دومین مورد از موارد معفو: خون کمتر از درهم بغلی
ازاله خون کمتر از درهم بغلی یکی دیگر از موارد معفو است. در مورد کلمه بغلی نظرات گوناگونی مطرح شده است.
۱) بغل نام شخصی است که به کار ساخت درهم اشتغال داشته است و لذا به درهم بغلی شهرت یافته است.
۲) بغل نام یک روستا و محلی است که سکهها منسوب به آن محل است.
وزن درهم بغلی:
وزن یک درهم بغلی مساوی با ۱۸ نخود است.
شایان ذکر است که در خون، توجه به وزن نمیشود. یعنی گفته نمیشود اگر وزن خون به اندازه ۱۸ نخود باشد، معفو میباشد. بلکه آن چه که در خون معفو است، از جهت وسعت و مساحت است. یعنی هر اندازهای که درهم بغلی وسعت دارد، خون به آن مقدار مورد عفو است.
باید دانست که برخی از علما گفتهاند که خون باید کمتر از درهم بغلی باشد اما برخی تعابیر دیگری استفاده کردهاند. مثلا چنین اظهار کردهاند: «سعة أخمُص الراحة» یعنی به مقدار وسعت گودی کف دست. یعنی گودی دست زمانی که جمع میشود. برخی دیگر چنین تعبیر کردهاند: «عقد الإ بهام العُليا» یعنی مقدار بند بالایی انگشت شست. برخی دیگر تعبیر کردهاند به: «عقد السبّابة» یعنی بند انگشت سبابه (انگشت اشاره).
مرحوم شهید ثانی میفرماید: هرچند تعابیر مختلف است اما با یکدیگر تفاوت چندانی ندارند. زیرا این مقدار اختلاف در دراهم نیز رخ میدهد، حتی اگر سکهها با یک ضرب انجام شود.
در ادامه مرحوم شهید به نکاتی توجه میدهد که در ادامه بیان میشود
نکته اول: خونی که کمتر از درهم بغلی معفو است، خونی است که غیر دماء ثلاثه باشد. بنابر این خون حیض، نفاس و استحاضه حتی یک قطره آن معفو نیست.
نکته دوم: برخی از علما، خون نجس العین را به دماء ثلاثه ملحق کردهاند. زیرا نجاست خون نجس العین، از حیث نجاست قوت و شدت دارد. البته نسبت به این الحاق نه آیه و نه روایت وجود دارد و مقتضای اصل آن است که خونهای نجس العین ملحق به دماء ثلاثه نشود و مانند سایر خونها معفو باشد.
نکته سوم: اگر خون کمتر از درهم بغلی در یک جا باشد، اجماع بر معفو بودن آن وجود دارد اما اگر بصورت پراکنده باشد، به گونهای که اگر همه آنها جمع شود به اندازه کمتر از درهم بغلی باشد، اقوالی وجود دارد.
الف) برخی معتقدند که معفو است.
ب) برخی معتقدند که معفو است مگر در صورت کثرت. یعنی اگر در نقاط زیادی خون وجود دارد، هرچند که مجموع آنها کمتر از درهم بغلی باشد، مورد عفو نمیباشد.
ج) برخی معتقدند در صورت پراکندگی، معفو نمیباشد.
مرحوم شهید میفرماید: تفاوتی بین اجتماع و پراکندگی خونها وجود ندارد.
نکته چهارم: در صورت پراکندگی مثلا یک قطره خون روی آستین ریخته، یک قطره خون بر روی شانه ریخته و یک قطره خون روی آستین دیگر ریخته است. اگر مجموع این قطرات جمع شوند، کمتر از درهم نیست و اگر یک قطره ازاله شود، قطرات دیگر کمتر از درهم بغلی میشود. در این صورت آیا باید تمام خونها ازاله شود یا صرف ازاله یک قطره کافی است؟
مرحوم شهید میفرماید اگر خون زائد بر مقدار معفو باشد همان مقدار زائد که ازاله شود برای اقامه نماز کافی است و نیاز به ازاله جمیع ندارد.
نکته پنجم: آیا خون در لباس و بدن بصورت مجموعی باید کمتر از درهم باشد یا هر یک بصورت جداگانه باید کمتر از درهم باشد؟ مرحوم شهید میفرماید: اینگونه نیست که هر یک بصورت جداگانه باید خون کمتر از درهم داشته باشد. بلکه اگر لباس و بدن هردو آغشته به خون هستند باید بصورت مجموعی کمتر از یک درهم بغلی خون داشته باشند.
دو نکته دیگر باقی مانده است که در ادامه تبیین میشود.