درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۵۳: تیمم (۴)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت آغازین

۳

درس اخلاق

۴

تیمم در صورتی که استفاده از هر دو دست امکان ندراد

در جلسه گذشته بیان شد که یکی از واجبات در تیمم بعد از نیت، آن است که مکلف دو دستش را به زمین بزند. این که ضرب یا وضع باشد، مورد اختلاف قرار گرفته است.

نکته دیگری که در جلسه گذشته بیان شد اما عبارت آن قرائت نشد، آن است که باید دو دست را با یکدیگر در صورت اختیار به زمین بزند. اما اگر مانعی وجود داشته باشد (مثلا یکی از دستان قطع شده یا یک دستش در گچ است) با همان دستی که آزاد و سالم است به زمین بزند و با همان یک دست، پیشانیش را مسح کند و مسح پشت آن دستی که به زمین زده و سالم است، لازم نیست. گرچه اگر امکان مسح پشت دست دیگرش وجود دارد، باید مسح کند.

البته ایشان می‌فرماید: احتمال دارد که قائل شویم، مسح پشت دست سالم، ساقط نیست. در این صورت باید پشت دست سالمی که به زمین زده را به زمین مسح کند. یعنی پشت خود آن دست را به زمین مسح کند. کما این که اگر کسی هر دو دستش قطع شده باشد باید پیشانی را در تیمم به زمین مسح کند.

سوال: اگر هر دو دست مکلف نجس باشد، حکم چیست؟

پاسخ: ایشان می‌فرماید: اگر نجس باشد، مثل دو دست مقطوع نیست که بگوییم در این صورت باید پیشانی را به زمین بزند. در صورتی که دستان مکلف نجس است، اگر تطهیر ممکن است، باید تطهیر کند و پس از آن تیمم کند. اما اگر تطهیر ممکن نشد، با همان دست‌های نجس به زمین می‌زنیم و پیشانی را مسح می‌کنیم. مگر آن که دست، نجاست سرایت کننده داشته باشد. گاهی نجاست دست به جایی سرایت نمی‌کند اما در برخی موارد نجاست به گونه‌ای است که به جای دیگر سرایت می‌کند. در صورتی که نجاست دست‌ها سرایت کننده باشد؛ یا نجاست دارای جرم باشد. به گونه‌ای که آن جرم حائل و مانع باشد. در این صورت، اگر امکان دارد که نجاست سرایت کننده را خشک کنیم، لازم است که این کار را انجام دهیم. و اگر نجاست، حائل و مانع است، اگر می‌توان باید آن حائل را برطرف کنیم.

در صورتی که خشک کردن نجاست متعدی یا ازاله حائل نیز متعذر باشد، اگر پشت دست‌ها، طاهر است، باید پشت دست‌ها را به زمین بزند. اگر پشت دست‌ها نیز نجس است، در فرض سرایت کننده بودن نجاست، پیشانی را می‌توان به زمین مسح کند.

اگر نجاست حائل است و حائل را نمی‌توان برطرف کرد، ایشان می‌فرماید: با همان حائل، دست‌ها را به زمین بزند و با همان حائل پیشانی را مسح کند.

۵

تطبیق تیمم در صورتی که استفاده از هر دو دست امکان ندراد

وإنّما يعتبر اليدان معاً (معتبر است که دو دست را با یکدیگر به زمین بزند) مع الاختيار (در فرض اختیار. یعنی اگر مختار است و اضطرار ندراد، باید دو دست را با یکدیگر به زمین بزند)، فلو تعذّرت إحداهما (اگر یک دستش مانع و مشکل دارد. چه چیزی شده است که مانع دارد؟) ـ لقطعٍ (مثلا یک دستش را قطع کرده‌اند) أو مرضٍ (یا یک دستش مریض است) أو ربطٍ (یا یک دستش به جایی بسته شده است. در این صورت تکلیف مکلف چیست؟) ـ اقتصر (اکتفا کند مکلف) على الميسور (به آن مقدار ممکن. به قاعده المیسور لا یسقط بالمعسور. ممکن است کسی بگوید: تیمم صحیح آن است که دو دست را به زمین بزند و اگر نمی‌توان یکی را به زمین بزند، اصلا تیمم نکند. در پاسخ به چنین اشکالی می‌گوییم: قاعده المیسور لا یسقط بالمعسور وجود دارد. یعنی آن مقداری که ممکن است ساقط نمی‌شود بواسطه آن مقداری که نا ممکن است بلکه آن مقداری که ممکن است را باید انجام دهد.) ومسح الجبهة به (بالمیسور. میسور همان دستی است که سالم است و امکانش هست. با همان دست میسور و ممکن، پیشانی را مسح می‌کنیم) وسقط مسح اليد (سقط مسح ید سالم. آن دستی که ناسالم است و مشکل دارد و به زمین نزده را نمی‌توان دست دیگرش که سالم است را مسح کند. ممکن است شخصی قائل شود که همین دست سالم هم که به زمین خورده را باید مسح کرد و مسحش ساقط نیست. ایشان در این رابطه می‌فرماید:)

ويحتمل قوّياً مسحها بالأرض (ممکن است که گفته شود که می‌توان پشت دست سالم را هرچند با دست دیگر نمی‌توان مسح کرد اما می‌توان آن را به زمین زد.)، كما يمسح الجبهة بها (بالارض) لو كانتا مقطوعتين (اگر هر دو دست قطع باشد، پیشانی را به زمین مسح می‌کنیم. اما)، وليس كذلك لو كانتا نجستين (اینگونه نیست که پیشانی را به زمین مسح کنیم اگر هر دو دست نجس باشد. قطع بودن دو دست تفاوت دارد با نجس بودن دست‌ها. در صورتی که دو دست نجس باشد، باید چه کار کرد؟)، بل يمسح بهما (مسح می‌شود بواسطه دو دست) كذلك (به همان صورت نجس) مع تعذّر التطهير (اگر تطهیر ممکن باشد، دو دست تطهیر می‌شود اما اگر تطهیر ممکن نباشد، با همان دست‌های نجس، پیشانی را مسح می‌کنیم)، إلّا (مگر در دو صورت) أن تكون متعدّية أو حائلة (مگر آن که نجاست، سرایت کننده باشد یا حائل و مانع داشته باشد. مثل دستی که در گچ است. در صورتی که متعدی و حائل است، تکلیف چیست؟ می‌فرماید:) فيجب التجفيف (تجفیف یعنی نجاست متعدیه را خشک کن که دیگر متعدی نباشد و سرایت نکند) وإزالة الحائل (حائل نیز برطرف شود که حائل نداشته باشد. یعنی مانع را برطرف کند. البته) مع الإمكان (اگر امکان دارد)، فإن تعذّر (اگر تجفیف و ازاله حائل متعذر است. تعذر گاهی بخاطر آن است که آب وجود ندارد، گاهی بخاطر آن است که گچ وجود دارد و گاهی بخاطر آن است که وقت ضیق است. اگر متعذر شد) ضرب بالظهر (ظهر یعنی پشت دست. پشت دست را به زمین می‌زند) إن خلا منها (اگر پشت دست خالی است از نجاست)، وإلّا (اگر پشت دست هم نجاست مسریه یا حائل دارد) ضرب بالجبهة في الأوّل (در نجاست متعدیه، پیشانی را به زمین بزند. چون نجاست متعدیه هم خاک و هم پیشانی را نجس می‌کند. اما) وباليد النجسة في الثاني (در صورت وجود حائل همان دست نجس را به زمین بزند. یعنی با همان دست نجس که متعدی نیست اما حائل دارد، همان را به زمین بزند)، كما لو كان عليها جبيرة (مثل جایی که روی دست جبیره باشد. اگر در وضو روی دست جبیره باشد، چه کار می‌کند، در این جا نیز همان کار را انجام دهد).

۶

تفاوت مسح بدل از وضو و بدل از غسل

سوال: آیا بین تیمم بدل از وضو و تیمم بدل از غسل، تفاوت وجود دارد یا خیر؟

پاسخ: ایشان سخنی را بیان می‌کند که امروزه بصورت استحبابی بیان می‌شود و نه بصورت لزومی.

تا کنون بیان شد که دو دست را به زمین بزند. طبیعتا ادامه تیمم آن است که پیشانی را مسح کند و سپس با دست چپ، پشت دست راست را و با دست راست، پشت دست چپ را مسح کند.

مرحوم شهید می‌فرماید: اگر تیمم، تیمم بدل از وضو است، با همان یکبار که دست‌ها را روی زمین زد، پیشانی و دست‌ها را مسح می‌کند. اما اگر تیمم، بدل از غسل است. یکبار دست را زمین می‌زند برای مسح پیشانی و یکبار دیگر دست را به زمین می‌زند، برای مسح پشت دو دست.

سوال: مسح پیشانی را ازکجا تا کجا باید انجام داد؟

پاسخ: ایشان می‌فرماید: پیشانی را باید از رستنگاه مو (محل رویش طبیعی مو در بالای پیشانی) به سمت بالای بینی. به عبارت دیگر، بالای ابرو‌ها می‌شود که کل پیشانی را شامل شود.

عبارت مصنف چنین است: فيمسح بهما (با دو دست مسح می‌کند) جَبهته من قصاص الشعر (قصاص الشعر یعنی رستنگاه مو) إلى طرف الأنف الأعلى (تا انتهای بالای بینی = روبروی ابرو‌ها)

از کلمه «من» و «الی» استفاده می‌شود که مسح پیشانی باید از بالا شروع شود و به پایین ختم باشد. گرچه «من» و «الی» می‌تواند معنای اینگونه نداشته باشد. مثلا به نقاشی گفته می‌شود که این دیوار را از پایین تا یک متر رنگ روغن کن. این که گفته می‌شود از پایین تا بالا رنگ کن، به این معنا نیست که قلمو را از پایین به بالا باید بکشی، بلکه ابتدا و انتها را مشخص می‌کند. به عبارت دیگر، حد را تعیین می‌کند.

بنابر این، من و الی گاهی مسیر را مشخص می‌کند که از کجا تا کجا است و گاهی حد را معین می‌کند. در آیه وضو هم که می‌فرماید دست‌ها را تا آرنج بشویید، برخی از اهل سنت بخاطر وجود الی در آیه قائل شده‌اند که باید آب را از انگشتان بریزیم. اما شیعه معتقد است که الی در آن آیه به معنای انتهای حد است نه به معنای تعیین مسیر.

لذا ایشان احتمال می‌دهد که مراد از من و الی بیان حد و کیفیت مسح باشد نه بیان سمت مسح که حتما باید از بالا به پایین باشد.

سپس می‌فرماید: این مقدار مسح از پیشانی، محل اجماع است. اما دو نظر دیگر وجود دارد. برخی ابرو‌ها را نیز به این حد اضافه کرده‌اند. یعنی قائلند که باید دست را بکشد تا روی ابرو. مرحوم مصنف در کتاب ذکری نیز این سخن را پذیرفته است.

برخی، مسح دو جبین را اضافه کرده‌اند. منظور از دو جبین، دو طرف پیشانی که پیشانی را احاطه کرده است که متصل به گیجگاه است. یعنی دست را به گونه‌ای روی پیشانی قرار دهد که دو طرف پیشانی که جبین می‌نامند، مسح شود.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: اضافه کردن دو جبین با توجه به این که در برخی از اخبار صحیحه بیان شده است، نظر خوبی است. اما نسبت به اضافه کردن دو ابرو اگر منظور آن است که مقداری از دو ابرو را به عنوان مقدمه علمیه مسح کنیم که مطمئن شویم که تمام پیشانی مسح شده، سخن قابل قبولی است اما اگر منظور این است که خود ابرو‌ها را جدا از بحث مقدمه علمیه لازم است که مسح شود، دلیلی بر آن نداریم.

۷

کیفیت مسح پشت دست‌ها

پس از مسح پیشانی، لازم است که پشت دست راست را با کف دست چپ از مچ تا نوک انگشتان مسح کند. کما این که بعد از آن باید با کف دست راست، پشت دست چپ را از مچ تا نوک انگشتان، مسح کند. شروع از دو دست باید از مچ باشد و نوک انگشتان خاتمه مسح می‌باشد.

بیان شد که اگر تیمم بدل از غسل باشد باید کف دست‌ها را برای مسح پشت دست‌ها یکبار دیگر به زمین بزند.

۸

تطبیق تفاوت مسح بدل از وضو و بدل از غسل

والضرب ﴿ مرّةً للوضوء ﴾ (در آخر این صفحه می‌فرماید: ومرّتين للغُسل. مرة للوضوء برای کجا است؟) أي لتيمّمه الذي هو بدل منه (برای تیممی از مکلف که بدل از وضو است) ﴿ فيمسح بهما (مسح کند بواسطه این دو دستی که روی زمین زده) جَبهته (پیشانی را) من قصاص الشعر إلى طرف الأنف الأعلى ﴾ (از محل رویش مو‌ها تا انتهای بالای بینی) بادئاً بالأعلى (از بالا شروع کند و به سمت پایین ختم شود)، كما أشعر به «من» و «إلى» وإن احتمل غيره (ان احتمل غیره همان توضیحی است که بیان شد. یعنی من و الی در صدد بیان حد هستند نه در صدد بیان سمت مسح. باید به این نکته توجه داشت، افرادی که موهای کوتاه دارند، به راحتی نمی‌توانند، مو‌ها را بالا ببرند و پیشانی را مسح کنند. زیرا به محض این که مو را بالا می‌برند، دوباره مو به صورت برمی گردد و اجازه نمی‌دهد که دست، پیشانی را مسح کند. لذا باید دقت شود که هنگام مسح پیشانی، مو‌ها روی پیشانی برنگردد و مانع از مسح پیشانی شود).

وهذا القدر من الجبهة (این مقدار از پیشانی) متّفقٌ عليه (اجماعی است). وزاد بعضهم مسحَ الحاجبين (برخی زیاد کرده‌اند مسح دو ابرو را) ونفى عنه المصنّف في الذكرى البأس (نفی کرده از این مسح حاجبین، بأس را. یعنی فرموده است که اشکالی ندارد که بگوییم مسح حاجبین نیز لازم است.). وآخرون (نظر دیگر) مسح الجبينين (جبین کدام قسمت از بدن است؟ می‌فرماید:) وهما المحيطان بالجبهة (دو جبین، دو محلی هستند که احاطه می‌کنند پیشانی را از سمت راست و چپ) يتّصلان بالصُّدْغَين (اتصال دارند به دو گیجگاه. ایشان میفرماید دو نظری که مطرح شد). وفي الثاني (ثانی یعنی مسح الجبینین) قوّة (نظر قوی است. چرا؟)؛ لوروده في بعض الأخبار الصحيحة (در روایت چنین بیان شده است: زراره می‌گوید در مورد تیمم از امام باقر عليه‌السلام سوال کردم. حضرت به جای این که جواب سوال را بیان فرماید؛ عملا تیمم گرفتند. فَضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَى اَلْأَرْضِ ثُمَّ رَفَعَهَا فَنَفَضَهَا -نفضها یعنی دست را که بلند فرمود، دست را به یکدیگر زد تا خاک‌ها بریزد- ثُمَّ مَسَحَ بِهَا جَبِينَهُ وَ كَفَّيْهِ مَرَّةً وَاحِدَةً. طبیعتا جبین همراه جبهه است، نه جبین به تنهایی. چون مسلم است که پیشانی را باید مسح کند. جبینه بیان می‌کند که علاوه بر پیشانی، جبین را نیز مسح فرمود. لذا مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: نسبت به جبین، خبر صحیح وجود دارد). أمّا الأوّل (زیاد کردن مسح دو ابرو) فما يتوقّف عليه منه من باب المقدّمة (آن مقداری که متوقف است بر آن مقدار از مسح حاجبین، از باب مقدمه علمی) لا إشكال فيه (این اشکالی ندارد و ما نیز قبول داریم که مقداری از بالای ابرو را مسح کند که مطمئن شود تمام پیشانی مسح شده است) وإلّا (اما اگر منظور این است که باید کل ابرو‌ها مسح شود) فلا دليل عليه (نه روایت و نه دلیلی وجود دارد. لذا این نظر را نمی‌توان پذیرفت).

۹

تطبیق کیفیت مسح پشت دست‌ها

﴿ ثمّ ﴾ يمسح ﴿ ظهر يده اليمنى ببطن اليسرى من الزند ﴾ بفتح الزاي، وهو موصل طرف الذراع في الكفّ ﴿ إلى أطراف الأصابع (بعد از مسح پیشانی؛ متیمم مسح می‌کند، پشت دست راست را با کف دست چپ. در وضو اول دست راست را با دست چپ می‌شوییم. در تیمم نیز اول دست راست را با دست چپ مسح می‌کنیم. از مچ این مسح شروع می‌شود. زند را به فتح زای قرائت کن. معنای زند، محل اتصال انتهای ذراع در کف. ذراع به استخوانی که از آرنج تا مچ می‌آید می‌گویند. محل اتصال این استخوان به کف دست، مچ است. که مچ را زند می‌گویند. از مچ تا انتهای انگشتان مسح می‌شود)، ثمّ ﴾ مسح ظهر ﴿ اليسرى ﴾ ببطن اليمنى ﴿ كذلك ﴾ (سپس مسح می‌کند پشت دست چپ را با کف دست راست، به همان صورت قبلی) مبتدئاً بالزند إلى الآخر (از مچ شروع می‌کند تا نوک انگشتان)، كما أشعر به كلامه (کلام مصنف که من و الی را بیان نمود. ظاهرا مرحوم شهید ثانی معتقد است که در این قسمت از مچ به طرف انگشتان بودن، لازم است و چون لازم می‌داند معتقد است که من و الی در معنای اولیه خودش استفاده شده است). ﴿ ومرّتين للغُسل ﴾ (مرتین عطف به مرة است. یعنی ضرف دو دست به زمین برای وضو یکبار است اما برای تیمم بدل از غسل، دوبار است) إحداهما يمسح بها جبهته والاُخرى يديه (با یکبار که می‌زند زمین، پیشانی را مسح می‌کند و یکبار دیگر که می‌زند زمین دو دستش را مسح می‌کند).

۱۰

وظیفه کسی که غسل و وضو بر او واجب است و آب ندارد

یکی از مباحثی که ایشان در این قسمت مطرح کرده این است که آیا اگر کسی غسل بر ذمه او است و در عین حال وضو هم ندارد، و آبی برای غسل و وضو هم ندارد، باید یک تیمم انجام دهد یا دو تیمم انجام دهد؟

ایشان می‌فرماید: اگر کسی جنب باشد و قدرت بر غسل نداشته باشد و بخواهد تیمم بدل از غسل جنابت کند، همان گونه که بعد از انجام غسل جنابت، نیاز به وضو نیست، تیمم بدل از غسل جنابت هم نیاز به وضو ندارد. یعنی تیمم بدل از غسل جنابت، از وضو کفایت می‌کند.

اما اگر غسل دیگری مثل حیض، نفاس، مس میت و... بر او واجب باشد و بخواهد به جای غسل حیض و نفاس، تیمم کند باید دو تیمم کند. یک تیمم بدل از غسل که با دو ضرب به زمین انجام می‌شود و یک تیمم بدل از وضو که با یک ضرب به زمین انجام می‌شود. البته این برای جایی است که بر انجام وضو و غسل قدرت ندارد. اما اگر فقط قدرت بر وضو دارد، باید وضو بگیرد. به عبارت دیگر، تنها می‌تواند بدل از غسل تیمم کند و باید وضو بگیرد. یا اگر تنها می‌تواند غسل انجام دهد و وضو برایش ممکن نیست، باید غسل را انجام دهد و بدل از وضو تیمم کند.

نکته: عبارت مرحوم مصنف، اطلاقی دارد که اطلاق آن عبارت مشکل ساز شده است. مرحوم مصنف فرموده: و یتیمم غیر الجنب مرّتین. یعنی غیر جنب باید دوبار تیمم کند.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: شهید اول باید می‌فرمود: عند تعذر استعمال الماء مطلقا. یعنی در جایی که استعمال آب، نه برای غسل و نه برای وضو ممکن نیست. در این صورت باید غیر جنب، دو تیمم انجام دهد. اما اگر استعمال آب برای وضو یا برای غسل ممکن است، دیگر انجام دو تیمم لازم نیست. بلکه وضو می‌گیرد و برای غسل، تیمم می‌کند، یا بالعکس. گرچه مرحوم شهید ثانی می‌فرماید شاید بخاطر روشن بودن مسئله، مرحوم شهید اول این نکته را متذکر نشده است.

۱۱

تطبیق وظیفه کسی که غسل و وضو بر او واجب است و آب ندارد

ويتيمّم غير الجنب ﴾ (تیمم می‌کند غیر جنب. از چه کسی؟) ممّن عليه حدثٌ (از کسانی که حدثی بر آن‌ها است. مثل حیض، نفاس، مس میت و امثال آن. حدثی که) يوجب الغُسل (غسل بر آن واجب می‌کند) عند تعذّر استعمال الماء مطلقاً (در جایی که مطلقا نمی‌تواند از آب استفاده کند. مطلقا یعنی چه برای وضو و چه برای غسل. یعنی نه می‌تواند وضو بگیرد و نه می‌تواند غسل انجام دهد) ﴿ مرّتين ﴾ إحداهما بدلاً من الغُسل بضربتين، والاُخرى بدلاً من الوضوء بضربة (سوال: اگر کسی می‌تواند وضو بگیرد اما غسل نمی‌تواند انجام دهد و جنب شد. اگر شخص جنب غسل کند، غسلش جایگزین وضو می‌شود. همچنین اگر تیمم کند، تیمم نیز جایگزین وضو می‌شود. اگر امکان وضو نباشد و گفته شود که یک تیمم جایگزین غسل و وضو می‌شود، خوب است اما اگر امکان وضو هست و تنها نمی‌تواند غسل انجام دهد. آیا در این صورت هم که امکان وضو را دارد، نباید وضو بگیرد؟ عبارت کتاب ظاهر در این است که حتی اگر آب هم داشته باشد، لازم نیست که وضو بگیرد. چون فرمود غیر جنب باید دو تیمم انجام دهد، این بدان معنا است که شخص جنب حتی اگر آب برای وضو داشته باشد، لازم نیست که وضو بگیرد.). ولو قدر على الوضوء خاصّةً وجب (اگر قدرت بر وضو به تنهایی دارد، واجب است که وضو بگیرد) وتيمّم عن الغُسل كالعكس (و تیمم کند به جای غسل مثل عکس. یعنی مثل جایی که فقط قدرت بر غسل دارد اما برای وضو تیمم می‌کند)، مع أنّه يصدق عليه أنّه محدثٌ غير جنب (این اشکال به مصنف است. با این که صدق می‌کند بر این کسی که قادر بر وضو یا قادر بر غسل است، محدث غیر جنب است. گویی می‌خواهد بیان کند که چرا شهید اول بصورت مطلق فرموده یتیمم غیر الجنب مرتین.)، فلا بدّ في إخراجه من قيد (پس چاره‌ای نیست در اخراج هر کدام یک از دو صورت فوق از آوردن قید. منظور از قید، قیدی است که خود شهید ثانی فرمود. شهید ثانی فرمود: عند تعذّر استعمال الماء مطلقاً. شهید ثانی می‌فرماید این قید را باید بیان می‌کرد. شهید ثانی از این اشکال چنین پاسخ می‌دهد)، وكأ نّه (گویا جناب مصنف) تركه (ترک کرد این قید را) اعتماداً على ظهوره (بخاطر روشن بودن این مطلب).

من النجاسة؛ لأنّ المهابط تُقصد للحدث ، ومنه سمّي «الغائط» لأنّ أصله المنخفض ، سُمّي الحالّ باسمه (١) لوقوعه فيه كثيراً.

﴿ والواجب في التيمّم ﴿ النيّة وهي القصد إلى فعله ـ وسيأتي بقيّة ما يُعتبر فيها ـ مقارنةً لأوّل أفعاله ﴿ و هو ﴿ الضرب على الأرض بيديه معاً ، وهو وضعهما بمسمّى الاعتماد ، فلا يكفي مسمّى الوضع على الظاهر. خلافاً للمصنّف في الذكرى ، فإنّه جعل الظاهر الاكتفاء بالوضع (٢) ومنشأ الاختلاف تعبير النصوص بكلٍّ منهما (٣) وكذا عبارات الأصحاب (٤) فمن جوّزهما جعله دالّاً على أنّ المؤدّى واحد ، ومن عيّن الضرب حمل المطلق على المقيَّد.

وإنّما يعتبر اليدان معاً مع الاختيار ، فلو تعذّرت إحداهما ـ لقطعٍ أو مرضٍ أو ربطٍ ـ اقتصر على الميسور ومسح الجبهة به وسقط مسح اليد.

ويحتمل قوّياً مسحها بالأرض ، كما يمسح الجبهة بها لو كانتا مقطوعتين ، وليس كذلك لو كانتا نجستين ، بل يمسح بهما كذلك مع تعذّر التطهير ، إلّا أن تكون

____________________

(١) في (ر) : باسم المحلّ.

(٢) الذكرى ٢ : ٢٥٩.

(٣) اُنظر الوسائل ٢ : ٩٧٥ ، الباب ١١ من أبواب التيمّم. والباب ١٣ ، الحديث ٣.

(٤) فقد جاء في كثير من كتبهم كلمة «الضرب» كالهداية : ٨٧ ، والمقنع : ٢٦ ، والمقنعة : ٦٢ ، وجمل العلم والعمل (رسائل المرتضى) ٣ : ٢٥ ، والجمل والعقود (الرسائل العشر) : ١٦٩ ، والمهذّب ١ : ٤٧ ، والمراسم : ٥٤ ، والسرائر ١ : ١٣٦ ، والغنية : ٦٣ ، والوسيلة : ٧١ ، ونهاية الإحكام ١ : ٢٠٦. وورد في بعضها «الوضع» كالجامع للشرائع : ٤٦. وفي البعض الآخر ورد كلا التعبيرين ، كالمبسوط ١ : ٣٢ ـ ٣٣ ، والنهاية : ٤٩ ـ ٥٠ ، والشرائع ١ : ٤٨ ، وقواعد الأحكام ١ : ٢٣٨ ـ ٢٣٩ ، والدروس ١ : ١٣٢ ، والبيان : ٨٦ ـ ٨٧ ، والذكرى ٢ : ٢٥٨ ـ ٢٥٩.

متعدّية أو حائلة فيجب التجفيف وإزالة الحائل مع الإمكان ، فإن تعذّر ضرب بالظهر إن خلا منها ، وإلّا ضرب بالجبهة في الأوّل وباليد النجسة في الثاني ، كما لو كان عليها جبيرة.

والضرب ﴿ مرّةً للوضوء أي لتيمّمه الذي هو بدل منه ﴿ فيمسح بهما جَبهته من قصاص الشعر إلى طرف الأنف الأعلى بادئاً بالأعلى ، كما أشعر به «من» و «إلى» وإن احتمل غيره.

وهذا القدر من الجبهة متّفقٌ عليه. وزاد بعضهم مسحَ الحاجبين (١) ونفى عنه المصنّف في الذكرى البأس (٢). وآخرون مسح الجبينين (٣) وهما المحيطان بالجبهة يتّصلان بالصُّدْغَين. وفي الثاني قوّة؛ لوروده في بعض الأخبار الصحيحة (٤) أمّا الأوّل فما يتوقّف عليه منه من باب المقدّمة لا إشكال فيه وإلّا فلا دليل عليه.

﴿ ثمّ يمسح ﴿ ظهر يده اليمنى ببطن اليسرى من الزند بفتح الزاي ، وهو موصل طرف الذراع في الكفّ ﴿ إلى أطراف الأصابع ، ثمّ مسح ظهر ﴿ اليسرى ببطن اليمنى ﴿ كذلك مبتدئاً بالزند إلى الآخر ، كما أشعر به كلامه. ﴿ ومرّتين للغُسل إحداهما يمسح بها جبهته والاُخرى يديه.

﴿ ويتيمّم * غير الجنب ممّن عليه حدثٌ يوجب الغُسل عند تعذّر

____________________

(١) قال قدس‌سره في روض الجنان : «وزاد الصدوق مسح الحاجبين أيضاً» روض الجنان ١ : ٣٣٩ ، وانظر الفقيه ١ : ١٠٤ ، ذيل الحديث ٢١٣ ، والهداية : ٨٨ ، وفيهما زيادة «الجبينين» أيضاً.

(٢) الذكرى ٢ : ٢٦٣.

(٣) وهو المحقّق الثاني ، اُنظر جامع المقاصد ١ : ٤٩٠ ـ ٤٩١.

(٤) اُنظر الوسائل ٢ : ٩٧٦ ـ ٩٧٧ ، الباب ١١ من أبواب التيمّم ، الأحاديث ٣ ، ٦ ، ٨ و ٩.

(*) في نسختي المتن : تيمّم.

استعمال الماء مطلقاً ﴿ مرّتين إحداهما بدلاً من الغُسل بضربتين ، والاُخرى بدلاً من الوضوء بضربة. ولو قدر على الوضوء خاصّةً وجب وتيمّم عن الغُسل كالعكس ، مع أنّه يصدق عليه أنّه محدثٌ غير جنب ، فلا بدّ في إخراجه من قيد ، وكأ نّه تركه اعتماداً على ظهوره.

﴿ ويجب في النيّة قصد ﴿ البدليّة من الوضوء أو الغسل إن كان التيمّم بدلاً عن أحدهما كما هو الغالب ، فلو كان تيمّمه لصلاة الجنازة أو للنوم على طهارة أو لخروجه جنباً من أحد المسجدين ـ على القول باختصاص التيمّم بذلك كما هو أحد قولي المصنّف (١) ـ لم يكن بدلاً من أحدهما ، مع احتمال بقاء العموم بجعله فيها بدلاً اختياريّاً.

﴿ و يجب فيه نيّة ﴿ الاستباحة لمشروطٍ بالطهارة ﴿ والوجه من وجوب أو ندب ، والكلام فيهما كالمائيّة (٢) ﴿ والقربة ولا ريب في اعتبارها في كلّ عبادةٍ مفتقرةٍ إلى نيّة ، ليتحقّق الإخلاص المأمور به في كلّ عبادة.

﴿ وتجب فيه ﴿ الموالاة بمعنى المتابعة بين أفعاله بحيث لا يُعدّ مُفرِّقاً عرفاً. وظاهر الأصحاب الاتّفاق على وجوبها. وهل يبطل بالإخلال بها أو يأثم خاصّةً؟ وجهان. وعلى القول بمراعاة الضيق فيه مطلقاً (٣) يظهر قوّة الأوّل ، وإلّا فالأصل يقتضي الصحّة.

﴿ ويستحبّ نفض اليدين بعد كلّ ضربةٍ بنفخ ما عليهما من أثر الصعيد ، أو مسحهما ، أو ضرب إحداهما بالاُخرى.

____________________

(١) قاله في الدروس ١ : ٨٦.

(٢) راجع الصفحة ٧٦.

(٣) مع رجاء زوال العذر وعدمه.