درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۵۸: شرط اول: وقت نماز

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

اتمام نمازهای مستحبی در رکعت دوم

یکی از مباحثی که در انتها فصل اول از کتاب الصلاة، مطرح شده، آن است که نماز‌های مستحبی غالبا دو رکعتی است. یعنی هر دو رکعت یک تشهد و یک سلام دارد. به عبارت دیگر، پس از دو رکعت باید تشهد خوانده شود و سلام داده شود و نماز به پایان رسد.

در روایت چنین بیان شده است: عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلرَّجُلِ يُصَلِّي اَلنَّافِلَةَ (شخصی نافله اقامه می‌کند) أَ يَصْلُحُ لَهُ أَنْ يُصَلِّيَ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ لاَ يُسَلِّمُ بَيْنَهُنَّ (آیا می‌تواند چهار رکعت نماز مستحبی اقامه کند؛ بدون این که بین آن سلام ندهد؟ -چهار رکعت را در یک نماز اقامه کند-) قَالَ لاَ (حضرت فرمودند: خیر) إِلاَّ أَنْ يُسَلِّمَ بَيْنَ كُلِّ رَكْعَتَيْنِ (هر دو رکعت باید سلام دهد).

البته این حکم غالب نماز‌های مستحبی است. مواردی از نماز‌های مستحبی مورد استثنا است. در ادامه موارد مستثنی ذکر می‌شود.

۱) نماز وتر: رکعت آخر نماز شب را نماز وتر می‌گویند. در این نماز پس از یک رکعت، تشهد و سلام وجود دارد.

۲) نماز اعرابی: در روایتی شخص اعرابی خدمت پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می‌رسد و عرض می‌کند: هر جمعه توان آمدن به نماز جمعه را ندارد. عملی به من آموزش دهید که جایگزین نماز جمعه شود. پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نمازی به او آموزش می‌دهند که به نماز اعرابی شهره می‌شود. در پایان این روایت چنین بیان شده: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ وَ لاَ مُؤْمِنَةٍ يُصَلِّي هَذِهِ اَلصَّلاَةَ يَوْمَ اَلْجُمُعَةِ كَمَا أَقُولُ: إِلاَّ وَ أَنَا ضَامِنٌ لَهُ اَلْجَنَّةَ، وَ لاَ يَقُومُ مِنْ مَقَامِهِ حَتَّى يُغْفَرَ لَهُ ذُنُوبُهُ وَ لِأَبَوَيْهِ ذُنُوبُهُمَا. پیامبر اکرم فرمودند: اگر مرد یا زنی این نماز را اقامه کنند، من ضامن بهشت هستم. کیفیت این نماز را مرحوم شهید متذکر نشده‌اند. اما از حیث رکعات، مثل نماز صبح، ظهر و عصر است. یعنی یک نماز دو رکعتی، یک نماز چهار رکعتی و پس از آن دوباره یک نماز چهار رکعتی است. در حقیقت ده رکعت نماز با پنج تشهد و سه سلام، همراه است.

۳) غیر از نماز وتر و نماز اعرابی، نماز‌های دیگری نیز وجود دارد که در غیر دو رکعت، تشهد و سلام وجود دارد. مثلا مرحوم شیخ در کتاب مصباح المتهجد، سید بن طاوس در کتاب تتمات مصباح، این نماز‌ها را ذکر کرده‌اند.

مرحوم مصنف این نماز‌ها را ذکر نکرده است. مرحوم شهید می‌فرماید: علت این که این نماز‌های را ذکر نکرده است، آن است که اولا این نماز‌ها مشهور نیستند و ثانیا، سند این موارد ضعیف است.

ایشان می‌فرماید: نماز اعرابی هم سندش ضعیف است اما دارای شهرت است. لذا صلاة اعرابی را ذکر می‌کند.

۴

تطبیق اتمام نمازهای مستحبی در رکعت دوم

﴿ ولكلّ ركعتين من النافلة تشهّدٌ وتسليم ﴾ (نماز نافله هر دو رکعت، تشهد و سلام دارد. به عبارت دیگر، نمازهای نافله، دو رکعتی هستند.) هذا هو الأغلب (البته غالب موارد اینگونه هستند). وقد خرج عنه مواضع (برخی موارد از قاعده کلی خارج می‌شود. مثلا نماز مستحبی یک رکعتی یا چهار رکعتی است.)، ذكر المصنّف منها موضعين (مرحوم مصنف در متن لمعه، دو مورد از موارد استثناء را بیان کرده است) بقوله (با این فرمایش که فرموده): ﴿ وللوتر بانفراده ﴾ (برای وتر، تنهایی تشهد و تسلیم است.) تشهّدٌ وتسليم (پس از یک رکعت، تشهد و سلام دارد) ﴿ ولصلاة الأعرابي ﴾ من التشهّد والتسليم ﴿ ترتيب الظهرين بعد الثنائيّة ﴾ (ظهرین یعنی نماز ظهر و عصر. الثنائیه یعنی نماز صبح. می‌فرماید: برای صلاة اعرابی التشهد و التسلیم، همان مقداری است که در ترتیب ظهرین بعد از الثنائیه وجود دارد. بنابر این، صلاة اعرابی چند رکعت است؟) فهي عشر ركعات بخمس تشهّدات وثلاث تسليمات (نماز صبح و ظهر و عصر نیز اینگونه است. یعنی پنج تشهد و سه سلام دارد.) كالصبح والظهرين.

وبقي صلوات اُخر (البته نماز‌های دیگری وجود دارد)، ذكرها الشيخ في المصباح (مرحوم شیخ در کتاب المصباح المتهجد ذکر کرده) والسيّد رضي الدين بن طاووس في تتمّاته (سید بن طاووس نیز در کتاب تتمات المصباح، ذکر کرده است) يُفعل منها بتسليمٍ واحدٍ أزيد من ركعتين (که انجام می‌شود مواردی از این صلوات، به تسلیم واحد، بیش از دو رکعت. مثلا پس از چهار رکعت، یک سلام دارد. چرا مصنف این موارد را ذکر نکرد؟). تَرَكَ المصنّف والجماعة استثناءَها (استثناء این صلوات را ترک کرده‌اند به دو جهت. جهت نخست:)؛ لعدم اشتهارها (چون مشهور نبوده. جهت دوم:) وجهالة طريقها (سند این روایات ضعیف هستند). وصلاة الأعرابي توافقها في الثاني (فی الثانی یعنی جهالت طریق. صلاة اعرابی در جهت دوم موافق موارد استثناء است. یعنی صلاة اعرابی نیز جهالت طریق دارد، اما) دون الأوّل (مانند دیگر موارد، عدم اشتهار ندارد. صلاة اعرابی مشهور است و چون مشهور است، مرحوم مصنف آن را ذکر کرده است).

۵

شرط اول نماز: وقت

الفصل الثانی: شروط نماز

ایشان می‌فرماید: هفت شرط برای نماز وجود دارد. که به شرح ذیل است.

۱) وقت،

۲) قبله،

۳) ستر عورت،

۴) مکان،

۵) طهارت بدن از حدث وخبث،

۶) ترک کلام در اثناء نماز،

۷) مسلمان بودن.

شرط اول: وقت

مرحوم شهید می‌فرماید: مراد از وقت در اینجا، وقت تمام نماز‌ها نیست. به عبارت دیگر، مرحوم شهید در توضیح وقت، تنها وقت نماز‌های یومیه را بیان می‌کند. یعنی وقت نماز صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا را بیان می‌کند. اما وقت نماز میت، نماز آیات را در جای خود بیان نموده است. مثلا وقت نماز میت، بعد از غسل و کفن کردن میت است. وقت نماز آیات را در بخش نماز آیات بیان نموده است.

مرحوم شهید می‌فرماید: در این قسمت نمی‌بایست تنها وقت نمازهای یومیه را متذکر می‌شدیم. زیرا در فصل دوم که مربوط به شروط نماز است، اختصاص به نمازهای یومیه ندارد؛ بلکه شروط همه نمازها به استثناء نماز میت، است. به عبارت دیگر، نماز میت تمام شروط هفتگانه که ذکر شد را ندارد. مثلا در نماز میت، طهارت بدن از حدث و خبث، شرط نیست. به غیر از نماز میت، تمام نمازهای دیگر، شروط هفتگانه را دارند؛ گرچه برخی از شرائط مثل وقت در برخی از نماز‌ها، شرط بودنش تکلف دارد. مثلا وقت نماز صبح را می‌توان گفت از طلوع فجر تا طلوع آفتاب است. اما وقت نماز طواف را نمی‌توان بیان نمود، بلکه وقت آن پس از انجام طواف است. یعنی هرگاه مکلف، طواف را انجام داد می‌تواند نماز طواف را اقامه کند. خواه طواف را در صبح، ظهر، عصر یا شب انجام دهد. نماز میت هم که استثناء شد به این جهت است که در نماز میت، می‌توان بعضی از شرائط هفتگانه را بصورت قطعی نفی نمود. پس با توجه به این که شروط هفتگانه به تمام نماز‌ها مربوط می‌شود؛ احتمال دارد که کسی گمان کند عبارت الفصل الثانی فی شروطها، کلمه شروطها را به تمام نماز‌ها برگردانیم نه تنها مربوط به نمازهای یومیه بدانیم. یعنی فی شروط الصلوات، خواه صلاة یومیه باشد، خواه صلاة طواف باشد و....

شایان ذکر است که برگرداندن ضمیر شروطها به تمام نماز‌ها دارای فوائد و مضراتی است. همچنین اگر به صلاة یومیه برگردانیم نیز داری فوائد و مضراتی است. لذا مرحوم شهید ثانی این مسئله را بررسی کرده است. از این جهت در این خصوص نکات ذیل مطرح می‌شود.

نکته نخست: برگرداند ضمیر به تمام نمازها، از یک جهت مناسب نیست. در صورتی که ضمیر به تمام نماز‌ها برگردانده شود، یکی از شروط، وقت است و ذیل بحث وقت، مرحوم مصنف فقط وقت نمازهای یومیه را متذکر شده است. اگر شروطها به تمام نمازها بازگشت دارد، چرا ذیل شرط وقت، فقط وقت نماز یومیه بیان شده است؟

توجیه این اشکال اینگونه است: مطلق وقت، (نه خصوص وقت نمازهای یومیه) شرط است و این که مرحوم شهید فقط نماز یومیه را بیان کرده به این دلیل است که وقت در نماز‌های دیگر، در جای خودش بحث شده یا می‌شود و این دلیل نمی‌شود که ضمیر شروطها به نماز یومیه بازگشت دارد. به بیان دیگر، شروطها، مربوط به تمام نماز‌ها می‌شود اما در عین حال در شرط وقت، تنها وقت نماز یومیه را متذکر شده است و علت این که وقت دیگر نماز‌ها را بیان نکرده است بخاطر آن بوده که در جای دیگر وقت هر نماز را بیان نموده است. مثلا در نماز میت بیان شد که وقت نماز میت پس از تغسیل و تکفین میت است. وقت نماز طواف در قسمت حج بیان می‌شود، وقت نماز آیات نیز در قسمت خودش مطرح می‌شود.

نکته دوم: اگر ضمیر شروطها را به خصوص یومیه برگردانیم از جهتی مناسب نیست. اشکال این صورت آن است که در فصل اول بیان شد الفصل الاول فی اعدادها، ضمیر اعدادها به تمام نمازها بازگشت داده شد. در آن قسمت یکی از نماز‌ها، نماز یومیه بود. نماز‌های واجب دیگر، عیدان، جمعه، طواف، نماز میت، ملتزم به نذر بود. قطعا ضمیر اعدادها به تمام نماز‌ها بازگشت دارد، نه خصوص یومیه. طبیعتا در فصل دوم هم که می‌فرماید فی شروطها و بصورت مطلق بیان نموده، ظاهرش در این است که این ضمیر هم مانند ضمیر فی اعدادها به تمام نمازها بازگشت دارد. چون در کلام مصنف، قید یا قرینه‌ای مبنی بر این که ضمیر به صلاة یومیه اختصاص دارد، بیان نشد.

نکته سوم: بازگرداندن ضمیر فی شروطها به صلاة یومیه از یک جهت مناسب است. با نظم و ترتیبِ شروطی که مصنف بعد از این ذکر می‌کند؛ تناسب بیشتری دارد. قرائنی که مرحوم شهید ثانی بیان می‌کند، عبارتند از:

قرینه اول: در ذیل شرط وقت، فقط وقت نماز یومیه مطرح شده است.

قرینه دوم: اساسا وقت در مورد نمازها غیر از نماز یومیه، وقت خاص شرط نیست؛ مگر آن که با تکلف بخواهیم آن را درست کنیم. توضیح آن که، در نمازهای یومیه، وقت خاص در شبانه روز دارد. اما دیگر نماز‌ها مثل نماز آیات وقت خاص ندارد بلکه هرگاه که خسوف یا کسوف شود، وقتش فرا می‌رسد. نماز میت هر زمانی است که میت را غسل و کفن کردند، می‌باشد. وقت نماز طواف، پس از انجام طواف می‌باشد. یعنی در شبانه روز، وقت خاص ندارد.

قرینه سوم: طهارت از حدث و خبث در نماز میت، اصلا شرط نیست. لذا این که گفته شود شروط همه نماز‌ها، با طهارت بدن از حدث و خبث که شرط پنجم است، سازگار نیست.

۶

تطبیق شرط اول نماز: وقت

﴿ الفصل الثاني ﴾

﴿ في شروطها ﴾ (در شروط نماز)

﴿ وهي سبعة ﴾ (هفت شرط برای نماز وجود دارد):

﴿ الاوّل: الوقت ﴾ (شرط اول، وقت است)

والمراد هنا وقت اليوميّة (مراد در بحث شروط صلاة از وقت، وقت نماز یومیه است. مرحوم مصنف فقط وقت نماز یومیه را متذکر شده است)، مع أنّ السبعة شروطٌ لمطلق الصلاة (با این که شروط هفتگانه، شرط مطلق نماز است) غير الأموات (غیر از نماز میت. این که می‌فرماید غیر از نماز میت فی الجمله، به این دلیل است که برخی از شروط هفتگانه، مربوط به نماز میت نیست. مثل طهارت بدن از حدث و خبث، گرچه برخی از شروط مربوط به نماز میت می‌شود. مثلا رو به قبله بودن در نماز میت، شرط می‌باشد) في الجملة.

فيجوز عود ضمير «شروطها» إلى المطلق (فیجوز یعنی فیمکن. متفرع بر این است که أنّ السبعة شروطٌ لمطلق الصلاة. یعنی هنگامی که این شروط هفتگانه، شرط مطلق نماز است؛ پس جایز است که ضمیر شروطها را به مطلق نماز برگردانیم، نه خصوص نماز یومیه. اما هر دو طرف دارای نکته مثبت و منفی است. لذا می‌فرماید:)، لكن لا يلائمه تخصيص الوقت باليوميّة (ضمیر لا یلائمه به عود ضمیر شروطها الی المطلق، بازگشت دارد. برگرداندن ضمیر شروطها الی المطلق، مناسبت ندارد با این عود ضمیر، تخصیص الوقت بالیومیّة. چه چیزی مناسبت ندارد؟ این که مرحوم مصنف در ذیل الاول: الوقت، فقط وقت نمازهای یومیه را بیان کرده است.)، إلّا أن يؤخذ كون مطلق الوقت شرطاً (مگر آن که گفته شود: آن چیزی که شرط است، مطلق وقت است)، وما بعد ذِكْرِه مجملاً من التفصيل حكمٌ آخر لليوميّة (و آن چه که بعد ذکر شده بصورت مجمل از تفصیل. من التفصیل، بیان ما است. لذا به جای ما، تفصیل گذاشته شود. یعنی تفصیلی که بعد از ذکر وقت، بصورت مجمل بیان شده، آن تفصیل حکم آخر للیومیه است. حکمٌ، خبر برای ما است. تفصیلی که بعد از ذکر وقت بصورت مجمل بیان شده است، حکم دیگری است، مخصوص یومیه. در توضیح بیان شد که علتش آن است که وقت نماز‌های دیگر در جای خودش ذکر شده است. در نماز میت در قسمت خودش و در نماز طواف در قسمت حج، وقت این نمازها بیان شده است).

ولو عاد ضمير «شروطها» إلى «اليوميّة» (اگر ضمیر شروطها به یومیه بازگشت دهیم) لا يحسن (خوب نیست. یعنی بازگشت ضمیر به خصوص یومیه با اشکال مواجه است. زیرا)؛ لعدم المميِّز (تمییز دهنده، جدا کننده‌ای در کلام مصنف وجود ندارد. یعنی در کلام مرحوم مصنف عبارتی وجود ندارد که یومیه را از غیر یومیه، تمییز دهد. به چه دلیلی این ضمیر به یومیه بازگشت دارد؟ خصوصا به قرینه این که در فصل اول، ضمیر فی اعدادها، به تمام نماز‌ها بازگشت داده شد.) مع اشتراك الجميع في الشرائط بقولٍ مطلق (با این که تمام نماز‌ها در این شرائط هفتگانه، مشترک هستند. البته به استثناء نماز میت).

إلّاأنّ عوده إلى «اليوميّة» أوفق لنظم الشروط (نکته مثبت برای بازگرداندن ضمیر فی شروطها به نماز یومیه، این است: عود ضمیر به یومیه، اوفق است برای نظم شروط. یعنی با نظم و ترتیبی که مصنف برای شروط ذکر کرده است، تناسب بیشتری دارد. به چه قرینه‌ای؟)، بقرينة تفصيل الوقت (قرینه اول: پس از این که اجمالا فرمود: الاول الوقت، در هنگام تفصیل، تفصیل مربوط به یومیه است. این خود یک قرینه است برای این که ضمیر به یومیه بازگشت دارد.) وعدم اشتراطه للطواف والأموات والملتزم (عدم عطف به تفصیل می‌شود. یعنی به قرینه عدم اشتراط وقت برای طواف، اموات و ملتزم. در این نمازها وقت شرط نیست. ملکف هرگاه که خواست می‌تواند طواف را انجام دهد و بعدش نماز طواف را اقامه کند. در نماز میت نیز می‌توان هرگاه از شبانه روز که میت تغسیل و تکفین شد، نماز میت را اقامه کرد. ملتزم به نذر، نیز اینگونه است. مکلف نذر می‌کند که ساعد ۲ نیمه شب نماز بخواند. هیچ اشکالی ندارد. بنابر این، عدم اشتراط وقت برای نماز طواف، اموات و ملتزم به نذر) إلّا بتكلّفٍ وتجوّز (با تکلف و تجوز می‌توان برای این موارد وقت تعیین کرد. این که گفته می‌شود وقت در این موارد وجود ندارد؛ از این باب است که مکلف هرگاه از شبانه روز که بخواهد می‌تواند آن را اقامه کند. اما این که با تکلف و تجوز وقت دارند، از این باب است که بالاخره نماز میت را باید بعد از غسل و کفن، اقامه کرد. نماز طواف را باید بعد از طواف اقامه کند. این‌ها به گونه‌ای تعیین وقت است اما در شبانه روز وقت خاصی ندارد.)، وعدم اشتراط الطهارة (عدم اشتراط الطهارة به تفصیل، عطف می‌شود. سه قرینه بیان شد. الف- بقرينة تفصيل الوقت؛ ب- بقرینة عدم اشتراطه للطواف والأموات والملتزم؛ ج- بقرینة عدم اشتراط الطهارة) من الحدث والخبث في صلاة الأموات وهي إحدى السبعة (یکی از قرائن دیگر برای بازگشت ضمیر فی شروطها به یومیه، آن است که اگر به همه نماز‌ها بازگردانده شود، نماز میت را شامل نمی‌شود. شرط نیست طهارت از حدث و خبث در نماز اموات و نماز اموات هم یکی از هفت نماز واجب است. اگر ضمیر فی شروطها به تمام نماز‌ها بازگردانده شود، با نماز میت، مشکل پیدا می‌کند.). واختصاصُ اليوميّة بالضمير مع اشتراكه؛ لكونها الفرد الأظهر من بينها والأكمل (اشکال: چرا ضمیر را به خصوص نماز یومیه برگردانیم؟ مرحوم شهید می‌فرماید: هرچند عمده نماز‌ها در اکثر شرائط مشترک هستند اما اگر ضمیر را به خصوص نماز یومیه بازمی گردانیم، به این علت است که نماز یومیه در میان نمازهای هفتگانه، اظهر و اکمل افراد نماز‌ها است. ضمن این که در کلام، قرینه لفظیه برای بازگرداندن ضمیر به نماز یومیه، وجود دارد. یک قرینه آن است که ذیل مبحث وقت، فقط وقت نماز یومیه بیان شده است. لذا می‌فرماید: با توجه به این که عمده نماز‌ها در اکثر شرائط، مشترک است؛ اختصاص به نماز یومیه به دلیل آن است که نماز یومیه اظهر و اکمل افراد نماز است. لکونها خبر برای اختصاص است. البته قرینه نیز وجود دارد)، مع انضمام قرائن لفظيّة بعد ذلك (یکی از قرائن آن است که ذیل مبحث وقت، تنها وقت نماز یومیه را بیان فرموده است).

۷

وقت نماز ظهر

نکته: پس از بیان چند خطی که در ادامه بیان می‌شود؛ در بحث وقت باید مقدماتی بیان شود که عدم توجه به این مقدمات، مساوی با عدم فهم صحیح مطالب آینده است.

وقت نماز ظهر:

وقت نماز ظهر، وقت زوال شمس است. زوال به معنای گذشتن است. یعنی خورشید از وسط آسمان بگذرد و از دایره نصف النهار آن محلی که می‌خواهیم وقت نماز ظهر را در آن محل، تشخیص دهیم.

یک دایره نصف النهار و یک خط استوا وجود دارد. کره زمین که در نظر گرفته شود، دارای قطب شمال و قطب جنوب است. این دو قطب مشخص است که کجا هستند. یعنی شمال و جنوب زمین یک جا است. اما شرق و غرب زمین اینگونه نیست. شخص در هر نقطه‌ای از زمین بایستد، اگر قسمت بالا، شمال و قسمت پایین جنوب باشد، سمت راست، شرق و سمت چپ، غرب می‌شود. اگر آن شخص، ۱۸۰ درجه دور بزند، جهت غربی او، تغییر می‌کند و غرب او، جهت شرق کسی می‌شود که طرف دیگر زمین ایستاده است. مثلا در ایران، شرق می‌شود طرف افغانستان و غرب می‌شود طرف عراق. اما اگر در فلسطین باشیم، عراق در جهت شرق قرار می‌گیرد. یعنی عراق، غرب ایران و شرق فلسطین است. بنابر این، کره زمین یک شرق و یک غرب ندارد؛ بلکه مشارق و مغارب دارد. اما فقط یک شمال و جنوب دارد.

اگر کره زمین و یک کره بزرگتر در نظر گرفته شود که کره زمین، نقطه مرکزی آن کره بزرگتر محسوب شود. کره بزرگتر، کره عالم می‌نامیم. یعنی کره‌ای که تمام عالم را فراگرفته و کره زمین، مرکز این کره است. آن خطی که روی کره زمین کشیده می‌شود و کره زمین را به دو نیم کره شمالی و جنوبی تقسیم می‌کند، خط استوا می‌نامند. تنها یک خط استوا در کره زمین وجود دارد. دایره‌ای که در فاصله مساوی از قطب شمال و قطب جنوب، دور زمین تصور می‌شود و زمین را به دو نیم کره شمالی و جنوبی تقسیم می‌کند.

نصف النهار چیست؟ اگر از قطب شمال به قطب جنوب یک خط کشیده شود و این خط ادامه داده شود و دوباره به قطب شمال برگشته شود، این خط را نصف النهار می‌گویند. مبدأ شمالی و جنوبی این خط، قطب شمال و جنوب است، اما این خط به تعداد مکان‌های روی زمین، متفاوت است. یعنی نصف النهار قم یک جا، نصف النهار تهران و نصف النهار مشهد در جای دیگر است. به چه دلیل هر مکانی یک نصف النهار دارد؟ نصف النهار، کره زمین را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم می‌کند. چون شرق و غرب متعدد است، نصف النهار‌ها نیز متعدد می‌شود.

اگر شاخصی عمود بر زمین گذاشته شد. خورشید در موقع طلوع از قسمت شرق که بر شاخص می‌تابد، اگر طول شاخص دو متر باشد، سایه‌اش ده متر می‌باشد. به موازات این که خورشید بالا می‌آید، سایه شاخص کوچک‌تر می‌شود. خورشید به نقطه‌ای می‌رسد که آن سایه دیگر کوچکتر نمی‌شود. ممکن است در جایی سایه به صفر برسد (زمانی سایه به صفر می‌رسد که اگر خورشید عمود بر این محل باشد اما اگر خورشید در خط نصف النهار این محل، عمود بر این محل نباشد، سایه کوچک می‌شود اما صفر نمی‌شود.) لحظه‌ای که سایه شاخص به کمترین حد خودش رسید که از آن به بعد خورشید به سمت غرب می‌رود و سایه به سمت شرق بزرگ می‌شود؛ آن لحظه، زمان نماز ظهر است.

چرا به خط نصف النهار، نصف النهار می‌گویند؟ به این خاطر که وسط روز را نمایش می‌دهد.

چگونه وسط روز را نمایش می‌دهد؟ هرگاه که خورشید به نصف النهار این محل برسد، سایه شاخص، کوتاه‌ترین وضعیت خودش را دارد. آن زمان، وقت نماز ظهر است.

عليه (١) مع أنّ الشيخ في النهاية صرّح بعدمه (٢) فما قوّاه في محلّه.

﴿ ولكلّ ركعتين من النافلة تشهّدٌ وتسليم هذا هو الأغلب. وقد خرج عنه مواضع ، ذكر المصنّف منها موضعين بقوله : ﴿ وللوتر بانفراده تشهّدٌ وتسليم ﴿ ولصلاة الأعرابي من التشهّد والتسليم ﴿ ترتيب الظهرين بعد الثنائيّة فهي عشر ركعات بخمس تشهّدات وثلاث تسليمات كالصبح والظهرين.

وبقي صلوات اُخر ، ذكرها الشيخ في المصباح (٣) والسيّد رضي الدين بن طاووس في تتمّاته (٤) يُفعل منها (٥) بتسليمٍ واحدٍ أزيد من ركعتين. تَرَكَ المصنّف والجماعة استثناءَها؛ لعدم اشتهارها وجهالة طريقها. وصلاة الأعرابي توافقها في الثاني دون الأوّل.

____________________

(١) السرائر ١ : ١٩٤.

(٢) النهاية : ٥٧.

(٣) منها ما ذكره بقوله : روي عنه عليه‌السلام أنّه قال : «من صلّى ليلة الجمعة إحدى عشر ركعة بتسليمة واحدة ...» مصباح المتهجّد : ٢٢٩.

(٤) أشار قدس‌سره في فلاح السائل (وهو المجلّد الأوّل من التتّمات) إلى صلاتين بين العشاءين : إحداهما أربع ركعات وثانيتهما عشر ركعات ، لم يُصرّح فيهما بكيفيّة التسليم ، والظاهر أنّهما تُفعلان بتسليمٍ واحد ، راجع فلاح السائل : ٢٤٧.

(٥) يعني بعض من الصلوات المذكورة.

﴿ الفصل الثاني

﴿ في شروطها

﴿ وهي سبعة :

﴿ الاوّل : الوقت

والمراد هنا وقت اليوميّة ، مع أنّ السبعة شروطٌ لمطلق الصلاة غير الأموات في الجملة.

فيجوز عود ضمير «شروطها» إلى المطلق ، لكن لا يلائمه تخصيص الوقت باليوميّة ، إلّا أن يؤخذ كون مطلق الوقت شرطاً ، وما بعد ذِكْرِه مجملاً من التفصيل حكمٌ آخر لليوميّة.

ولو عاد ضمير «شروطها» إلى «اليوميّة» لا يحسن؛ لعدم المميِّز مع اشتراك الجميع في الشرائط بقولٍ مطلق.

إلّاأنّ عوده إلى «اليوميّة» أوفق لنظم الشروط ، بقرينة تفصيل الوقت وعدم اشتراطه للطواف والأموات والملتزم إلّا بتكلّفٍ وتجوّز ، وعدم اشتراط الطهارة من الحدث والخبث في صلاة الأموات وهي إحدى السبعة. واختصاصُ اليوميّة بالضمير مع اشتراكه؛ لكونها الفرد الأظهر من بينها والأكمل ، مع انضمام قرائن

لفظيّة بعد ذلك.

﴿ فللظهر من الوقت ﴿ زوال الشمس عن وسط السماء وميلها عن دائرة نصف النهار ﴿ المعلوم بزيد الظلّ أي زيادته ـ مصدران ل‍ ﴿ زاد الشيء ـ ﴿ بعد نقصه وذلك في الظلّ المبسوط ، وهو الحادث من المقاييس القائمة على سطح الاُفق؛ فإنّ الشمس إذا طلعت وقع لكلّ شاخصٍ قائمٍ على سطح الأرض بحيث يكون عموداً على سطح الاُفق ظلُّ طويل إلى جهة المغرب ، ثمّ لا يزال ينقص كلّما ارتفعت الشمس حتى تبلغ وسط السماء ، فينتهي النقصان إن كان عرضُ المكان المنصوب فيه المقياس مخالفاً لميل الشمس في المقدار ، ويُعدم الظلّ أصلاً إن كان بقدره ، وذلك في كلّ مكانٍ يكون عرضه مساوياً للميل الأعظم للشمس أو أنقص عند ميلها بقدره وموافقته له في الجهة.

ويتّفق في أطول أيّام السنة تقريباً في مدينة الرسول صلى‌الله‌عليه‌وآله وما قاربها في العرض ، وفي مكّة قبل الانتهاء بستّة وعشرين يوماً ، ثم يحدث ظلٌّ جنوبيٌّ إلى تمام الميل وبعده إلى ذلك المقدار ، ثمّ يُعدم يوماً آخر.

والضابط : أنّ ما كان عرضه زائداً على الميل الأعظم لا يُعدم الظلّ فيه أصلاً ، بل يبقى عند زوال الشمس منه بقيّة تختلف زيادةً ونقصاناً ببُعد الشمس من مسامتة رؤوس أهله وقربها. وما كان عرضه مساوياً للميل يُعدم فيه يوماً وهو أطول أيّام السنة. وما كان عرضه أنقص منه ـ كمكّة وصنعاء ـ يُعدم فيه يومين عند مسامتة الشمس لرؤوس أهله صاعدةً وهابطة ، كلّ ذلك مع موافقته له في الجهة ، كما مرّ.

أمّا الميل الجنوبي فلا يُعدم ظلّه من ذي العرض مطلقاً ، لا كما قاله المصنّف رحمه‌الله في الذكرى ـ تبعاً للعلّامة ـ : من كون ذلك بمكّة وصنعاء في أطول