در جلسات گذشته، پیرامون وضو ابتدا موجبات وضو (۶ مورد)، سپس واجبات وضو و بعد از آن مستحبات وضو بیان شد. ذیل بحث وضو، مرحوم شهید، مسائلی را ذکر فرموده است. چناچه این مسائل را ذیل بحث وضو بدانیم باید ارتباط آنها را با وضو استخراج نماییم. علت استخراج ارتباط آن است که در قسمت مسائل، احکام مربوط به تخلی بیان میشود. تخلی چه ارتباطی با وضو دارد؟
شاید از این باب، تخلی در این قسمت بیان شده که یکی از موجبات وضو، تخلی است. یعنی بول و غائط از موجبات وضو است و چون از موجبات وضو میباشد، احکام تخلی را در ذیل وضو مطرح میشود.
مطلب اول در احکام تخلی:
بر متخلی واجب است که در هنگام تخلی، عورت خود را دبرا و قبلا از شخص ناظر محترم بپوشاند. در مقابل ناظر، امور غیر ناظر مثل فرد نابینا، جمادات میباشد. منظور از محترم، خارج کردن حیوانات یا بچه غیر ممیز است.
همچنین لازم است که تخلی، رو به قبله یا پشت به قبله نباشد. یعنی ترک کند استقبال قبله را. منظور از استقبال قبله آن است که طرف جلو بدن، رو به قبله نباشد یا طرف پشت بدن به طرف قبله نباشد. و الا اگر کسی طرف جلو بدن به طرف قبله نباشد اما بول به طرف قبله بریزد اشکال ندارد. تنها مهم است که استقبال قبله به معنایی که ذکر شد، تحقق نیابد. باید توجه داشت که در بحث استقبال قبله تفاوتی میان بناء یا بیابان ندارد. یعنی در هر مکانی که تخلی صورت میگیرد، طرف قبله بودن یا پشت به قبله بودن باید ترک شود.
مطلب دوم در احکام تخلی:
مرحوم شهید نسبت به بول میفرماید لازم است که دوبار با آب شسته شود. البته برای شما روشن است که دوبار برای آب قلیل است نه آب کر و جاری. این که میان آب کر و جاری با آب قلیل تفکیک نکرده و نفرموده که یکبار با آب کر و جاری کافی است، شاید از این باب است که معمولا در محل تخلی آب کر یا جاری در زمان قدیم وجود نداشته است. لذا مرحوم شهید بصورت مطلق میفرماید که لازم است که دوبار نسبت به بول شسته شود.
اما نسبت به غسل غائط:
اگر غائط از محل مخرج، به حواشی تعدی و تجاوز کرده باشد، لازم است که حتما با آب شسته شود و بدون آب امکان پذیر نیست.
اما اگر غائط از مخرج، به حواشی تعدی نکرده باشد، مجاز است که به جای غسل با آب از سه سنگ برای تطهیر محل غائط استفاده کند. البته همانگونه که قبلا بیان شد، استفاده از سنگ و شبهه سنگ شرائطی دارد که عبارت است از آن که طاهر باشد، خشک باشد، نجاست را برطرف کند یعنی سنگهای صیقلی و چسبنده نمیتوانند رافع نجاست باشند.
مرحوم شهید اول میفرماید: تفاوتی ندارد که سنگ بکر باشد. یعنی سنگی که با آن استنجاء نشده باشد یا این که غیر بکر باشد. یعنی آن که قبلا به استنجاء نجس شده اما بعدا آن را تطهیر کردهاند.
نکته: این که سه سنگ بیان شد، مربوط به جایی میشود که محل غائط با سه سنگ پاک شود. یعنی عین نجاست برطرف شود. اما اگر با سه سنگ مخرج غائط پاک نشود لازم است که تعداد سنگها افزوده شود. یعنی به جای سه سنگ از چهار یا بیشتر استفاده کند. به اندازهای که عین نجاست کاملا برطرف شود. یعنی برطرف شدن عین نجاست برای تطهیر لازم نیست.
سوال: سه سنگ حداقل تعدادی است که باید برای استنجاء استفاده کند؟
پاسخ: بله، حداقل باید از سه سنگ استفاده کند.
نکته دوم: سنگ خصوصیت ندارد بلکه استفاده از شبهه سنگ نیز جایز است. مثل پارچه، سفال، چوب و... به شرط آن که نجاست را برطرف کند و محترم هم نباشد. مثلا با کاغذی که آیه قرآن در آن نوشته شده است نمیتوان این کار را انجام داد. زیرا این کار بیاحترامی به آیه قرآن میباشد.
نکته سوم: این که مرحوم شهید فرمود: ﴿ فثلاثة أحجارٍ ﴾ ظاهرش آن است که باید سه سنگ جدا جدا باشد. در این جا این سوال مطرح میشود که آیا با یک سنگی که بزرگ است و چند طرف دارد، میتوان استنجاء را با سه طرف آن یک سنگ انجام داد یا حتما باید سه سنگ جدا از یکدیگر باشد؟
پاسخ: ظاهر روایت آن است که عدد سه معتبر است. در روایتی چنین نقل شده است: جَرَتِ اَلسُّنَّةُ فِي اَلاِسْتِنْجَاءِ بِثَلاَثَةِ أَحْجَارٍ أَبْكَارٍ وَ يُتْبَعُ بِالْمَاءِ. (جاری شده سنت در استنجاء به سه سنگ)
این روایت و اطلاق عبارت مرحوم مصنف اقتضا میکند که عدد سه معتبر است و باید با سه سنگ استنجاء صورت گیرد. طبیعتا با توجه به ظاهر روایت و عبارت مرحوم شهید اول باید گفت که جهات سه گانه یک سنگ برای استنجاء کافی نیست. گرچه مصنف در غیر کتاب لمعه قاطعانه فرموده ذو جهات ثلاثه اشکالی ندارد. یعنی اگر یک سنگ باشد که سه جهت دارد، میتواند برای استنجاء استفاده کند. البته در کتاب لمعه مرحوم مصنف میفرماید: ﴿ فثلاثة أحجارٍ... أو شبهها﴾ مرحوم شهید ثانی میفرماید: چه بسا یک معنای شبهها آن باشد که اگر یک سنگ باشد که سه جهت داشته باشد، شبه ثلاثه احجار است. یعنی این شبهها شامل ذو جهات ثلاثه هم بشود. لذا میتوان گفت که چه بسا در کتاب لمعه نیز همانند سایر کتب یک سنگ صاحب سه جهت را برای استنجاء کافی میداند.
نکته چهارم: مرحوم شهید اول میفرماید: ﴿ وغَسل البول بالماء و الغائط مع التعدّي ﴾ یعنی غائط را باید با آب شست در فرض تعدی از مخرج غائط. در ادامه میفرماید: ﴿ وإلّا فثلاثة أحجارٍ أبكارٍ أو بعد طهارتها فصاعداً أو شبهها ﴾ و الا یعنی اگر تعدی نکرده باشدسه سنگ. ولی نفرمود که کافی است. اگر بگوید کافی است ظاهرش آن است که با آب میتوان شست، با ثلاثة احجار نیز میتوان تطهیر کرد. اما مرحوم مصنف نفرمود که اگر تعدی نکرده با آب هم میتوان شست. ظاهر عبارت آن است که اگر تعدی نکرده باشد تطهیر فقط و فقط با سه سنگ است.
مرحوم شهید ثانی میفرماید: گرچه ظاهر عبارت آن است که در فرض عدم تعدی غائط از مخرج، آب برای تطهیر مجاز نیست و تنها باید از سنگ استفاده کرد اما باید دانست که آب برای تطهیر غائط مطلقا جایز است. یعنی حتی اگر از مخرج تعدی نکرده باشد. بلکه تطهیر با آب افضل از احجار است.
مرحوم شهید ثانی در توجیه این عبارت میفرماید: شاید عدم ذکر آب به این دلیل بوده است که سابقا (صفحه۷۲) اولین مطهر را آب ذکر کرد لذا اشکالی به مرحوم مصنف وارد نیست.