درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۵۹: مقدمات وقت نماز (۱)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

یاداوری نکته آخر جلسه گذشته

در جلسه گذشته، توضیحات چند سطر نخست بیان شد. در جلسه حاضر ابتدا تطبیق توضیحات گذشته می‌شود. کلمه‌ای در این عبارت وجود دارد که نیاز به تبیین و توضیح دارد. پس از عبور از سطور نخست، مقدماتی که در جلسه گذشته اشاره شد، بصورت مبسوط تبیین خواهد شد.

۳

تطبیق وقت نماز ظهر

﴿ فللظهر ﴾ من الوقت (وقت نماز ظهر) ﴿ زوال الشمس ﴾ (گذشتن خورشید. خورشید از کجا بگذرد؟) عن وسط السماء (از وسط آسمان بگذرد) وميلها (میلها یعنی میل الشمس. تمایل پیدا کند خورشید) عن دائرة نصف النهار (از دایره نصف النهار آن محل عبور کند. به محض این که از دایره نصف النهار آن محل عبور کند، آن موقع، زمان نماز ظهر است. از کجا بفهمیم که از دایره نصف النهار گذشت؟) ﴿ المعلوم (زوال شمس معلوم می‌شود) بزيد الظلّ ﴾ (به زیاد شدن سایه) أي زيادته (هم زید و هم زیادة) ـ مصدران ل‍ ﴿ زاد الشيء ﴾ (شهید اول فرمود: زید الشئ، مرحوم شهید ثانی، زیاده معنا کرد. می‌فرماید: هم زید و هم زیاده مصدر زاد هستند. زوال شمس معلوم می‌شود بواسطه زیاد شدن سایه بعد از نقصش. یعنی همانجور که سایه شاخصی که از صبح روی زمین گذاشته شده، سایه‌اش بلند است، پس از کوتاه شدن به جایی می‌رسد که دوباره شروع به بلند شدن سایه می‌کند. زیاد شدن سایه بعد از نقص کامل، علامت زوال شمس است. البته) ـ ﴿ بعد نقصه ﴾ وذلك في الظلّ المبسوط (این برای ظلّ مبسوط است. ظل مبسوط به سایه شاخصی که عمود بر زمین است، گفته می‌شود. ظلّ مبسوط در مقابل ظلّ معکوس یا ظلّ منکوس است. ظل معکوس یا ظل منکوس را به شاخصی می‌گویند که موازی با زمین است نه عمود بر زمین. مثلا دیواری عمود بر زمین است، مکلف شاخصی را بصورت عمود بر دیوار که در واقع موازی با زمین است را قرار می‌دهد. سایه شاخص‌هایی که عمود بر دیوار و موازی با زمین است را ظل معکوس یا ظل منکوس می‌نامند. سایه این شاخص‌ها مورد توجه ما نیست. بلکه سایه شاخصی را ملاک قرار می‌دهیم که عمود بر زمین است. زمانی که شاخص عمود بر زمین باشد، سایه‌ای تولید می‌کند که آن سایه را ظلّ مبسوط می‌نامند. لذا می‌فرماید:) (، وهو الحادث من المقاييس (ظلّ مبسوط ایجاد می‌شود از شاخص‌ها -مقاییس جمع مقیاس به معنای شاخص است-) القائمة على سطح الاُفق (که عمود بر سطح زمین است)؛ فإنّ الشمس إذا طلعت (هنگامی که خورشید از طرف شرق طلوع می‌کند) وقع لكلّ شاخصٍ قائمٍ على سطح الأرض (برای هر شاخصی که بر سطح زمین عمود باشد،) بحيث يكون عموداً على سطح الاُفق (به گونه‌ای که عمود باشد بر سطح افق، زاویه بیش از ۹۰ درجه یا کمتر از ۹۰ درجه نداشته باشد) ظلُّ طويل إلى جهة المغرب (ظلّ فاعل وقع است. اذا طلعت الشمس وقع ظلٌّ طویل الی جهة المغرب. چرا می‌فرماید: الی جهة المغرب؟ چون خورشید که از طرف شرق طلوع می‌کند، سایه شاخص سمت مغرب قرار می‌گیرد.)، ثمّ لا يزال ينقص (مدام سایه کوتاه می‌شود) كلّما ارتفعت الشمس (هرچه خورشید بالا می‌آید، سایه کوتاه‌تر می‌شود) حتى تبلغ وسط السماء (تا این که به وسط آسمان برسد. از عبارت بعدی نیاز به بیان مقدمات دارد که قبل از تطبیق لازم به بیان است.).

۴

مقدمات وقت نماز

مقدمات وقت نماز:

در بیان این مقدمات، به مقدار ضرورت بسنده می‌شود و از ذکر مطالب بیش از حد نیاز برای فهم مطالب کتاب، خودداری می‌شود.

مقدمه نخست:

در کره عالم (کره زمین را مرکز یک دایره بسیار بزرگ در نظر گرفته شود، این دایره‌ای که کره زمین مرکز آن شده، کره عالم می‌نامیم)، منجّمین، دایره‌ای‌ها در کره عالم تصویر کرده‌اند که برخی از آن دایره‌ها اسم‌هایی دارند و آن اسم‌ها و اصطلاحات در بحث وقت و قبله برای ما لازم است.

توضیح دایره نصف النهار و خط استوا در جلسه پیشین، بیان شد.

دایره معدل النهار:

یک دایره کوچک بکشیم (دایره کره زمین که دارای خط استوا است و قطب شمال و جنوب را مشخص می‌کند و وسط آن خط استوا است.) کره عالم هم چنانچه بیان شد، دایره‌ای است که کره زمین مرکز آن می‌باشد. اگر در کره عالم، دایره‌ای فرض کنیم که اگر آن دایره کوچک شود و روی خط استوا قرار گیرد، دایره معدل النهار می‌نامند. به عبارت دیگر، خط استوا کره عالم که کره عالم را به دو نیم کره شمالی و جنوبی تقسیم می‌کند که اگر آن خط بزرگ را که دایره معدل النهار می‌نامیم، اگر کوچک کوچک کنیم، روی خط استوا قرار می‌گیرد. این را دایره معدل النهار می‌نامند.

دایره بروج:

پس از ترسیم دایره معدل النهار، در حقیقت قسمت شرق و غرب حالت تقاطعی دارد. از قسمت شرقی مقداری بالاتر و از قسمت غربی مقداری پایین‌تر، دایره‌ای ترسیم کنیم همانند دایره معدل النهار.

دایره بروج، دایره‌ای از کره عالم که حرکت سالانه خورشید در آن دایره صورت می‌گیرد و دایره معدل النهار را در دو نقطه قطع می‌کند. مراد ما از آن دو نقطه، یکی اول برج حَمَل و دیگری ابتدا برج میزان است. دایره البروج و دایره معدل النهار در دو نقطه همدیگر را قطع می‌کنند.

دایره بروج به ۱۲ قسمت تقسیم می‌شود که آن‌ها برج‌های دوازدهگانه سال را تولید می‌کنند. نام یکی از قسمت‌ها حَمَل است. حمل همان فروردین می‌باشد. هنگامی که این برج جلو برود و دور بزند می‌شود برج حوت یا همان اسفند می‌شود. حمل = فروردین؛ ثور = اردیبهشت؛ جوزا = خرداد؛ سرطان = تیر؛ اسد = مرداد؛ سنبله = شهریور؛ میزان = مهر؛ عقرب = آبان؛ قوس = آذر؛ جدی = بهمن؛ دلو = دی؛ حوت = اسفند.

مقدمه دوم:

خط نصف النهاری که در کره زمین وجود دارد، خط‌ها را برای این که بتوانند موقعیت یابی هر مکان را در کره زمین انجام دهند؛ هر دایره را به ۳۶۰ درجه مساوی تقسیم کرده‌اند که هر قسمت را یک درجه می‌نامند. هر درجه را به ۶۰ قسمت مساوی تقسیم نموده‌اند که به هر قسمت یک دقیقه می‌گویند و هر دقیقه را به ۶۰ قسمت مساوی تقسیم کرده‌اند که به هر قسمت یک ثانیه می‌گویند.

بیان دیگر، هر دایره در کره زمین، ۳۶۰ قسمت است که هر قسمت یک درجه نامیده می‌شود. هر درجه، ۶۰ قسمت است که هر قسمت را دقیقه می‌نامند و هر دقیقه، ۶۰ قسمت می‌شود که هر قسمت را ثانیه می‌گویند.

مقدمه سوم:

بیان شد که خط استوا، کره زمین را به دو نیم کره شمالی و جنوبی تقسیم می‌کند. بزرگترین دایره‌ای که می‌توان روی کره زمین کشید، خط استوا است. یک درجه بالاتر از خط استوا، یک دایره کوچک بکشیم. دوباره یک درجه بالاتر، یک دایره کوچک‌تر بکشیم. دایره‌های کوچک به سمت نیم کره شمالی می‌کشیم. اگر یک درجه، یک درجه دایره‌ها کوچک بکشیم، ۹۰ دایره می‌توان دایره بکشیم. ۹۰ دایره در یک طرف کره و ۹۰ دایره در طرف دیگر کره زمین وجود دارد که در مجموع ۱۸۰ دایره می‌شود (۱۸۰ درجه). به بیان دیگر اگر از خط استوا به سمت شمال یک درجه، یک درجه حرکت کنیم، در درجه ۹۰ به شمال می‌رسیم. دوباره از شمال یک درجه، یک درجه به پایین حرکت کنیم، در درجه ۹۰ به خط استوا می‌رسیم. دوباره در سمت جنوب همین روند ادامه دارد.

خط‌های اینگونه را مدار می‌نامند. ۹۰ خط از خطِ استوا تا قطب شما، ۹۰ خط در برگشت از قطب شمال تا خطِ استوا، ۹۰ خط از خطِ استوا تا قطب جنوب و ۹۰ خط در برگشت از قطب جنوب تا خط استوا. در حقیقت ۳۶۰ درجه به این شکل تقسیم می‌شود. فاصله مدار‌ها یک درجه می‌باشند. در هر نیم کره؛ ۹۰ مدار ترسیم می‌شود.

مقدمه چهارم:

این مقدمه مربوط به طول و عرض جغرافیایی می‌شود.

طول و عرض جغرافیایی تهران چقدر است؟ عرض جغرافیایی تهران ۳۵ درجه و ۴۱ دقیقه است. طول جغرافیایی تهران، ۵۱ درجه و ۳۳ دقیقه است.

عرض جغرافیایی:

عرض جغرافیایی به کمک مدارها نسبت به خط استوا تعیین می‌شود. یعنی فاصله‌ای که آن مکان (مکانی که می‌خواهیم عرض جغرافیایی آن را بسنجیم) از خط استوا، به درجه و دقیقه و ثانیه، دارد؛ عرض جغرافیایی می‌گویند. به عبارت دیگر، برای بدست آوردن عرض جغرافیایی تهران، باید ۳۵ مدار از خط استوا به طرف شمال حرکت کنیم، سپس در مدار ۳۶ که خودش ۶۰ دقیقه است، ۴۱ دقیقه بالا برویم. عرض جغرافیایی به تنهایی سبب مکان یابی نمی‌شود بلکه باید طول جغرافیایی نیز وجود داشته باشد.

باید توجه داشت، مکان‌هایی که روی خط استوا هستند، عرض جغرافیایی آن‌ها صفر است. در واقع عرض جغرافیایی ندارند. هیچ نقطه‌ای از نقاط زمین را نمی‌توان پیدا کرد که عرض جغرافیایی آن بیش از ۹۰ درجه باشد. نقطه قطب شمال ۹۰ درجه است. زیرا مدار‌ها بیش از ۹۰ درجه نیستند. البته عرض‌ها شمالی و جنوبی دارند. به عنوان مثال تهران، بالای خط استوا به سمت شمال است.

طول جغرافیایی:

طول جغرافیایی، با عرض جغرافیایی تفاوتی دارد. در عرض جغرافیایی بیان شد که نسبت به خط استوا محاسبه می‌شود و خط استوا هم یکی بیشتر نیست و ما می‌توانیم از خط استوا که یکی بیشتر نیست، عرض جغرافیایی هر مکانی از کره زمین را تشخیص دهیم. مشکل دایره نصف النهار آن است که هر مکانی برای خودش نصف النهار دارد. یعنی یک نصف النهار مشخص وجود ندارد که کره زمین را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم کند. بلکه هر مکانی در کره زمین برای خودش، نصف النهار جداگانه‌ای دارد. لذا منجّمین، یک نصف النهار مبدأ بصورت قراردادی تعیین کرده‌اند و همگان آن نصف النهار را به عنوان نصف النهار مبدأ پذیرفته‌اند. رصدخانه‌ای در شهر گرینویچ انگلیس وجود دارد که آن جا را به عنوان نصف النهار مبدأ قرار داده‌اند. هنگامی که آن رصد خانه به عنوان نصف النهار مبدأ قرار داده شد، طول جغرافیایی را چگونه محاسبه می‌کنند؟ باید ببینیم فاصله آن مکانی که طول جغرافیایی را می‌خواهیم بسنجیم از آن نصف النهار مبدأ چقدر است. اگر در قسمت شرق باشد، می‌شود طول جغرافیایی شرقی، اگر در قسمت غرب باشد، می‌شود طول جغرافیایی غربی. بنابر این، طول جغرافیایی شرقی و غربی وجود دارد.

سوال: طول جغرافیایی تا چند درجه می‌تواند بالا رود؟

پاسخ: در این جا نمی‌گوییم ۹۰ درجه بلکه در اینجا تا ۱۸۰ درجه می‌تواند جلو برود. یعنی از سمت شرق، ۱۸۰ درجه و از سمت غرب نیز تا ۱۸۰ درجه بالا می‌رود.

مقدمه پنجم:

مختصات حرکت ظاهری خورشید.

لفظيّة بعد ذلك.

﴿ فللظهر من الوقت ﴿ زوال الشمس عن وسط السماء وميلها عن دائرة نصف النهار ﴿ المعلوم بزيد الظلّ أي زيادته ـ مصدران ل‍ ﴿ زاد الشيء ـ ﴿ بعد نقصه وذلك في الظلّ المبسوط ، وهو الحادث من المقاييس القائمة على سطح الاُفق؛ فإنّ الشمس إذا طلعت وقع لكلّ شاخصٍ قائمٍ على سطح الأرض بحيث يكون عموداً على سطح الاُفق ظلُّ طويل إلى جهة المغرب ، ثمّ لا يزال ينقص كلّما ارتفعت الشمس حتى تبلغ وسط السماء ، فينتهي النقصان إن كان عرضُ المكان المنصوب فيه المقياس مخالفاً لميل الشمس في المقدار ، ويُعدم الظلّ أصلاً إن كان بقدره ، وذلك في كلّ مكانٍ يكون عرضه مساوياً للميل الأعظم للشمس أو أنقص عند ميلها بقدره وموافقته له في الجهة.

ويتّفق في أطول أيّام السنة تقريباً في مدينة الرسول صلى‌الله‌عليه‌وآله وما قاربها في العرض ، وفي مكّة قبل الانتهاء بستّة وعشرين يوماً ، ثم يحدث ظلٌّ جنوبيٌّ إلى تمام الميل وبعده إلى ذلك المقدار ، ثمّ يُعدم يوماً آخر.

والضابط : أنّ ما كان عرضه زائداً على الميل الأعظم لا يُعدم الظلّ فيه أصلاً ، بل يبقى عند زوال الشمس منه بقيّة تختلف زيادةً ونقصاناً ببُعد الشمس من مسامتة رؤوس أهله وقربها. وما كان عرضه مساوياً للميل يُعدم فيه يوماً وهو أطول أيّام السنة. وما كان عرضه أنقص منه ـ كمكّة وصنعاء ـ يُعدم فيه يومين عند مسامتة الشمس لرؤوس أهله صاعدةً وهابطة ، كلّ ذلك مع موافقته له في الجهة ، كما مرّ.

أمّا الميل الجنوبي فلا يُعدم ظلّه من ذي العرض مطلقاً ، لا كما قاله المصنّف رحمه‌الله في الذكرى ـ تبعاً للعلّامة ـ : من كون ذلك بمكّة وصنعاء في أطول