درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۵۴: تیمم (۵)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت آغازین

۳

تعیین بدلیت تیمم از وضو یا غسل

در سابق (صفحه۱۳۴) نسبت به نیت تنها این نکته بیان شد که باید نسبت به انجام فعل قصد داشته باشد و بیان شد که آنچه در نیت معتبر است در آینده ذکر خواهد شد. اکنون نوبت به سایر مباحثی که در نیت معتبر است می‌رسد. در نیت به غیر از قصد انجام تیمم، واجب است که مکلف قصد بدلیت از وضو یا غسل را نیز داشته باشد. یعنی اگر تیمم، تیمم بدل از وضو است، مشخص شود و اگر تیمم، تیمم بدل از غسل است نیز مشخص شود که این تیمم بدل از چه چیزی است. البته این مربوط به زمانی است که تیمم بدل از وضو یا غسل باشد که غالبا اینگونه است. اما گاهی تیمم نه بدل از وضو و نه بدل از غسل است. مثل تیمم برای نماز میت. به چه دلیل گفته می‌شود که تیمم برای نماز میت بدل از وضو یا غسل نیست؟ زیرا نماز میت نیازی به وضو یا غسل ندارد که بخواهد تیمم بدل از آن باشد. مکلف حتی اگر می‌تواند وضو بگیرد و مشکلی ندارد، بازهم می‌تواند تیمم کند. لذا تیمم عدل اختیاری وضو و عدل اختیاری غسل می‌شود.

همچنین تیمم برای خوابیدن نیز بدل از وضو یا غسل نیست. اگر کسی هنگام خواب نخواهد وضو بگیرد، می‌تواند تیمم کند اما این تیمم بدل از وضو یا غسل نیست. چون خوابیدن، وضو یا غسل ندارد و انسان می‌تواند بدون وضو یا غسل بخوابد.

همچنین مثل کسی که بخواهد در مسجد النبی یا مسجد الحرام بخوابد. اگر کسی در مسجد النبی یا مسجد الحرام خوابید و همان جا جنب شد. پس از آن که بیدار شد، طبق یک نظر، چنین مکلفی نمی‌تواند غسل کند و پس از آن از مسجد خارج شود. بلکه باید تیمم کند و خارج شود. به چه دلیل؟ نمی‌دانیم. شاید بخاطر این باشد که غسل در مسجد الحرام زمان بر است و این شخص در حال جنب در مسجد باقی می‌ماند. و چون تیمم زودتر محقق می‌شود، باید سریع تیمم کند و از مسجد خارج شود. بنابر این، برخی معتقدند که این شخص نمی‌تواند غسل کند و از مسجد خارج شود. بلکه باید تیمم کند و از مسجد خارج شود. این تیمم بدل از غسل نیست. چون غسلی در این جا لازم نیست تا بخواهد به جای غسل، تیمم کند. بلکه اولا و بالذات انگار تیمم بر او واجب است و باید تیمم کند و از مسجد خارج شود.

عبارت مصنف چنین است: ويجب في النيّة البدلیّة. این عبارت ممکن است به عمومیت خودش باقی باشد. یعنی گفته شد که در این موارد تیمم بدل نیست اما مصنف مطلقا می‌فرماید: ويجب في النيّة البدلیّة.

شهید ثانی می‌فرماید: احتمال دارد که طرفدار سخن اول (یعنی غالبی بودن) باشیم. به عبارت دیگر بگوییم تیمم غالبا بدل از وضو یا غسل است و در همه جا نیست که بخواهد همیشه بدلیت را نیت داشته باشد. اما احتمال دارد که بگوییم این عبارت مصنف به عمومیتش باقی است. یعنی در تمام موارد (حتی در مواردی که بیان شد تیمم بدل از وضو یا غسل نیست) قصد بدلیت لازم است. اما بدل دو گونه است.

۱) بدل اضطراری: این بدل در جایی است که باید وضو بگیریم و اگر مضطر شدیم و نتوانستیم وضو بگیریم می‌توانیم بدل از آن تیمم کرد.

۲) بدل اختیاری: این بدل همانی است که عدل نامیدیم. اگر مکلف روزه واجب را خورد، می‌تواند ۶۰ روز روزه بگیرد، می‌تواند ۶۰ نفر را اطعام می‌کند و می‌تواند یک برده را آزاد می‌کند. این‌ها بدل اختیاری می‌باشند. اینگونه نیست که اگر یکی نشد نوبت به دیگری می‌رسد. در وضو و تیمم نیز این گونه است. مکلف می‌تواند وضو بگیرد و می‌تواند غسل کند. برای نماز میت، می‌تواند وضو بگیرد و می‌تواند تیمم کند اما بالاخره این تیمم بدل از وضو است اما بدل اختیاری می‌باشد. پس در این موارد نیز يجب في النيّة البدلیّة و بدلیت معنا دارد.

البته اشکالی که به شهید ثانی داریم این است که در سه موردی که بیان کردیم؛ در مورد اول و دوم می‌توان بدل اختیاری را مطرح کرد اما در مورد سوم، طبق آن قولی که می‌گوید: مکلف نمی‌تواند غسل کند و باید تیمم کند، دیگر نمی‌توان بدل اختیاری را مطرح کرد. چون بدل اختیاری در جایی است که مکلف اگر بخواهد غسل کند، غسل می‌کند و اگر بخواهد تیمم کند، تیمم می‌کند و در این مورد بدل اختیاری هم نیست. به نظر می‌رسد که این اشکال به شهید ثانی وارد است.

۴

قصد اباحه و قصد الوجه

قصد اباحه و قصد الوجه

مطلب دیگر، بحث وجوب قصد اباحه و قصد الوجه است. این بحث را در بحث غسل و وضو بیان شد.

قصد استباحه یعنی مکلف قصد کند که با این تیمم، نماز برایش مباح شود.

قصد الوجه یعنی مکلف قصد کند تیممی که انجام می‌دهد، واجب یا مستحب است.

البته هم در بحث وضو و هم در بحث غسل بیان شد که قصد اباحه و قصد الوجه، مرحوم شهید ثانی، لازم نمی‌داند. زیرا از نظر ایشان دلیلی بر آن وجود ندارد.

۵

قصد القربة

قصد القربة

در کنار قصد البدلیة و قصد الفعل، قصد تقرّب نیز لازم است. البته قصد تقرّب، بحثی در لزوم آن نیست. سابقا بیان نمودیم که عبادات نیاز به تقرّب دارند. یعنی برای نزدیک شدن به خداوند متعال و برای اطاعت امر او باید این عمل را انجام بدهیم تا اخلاصی که در هر عبادتی که مأمور به است، تحقق پیدا کند.

۶

وجوب موالاة

وجوب موالاة

سپس مرحوم شهید به بحث موالاة می‌پردازد.

موالاة در تیمم واجب است. موالاة یعنی بین اجزاء تیمم به قدری فاصله نشود که بگویند این شخص تیمم نمی‌کند.

ظاهر کلام علما این است که موالاة، بالاتفاق واجب است. البته گاهی گفته می‌شود که موالاة واجب است اما اگر کسی موالاة را انجام ندهد، گناه نکرده است. یعنی مثلا در بحث وضو، گفته می‌شود که وضوی او باطل است. یعنی گناه نکرده اما وضوی او باطل است. یعنی موالاة، شرط صحت وضو است. به عبارت دیگر، اگر کسی موالاة را رعایت نکند، وضوی خودش را باطل کرده اما معصیتی مثل شرب خمر انجام نداده است.

گاهی گفته می‌شود که به غیر از اثر وضعی که مبطل است، حرام نیز است. یعنی اگر موالاة را انجام ندهد، حرمت تکلیفی دارد. پس موالاة واجب است یعنی اگر انجام ندهد، ترک واجب کرده و معصیت کار می‌باشد.

آیا وجوب موالاة در بحث تیمم به معنای شرط صحت بودن آن است. یعنی اگر موالاة مراعات نشد، تیمم باطل است. یا صرفا به معنای وجوب تکلیفی است که فقط حرام است. یعنی عدم رعایت موالاة حرام است.

شهید می‌فرماید: دو وجه ممکن است که گفته شود. این دو وجه را مرحوم شهید بصورت مبسوط بیان نکرده است. برخی از محشین دو وجه را اینگونه معنا کرده‌اند. اگر اخلال به موالاة موجب شود، دیگر صدق تیمم نکند، باطل است. یعنی مکلف به گونه‌ای موالاة را رعایت نکند که اگر کسی ببیند بگوید این شخص تیمم نمی‌کند. مثلا در تهران دو دستش را به زمین زده، قم دست‌ها را به صورت می‌کشد و در اصفهان می‌خواهد دست‌هایش را مسح کند. هرکسی این شخص را ببیند، می‌گوید که این تیمم نیست و صدق تیمم نمی‌کند. در این جا قطعا تیمم باطل است. اما اگر صدق تیمم می‌کند اما مولاة را مراعات نکرده است. یعنی موالاة عرفی را مراعات نکرده اما صدق تیمم می‌کند. این فردی که وجهین را معنا می‌کند، می‌گوید: فقط گناه کرده. چون از طرفی اصل عدم اشتراط است و از طرفی اجماع بر وجوب موالات داریم. لذا چون صدق تیمم می‌کند، صحیح است اما چون موالات را مراعات نکرده، معصیت کرده است. برخی وجهان را اینگونه معنا کرده‌اند. حاشیه زبده اینگونه معنا کرده است.

البته بعدا بحثی مطرح می‌شود که آیا در تیمم مراعات ضیق وقت مطلقا واجب است. یعنی چه امید به زوال عذر داشته باشیم و چه نداشته باشیم. یعنی کسی که می‌خواهد ساعد ۲ ظهر نماز بخواند و آب برای وضو ندارد. نمی‌تواند الآن تیمم کند و نماز بخواند بلکه باید صبر کند و اندکی مانده به قضا شدن نماز ظهر و عصر، نمازش را بخواند. اگر گفته شود که امیدی به پیدا کردن آب هم نداشته باشد، گفته می‌شود که در عین حال که امیدی نیست باید بازهم صبر کرد.

در آینده چنین بحثی مطرح می‌شود. یعنی حتی با عدم امید به زوال عذر بازهم باید با تیمم در آخر وقت نماز بخواند؟ اگر این مبنا پذیرفته شود، در فرض این مبنا عدم مراعات موالاة می‌تواند، نتیجه‌اش بطلان تیمم باشد. از چه جهت می‌تواند نتیجه‌اش بطلان تیمم باشد؟ چون این شخص صبر کرده و در آخر وقت تیمم کرده. اگر در آخر وقت تیمم کرده اگر بنا باشد که تیممش را طولانی کند، سبب قضا شدن نماز می‌شود. هنگامی که نمازش قضا شود، و نماز قضا را باید در وسعت وقت آن را اقامه کند. یعنی باید صبر کند هنگامی که آب پیدا شد، نماز قضا را اقامه کند و نمی‌تواند بعد از اذان مغرب، نماز ظهر و عصر قضایی را با تیمم بخواند بلکه باید صبر کند هر زمانی که آب پیدا کرد نماز قضا را اقامه کند. پس می‌توان در فرض این مبنا بگوییم بطلان تیمم به این علت است که مکلف در آخر وقت آن را انجام داده و عدم موالاة سبب می‌شود که وقت بگذرد و هنگامی که وقت بگذرد دیگر وسعت وقت در نماز قضا پیدا می‌شود. لذا این تیمم از این جهت باطل است.

اما اگر مبنا این باشد که مراعات ضیق وقت لازم نیست. یعنی مکلف می‌تواند ساعد ۲ ظهر نماز ظهر و عصر را اقامه کند. در این صورت ایشان می‌فرماید: بطلان دلیل ندارد. چون اصل اقضاء صحت را دارد. یعنی در این فرض، گویی شرطیت موالاة را به معنای این که اگر موالاة مراعات نشد، نماز را باطل می‌کند، نمی‌پذیرد.

۷

استحباب ازاله گرد و غبار دست‌ها

این که در تیمم دو دست را به زمین می‌زنیم در روایتی بیان شد که امام عليه‌السلام هنگامی که دو دست مبارک را به زمین زدند برای تیمم کردن، سپس گرد و غبار دست را گرفتند. ایشان می‌فرماید که این کار استحباب دارد. یا دست‌ها را فوت کند، یا دست‌ها را به همدیگر بزند و یا دست‌ها را به یکدیگر بمالد. مقصود آن که به نحوی، گرد و غبار را از دست‌هایش بگیرد و این استحباب دارد.

۸

تطبیق تعیین بدلیت تیمم از وضو یا غسل

﴿ ويجب في النيّة ﴾ قصد ﴿ البدليّة ﴾ (واجب است در نیت این که قصد بدلیت بکند. در صفحه ۱۳۴ اولین مطلب همین نیت بود که بیان کردیم الواجب فی التیمم النیة اما در آن جا فقط قصد به انجام تیمم را بیان کردیم و گفتیم که سایر مطالب در آینده ذکر می‌شود که اکنون سایر مطالب مربوط به نیت است. ایشان می‌فرماید: در نیتی که به معنای قصد انجام تیمم باشد، امور دیگری لازم است. اولین مورد، قصد البدلیّة) من الوضوء أو الغسل (قصد بکند که این تیمم آیا بدل از وضو است یا بدل از غسل است. البته) إن كان التيمّم بدلاً عن أحدهما كما هو الغالب (اگر تیمم، بدل از غسل یا بدل از وضو هست. کما این که غالبا اینگونه است و به جای وضو یا غسل، تیمم را انجام می‌دهیم. این که می‌فرماید: کما هو الغالب، مگر موردی داریم که تیمم بدل از وضو یا غسل نباشد؟ می‌فرماید: بله)، فلو كان تيمّمه لصلاة الجنازة (برای نماز میت. چرا تیمم برای نماز میت را بدل نمی‌دانیم؟ چون نماز میت احتیاجی به وضو و غسل ندارد و هنگامی که وضو و غسل نخواهد، تیمم بدل از وضو و غسل معنا ندارد.) أو للنوم على طهارة (یا برای خواب با طهارت. خواب نیاز به وضو و غسل ندارد لذا تیمم هم اگر بکنیم، تیمم بدل نیست) أو لخروجه جنباً من أحد المسجدين (خروج مکلف در حال جنابت از یکی از دو مسجد. یعنی مسجد النبی در مدینه و مسجد الحرام در مکه مکرمه. البته این خروجه جناب من احد المسجدین) ـ على القول باختصاص التيمّم بذلك كما هو أحد قولي المصنّف (طبق آن قولی که اختصاص دارد تیمم. بذلک یعنی برای خروج از مسجد در حال جنابت. اختصاص دارد تیمم یعنی حق غسل کردن اصلا ندارد بلکه باید تیمم کند و خارج شود. یا به علت این که مثلا غسل طولانی می‌شود یا به هر دلیل دیگر. بالاخره اگر این نظریه را پذیرفتیم این تیمم، بدل از غسل نیست. چون غسل در اینجا واجب نیست بلکه جایز نیست که بخواهیم به جای آن تیمم کنیم) ـ لم يكن (لم یکن جواب فلو کان است) بدلاً من أحدهما (نمی‌باشد این تیمم به جای بدل از یکی از وضو و غسل. البته این یک احتمال است. احتمال هم دارد که بگوییم همه جا، تیمم بدل است اما در برخی موارد تیمم بدل اضطراری است و در برخی موارد بدل اختیاری می‌باشد)، مع احتمال بقاء العموم (عموم یعنی عموم کلام مصنف. چون مصنف فرمود یجب فی النیّة البدلیّة و نفرمود یجب فی النیّة البدلیة غالبا بلکه بطور عام فرمود یجب البدلیة. احتمال هم دارد که عموم کلام مصنف را باقی بدانیم و بگوییم این عام است) بجعله (به این که قرار بدهیم تیمم را) فيها (حتی در سه موردی که بیان شد) بدلاً اختياريّاً (بدل اختیاری قرار دهیم. در مورد اول و دوم، بدل اختیاری بودن، جا دارد اما اگر در مورد سوم بگوییم اختصاص تیمم بذلک، دیگر نمی‌توان بدل اختیاری را مطرح کنیم. خود ایشان در مورد سوم فرمود: على القول باختصاص التيمّم بذلك. هنگامی که اختصاص دارد تیمم برای خروج از مسجد دیگر بدل اختیاری معنا ندارد. در مورد اول و دوم می‌توان گفت که تیمم بدل اختیاری است. چون وضو هم جایز است. اما در مورد سوم مشکل است).

۹

تطبیق قصد اباحه و قصد الوجه

﴿ و ﴾ يجب فيه نيّة ﴿ الاستباحة ﴾ (واجب است در تیمم، نیت استباحه. یعنی نیت بکنیم که با این تیمم، نماز برای ما مباح است. استباحه چه عملی؟) لمشروطٍ بالطهارة (برای عملی که مشروط به طهارت است. مثل نماز، دست روی قرآن کشیدن و...) ﴿ والوجه ﴾ (یجب فی النیّة الوجه. یعنی نیت وجه باید داشته باشیم. قصد الوجه یعنی این که) من وجوب أو ندب (این تیمم واجب است یا مستحب است)، والكلام فيهما كالمائيّة (کلام در مورد استباحه و وجه مثل همان مائیه است. مائیه یعنی طهارت مائیه -وضو و غسل- که بیان کردیم در صفحه ۷۶، سطر ۱۲ و ۱۳ سخنانی مطرح شد. آن حرف در این جا نیز تکرار می‌شود. در آن قسمت بیان شد که دلیلی برای وجوب قصد الاباحة و قصد الوجه نداریم).

۱۰

تطبیق قصد القربة

﴿ والقربة ﴾ (چیز سومی واجب است که عبارت است از قصد قربت) ولا ريب في اعتبارها في كلّ عبادةٍ مفتقرةٍ إلى نيّة (هیچ شکی نیست در اعتبار قصد قربت در هر عبادتی که نیاز به نیت دارد. برای چه قصد قربت کنیم؟)، ليتحقّق الإخلاص (تا تحقق پیدا کند اخلاص. کدام اخلاص؟) المأمور به في كلّ عبادة (در هر عبادتی باید قصد قربت کنیم و برای رضای خدا انجام دهیم و برای نزدیک شدن به خدا و انجام امری که خدا متعال فرموده است).

۱۱

تطبیق وجوب موالاة

﴿ وتجب ﴾ فيه ﴿ الموالاة ﴾ (واجب است موالاة در تیمم. موالاة یعنی چه؟) بمعنى المتابعة بين أفعاله (متابعت بین افعال یعنی بین افعال تیمم، فاصله زیاد محقق نشود) بحيث لا يُعدّ مُفرِّقاً عرفاً (به گونه‌ای که عرفا نگویند این شخص، مفرق است. یعنی خیلی فاصله ایجاد می‌کند. عرف فاصله زیاد را احساس نکند. مولاة را در موارد دیگر مثل وضو و غسل اینگونه معنا می‌کردیم که به قدری فاصله ایجاد نشود که عرف بگوید دیگر این شخص وضو نمی‌گیرد و از صورت وضو خارج شود. اما در این قسمت این را بیان نمی‌کند. البته در خارج این معنا را بیان کردیم اما این که ایشان می‌فرماید آن است که: بحيث لا يُعدّ مُفرِّقاً عرفاً و نمی‌فرماید: بحیث لا یعد تیمماً عرفاً. علت این که اینگونه بیان می‌کند آن است که نظر خاصی دارد و نظر خاص را بیان خواهیم کرد. بنابر این، موالاة در تیمم به این معنا است که عرف نگوید این شخص مفرّق است). وظاهر الأصحاب الاتّفاق على وجوبها (ظاهر کلام فقها این است که اجماع دارند بر وجوب موالاة. این وجوب به چه معنا است؟ یک حکم وضعی داریم و یک حکم تکلیفی داریم. اگر کسی بگوید در بیع شرط است که بیع با صیغه ماضی باشد. شرط است که قصد انشاء در آن باشد. این که گفته می‌شود صیغه ماضی در بیع واجب است یا قصد انشاء واجب است، این وجوب به معنای وجوب تکلیفی نیست. یعنی نمی‌خواهد بگوید که اگر صیغه ماضی یا قصد انشاء را مراعات نکردی، گناه کردی بلکه می‌خواهد بگوید که اگر این کار را نکردی، بیع باطل است و آثار بیع به صیغه را ندارد. اما گاهی گفته می‌شود که این امر واجب است یعنی وجوب تکلیفی دارد. یعنی اگر انجام ندهد گناه کرده است. در این جا می‌فرماید:). وهل يبطل بالإخلال بها أو يأثم خاصّةً؟ (یأثم خاصة به این معنا است که اصل حرمت تکلیفی عدم مراعات موالاة قطعی است. یعنی این مقدار برای ما روشن است که اگر کسی موالاة را مراعات نکند، گناه کرده اما آیا بواسطه اخلال به موالاة، باطل هم می‌شود یا فقط گناه کرده است؟ یأثم خاصة یعنی فقط گناه کرده یا علاوه بر این که گناه کرده، تیممش هم باطل است؟) وجهان (دو وجه دارد. وجهان را توضیح دادیم. برخی فرموده‌اند که اگر اخلال به موالاة در حدی باشد که موجب عدم صدق تیمم شود. یعنی دیگر صدق نکند. در این صورت علاوه بر این که گناه کرده، باطل هم هست اما اگر صدق بر تیمم می‌کند، اما عرفا مفرّق می‌باشد. در این صورت فقط گناه کرده است. وجه دوم این است که صدق تیمم می‌کند اما در عین حال، مفرق است. پس مشخص می‌شود که می‌توان صدق تیمم بکند اما موالاة مراعات نشده باشد. این است که ایشان موالاة را معنا نمی‌کند بحیث لا یعد تیمماً عرفاً. چون اگر این گونه باشد، دیگر نمی‌توان گفت که صدق بر تیمم می‌کند. کسی که موالاة را مراعات نکرده است دیگر تیمم معنا ندارد. آن دو وجهی که بیان کردیم، وجه دومش نشانه این است که مرحوم شهید معتقد است که می‌توان موالاة مراعات نشده باشد اما در عین حال، صدق تیمم بکند اما چون مفرق بوده، فقط گناه کرده است اما تیممش صحیح است). وعلى القول بمراعاة الضيق فيه (مراعا ضیق در تیمم یعنی این مکلف اگر می‌خواهد نمازش را با تیمم بخواند باید آخر وقت بخواند) مطلقاً (مطلقا یعنی چه امید زوال عذر داشته باشد و چه نداشته باشد. حتی اگر امید به زوال عذر هم ندارد باز هم باید صبر کند و در آخر وقت نماز را بخواند. اگر قائل شدیم به مراعات به ضیق وقت در تیمم مطلقا) يظهر قوّة الأوّل (با اخلال موالاة در تیمم باید بگوییم که موالاة باطل هم هست. علاوه بر این عدم مراعات موالاة گناه است، باطل هم می‌باشد. چرا باطل است؟ زیرا زمانی که در ضیق وقت کسی که مراعات موالاة نکرد، باعث می‌شود که نمازش قضا شود. نماز قضا را نمی‌تواند با تیمم بخواند. تیمم برای نماز قضا باطل است. چون نماز قضا را می‌تواند دو روز دیگر اقامه کند و باید با وضو اقامه کند)، وإلّا (اگر قائل به مراعات ضیق نباشیم و بگوییم که ساعت ۲ ظهر نیز می‌تواند نماز را بخواند. ایشان می‌فرماید در این صورت) فالأصل يقتضي الصحّة (اصل یعنی اصل عدم اشتراط می‌گوید موالاة هم که مراعات نکنی، تیمم صحیح است. مگر آن که به قدری فاصله شود که گفته شود این شخص متیمم نشود اما اگر صرفا یعد مفرقا باشد. یعنی فاصله‌ای انداخته اما صدق تیمم می‌کند. در این صورت اصل آن است که اقتضاء صحت دارد و باطل نیست).

۱۲

تطبیق استحباب ازاله گرد و غبار دست‌ها

﴿ ويستحبّ نفض اليدين ﴾ (نفض یعنی برطرف کردن غبار دو دست. مستحب است برطرف کردن غبار دو دست) بعد كلّ ضربةٍ (یعنی هرگاه دستش را به زمین می‌زند، دستش را پاک کند. به چه چیزی دستش را پاک کند؟) بنفخ ما عليهما من أثر الصعيد (نفخ یعنی فوت کردن، دمیدن. دمیدن آنچه که بر دو دست است از اثر خاک. صعید یعنی خاک یا سنگ، وجه الارض)، أو مسحهما (یا دو دست را به یکدیگر بمالد)، أو ضرب (یا دو دست را به یکدیگر بزند. در ضرب زدن است و در مسح، مالیدن است) إحداهما بالاُخرى.

۱۳

اقوال در خصوص مراعات ضیق وقت در نماز با تیمم

در خلال بحث قبلی مطلبی مطرح شد که آیا مراعات ضیق وقت لازم است یا مراعات ضیق وقت لازم نیست. نسبت به این که آیا تیمم را می‌شود در وسعت وقت نماز انجام داد و نماز اقامه شود یا نه، حتما باید در تنگی وقت تیمم کنیم، سه قول مطرح شده است.

۱) قول به تفصیل: اگر امید یافتن آب و برطرف شدن عذر دارد باید تیمم را در آخر وقت انجام دهد. اما اگر امید یافتن آب و برطرف شدن عذر را ندارد، می‌تواند در اول وقت با تیمم نماز را اقامه کند.

سوال: مراد از آخر وقت چیست؟

پاسخ: مراد از آخر وقت این است که به مقداری از وقت باقی مانده که این مکلف بتواند تیمم کند. شرائط دیگر نماز را هم ایجاد کند. مثل پوشیدن ساتر، طهارت بدن، طهارت لباس و... و نماز کامل را بخواند. این هم مسئله‌ای عرفی است. کسی مثلا همه این کار‌ها را انجام دهد و بعد متوجه شود که ۳۰ ثانیه به اذان مغرب مانده است. نمی‌توان گفت چون ۳۰ ثانیه به اذان مانده است، تیمم و نماز باطل است چون آخر وقت نبوده است. آخر وقت، آخر وقت عقلی نیست و آخر وقت عرفی است. لذا ایشان می‌فرماید: علم یا ظن به آخر وقت کافی است. یعنی همین مقدار که گمان به آخر وقت می‌کند کافی است. اگر علم یا ظن به آخر وقت داشت اما بعدا مشخص شد که آخر وقت نیست، ایشان می‌فرماید: نماز و تیممش صحیح است و اشکالی ندارد.

امید حصول آب، هرچند بعید باشد، کافی است برای وجوب تیمم در آخر وقت. اگر امید حصول آب ندارد دیگر آخر وقت لازم نیست مراعات شود. گرچه ایشان می‌فرماید: در جایی که امید ندارد، استحباب دارد که صبر کند.

۲) مراعات ضیق وقت باید بشود مطلقا: یعنی خواه امید داشته باشد و خواه امید نداشته باشد باید مراعات ضیق وقت شود. یعنی حتی اگر امید هم ندارد بازهم باید در ضیق وقت تیمم کند و نماز بخواند.

۳) در سعه وقت تیمم جایز است مطلقا: یعنی حتی اگر امید پیدا کردن آب هم دارد بازهم می‌تواند در اول وقت با تیمم نماز بخواند. مرحوم صدوق این نظر را دارد.

روایات در این زمینه دو دسته است که در ادامه بیان می‌شود.

۱۴

تطبیق اقوال در خصوص مراعات ضیق وقت در نماز با تیمم

﴿ وليكن ﴾ التيمّم ﴿ عند آخر الوقت ﴾ (باید تیمم در آخر وقت باشد) بحيث يكون قد بقي منه (به گونه‌ای که باقی مانده باشد از وقت) مقدار فعله (فعل التیمم. قدرت داشته باشد در آن وقت تیمم کند) مع باقي شرائط الصلاة المفقودة (با باقی شرائط نماز. آن شرائط مفقوده مثلا اگر نیاز دارد ساتر بپوشد یا نیاز دارد که بدنش را تطهیر کند این‌ها را فرصت داشته باشد) والصلاة (الصلاة را به فعله عطف کنید. یعنی بقی منه مقدار فعل التیمم و مقدار فعل الصلاة. مقدار فعل صلاة) تامّة الأفعال (یک نماز کامل فرصت داشته باشد) علماً أو ظنّاً (علما او ظنا قید آخر وقت است. می‌خواهد بیان کند که آخر وقت، آخر وقت عقلی نیست همین که علم یا ظن داشته باشد، کفایت می‌کند)، ولا يؤثّر فيه ظهور الخلاف (یؤثر فیه یعنی یؤثر فی علم یا ظن به تنگی وقت. ظهور خلاف هم یعنی اگر بعدا معلوم شود که آخر وقت نبوده. این اثری ندارد. اثر ندارد در این علم و ظن ظهور خلاف بعد. یعنی نمازش صحیح است) ﴿ وجوباً (وجوبا قید ولیکن است) مع الطمع في الماء ﴾ (الطمع فی الماء یعنی امید در پیدا کردن آب) ورجاء حصوله ولو بالاحتمال البعيد (اگر امید پیدا کردن آب دارد باید صبر کند و آخر وقت نماز را بخواند) ﴿ وإلّا (والا اگر امید ندارد. مع الیأس عن حصول الماء.) استحباباً ﴾ (ولیکن می‌شود استحبابا) على أشهر الأقوال بين المتأخّرين. (تا کنون شد قول نخست که قول تفصیل است. یعنی تفصیل داد بین جایی که امید به پیدا کردن آب دارد و جایی که امید به پیدا کردن آب ندارد)

والثاني (قول دوم) ـ وهو الذي اختاره المصنّف في الذكرى (این قول دوم همانی است که جناب مصنف در کتاب الذکری، اختیار کرده) وادّعى عليه (و ادعا کرده بر همین قول دوم) المرتضى والشيخ الإ جماع (الاجماع مفعول ادعا است. ادعای اجماع کرده بر همین قول دوم، سید مرتضی و شیخ طوسی. قول دوم چیست؟) ـ : مراعاة الضيق مطلقاً (مطلقا یعنی امید زوال عذر داشته باشد یا نداشته باشد باید آخر وقت بخواند).

والثالث: جوازه مع السعة مطلقاً (جواز تیمم در فرض وسعت وقت مطلقا. یعنی حتی اگر امید پیدا کردن آب هم دارد می‌تواند با تیمم همان اول وقت نماز را بخواند)، وهو قول الصدوق (قول مرحوم صدوق، این قول سوم است).

(روایات دو دسته‌اند. در این رابطه می‌فرماید:) والأخبار بعضها دالٌّ على اعتبار الضيق مطلقاً وبعضها غير منافٍ (برخی روایات، دلالت بر مراعات ضیق می‌کند، مطلقا. یعنی حتی در فرض عدم رجاء حصول آب باید بازهم آخر وقت نماز خوانده شود. روایت چنین است: عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِذَا لَمْ يَجِدِ اَلْمُسَافِرُ اَلْمَاءَ -مسافری آب پیدا نمی‌کند- فَلْيَطْلُبْ مَا دَامَ فِي اَلْوَقْتِ -مادامی که در وقت است طلب آب کند. یعنی دنبال آب بگردد- فَإِذَا خَافَ أَنْ يَفُوتَهُ اَلْوَقْتُ فَلْيَتَيَمَّمْ وَ لْيُصَلِّ فِي آخِرِ اَلْوَقْتِ. در این روایت بیان شد اگر آب پیدا نکرد و دیگر نمی‌گوید که امید دارد یا امید ندارد. بلکه می‌فرماید چه امید دارد و چه امید ندارد فَلْيَطْلُبْ مَا دَامَ فِي اَلْوَقْتِ. این عبارت یعنی باید در ضیق وقت نماز بخواند. امید داشته باشد یا امید نداشته باشد. این روایت، دال بر اعتبار ضیق وقت است مطلقا. یعنی قول دوم را تقویت می‌کند. اما روایات دیگری داریم که اینگونه است. ابوبصیر می‌گوید: عَنْ رَجُلٍ تَيَمَّمَ وَ صَلَّى ثُمَّ بَلَغَ اَلْمَاءَ قَبْلَ أَنْ يَخْرُجَ اَلْوَقْتُ -تیمم کرد، نماز خواند وبعد آب پیدا کرد، قبل از آن که وقت تمام شود. قبل از این که وقت تمام شود یعنی فرصت این که با وضو نماز بخواند را دارد. والا اگر فرصت نداشته باشد و در آخر وقت نماز را خوانده باشد دیگر نمی‌توان گفت ثُمَّ بَلَغَ اَلْمَاءَ قَبْلَ أَنْ يَخْرُجَ اَلْوَقْتُ. پس مشخص می‌شود که این آقا سوالش این است که حال که با تیمم نماز خوانده، آیا لازم است که الان که آب پیدا کرده دوباره نمازش را با وضو بخواند یا نه؟- فَقَالَ «لَيْسَ عَلَيْهِ إِعَادَةُ اَلصَّلاَةِ» - «لَيْسَ عَلَيْهِ إِعَادَةُ اَلصَّلاَةِ» یعنی نمازی که در غیر ضیق وقت اقامه کرده است، صحیح است. پس ضیق وقت لازم نیست. یعنی مراعات ضیق وقت لازم نیست. طبیعتا این روایت قول سوم را تقویت می‌کند.- مرحوم شهید می‌فرماید: روایت اول، قول دوم را تقویت می‌کند و روایت دوم، قول سوم را تقویت می‌کند. هنگامی که این روایات را با یکدیگر نگاه کنیم، قول اول را تأیید می‌کند. چون اگر بخواهیم بین این دو دسته روایات جمع کنیم. قائل به تفصیل می‌گوید: روایاتی که دال بر شرط ضیق وقت هستند برای فرض رجاء حصول ماء است. یعنی اگر مکلف امید دارد باید صبر کند تا آخر وقت. روایت دسته دوم که می‌فرماید «لَيْسَ عَلَيْهِ إِعَادَةُ اَلصَّلاَةِ» برای جایی است که مکلف امید به پیدا کردن آب نداشته اما بعدش آب پیدا کرده است. روایت چیزی ندارد که بخواهیم این حمل را انجام دهیم اما چون دو روایت متعارض وجود دارد باید بین آن‌ها جمع کرد. جمع عرفی به این است که بگوییم روایت اول برای صورتی است که مکلف امید به حصول آب داشته و روایت دوم، برای صورتی است که مکلف امید به حصول آب نداشته. اما نظر خود شهید این است که روایت دسته دوم اصلا منافاتی با دسته اول ندارد که نیاز به قائل تفصیل شویم. جمع عرفی زمانی انجام می‌شود که بین دو روایات تنافی وجود داشته باشد. در باب تعادل و تراجیح اصول بیان می‌شود که اگر دو روایت متعارض بدوی باشد. یعنی ظاهر اولی دو روایت را که نگاه می‌کنیم با یکدیگر سازگار نیست. چون سازگار نیست اولا باید جمع عرفی شود. جمع عرفی یعنی جمعی که عرف بپسندد. یعنی عرف بگوید این دو حرفی که این آقا بیان کرده مشخص می‌شود که این معنا را منظور داشته است. جمع عرفی برای زمانی است که تعارض داشته باشد. و الا دو روایتی که با یکدیگر تعارض ندارند، جمع عرفی معنا ندارد که یک روایت را حمل بر یک معنا و روایت دیگر را حمل بر معنای دیگر بکنیم و سپس بگوییم این گونه جمع می‌شود. مرحوم شهید ثانی معتقد است که روایات دسته دوم منافاتی با دسته اول ندارد که لازم باشد ما قائل به تفصیل شویم. چرا منافات ندارد؟ به عبارت توجه شود). والأخبار بعضها دالٌّ على اعتبار الضيق مطلقاً (روایت اول، قول دوم را تأیید می‌کند) وبعضها غير منافٍ له (اما بعضی‌ها دیگر نمی‌فرماید که بعض دوم، ظاهر اولیه‌اش این است که قول سوم را تأیید می‌کند که در سعه هم جایز است مطلقا. می‌فرماید: بعضی‌ها درست است که ظاهر اولیه‌اش این است اما منافاتی با دسته اول ندارد. لذا کسی نگوید) فلا وجه للجمع بينها بالتفصيل (شهید ثانی خیلی مختصر این مسئله را رد شده است. ایشان باید در این جا می‌فرمود: بعضها دال علی اعتبار الضیق مطلقا. بعضها دال علی عدم اعتبار الضیق مطلقا و بعضی‌ها آمده‌اند بین این دو جمع کرده‌اند و قائل به تفصیل شده‌اند اما من -شهید ثانی- معتقدم که منافات ندارد. اما از اول فرموده: بعضها غیر مناف له فلا وجه للجمع بینها بالتفصیل. چرا مرحوم شهید ادعا می‌کند که روایات دسته دوم منافاتی با روایات دسته اول ندارد؟

آقا جمال می‌فرماید: چه بسا عدم منافات به این دلیل است که روایت دسته دوم را حمل می‌کنیم به صورتی که شخص ظن به ضیق وقت داشته اما بعد مشخص می‌شود که ضیق وقت نبوده. قبلا هم بیان کردیم که اگر علم یا ظن به ضیق وقت داشته و نماز را خوانده و بعدا مشخص شد که ضیق وقت نبوده، نمازش صحیح است. اینگونه است که بین دو دسته روایات منافاتی وجود ندارد.

بنابر این، شهید ثانی مدافع قول دوم است و معتقد است که باید در ضیق وقت نماز اقامه شود)

استعمال الماء مطلقاً ﴿ مرّتين إحداهما بدلاً من الغُسل بضربتين ، والاُخرى بدلاً من الوضوء بضربة. ولو قدر على الوضوء خاصّةً وجب وتيمّم عن الغُسل كالعكس ، مع أنّه يصدق عليه أنّه محدثٌ غير جنب ، فلا بدّ في إخراجه من قيد ، وكأ نّه تركه اعتماداً على ظهوره.

﴿ ويجب في النيّة قصد ﴿ البدليّة من الوضوء أو الغسل إن كان التيمّم بدلاً عن أحدهما كما هو الغالب ، فلو كان تيمّمه لصلاة الجنازة أو للنوم على طهارة أو لخروجه جنباً من أحد المسجدين ـ على القول باختصاص التيمّم بذلك كما هو أحد قولي المصنّف (١) ـ لم يكن بدلاً من أحدهما ، مع احتمال بقاء العموم بجعله فيها بدلاً اختياريّاً.

﴿ و يجب فيه نيّة ﴿ الاستباحة لمشروطٍ بالطهارة ﴿ والوجه من وجوب أو ندب ، والكلام فيهما كالمائيّة (٢) ﴿ والقربة ولا ريب في اعتبارها في كلّ عبادةٍ مفتقرةٍ إلى نيّة ، ليتحقّق الإخلاص المأمور به في كلّ عبادة.

﴿ وتجب فيه ﴿ الموالاة بمعنى المتابعة بين أفعاله بحيث لا يُعدّ مُفرِّقاً عرفاً. وظاهر الأصحاب الاتّفاق على وجوبها. وهل يبطل بالإخلال بها أو يأثم خاصّةً؟ وجهان. وعلى القول بمراعاة الضيق فيه مطلقاً (٣) يظهر قوّة الأوّل ، وإلّا فالأصل يقتضي الصحّة.

﴿ ويستحبّ نفض اليدين بعد كلّ ضربةٍ بنفخ ما عليهما من أثر الصعيد ، أو مسحهما ، أو ضرب إحداهما بالاُخرى.

____________________

(١) قاله في الدروس ١ : ٨٦.

(٢) راجع الصفحة ٧٦.

(٣) مع رجاء زوال العذر وعدمه.

﴿ وليكن التيمّم ﴿ عند آخر الوقت بحيث يكون قد بقي منه مقدار فعله مع باقي شرائط الصلاة المفقودة والصلاة تامّة الأفعال علماً أو ظنّاً ، ولا يؤثّر فيه ظهور الخلاف ﴿ وجوباً مع الطمع في الماء ورجاء حصوله ولو بالاحتمال البعيد ﴿ وإلّا استحباباً على أشهر الأقوال بين المتأخّرين (١).

والثاني ـ وهو الذي اختاره المصنّف في الذكرى (٢) وادّعى عليه المرتضى (٣) والشيخ الإ جماع (٤) ـ : مراعاة الضيق مطلقاً.

والثالث : جوازه مع السعة مطلقاً ، وهو قول الصدوق (٥).

والأخبار بعضها دالٌّ على اعتبار الضيق مطلقاً (٦) وبعضها غير منافٍ له (٧) فلا وجه للجمع بينها بالتفصيل. هذا في التيمّم المبتدأ.

أمّا المستدام ، كما لو تيمّم لعبادةٍ عند ضيق وقتها ولو بنذر ركعتين في وقتٍ معيّن يتعذّر فيه الماء ، أو عبادةٍ راجحةٍ بالطهارة ولو ذكراً ، جاز فعل

____________________

(١) كالمحقّق والعلّامة وولده فخر الدين وابن فهد والصيمري والمحقّق الثاني ، اُنظر المعتبر ١ : ٣٨٤ وقواعد الأحكام ١ : ٢٣٩ ، وإ يضاح الفوائد ١ : ٧٠ ، والموجز (الرسائل العشر) : ٥٧ ، وكشف الالتباس ١ : ٣٧٧ ، وجامع المقاصد ١ : ٥٠١.

(٢) الذكرى ٢ : ٢٥٤.

(٣) اُنظر الناصريّات : ١٥٧ ، المسألة ٥١ ، والانتصار : ١٢٣.

(٤) لم نعثر على ادّعاء الإجماع في كتبه.

(٥) اُنظر الهداية : ٨٧ ، وأمالي الصدوق : ٥١٥ ، حيث لم يذكر التأخير فيهما ، ولكن قال قدس‌سره في المقنع : «اعلم أنّه لا يتيمّم الرجل حتّى يكون في آخر الوقت» المقنع : ٢٥.

(٦) اُنظر الوسائل ٢ : ٩٩٣ ـ ٩٩٤ ، الباب ٢٢ من أبواب التيمّم.

(٧) مثل خبر زرارة وخبر معاوية بن ميسرة اللذين ذكرهما في روض الجنان ١ : ٣٢٩ ، ونقلهما في الوسائل ٢ : ٩٨٣ ـ ٩٨٤ ، الباب ١٤ من أبواب التيمّم ، الحديث ٩ و ١٣.