاة، دو تا الله اکبر و یک لا اله الا الله). ففصولها سبعة عشر، تنقص عن الأذان ثلاثة، ويزيد اثنين (سه فراز از اذان کم دارد و دو فراز نسبت به آن اضافه دارد. سه فرازی که کم دارد عبارت است از دو الله اکبر در ابتدا و یک لا اله الا الله در پایان. آنچه نسبت به اذان اضافه دارد، دو قد قامت الصلاة است). فهذه جملة الفصول المنقولة شرعاً (شهادت به ولایت را در جلسه آتی بیان خواهیم کرد).

الوتر لمريد الصوم * وهو عطشان ﴿ فيشرب إذا لم يستدع منافياً غيره وخاف فجأة الصبح قبل إكمال غرضه منه ، ولا فرق فيه بين الواجب والندب.

واعلم أنّ هذه المذكورات أجمع إنّما تنافي الصلاة مع تعمّدها عند المصنِّف مطلقاً ، وبعضها إجماعاً (١) وإنّما لم يقيّد هنا اكتفاءً باشتراطه تركها ، فإنّ ذلك يقتضي التكليف به المتوقّف على الذكر؛ لأنّ الناسي غير مكلَّف ابتداءً (٢).

نعم ، الفعل الكثير ربّما توقّف المصنّف في تقييده ب‍ «العمد» لأنّه أطلقه في البيان (٣) ونسب التقييد في الذكرى إلى الأصحاب (٤) وفي الدروس إلى المشهور (٥) وفي الرسالة الألفيّة جعله من قسم المنافي مطلقاً (٦) ولا يخلو إطلاقه هنا من دلالةٍ على القيد إلحاقاً له بالباقي. نعم ، لو استلزم الفعل الكثير ناسياً انمحاء صورة الصلاة رأساً توجّه البطلان أيضاً ، لكنّ الأصحاب أطلقوا الحكم.

﴿ الشرط السابع : الإسلام

﴿ فلا تصحّ العبادة مطلقاً ـ فتدخل الصلاة ـ ﴿ من الكافر مطلقاً وإن كان مرتدّاً ملّيّاً أو فطريّاً ﴿ وإن وجبت عليه كما هو قول الأكثر ، خلافاً

____________________

(*) في (س) : الصيام.

(١) قال الفاضل الإصفهاني : وهو الكلام والقهقهة والأكل والشرب ، المناهج السويّة : ٧٦.

(٢) وإن كُلّف في بعض المواضع باستدراكه ثانياً ، الحواشي للمحقّق الخونساري : ٢٦٩.

(٣) البيان : ١٨١.

(٤) الذكرى ٤ : ٩.

(٥) الدروس ١ : ١٨٥.

(٦) الألفيّة : ٦٥.

لأبي حنيفة حيث زعم أنّه غير مكلَّفٍ بالفروع فلا يعاقب على تركها (١) وتحقيق المسألة في الاُصول (٢).

﴿ والتمييز بأن يكون له قوّةٌ يمكنه بها معرفة أفعال الصلاة ليميِّز الشرطَ من الفعل ، ويقصد بسببه فعل العبادة ، ﴿ فلا تصحّ من المجنون والمغمى عليه و الصبيّ ﴿ غير المميِّز لأفعالها بحيث يُفرِّق (٣) بين ما هو شرطٌ فيها وغير شرط ، وما هو واجبٌ وغير واجب إذا نُبّه عليه.

﴿ ويُمرَّن الصبيّ على الصلاة ﴿ لستّ وفي البيان لسبع (٤) وكلاهما مرويّ (٥) ويُضرب عليها لتسعٍ (٦) ورُوي لعشرٍ (٧) ويتخيّر بين نيّة الوجوب والندب. والمراد ب‍ «التمرين» التعويد على أفعال المكلّفين ليعتادها قبل البلوغ فلا يشقّ عليه بعده.

____________________

(١) راجع فواتح الرحموت المطبوع ضمن المستصفى ١ : ١٢٨.

(٢) راجع تمهيد القواعد : ٧٦.

(٣) في (ر) ومصحّحة (ع) : لا يفرِّق.

(٤) البيان : ٢٥٨ ، وفيه : لستّ ، ويتأكّد لسبع.

(٥) راجع الوسائل ٣ : ١١ ، الباب ٣ من أبواب أعداد الفرائض ونوافلها.

(٦) المصدر السابق : ١٣ ، الحديث ٧.

(٧) لم نظفر به في المصادر الحديثيّة ، قال الفاضل الإصفهاني : رواه ... مرسلاً عن النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله ، المناهج السويّة : ٧٧.

﴿ الفصل الثالث

﴿ في كيفيّة الصلاة

﴿ ويستحبّ قبلَ الشروع في الصلاة ﴿ الأذان والإقامة وإنّما جعلهما من الكيفيّة خلافاً للمشهور ـ من جعلهما من المقدّمات ـ نظراً إلى مقارنة الإقامة لها غالباً ، لبطلانها بالكلام ونحوه بينها وبين الصلاة ، وكونِها أحدَ الجزأين ، فكانا كالجزء المقارن ، كما دخلت النيّة فيها مع أنّها خارجةٌ عنها متقدّمةٌ عليها على التحقيق.

وكيفيّتهما ﴿ بأن ينويهما أوّلاً لأنّهما عبادة ، فتفتقر في الثواب عليها (١) إلى النيّة ، إلّا ما شذّ (٢) ﴿ ويُكبِّر أربعاً في أوّل الأذان ، ثم التشهّدان بالتوحيد والرسالة ﴿ ثمّ الحيّعلات الثلاث ، ثم التكبير ، ثمّ التهليل ، مثنى * مثنى ، فهذه

____________________

(١) في (ف) و (ش) : عليهما.

(٢) قال الفاضل الإصفهاني : استثناء من مقدّر ، أي لأن كلّ عبادة فهي مفتقرة في الثواب عليها إلى النيّة إلّا ما شذّ ، وهو النظر في معرفة اللّٰه تعالى ، كما عرفت سالفاً ، فإنّ النيّة لا يمكن قبل المعرفة ، المناهج السويّة : ٧٨. وقال المحقّق الخوانساري : كالنيّة ، فإنّها عبادة لا تحتاج إلى النيّة ، وإلّا لتسلسل ، الحواشي : ٢٧١.

(*) في (س) : مثنى مثنى.

ثمانية عشر فصلاً.

﴿ والإقامة مثنى في جميع فصولها ، وهي فصول الأذان إلّا ما يخرجه (١) ﴿ ويزيد بعد «حيّ على خير العمل» «قد قامت الصلاة» مرّتين ، ويُهلِّل في آخرها مرّة واحدة. ففصولها سبعة عشر ، تنقص عن الأذان ثلاثة ، ويزيد اثنين. فهذه جملة الفصول المنقولة شرعاً.

﴿ ولا يجوز اعتقاد شرعيّة غير هذه الفصول ﴿ في الأذان والإقامة ، كالتشهّد بالولاية لعليّ عليه‌السلام ﴿ وأنّ محمّداً وآله خيرُ البريّة أو خير البشر ﴿ وإن كان الواقع كذلك فما كلّ واقعٍ حقّاً يجوز إدخاله في العبادات الموظّفة شرعاً المحدودة من اللّٰه تعالى ، فيكون إدخال ذلك فيها بدعةً وتشريعاً ، كما لو زاد في الصلاة ركعةً أو تشهّداً ونحو ذلك من العبادات. وبالجملة ، فذلك من أحكام الإ يمان ، لا من فصول الأذان.

قال الصدوق : إنّ إدخال ذلك فيه من وضع المفوِّضة (٢) وهم طائفة من الغُلاة. ولو فعل هذه الزيادة أو أحدها بنيّة أنّه منه أثم في اعتقاده ، ولا يبطل الأذان بفعله ، وبدون اعتقاد ذلك لا حرج. وفي المبسوط أطلق عدم الإثم به (٣) ومثله المصنّف في البيان (٤).

﴿ واستحبابهما ثابتٌ ﴿ في الخمس اليوميّة خاصّةً ، دون غيرها من الصلوات وإن كانت واجبة ، بل يقول المؤذِّن للواجب منها : «الصلاة» ثلاثاً بنصب

____________________

(١) في (ف) : نخرجه.

(٢) الفقيه ١ : ٢٩٠.

(٣) المبسوط ١ : ٩٩ ، وفيه : «يأثم به» وقد سقطت لفظة «لم» في الطباعة.

(٤) حكاه عن الشيخ ، اُنظر البيان : ١٤٤.