درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۸۰: ادامه مکان نماز

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

اقامه نماز در بیعه و کنیسه

مکان‌هایی که اقامه نماز در آن‌ها کراهت دارد، بیان شد. در پایان این مسئله، می‌فرماید: اقامه نماز در معبد یهودیان (بیعة) و مسیحیان (کنیسة) خالی از اشکال و کراهت است. البته این در صورتی است که نجس نباشد. در صورتی که نجاست مسریه باشد، اقامه نماز اشکال دارد. اما نجاست مسریه تنها به این دو مکان اختصاص ندارد. بلکه در خانه یا مسجد هم اگر چنین نجاستی وجود داشته باشد، نمی‌توان نماز را اقامه نمود.

البته همان جایی که نجاست ندارد و مصلی، علم به نجاست ندارد، مستحب است که محل نماز را آب بپاشد و پس از آن که آب خشک شد، نماز را اقامه کند.

در جای دیگر نیز رَشّ الماء بیان شد و آن مربوط به بیوت المجوس بود. در آن قسمت بیان شد که اگر منظور از رش الماء، تطهیر باشد، نظر خوبی است. اما اگر مراد صرف آب پاشی باشد، صرفا تعبد می‌شود.

در مسئله حاضر، مرحوم شهید می‌فرماید: پس از این که شخص، آن مکان را آب پاشی کرد، آن را رها کند تا آن خشک شود. شاید این فرمایش، مؤید آن باشد که در بیت المجوس هم که فرمود رش الماء کند، منظورشان این بود که آب بپاشد و تا خشک شدن آن صبر کند و پس از خشک شدن نماز را اقامه کند و مراد تطهیر مکان نیست اما تعبدا رش الماء در روایات بیان شده است و مرحوم شهید نیز آن را ذکر کرده است.

سؤال: آیا برای داخل شدن به معابد یهود و نصاری، لازم است که از صاحبان معابد، اجازه بگیریم؟

توضیح: هنگامی که درب مساجد باز باشد، لازم نیست برای دخول در مسجد از کسی اجازه گرفته شود. آیا برای دخول در معابد یهودیان و مسیحیان باید اجازه و اذن گرفت یا اجازه و اذن لازم نیست؟

پاسخ: مرحوم شهید دو احتمال مطرح می‌فرماید.

۱) اذن گرفتن لازم است. شرطیت اذن را مرحوم مصنف در کتاب ذکری بیان فرموده است و دو جهت برای آن ذکر کرده است.

 غرض واقف معابد، استفاده هم کیشان خود واقف است. مثلا اگر یهودی، بیعة یا نصرانی، کنیسه می‌سازد، غرضش آن است که هم کیشان و هم دینان او در این مکان حاضر شوند و عبادت کنند. لذا چه بسا اگر به او گفته شود که مسلمانی در این جا نماز بخواند یا خیر؟ بگوید: خیر.

علاوه بر این که قرینه بر عدم رضایت آن‌ها به نماز مسلمین که مخالف دین آن‌ها است، وجود دارد.

۲) اذن گرفتن لازم نیست. افرادی که اذن را شرط دخول نمی‌دانند، به اطلاق بیان روایات تمسک می‌کنند. از نظر این گروه هنگامی که به روایات مراجعه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که حضرت فرموده‌اند: رشّ وصلّ.

نمی‌فرمایند: رَشّ و صلّ بعد الاذن من المتولین. یعنی حضرت از اذن متولی سخنی نمی‌فرماید. بنابر این، صلّ یعنی چه متولی اذن بدهد و چه اذن ندهد، مصلی می‌تواند نماز را در آن جا اقامه کند.

۴

تطبیق اقامه نماز در بیعه و کنیسه

﴿ ولا بأس بالبِيعَة والكنيسة (اقامه نماز در بیعه و کنیسه، حرمت و کراهت ندارد. بیعه به معبد یهودیان و کنیسه به معبد مسیحیان گفته می‌شود.) مع عدم النجاسة ﴾ (در صورتی که نجاست نداشته باشند. طبیعتا مقصود از نجاست، نجاست مسریه است و اگر نجاست مسریه نباشد، منعی ندارد) نعم، يُستحبّ رَشّ موضع صلاته منها (استحباب دارد، پاشیدن آب به محل نماز مصلی از بیعة و کنیسه) وتركه (ترک آن موضع) حتى يجفّ (آب بپاشد و رها کند تا خشک شود و پس از خشک شدن، نماز را اقامه کند. این که می‌فرماید: آن موضع خشک شود، طبیعتا بخاطر آن است که اگر آن موضع نجس است، نجاستش سرایت نکند).

(آیا اذن از متولیان بیعه و کنیسه برای دخول لازم است یا خیر؟) وهل يشترط (جواز نماز) في جواز دخولها إذن أربابها؟ (آیا شرط است اذن متولی در جواز دخول به بیعه یا کنیسه برای مسلمانی که می‌خواهد در آنجا نماز بخواند؟ ایشان می‌فرماید:) احتمله المصنّف في الذكرى (احتمال داده شرطیت اذن را مرحوم مصنف در کتاب ذکری. دو نکته نیز بیان فرموده) تبعاً لغرض الواقف وعملاً بالقرينة (اولا به جهت تبعیت از غرض واقف. واقفی که بیعه و کنیسه را ساخته است، غرضش عبادت اهل دین خودش بوده، نه مسلمانی که با دین او مخالف است. ثانیا قرینه وجود دارد آن‌ها به نمازی که مخالف دین آنان است، راضی نیستند. لذا به تبع غرض واقف و عمل به قرینه، قائل به لزوم اذن می‌شویم)، وفيه قوّة (مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: این نظر صحیح است). ووجه العدم (وجه عدم شرطیت اذن) إطلاق الأخبار بالإذن في الصلاة بها (اخبار بصورت مطلق نماز خواندن در بیعه و کنیسه را جایز دانسته‌اند. یعنی روایت می‌فرماید: رَشّ و صلّ. در روایت سخنی از اذن نیست. این بدان معنا است که خواه اذن وجود داشته باشد یا وجود نداشته باشد، اقامه نماز صحیح است. [۱]).


رک: وسائل الشیعه، ج۵، ص۱۳۸، ح۲.

۵

علت نپذیرفتن اطلاق روایات رَش و صلّ از سوی شهید ثانی

علت نپذیرفتن اطلاق روایات رَش و صلّ از سوی شهید ثانی:

مرحوم شهید ثانی در مورد نظر نخست فرمود: فیه قوّة، اما در مورد نظر دوم این کلام را بیان نفرمود. این بدان معنا است که ایشان نظر نخست را پذیرفته است، با این که نظر دوم مبتنی بر اطلاق روایت است.

در بحث اطلاق گیری (مواردی که با نیاوردن قید می‌خواهیم استفاده اطلاق کنیم.) مثلا مولا فرموده است: اعتق رقبة. عبد در این مورد می‌گوید: مولا نفرمود رقبه مؤمنه پس رقبه کافره نیز صحیح است. هنگامی که مولا، قید را بیان نکند حاکی از آن است که برای او تفاوتی ندارد.

در مسئله حاضر نیز امام عليه‌السلام فرمود: رَشّ و صلّ. دیگر نفرمود: صلّ مع الإذن. بنابر این، چه با اذن و چه بدون اذن، اقامه نماز، صحیح است.

اطلاق گیری که بیان شد، شرائطی دارد که آن شرائط را مقدمات حکمت می‌نامند. یعنی در صورتی که مقدمات حکمت وجود داشته باشد، می‌توان از جمله اطلاق گیری شود و در صورتی که مقدمات حکمت وجود نداشته باشد، نمی‌توان اطلاق گیری نمود.

مقدمات حکمت چیست؟ مقدمات حکمت بصورت مفصل در اصول فقه بیان می‌شود. در این جا یکی از آن مقدمات مورد توجه است و آن عبارت است از این که متکلمی که می‌خواهیم از کلامش اطلاق گیری کنیم، باید در مقام بیان باشد.

توضیح در مقام بیان بود با بیان مثال: در روایت چنین بیان شده: قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلصَّلاَةِ فِي اَلْبِيَعِ وَ اَلْكَنَائِسِ وَ بُيُوتِ اَلْمَجُوسِ -سوال کردم از امام صادق در مورد نماز خواندن در معابد یهودیان و مسیحیان و خانه‌های مجوس. حضرت فرمودند:- فَقَالَ رُشَّ وَ صَلِّ.

سوال: امام عليه‌السلام در مقام بیان چیست؟ راوی از امام پرسیده است که آیا می‌توان در این مکان‌ها نماز خواند؟ امام عليه‌السلام فرموده‌اند: بله می‌توان در این مکان‌ها نماز خواند و فقط باید آب پاشی کرد.

در این روایت، امام عليه‌السلام در مقام بیان اصل جواز نماز هستند. یعنی قصد حضرت بیان این نکته است که اقامه نماز در آن مکان‌ها باطل نیست. اما دیگر در مقام بیان تمام شرائط صحت نماز نبوده‌اند.

آیا می‌توان گفت که صلّ، چه در این نماز قنوت باشد و چه نباشد. صلّ، چه وضو داشته باشد و چه وضو نداشته باشد. صلّ، چه رکوع داشته باشد و چه نداشته باشد. امام عليه‌السلام در مقام بیان این موارد نیستند. بلکه تنها اصل جواز را بیان می‌فرماید. لذا این که باید اذن بگیرد یا نگیرد، از صلّ برداشت نمی‌شود. چون امام عليه‌السلام در مقام بیان این نکته نبودند بلکه مسئله دیگر را می‌خواستند بیان کنند.

در این موارد، گفته می‌شود چون کلام متکلم در مقام بیان آن جهتی که به دنبالش هستید، نبوده، لذا نمی‌توان اطلاق گیری کرد.

اگر امام عليه‌السلام به کسی این پاسخ را می‌دهند که سوالش در این جهت است، یا قرائنی وجود دارد که دالّ بر آن است که این جهات نیز مورد توجه امام بوده اما بصورت کلی می‌فرماید: صلّ، می‌توان اطلاق گیری کرد. مثلا سوال اینگونه باشد: در برخی اوقات که برای اقامه نماز به بیعه یا کنیسه می‌رویم، یهودیان یا مسیحیان، مانع می‌شوند و اجازه اقامه نماز به ما را نمی‌دهند. آیا می‌توان با این حال در آن مکان‌ها نماز خواند؟ اگر امام در پاسخ به این پرسش می‌فرمود صلّ، فهمیده می‌شد که اجازه لازم نیست. اما در روایت مذکور، اصل اقامه نماز در آن مکان‌ها مورد پرسش است و هیچ سخنی در اذن و عدم اذن نیست. چون هیچ سخنی از اذن و عدم اذن نیست، می‌توان گفت که در این مسئله، امام عليه‌السلام در مقام بیان جهت اذن و عدم اذن نبوده‌اند، لذا اطلاق گیری مجاز نیست.

۶

کیفیت پس و پیش ایستادن زنان و مردان در نماز

کیفیت پس و پیش ایستادن زنان و مردان در نماز:

سوال: آیا بانوان می‌توانند، جلوی آقایان یا محاذی با آنان نماز بخوانند؟

پاسخ: در این مسئله دو نظر مطرح شده است.

۱) تقدیم زن بر مرد یا محاذات زن نسبت به مرد در حال صلاة هر دو، بدون حائل و بدون فاصله شدن ۱۰ ذراع، بنابر قول اصح، مکروه است. این به آن معنا است که زن می‌تواند در جلوی آقا یا مساوی با آن بایستد و نماز را اقامه کند و چنین نمازی باطل نمی‌باشد. بنابر نظر شهید بر اساس نظر اصح این گونه از ایستادن مکروه است و حرام نمی‌باشد.

۲) جلو ایستادن یا مساوی ایستادن زن در نماز، موجب بطلان نماز است. البته قائلین به بطلان دو گروه می‌باشند. برخی از آنان معتقد به بطلان نماز بصورت مطلق هستند. یعنی چه آقا و خانم با هم نماز را شروع کرده باشند و چه اول مرد نماز را شروع کرده باشد و پس از آن زن نماز را شروع کرده باشد و چه اول خانم نماز را شروع کرده باشد و بعد آقا به اقامه نماز بپردازد. از نظر این دسته، نماز هر دو باطل می‌باشد. اما برخی معتقدند در فرض اقتران دو نماز (با هم شروع شدن)، نماز هر دو طرف باطل است. اما اگر پیش و پس نماز را شروع کرده باشند. مثلا اول خانم نماز را شروع کرده و بعد آقا پشت سر او نماز را شروع کرده است. یا اول آقا نماز را شروع کرده و پس از آن، خانم جلوی او یا مساوی با او به نماز پرداخته است. در این صورت، نماز گزاری که تکبیرة الاحرامش متأخر بوده، نمازش باطل می‌باشد. لذا اگر مرد ابتدا نماز را شروع کرد و بعد از او زنی جلوی او شروع به اقامه نماز کرد، نماز زن باطل است و نماز مرد صحیح است.

سوال: آیا تفاوتی دارد که زن و مرد با یکدیگر محرم باشند یا غیر محرم باشند؟

پاسخ: تفاوتی ندارد.

سوال: آیا تفاوتی دارد که زن در حال اقامه جماعت باشد یا نماز را بصورت فرادی اقامه می‌کند؟

پاسخ: تفاوتی ندارد.

سوال: آیا تفاوتی دارد که نماز واجب را اقامه کند یا مشغول اقامه نماز مستحب باشد؟

پاسخ: تفاوتی ندارد.

البته باید توجه داشت که این منع را چه منع کراهتی (بنابر نظر نخست) و چه منع بطلانی (بنابر نظر دوم) بدانیم، با دو چیز زائل می‌شود. به عبارت دیگر اگر دو مورد مراعات شود، منع از بین خواهد رفت و کراهت و بطلان نیز زائل می‌شود.

الف) وجود حائل بین زن و مرد. مراد از حائل، چیزی است که مانع از دیدن یکی نسبت به دیگری باشد. لذا نصب پرده نازک کافی نیست. بنابر نظری حتی اگر حائل (چیزی که مانع از دیدن یکی نسبت به دیگری است) تاریکی یا نابینایی باشد، برای زوال منع کافی است. یعنی اگر نابینا هستند یا به قدری تاریک است که یکدیگر را نمی‌بینند، اقامه نماز اشکالی ندارد. البته ایشان می‌فرمایند: بنابر قول اصح، بستن چشم کافی نیست. مثلا مردی که پشت سر زن ایستاده در کل نماز چشم خود را ببندد. ایشان می‌فرمایند این کار برای صحت نماز کافی نیست.

سوال: منظور از نابینایی یعنی هر دو نماز گزار نابینا باشد یا اگر یک نفر هم نابینا باشد کافی است؟

پاسخ: برخی گفته‌اند که هر دو نماز گزار باید نابینا باشد و نابینایی یک نفر کافی نیست.

به نظر می‌رسد نابینایی شخصی که پشت سر ایستاده کافی است. چون آن شخص، نفر دیگر را می‌بیند و الا شخصی که در جلو ایستاده اصلا به فرد دیگر دید ندارد. بنابر این، اگر زن در جلو و مرد در عقب، اقامه نماز می‌کنند، نابینایی مرد کافی است مگر آن که مساوی یکدیگر ایستاده باشند که هر دو نفر، نسبت به یکدیگر دید داشته باشند. در این حال نیز، دیدن مرد توسط زن (زن مرد را ببیند) نباید با اشکال روبرو باشد. زیرا زن می‌تواند در پشت سر او بایستد و او را ببیند. در حقیقت دیدن زن، مانع است و الا اگر مرد دیده شود که خالی از اشکال است. بنابر این، کلام برخی از محشین که فرموده‌اند باید هر دو نماز گزار نابینا باشند، امر روشنی نیست. مگر آن که کسی به تعبد روایی تمسک کند.

بنابر این، یکی از مواردی که مانع زوال کراهت و حرمت می‌شود، وجود حائل است.

ب) فاصله شدن ده ذراع. اگر بین زن و مرد ده ذراع (حدود ۴/۵ تا ۵ متر) فاصله شود، اشکال ندارد.

مرحوم شهید اول فرموده: اگر محل سجده زن با محل ایستادن مرد، محاذی و مساوی باشد، مانعی ندارد. یعنی نه حرمت و نه کراهت دارد.

شهید ثانی می‌فرماید: در روایت بیان شده است که زن باید تصلی خلفه. یعنی زن باید خلف مرد، نماز را اقامه کند. روایت چنین است: عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ فِي حَدِيثٍ: أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ اَلرَّجُلِ يَسْتَقِيمُ لَهُ أَنْ يُصَلِّيَ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ اِمْرَأَةٌ تُصَلِّي قَالَ إِنْ كَانَتْ (آن زن) تُصَلِّي خَلْفَهُ فَلاَ بَأْسَ (اگر پشت سر مرد بایستد اشکالی ندارد) وَ إِنْ كَانَتْ تُصِيبُ ثَوْبَهُ.

اگر بخواهیم کلمه خلف را ملاک قرار دهیم، ظاهر آن است که زن باید تأخر داشته باشد به گونه‌ای که هیچ چیزی از او محاذی مرد نباشد. یعنی حتی جای سجده او نیز محاذی با ایستادن مرد نباشد. لذا مرحوم شهید ثانی با این فرمایش مرحوم شهید اول، مخالف است و می‌فرماید به جهت وجود این روایت اگر جای سجده زن با جای ایستادن مرد محاذی باشد؛ کافی نیست.

۷

تطبیق کیفیت پس و پیش ایستادن زنان و مردان در نماز

﴿ ويُكره تقديم المرأة على الرجل أو محاذاتها له ﴾ (کراهت دارد تقدیم زن بر مرد یا محاذات زن نسبت به مرد) في حالة صلاتهما من دون حائلٍ أو بُعد عشرة أذرع (بدون وجود دو موردی که کراهت و حرمت را بر می‌دارد. اگر فاصله اندازنده‌ای مانند پرده و دیوار نباشد یا فاصله ده ذراعی بین زن و مرد نباشد، کراهت دارد) ﴿ على ﴾ القول ﴿ الأصحّ ﴾ (بنابر قول اصح این کراهت دارد و حرمت ندارد و باعث بطلان نماز نمی‌باشد. اما) والقول الآخر التحريم وبطلان صلاتهما مطلقاً (یعنی هم حرمت تکلیفی دارد -فعل حرام را مرتکب شده‌اند- و هم نماز آن‌ها باطل است. مطلقا یعنی نماز هر دو باطل است. خواه با یکدیگر نماز را شروع کرده باشند یا یکی زودتر از دیگری نماز را شروع کرده باشد.)، أو مع الاقتران (یا قائل شویم که مطلقا نماز آن‌ها باطل نیست بلکه در فرض شروع با یکدیگر باطل است) وإلّا (اگر پیش و پس نماز را شروع کرده باشند) المتأخّرة عن تكبيرة الإحرام (کسی که تکبیرة الاحرام را متأخر گفته -کسی که نماز را بعد شروع کرده- نمازش باطل می‌باشد) ولا فرق بين المحرَم والأجنبيّة (فرقی ندارد که زن و مرد محرم یا غیر محرم باشد. یعنی مرد نباید پشت سر دختر خودش نماز را اقامه کند)، والمقتدية والمنفردة (زنی که نماز را به جماعت اقامه می‌کند یا فرادی می‌خواند)، والصلاة الواجبة والمندوبة (تفاوتی ندارد که نماز واجب یا مستحب باشد).

(دو چیز کراهت یا حرمت را زائل می‌کند.) ﴿ ويزول ﴾ المنع كراهةً وتحريماً (زائل می‌کند منع را چه منع کراهتی و چه منع تحریمی) ﴿ بالحائل ﴾ (زائل می‌شود منع بواسطه وجود حائل. حائل چه خصوصیتی باید داشته باشد؟) المانع من نظر أحدهما الآخر (به گونه‌ای باشد که مانع از دیدن یکدیگر شود.) ولو ظلمةً (هرچند که آن حائل، تاریکی باشد) وفقد بصر في قولٍ (بنابر قولی، نابینایی نیز حائل محسوب می‌شود) لا تغميض الصحيح عينيه في الأصحّ (اما بستن دو چشم توسط شخص سالم بنابر نظر اصح، کافی نیست. لا تغمیض یعنی بستن چشم کفایت نمی‌کند. مورد دوم که موجب زوال منع می‌شود عبارت است از:) ﴿ أو بُعد * عشرة أذرع ﴾ بين موقفيهما (جای ایستادن زن و مرد، ده ذراع فاصله داشته باشد. بین موقفیهما یعنی محل ایستادن زن و مرد. این بدان معنا است که لازم نیست از مهر مرد تا جای پای زن، ده ذراع باشد. چون ممکن است از جای ایستادن مرد تا مهر او، دو ذراع فاصله وجود داشته باشد. بنابر این ده ذراع از محل ایستادن مرد تا محل ایستادن زن، حساب می‌شود).

﴿ ولو حاذى سجودها قَدَمه (اگر مساوی باشد محل سجود زن با محل قدم مرد. یعنی محلی که زن سجده می‌کند، مساوی با محلی است که مرد ایستاده. از نظر شهید اول:) فلا منع ﴾ (در این صورت اشکال ندارد. شهید ثانی می‌فرماید:) والمرويّ في الجواز كونها تُصلّي خلفه (آنچه که در روایت بیان شده آن است که زن پشت سر مرد باشد) وظاهره تأخّرها في جميع الأحوال عنه (ظاهر این خبر آن است که زن در جمیع احوال نسبت به مرد، تأخر داشته باشد) بحيث لا يحاذي جزءٌ منها جزءاً منه (به گونه‌ای که مساوی نباشد، جزئی از زن با جزئی از مرد. مرحوم شهید ثانی در صدد بیان این نکته است: این که مرحوم شهید اول فرمود اگر محل سجود زن مساوی با محل ایستادن مرد باشد، اشکال ندارد؛ از نظر من پذیرفته نیست)، وبه عبّر بعضُ الأصحاب (به، به خلف بازگشت می‌کند. به این کلمه خلف، برخی از علمای شیعه تعبیر کرده‌اند) وهو أجود (و این تعبیر و نظر اجود است.

از حضرت در این مورد پرسش می‌شود و حضرت در پاسخ می‌فرمایند: ان کانت تصلی خلفه فلا بأس. اگر زن پشت سر مرد نماز را اقامه می‌کند اشکالی ندارد. مفهوم این فرمایش امام آن است که اگر خلف نباشد، اشکال دارد.)

۸

ملاک و شرائط مکان سجده

 ملاک و شرائط مکان سجده:

در ادامه مرحوم شهید به این مسئله می‌پردازد که محل گذاشتن پیشانی در سجده، باید چه شرائطی داشته باشد.

به عبارت دیگر، ما یصح السجود علیها چه مواردی هستند؟

مرحوم شهید می‌فرماید: لازم است مراعات شود در محلی که در سجده پیشانی بر او قرار می‌گیرد[۱] به مقداری که واجب است، باید آن محل یا زمین باشد یا آنچه که از زمین می‌روید. البته به شرط این که چیزی که از زمین روییده، عادتا مأکول یا ملبوس نباشد. یا بالفعل مأکول و ملبوس نیست و یا بالقوه مأکول و ملبوس نیست. البته بالقوه‌ای که قریب باشد. بنابر این، در صورتی که عرفا از جنس مأکول یا ملبوس شمرده می‌شود (چه بالفعل و چه بالقوه) نمی‌توان بر آن سجده کرد. لذا گندمی که از زمین روییده و در خوشه است، هرچند بالفعل خوراکی نیست اما بالقوه خوراکی محسوب می‌شود. اما اموری مانند سبزی ریحان، بالفعل خوراکی محسوب می‌شود.

در ملبوس نیز چنین است. برخی امور بالفعل ملبوس محسوب نمی‌شود اما بالقوه ملبوس محسوب می‌شود. مانند پنبه که اگر ریسندگی شود از او پارچه تهیه می‌شود و پارچه را خیاطی می‌کنند و خروجی آن لباس می‌شود.

بنابر این هرچند که بالفعل پوشیدنی نیست اما بالقوه پوشیدنی است و لذا منع از سجده دارد.

ذکر چند نکته:

نکته اول: اگر چیزی در ابتدا خوراکی است اما پس از مدتی غیر خوراکی شود. مثل بادام که در ابتدا با پوست خورده می‌شود (چغاله بادام) اما بعد از آن که پوست بادام سفت می‌شود، دیگر پوست آن خوارکی نیست. مرحوم شهید می‌فرماید: این موارد در هنگامی که از خوراکی بودن خارج می‌شوند، سجده بر آن‌ها صحیح است. چون نبات الارض می‌شود و مأکول و ملبوس هم نیستند. بنابر این سجده بر او صحیح است.

نکته دوم: اگر چیزی در برخی از بلاد خوراکی یا ملبوس محسوب می‌شود اما در برخی از بلاد خوراکی یا ملبوس محسوب نمی‌شود، اقوی آن است که سجده بر آن‌ها در همه جا حرام است. یعنی نمی‌توان گفت در محلی که خوراکی و ملبوس نیستند، سجده صحیح است اما در محلی که خوراکی و ملبوس هستند، سجده صحیح نیست. از نظر شهید این موارد فی الجمله مأکول و ملبوس است و همین در عدم جواز سجده بر آن، کافی است و ما نیاز به احراز داریم که سجده بر آن چیز صحیح است.

اگر چیزی در قحط سالی به عنوان خوراکی استفاده شود اما در طبیعت اولیه خوراکی نیست. سجده کردن بر این موارد صحیح است و خالی از اشکال است. برخی از گیاهان نیز خوراکی نیستند اما در برخی از داروها استفاده می‌شود. این گیاه نیز خوراکی محسوب نمی‌شود و می‌توان بر آن سجده کرد.

البته باید توجه داشت، مقصود تمام آنچه که پیشانی بر روی او قرار می‌گیرد نیست. مثلا اگر کسی مهری به اندازه یک موبایل ساخت و آن را با پارچه بست اما به اندازه واجب، وسط آن را به اندازه یک دایره باز داشت. کسی که روی این مهر سجده می‌کند، کل پیشانی را روی مهر گذاشته اما طرفین پیشانی روی پارچه قرار می‌گیرد و فقط وسط پیشانی به اندازه واجب روی خاک قرار گرفته است. در این صورت سجده صحیح است. آنچه که در سجده مهم است آن است که مقدار واجب روی ما یصح السجود علیها، قرار گیرد.

در مقدار واجب بیان شده است که پیشانی به مقدار یک درهم از جهت مساحت روی خاک قرار گیرد. مساحت درهم عبارت است از دایره‌ای به قطر ۲۳ میلی متر. یعنی ۲ سانتی متر و ۳ میلی متر.

۹

تطبیق ملاک و شرائط مکان سجده

﴿ ويُراعى في مسجَد الجبهة ﴾ (مراعات شود در محل گذاشتن پیشانی در وقت سجده) وهو القدر المعتبر منه في السجود (قدر معتبر از مسجَد در سجود یعنی همان مقدار دایره‌ای که به اندازه یک درهم است نه بیشتر)، لا محلّ جميع الجبهة (اگر کسی مهری به اندازه موبایل ساخت و اطراف آن را با پارچه‌ای پوشانید و تنها وسط آن را به اندازه یک درهم باز گذاشت. این اشکالی ندارد. زیرا مقدار واجب مراعات شده است. چه چیزی مراعات شود؟) أن يكون من ﴿ الأرض أو نباتها (نبات الارض. أن یکون، نائب فاعل یراعی است. باید مراعات شود در محل گذاشتن پیشانی در سجده این که از زمین یا نبات الارض باشد. البته به شرطی که) غير ** المأكول والملبوس عادةً ﴾ (عادتا خوراکی و پوشیدنی نباشند) بالفعل (مأکول و ملبوس نباشد) أو بالقوّة (مأکول و ملبوس نباشد. البته بالقوه‌ای که) القريبة منه (نزدیک است بالفعل شود. ضمیر منه به بالفعل بازگشت دارد.) بحيث يكون من جنسه (من جنس المأکول و من جنس الملبوس)، فلا يقدح في المنع توقّف المأكول على طحنٍ وخبزٍ وطبخٍ (لذا ضرر نمی‌زند در منع. یعنی بازهم ممنوع است. توقف مأکول بر آرد کردن، نان کردن و پختن، ضرر نمی‌زند و بازهم ممنوع است. لذا سجده بر گندم ممنوع است. هرچند که گندم را نمی‌خورند بلکه آن را آرد می‌کنند، سپس خمیر می‌کنند و بعد از آن می‌پزند و در نهایت می‌خورند. اما بازهم مأکول محسوب می‌شود)، والملبوس (الملبوس عطف به المأکول می‌شود. یعنی توقف الملبوس) على غزلٍ (ریسندگی) ونسجٍ (بافتن) وغيرها (غیر غزل و نسج مثل خیاطت. توقف بر این امور در ملبوس، ضرر به منع کردن نمی‌زند و بازهم سجده بر آن ممنوع است. لذا نمی‌توان بر پنبه‌ای که از زمین روییده است، سجده کرد. زیرا ملبوس محسوب می‌شود) ولو خرج عنه بعد أن كان منه (اگر خارج شود از مأکول بودن یا ملبوس بودن. یعنی در ابتدا مأکول محسوب می‌شد اما پس از گذشت مدتی از مأکول بودن خارج شد.) كقشر اللوز (مثل پوست بادام) ونحوه (و مانند این‌ها که در ابتدا خوراکی هستند اما پس از آن که سفت می‌شود، خورده نمی‌شوند) ارتفع المنع (پس از آن که غیر مأکول شد، منع برطرف می‌شود. یعنی سجده بر پوست بادامی که سفت شده است، اشکالی ندارد)، لخروجه عن الجنسيّة (چون از جنس مأکول خارج شد). ولو اعتيد أحدهما في بعض البلاد دون بعض (اگر عادت است مأکول و ملبوس بودن در بعض بلاد، دون بعض. به عبارت دیگر، در برخی از شهر‌ها چیزی خوراکی حساب می‌شود اما در برخی از شهر‌ها همان چیز، خوراکی محسوب نمی‌شود) فالأقوى عموم التحريم (از نظر ایشان، سجده بر چنین چیزی حرام است. عموم التحریم یعنی حتی در شهر‌هایی که مأکول نیست نمی‌توان بر آن سجده کرد). نعم، لا يقدح النادر (اگر چیزی نادرا خورده می‌شود) كأكل المخمصة (مثل این که چیزی در قحطی به عنوان خوراکی محسوب شود و الا در روال عادی خوراکی محسوب نمی‌شود) والعقاقير (عقاقیر، جمع عقار، به معنای گیاه دارویی است.) المتّخذة للدواء من نباتٍ (عقاقیری که متخذ برای دارو از نباتات و گیاهان هستند) لا يغلب أكله (که بصورت غالبی خوراکی محسوب نمی‌شوند، سجده بر آن‌ها صحیح است).

﴿ ولا بأس بالبِيعَة والكنيسة (١) مع عدم النجاسة نعم ، يُستحبّ رَشّ موضع صلاته منها وتركه حتى يجفّ.

وهل يشترط في جواز دخولها إذن أربابها؟ احتمله المصنّف في الذكرى (٢) تبعاً لغرض الواقف وعملاً بالقرينة ، وفيه قوّة. ووجه العدم إطلاق الأخبار بالإذن في الصلاة بها (٣).

﴿ ويُكره تقديم المرأة على الرجل أو محاذاتها له في حالة صلاتهما (٤) من دون حائلٍ أو بُعد عشرة أذرع ﴿ على القول ﴿ الأصحّ والقول الآخر التحريم وبطلان صلاتهما مطلقاً ، أو مع الاقتران وإلّا المتأخّرة عن تكبيرة الإحرام (٥) ولا فرق بين المحرَم والأجنبيّة ، والمقتدية والمنفردة ، والصلاة الواجبة والمندوبة.

﴿ ويزول المنع كراهةً وتحريماً ﴿ بالحائل المانع من نظر أحدهما الآخر ولو ظلمةً وفقد بصر في قولٍ (٦) لا تغميض الصحيح عينيه في الأصحّ ﴿ أو

____________________

(١) البِيْعة ـ بالكسر ـ للنصارى ، والكنيسة : متعبّد اليهود ، وتطلق أيضاً على متعبّد النصارى ، معرَّبة ، المصباح المنير : ٦٩ ، ٥٤٢.

(٢) الذكرى ٣ : ٩٤.

(٣) راجع الوسائل ٣ : ٤٣٨ ، الباب ١٣ من أبواب مكان المصلّي.

(٤) في (ش) : حال صلاتيهما.

(٥) أمّا القول بالبطلان مطلقاً فهو ظاهر كلام الشيخين في المقنعة : ١٥٢ ، والنهاية : ١٠٠ وغيرهما. وأمّا بطلان المتأخّرة فقد مال إليه الشهيد في الذكرى ٣ : ٨٣ ، وقوّاه ابن فهد الحلّي في المهذّب البارع ١ : ٣٣٧.

(٦) قاله العلّامة في التحرير ١ : ٢١٠.

بُعد * عشرة أذرع بين موقفيهما (١).

﴿ ولو حاذى سجودها قَدَمه فلا منع والمرويّ في الجواز كونها تُصلّي خلفه (٢) وظاهره تأخّرها في جميع الأحوال عنه بحيث لا يحاذي جزءٌ منها جزءاً منه ، وبه عبّر بعضُ الأصحاب (٣) وهو أجود.

﴿ ويُراعى في مسجَد الجبهة وهو القدر المعتبر منه في السجود ، لا محلّ جميع الجبهة أن يكون من ﴿ الأرض أو نباتها غير ** المأكول والملبوس عادةً بالفعل أو بالقوّة القريبة منه بحيث يكون من جنسه ، فلا يقدح في المنع توقّف المأكول على طحنٍ وخبزٍ وطبخٍ ، والملبوس على غزلٍ ونسجٍ وغيرها (٤) ولو خرج عنه بعد أن كان منه كقشر اللوز ونحوه (٥) ارتفع المنع ، لخروجه عن الجنسيّة. ولو اعتيد أحدهما في بعض البلاد دون بعض فالأقوى عموم التحريم. نعم ، لا يقدح النادر كأكل المخمصة (٦) والعقاقير المتّخذة للدواء من نباتٍ لا يغلب أكله.

﴿ ولا يجوز السجود ﴿ على المعادن لخروجها عن اسم الأرض بالاستحالة ، ومثلها الرماد وإن كان منها. وأمّا الخَزَف فيبنى على خروجه

____________________

(*) لم يرد «بُعد» في (ق).

(١) في (ع) : موقفهما.

(٢) الوسائل ٣ : ٤٢٩ ، الباب ٦ من أبواب مكان المصلّي ، الحديث ١ و ٤.

(٣) ابن سعيد الحلّي في الجامع للشرائع : ٦٩.

(**) في (ق) : من غير.

(٤) في (ش) : غيرهما.

(٥) لم يرد «ونحوه» في (ع) و (ر).

(٦) أي : المجاعة.