درس اصول الفقه (۲) مباحث حجت واصول عملیه

جلسه ۱۰۲: اصول عملیه ۱۸

جواد مروی
استاد
جواد مروی
 
۱

عبارت خوانی آغازین

۲

روایت پنجم

بحث در روایات دالّه‌ی بر حجیت استصحاب بود، چهار روایت در این ضمینه ذکر شد.

روایت پنجم نامه‌ای است که علی بن محمد قاسانی به امام علیه السلام مینویسند، نامه شامل یک سوال و یک جواب است، راوی میگوید از امام سوال کردم از حکم یوم الشک، آیا یوم الشک جزء رمضان است یا خیر؟ میدانید که در لسان فقها دو روز بعنوان یوم الشک گفته میشود، یک روز، روز آخر شعبان و اول رمضان است، گاهی انسان شک دارد که امروز آخر شعبان است یا اول رمضان است، و یک روز هم یوم الشک روز آخر رمضان و اول شوال است، یعنی عید فطر، روای از امام از حکم یوم الشک سوال میکند که آیا باید روزه بگیرد یا خیر؟ امام در جواب میفرمانید «الیقین لا یدخله الشک» وارد نساز به یقینت شک را، یعنی با وجود یقین به شک ترتیب اثر نده، پس نتیجه میگیریم که در روز آخر شعبان که مشکوک است، آیا ما باید روزه بگیریم یا نباید بگیریم، خب دیروز را که یقین داریم که از شعبان بوده است و روزه واجب نبوده است، امروز شک داریم که روزه واجب است یا نه؟ اصل عدم وجوب روزه است، به یقین قبلی عمل کنید روزه نگیرید، در روزه آخر ماه رمضان هم که به عید فطر مشکوک شده است، باز روز قبلش یقین داریم که روزه بر ما واجب است، امروز شک داریم که وجوب روزه برطرف شده است یا خیر؟ امام میفرمایند به یقین سابقت عمل کن، یعنی بگو روزه وجوبش برطرف نشده است و امروز باید روزه بگیریم، بعد امام به دنبال این مسئله یک جمله‌ی دیگر هم اضافه میکنند، میفرمایند «صم للرویة و افطر للرویة» روزه بگیر با دیدن ماه، و افطار کن با دیدن ماه، باز معنایش این است که به شکت اعتماد نکن، اگر شب اول رمضان ماه را دیدی خب یقین میکنید که اول رمضان است و آن روز روزه میگیرید، والّا نه به همان یقین قبلی عمل میکنید و اگر در شب مشکوکی که شاید عید فطر باشد ماه را دیدی، باز هم بگو اول شوال است و روزه نگیر و الّا به یقین سابقت عمل کن.

مرحوم شیخ انصاری فرموده‌اند روایت ظهورش در استصحاب بسیار قوی است به نحوی که ممکن است بگوییم اظهر روایات باب در حجیت استصحاب بوده باشد، و لکن سند این روایت ضعیف است، چون سندش ضعیف است دیگر حجت نخواهد بود، خب ایشان فرموده‌اند که دلالت این روایت قوی است یکی بخاطر ظهور جمله‌ی اول جواب امام «الیقین لا یدخله الشک» این ظهور دارد در استصحاب، قرینه‌ی دوم جمله‌ی دوم است، دیگر جمله‌ی دوم امام کلام را خیلی تاکید میکند «صمّ للرویة و افطر للرویة» صوم را محدود میکند به رویت ماه و افطار را هم محدود میکند به رویت ماه، یعنی چه؟ یعنی تا یقین به ماه پیدا نشده است، به همان یقین قبلی عمل کن، پس بنابراین امام دو جمله را در کنار هم میفرمایند که مفاد هر دو جمله این است که انسان باید به یقین سابق عمل کند، و تا یقین لاحق نباشد یقین سابق حجت است و معتبر میباشد، این حرف مرحوم شیخ انصاری است.

مرحوم صاحب کفایه اشکال میکنند و میفرمایند اصلا این روایت ظهور در باب استصحاب ندارد، روایت هیچ ربطی به باب استصحاب ندارد، بلکه روایت یک مطلب دیگری را میخواهد بیان کند، بیان حرف ایشان چنین است که میفرمایند شما استصحاب را به این شکل درست کردید فرمودید قبلا یقین داشتم به عدم وجوب صوم، روز ۲۸ شعبان یقین داشتم به عدم وجوب صوم، امروز شک دارم و استصحاب جاری میکنم، میگویم امروز واجب نیست، در روز آخر رمضان هم یقین دارم به وجوب صوم و شک دارم ازبین رفته است یا نه، استصحاب میکنم وجوب صوم را، مرحوم آخوند میفرمایند مراد از این یقین که امام میفرمایند این یقین استصحابی نیست، بلکه امام در اینجا میخواهند یکی از شرایط افطار و صوم را بیان کنند، و امام کاری به باب استصحاب ندارند، امام میخواهند بفرمایند یکی از شرایط روزه گرفتن یقین به دخول رمضان است، و یکی از شرایط افطار کردن یقین به دخول به شعبان است، اصلا ربطی به استصحاب ندارد، امام فقط میخواهند بفرمایند شرط وجوب روزه یقین است، چنانچه یادتان هست در یک روایتی در باب صلاة گفتیم که امام میخواهند بفرمایند یقین به طهارت شرط به نماز است، اینجا هم یقین به دخول رمضان شرط روزه است، امام میخواهند بگویند اگر ظن به دخول رمضان داشتید روزه واجب است، اگر شک در دخول رمضان داشتید روزه واجب نیست، باید یقین داشته باشیم که شرط وجوب روزه یقین است.

خب سوال شما به چه دلیل میگویید که روایت ظهور در بیان شرط دارد؟ میفرمایند روایات دیگر باب، ما روایات دیگری در باب صوم داریم که امام علیه السلام میفرمایند «انّ الصوم لیس بالتظنی بل للرویة»، روزه با ظن و گمان نمیشود بلکه روزه با رویت است، یا در روایات دیگر میفرمایند روزه با شک و ظن نمیشود بلکه روزه با یقین به رویت میباشد.

پس روایت پنجم به هیچ وجه دلالت بر استصحاب ندارد.

۳

تطبیق (روایت پنجم)

٥ ـ مكاتبة علي بن محمّد القاساني:

قال: كتبت إليه (به امام نوشتم) ـ وأنا بالمدينة ـ أسأله عن اليوم الذي يشكّ فيه من رمضان، هل يصام أم لا؟ (در آن روزی که شک میشود که رمضان است یا خیر، آیا روزه گرفته شود یا خیر؟)

فكتب عليه‌السلام: «اليقين لا يدخله الشكّ (امام فرمودند که یقین داخل در شک نمیشود)، صم للرؤية، وأفطر للرؤية ». (روزه بگیر با دیدن ماه و افطار کن با دیدن ماه)

قال الشيخ الأنصاريّ قدس‌سره: «والإنصاف أنّ هذه الرواية أظهرها في هذا الباب (مرحوم شیخ انصاری فرموده‌اند که انصاف این است که این روایت اظهر روایات است در حجیت استصحاب)، إلاّ أنّ سندها غير سليم». (مگر اینکه روایت سندش ضعیف است) وذكر في وجه دلالتها: (مرحوم شیخ در وجه دلالت این روایت چنین ذکر کرده‌اند) «إنّ تفريع تحديد كلّ من الصوم والإفطار (متفرع کردن محدودیت هر یک از صوم و افطار) على رؤية هلالي رمضان وشوّال (بر رویت هلال ماه رمضان و شوال) لا يستقيم (مستقیم و درست نیست) إلاّ بإرادة عدم جعل اليقين السابق مدخولا بالشكّ (مگر به اراده کردن عدم جعل یقین سابق مدخول به شک؛ «صم للرویة» وقتی درست است که ما بگوییم یقین سابقت را به شک نقض نکن، یقین سابقت را با یقین نقض کن)، أي مزاحما به». (یعنی یقین سابق نباید مزاحم شود با شک لاحق)

وقد أورد عليه صاحب الكفاية بما محصّله مع توضيح منّا (ایراد نموده است صاحب کفایه بر مرحوم شیخ انصاری با توضیحی از ما این است که): أنّا نمنع من ظهور هذه الرواية في الاستصحاب (ما منع میکنیم از ظهور این روایت در استصحاب) فضلا عن أظهريّتها (چه برسد به اظهر بودن این روایت)؛ نظرا إلى أنّ دلالتها عليه (نظر بر اینکه دلالت این روایت بر استصحاب) تتوقّف على أن يراد من «اليقين» (توقف دارد که اراده شود از این یقین) اليقين بعدم دخول رمضان وعدم دخول شوّال (یقین به عدم دخول رمضان و یقین به عدم دخول شوال، چون ما به این شکل استصحاب را درست کردیم، گفتیم یقین داریم بر عدم دخول رمضان امروز شک داریم اصل عدم دخول رمضان است)، ولكن ليس من البعيد (لکن بعید نیست) أن يكون المراد به اليقين بدخول رمضان (اینکه مراد به یقین در این روایت، یقین به دخول رمضان باشد) ـ المنوط به وجوب الصوم ـ (آنچنان یقینی که مشروط است به آن وجوب صوم) واليقين بدخول شوّال المنوط به وجوب الإفطار. (وجوب افطار منوط به یقین به دخول به شوال است، بنابراین امام میخواهند شرط وجوب روزه و وجوب افطار را بیان کنند) ومعنى «أنّه لا يدخله الشكّ» (و معنای اینکه داخل آن شک نشود) أنّه لا يعطى حكم اليقين للشكّ (این است که این حکم یقین را به شک کسی عطا نکند، حکم یقین وجوب صوم است، یعنی هر وقت یقین داشتی به ماه رمضان روزه بگیر)، ولا ينزل منزلته (و نازل ننماید آن شک را منزله‌ی یقین)، بل المدار في وجوب الصوم والإفطار على اليقين فقط (ملاک در وجوب صوم و افطار یقین است فقط)، فأنّه وحده هو المناط في وجوبهما (یقین به تنهایی مناط در وجوب صوم و افطار میباشد) ـ أي إنّ الصوم والإفطار يدوران مداره ـ. (یعنی صوم و افطار دائر مدار یقین میباشند)

ولذا قال عليه‌السلام بعده: (و لذا امام میفرمایند) «صم للرؤية، وأفطر للرؤية»؛ مؤكّدا لاشتراط وجوب الصوم والإفطار باليقين. (در حالتی که تاکید میکند شرط وجوب صوم و افطار را به یقین)

وهذا المضمون دلّت عليه جملة من الأخبار بقريب من هذا التعبير (و این مضمونی که ما گفتیم دلالت میکند بر این مضمون جمله‌ای اخبار، نزدیک به همین تعبیری که در این روایت است) ممّا يقرّب إرادته من هذه الرواية، ويؤكّده (از آنچنان تعبیراتی که نزدیک میکند اراده‌ی همین مضمون را از این روایت و تاکید میکند همین مضمون را)، ولا بأس في ذكر بعض هذه الأخبار لتتّضح موافقتها لهذه الرواية: (بأسی نیست در ذکر بعضی از اخباری که مضمونش موید مضمون این روایت است بخاطر اینکه واضح شود موافقت آن اخبار را با این روایت)

منها: قول أبي جعفر عليه‌السلام: «إذا رأيتم الهلال فصوموا، وإذا رأيتموه فأفطروا. وليس بالرأي ولا بالتظنّي (وجوب روزه به عقیده و گمان نیست)، ولكن بالرؤية». (وجوب روزه شرطش یقین است، پس اینجا که ما میگوییم اگر یقین نداشتی روزه نگیر بخاطر استصحاب نیست، بلکه از این باب است که شرط و مشروط هستند، شرطش وجود ندارد و مشروطش هم وجود ندارد، امروز که ما یقین نداریم اول ماه رمضان است نباید روزه بگیریم، اما نه بخاطر استصحاب، بلکه بخاطر اینکه شرط روزه یقین است و ما یقین نداریم)

ومنها: «صم للرؤية وأفطر للرؤية. وإيّاك والشكّ والظنّ. (از شک و ظن بر حذر باشد) فإن خفي عليكم فأتمّوا الشهر الأوّل ثلاثين». (اگر مخفی شد بر شما ماه اول را به عنوان سی روز حساب کن)

ومنها: «صيام شهر رمضان بالرؤية وليس بالظنّ». (صیام شهر رمضان به رویت است نه به ظن؛ دقت کنید اینجا اسمی از شک لاحق و یقین سابق برده نشده است، بلکه فقط شرط روزه‌ی ماه رمضان را بیان کرده‌اند)

۴

روایات خاصه‌ی باب استصحاب

مرحوم مظفر بعد از اینکه این پنج روایت را ذکر میکنند بعد وارد میشوند از مجموعه‌ی روایات بهره برداری و استفاده کنند، آیا این روایات دال بر حجیت استصحاب است یا عدم حجیت استصحاب؟ اگر دال بر حجیت است از آن یازده قول این روایات با کدام قول مناسب میباشد؟

قبل از اینکه وارد اصل دلالت روایات بشوند یک نکته را ذکر میکنند: میفرمایند ما پنج روایت را ذکر کردیم که در این پنج روایت امام در هر کدام یک قانون کلی را برای استصحاب بیان کردند، میفرمایند غیر از این پنج روایت ما یک روایات خاصه‌ای هم داریم، یعنی در موارد خاصی وارد شده است، مثلا راوی از امام یک سوال مخصوصی میکند، امام هم در آن مورد مخصوص با کمک استصحاب جواب میدهند میفرمایند در این مورد مخصوص مقتضای استصحاب چنین است اما مثل روایات قبلی یک قانون کلی بیان نمیکنند، پس دقت کنید به این پنج روایت که هر کدام یک قانون کلی داشتند میگوییم روایات عامه‌ی باب استصحاب، روایاتی هم داریم که مخصوص یک مورد است، امام حکم آن مورد را بیان میکند ولی بعد یک کبرای کلی برای استصحاب ذکر نمیکند، میفرمایند ما از این روایات خاصه هم زیاد داریم مرحوم شیخ انصاری اینها را ذکر کرده است ما به مناسبت یکی از این روایات را ذکر میکنیم که این روایات هم میتوانند دال بر حجیت استصحاب در یک مورد خاصی بوده باشد، این روایت را از رو خواهیم خواند.

۵

مدى دلالة الأخبار

بعد از این نکته وارد میشوند در دلالت اخبار باب استصحاب، ایشان به این شکل وارد بحث میشوند، یکی یکی آن تفسیرات گذشته را ذکر میکنند، بعد کسانی که میخواستند روایات را با آن تفصیلات خودشان تطبیق بدهند حرف آنها را هم ذکر میکنند و بعد ردشان میکنند و میفرمایند روایات دال بر حجیت مطلق استحصاب است.

اولین تفسیری که وارد میشوند تفسیر اخباریین میباشد، اخباریی میگویند استصحاب در شبهه‌ی موضوعیه حجت ولی در شبهه‌ی حکمیه حجت نمیباشد، اخباریین دو دلیل بر این مسئله دارند، دلیل بر اینکه استصحاب در شبهات حکمیه حجت نیست، ۱. این است که میگویند قاعده‌ی کلی این است که در هر حکم شرعی که ما شک کردیم باید به قاعده احتیاط عمل کنیم، این یک قانون کلی است برای اینها، خب اینجا هم در شبهه‌ی حکمیه شک در حکم شارع داریم نباید به استصحاب مراجعه کنیم بلکه باید احتیاط کرد. ۲. دلیل دومشان این است که میگویند اخبار باب استصحاب مطلق نیست، به طوری که هم شامل شبهه‌ی حکمیه {صدای استاد قطع میشود..} قدر متیقن از این اخبار شبهات موضوعیه میباشد، چرا؟ چون اکثر سوالات روات در باب استصحاب از شبهه‌ی موضوعیه میباشد.

مرحوم مظفر از هر دو دلیلشان جواب میدهند اول از دلیل دومشان و بعد از دلیل اولشان:

اما جواب از دلیل دوم: ایشان میفرمایند اخبار استصحاب دو گونه است، بعضی از اخبار استصحاب یک صغرای جزیی ذکر میکنند و یک کبرای کلی، و بعضی از اخبار باب استصحاب فقط همان کبرای کلی را ذکر میکنند، حتی آن صغرای جزیی را ذکر نمیکنند مثل روایت محمد بن مسلم که امام در همان وهله‌ی اول میفرمایند «من کان علی یقین فشک فلا ینقض الیقین بالشک»، شما که میگویید قدر متیقن در باب داریم، حتما مرادتان از قدر متیقن همان صغری است، میگویید صغری جزیی است آن قرینه میشود بر اینکه کبری هم جزیی است، خب ما جوابش را قبلا گفتیم، در باب قضیه جزییت صغری ضرری برای کلیت کبری نخواهد داشت، پس قدر متیقنی در این باب وجود ندارد، بعد میفرمایند مخصوصا خب گفتیم بعضی از روایات این باب هم مطلق است و همان صغری جزیی هم در آن ذکر نشده است، این جواب اولی که از این بحث میفرمایند.

اما جواب از دلیل دوم: میفرمایند ما در جای خودش ذکر خواهیم کرد که اگر استصحاب و احتیاط تعارض کرد اولی اخذ به احتیاط است، پس بنابراین نتیجه میگیریم که این روایات مطلق است شامل میشود هم شبهه‌ی حکمیه و هم شبهه‌ی موضوعیه را و وجهی نیست که حمل کنیم روایات را بر خصوص حجیت استصحاب در باب شبهه‌ی موضوعیه.

۶

تطبیق (روایات خاصه‌ی باب اسصحاب)

إنّ تلك الأخبار العامّة المتقدّمة هي أهمّ ما استدلّ به للاستصحاب. (آن اخبار عمومی متقدمه مهم‌ترین ادله‌ای است که برای استصحاب به آنها استدلال شده است) وهناك أخبار خاصّة تؤيّدها. (در بین روایات اخبار خاصه‌ای است که تایید میکند همان روایت گذشته را) ذكر بعضها الشيخ الأنصاريّ قدس‌سره. ونحن نذكر واحدة منها للاستئناس (ما ذکر میکنیم یکی از این روایات را برای انس گرفتن ذهنمان با این روایات)، وهي رواية عبد الله بن سنان الواردة فيمن يعير ثوبه الذّميّ (بر کسی که عاریه میدهد لباسش را به کافر ذمی)، وهو يعلم أنّه يشرب الخمر، ويأكل لحم الخنزير. (میداند که این کافر ذمی شراب میخورد و گوشت خنزیر هم میخورد)

قال: فهل عليّ أن أغسله؟ (آیا بر من واجب است که من این لباس را بشویم؟)

فقال: «لا؛ لأنّك أعرته إيّاه (امام فرمودند لازم نیست چون تو عاریه دادی آن لباس را)، وهو طاهر (در حالی که طاهر بود)، ولم تستيقن أنّه نجّسه». (تو یقین نداری که آن کافر نجس کرده است آن لباس را، پس قبلا یقین به طهارت داشتی الان شک در نجاست داری استصحاب میکنی، طهارت را؛ اینجا ببینید دیگر کبرای کلی در ذیل این روایت نقل نشده است)

قال الشيخ قدس‌سره: «وفيها دلالة واضحة (مرحوم شیخ فرموده‌اند که در این روایت دلالت واضحی است) على أنّ وجه البناء على الطهارة وعدم وجوب غسله (بر اینکه جهت و علت بنای بر طهارت و عدم وجوب شستن لباس) هو سبق طهارته وعدم العلم بارتفاعها». (آن سبق طهارت آن لباس است و عدم علم به اینکه آن طهارت ازبین رفته است، پس شک داری، پس به همان یقین سابقت عمل کن که استصحاب باشد)

۷

تطبیق (مدی دلالة الاخبار)

مدى دلالة الأخبار

والمهمّ لنا أن نبحث الآن عن مدى دلالة تلكم الأخبار (آنچه که مهم است برای ما الان این است که بحث کنیم از مقدار دلالت آن اخبار) من جهة بعض التفصيلات المهمّة في الاستصحاب (از جهت بعضی از تفصیلاتی که در باب استصحاب مهم است، باید بحث کنیم که آیا آن اخبار عامه میتوانند با آن تفصیلات ملائم باشند یا نه آن اخبار مطلق میباشد)، فنقول:

١. التفصيل بين الشبهة الحكميّة و [الشبهة] الموضوعيّة (اولین تفصیل، تفصیل بین شبهه‌ی حکمیه و شبهه‌ی موضوعیه میباشد)

إنّ المنسوب إلى الأخباريّين (آنچه که نسبت داده میشود به اخباریین) اعتبار الاستصحاب في خصوص الشبهة الموضوعيّة (معتبر بودن استحصاب است در خصوص شبهه‌ی موضوعیه)، وأمّا الشبهات الحكميّة مطلقا (اما شبهات حکمیه مطلقا، یعنی چه حکم کلی باشد یا جزیی باشد) فعلى القاعدة عندهم من وجوب الرجوع إلى قاعدة الاحتياط. (پس علی القاعده است در نزد اخباریین، که آن قاعده چیست؟ رجوع به قاعده‌ی احتیاط، اخباریین میگویند هر جا شک در حکم شرعی داشتید باید رجوع کنید به قاعده‌ی احتیاط)

وعلّل ذلك بعضهم (علت آورده است برای معتبر بودن استصحاب در خصوص شبهه‌ی موضوعیه، بعضی از علمای اخباریین) بأنّ أخبار الاستصحاب لا عموم لها ولا إطلاق يشمل الشبهة الحكميّة (اخبار استصحاب عام و مطلق نیست که شامل شبهه‌ی حکمیه شود)؛ لأنّ القدر المتيقّن منها خصوص الشبهة الموضوعيّة (بخاطر اینکه قدر متیقن از این اخبار خصوص شبهه‌ی موضوعیه میباشد)، لا سيّما أنّ بعضها وارد في خصوصها (مخصوصا اینکه بعضی از این اخبار وارد شده است در خصوص شبهه‌ی موضوعیه)، فلا تعارض أدلّة الاحتياط. (پس نمیتواند این اخبار معارضه کند با ادله‌ی احتیاط، ادله‌ی احتیاط میگوید در همه‌ی شبهه‌ی حکمیه احتیاط کن، این اخبار نمیتواند بگوید در شبهات حکمیه‌ای که یقین سابق است استصحاب جاری کن، خیر! این اخبار شبهات حکمیه را شامل نمیشود)

ولكنّ الإنصاف أنّ لأخبار الاستصحاب من قوّة الإطلاق والشمول (لکن انصاف این است که برای اخبار استصحاب از قوت اطلاق و شمول) ما (چیزی است که) يجعلها ظاهرة في شمولها للشبهة الحكميّة (قرار میدهد این اخبار استصحاب را ظاهر در شمول شبهه‌ی حکمیه)، (یک دلیل دیگر هم ایشان ذکر میکنند که ما از خارج توضیح ندادیم، خلاصه‌ای این دلیل این است که در پاره‌ای از این روایات کبرای کلی را امام به صورت علت ذکر کرده است «لانّه لا ینقض الیقین بالشک» و ما در جای خودش خواندیم که «العلة تعمم و تخصص» اگر مولا فرمود «لا تشرب الخمر لاجل الاسکار» خمر ننوش بخاطر اسکار، خب هر چه که مسکر باشد چه خمر باشد یا غیر خمر، از این علت استفاده میکنیم حرمت آن را، اینجا هم امام میفرمایند «لانّه لا تنقض الیقین بالشک» علت این حکم این است که نقض یقین به شک نباشد باشد، پس هر جا خواست نقض یقین به شک بشود آنجا استصحاب جاری میکنیم تا اینکه نقض یقین به شک نشود) ولا سيّما أنّ أكثرها وارد مورد التعليل (مخصوصا اینکه اکثر این روایات بعنوان علت ذکر شده است)، وظاهرها تعليق الحكم على اليقين من جهة ما هو يقين (و ظاهر این روایات تعلیق حکم است بر یقین از جهت اینکه یقین است) ـ كما سبق بيان ذلك في الصحيحة الأولى ـ (همانطور که در صحیحه‌ی اولی گذشت)، فيكون شمولها للشبهة الحكميّة حينئذ من باب التمسّك بالعلّة المنصوصة (پس میباشد شمول این روایات شبهه‌ی حکمیه را از باب تمسک به علت منصوصه، چون علت تصریح شده است به آن ما در هر جا که علت وجود داشته باشد میتوانیم که تمسک به علت منصوصه داشته باشیم)؛ على أنّ رواية محمّد بن مسلم المتقدّمة عامّة (علاوه بر اینکه روایتی که گذشت عام است) لم ترد في خصوص الشبهة الموضوعيّة. (و وارد نشده است در خصوص شبهه‌ی موضوعیه) فالحقّ شمول الأخبار للشبهتين. (پس حق این است که اخبار هم شامل شبهه‌ی حکمیه و هم شامل شبهه‌ی موضوعیه میشود)

وأمّا: أدلّة الاحتياط فقد تقدّمت المناقشة في دلالتها (اما ادله‌ی احتیاط مناقشه در دلالت ادله‌ی احتیاط گذشت، ما نمیدانیم کجا گفته شده، و فکر میکنم جایی اینها را ذکر نکرده‌اند)، فلا تصلح لمعارضة أدلّة الاستصحاب. (پس صلاحیت ندارد برای معارضه با ادله‌ی استصحاب)

ناهضة على مطلوبهما.

وعليه ، فتكون الرواية مجملة من هذه الناحية ، إلاّ إذا جوّزنا الجمع في التعبير بين القاعدتين (١) ، وحينئذ تدلّ عليهما معا ، يعني أنّها تدلّ على أنّ اليقين بما هو يقين لا يجوز نقضه بالشك ، سواء كان ذلك اليقين هو المجامع للشكّ ، أو غير المجامع له. وقيل : «إنّه لا يجوز الجمع في التعبير بين القاعدتين ؛ لأنّه يلزم استعمال اللفظ في أكثر من معنى ، وهو مستحيل» (٢). وسيأتي إن شاء الله (تعالى) ما ينفع في المقام.

نعم ، يمكن دعوى ظهورها في الاستصحاب بالخصوص ، بأن يقال ـ كما قرّبه بعض أساتذتنا (٣) : إنّ الظاهر في كلّ كلام هو اتّحاد زمان النسبة مع زمان الجري ، فقوله عليه‌السلام : «فليمض على يقينه» يكون ظاهرا في أنّ زمان نسبة وجوب المضيّ على اليقين نفس زمان حصول اليقين. ولا ينطبق ذلك إلاّ على الاستصحاب ، لبقاء اليقين في مورده محفوظا إلى زمان العمل به. وأمّا : قاعدة اليقين فإنّ موردها الشكّ الساري ، فيكون اليقين في ظرف وجوب العمل به معدوما. ولعلّه من أجل هذا الظهور استظهر من استظهر دلالة الرواية على الاستصحاب. (٤)

٥ ـ مكاتبة علي بن محمّد القاساني :

قال : كتبت إليه ـ وأنا بالمدينة ـ أسأله عن اليوم الذي يشكّ فيه من رمضان ، هل يصام أم لا؟

فكتب عليه‌السلام : «اليقين لا يدخله الشكّ ، صم للرؤية ، وأفطر للرؤية (٥)».

قال الشيخ الأنصاريّ قدس‌سره : «والإنصاف أنّ هذه الرواية أظهرها في هذا الباب ، إلاّ أنّ سندها

__________________

(١) كما اختاره صاحب الفصول في الفصول الغرويّة : ٣٧٣.

(٢) لم أعثر على من صرّح بهذا المطلب. نعم ، هو الظاهر من كلمات العلاّمة الآشتياني في بحر الفوائد ٣ : ٣٦.

(٣) كالمحقّقين النائينيّ والعراقي. فوائد الأصول ٤ : ٣٦٥ ؛ نهاية الأفكار ٤ «القسم الأوّل» : ٦٤.

(٤) كالشيخ الأنصاريّ والمحقّق الخراساني كما مرّ.

(٥) تهذيب الأحكام ٤ : ٢١٤ ، ح ٢٨ ؛ وسائل الشيعة ٧ : ١٨٤ ، الباب ٣ من أبواب أحكام شهر رمضان ، الحديث ١٣.

غير سليم». وذكر في وجه دلالتها : «إنّ تفريع تحديد كلّ من الصوم والإفطار على رؤية هلالي رمضان وشوّال لا يستقيم إلاّ بإرادة عدم جعل اليقين السابق مدخولا بالشكّ ، أي مزاحما به» (١).

وقد أورد عليه صاحب الكفاية (٢) بما محصّله مع توضيح منّا : أنّا نمنع من ظهور هذه الرواية في الاستصحاب فضلا عن أظهريّتها ؛ نظرا إلى أنّ دلالتها عليه تتوقّف على أن يراد من «اليقين» اليقين بعدم دخول رمضان وعدم دخول شوّال ، ولكن ليس من البعيد أن يكون المراد به اليقين بدخول رمضان ـ المنوط به وجوب الصوم ـ واليقين بدخول شوّال المنوط به وجوب الإفطار. ومعنى «أنّه لا يدخله الشكّ» أنّه لا يعطى حكم اليقين للشكّ ، ولا ينزل منزلته ، بل المدار في وجوب الصوم والإفطار على اليقين فقط ، فأنّه وحده هو المناط في وجوبهما ـ أي إنّ الصوم والإفطار يدوران مداره ـ. ولذا قال عليه‌السلام بعده : «صم للرؤية ، وأفطر للرؤية» ؛ مؤكّدا لاشتراط وجوب الصوم والإفطار باليقين.

وهذا المضمون دلّت عليه جملة من الأخبار بقريب من هذا التعبير ممّا يقرّب إرادته من هذه الرواية ، ويؤكّده ، ولا بأس في ذكر بعض هذه الأخبار لتتّضح موافقتها لهذه الرواية :

منها : قول أبي جعفر عليه‌السلام : «إذا رأيتم الهلال فصوموا ، وإذا رأيتموه فأفطروا. وليس بالرأي ولا بالتظنّي ، ولكن بالرؤية» (٣).

ومنها : «صم للرؤية وأفطر للرؤية. وإيّاك والشكّ والظنّ. فإن خفي عليكم فأتمّوا الشهر الأوّل ثلاثين» (٤).

ومنها : «صيام شهر رمضان بالرؤية وليس بالظنّ» (٥).

إنّ تلك الأخبار العامّة المتقدّمة هي أهمّ ما استدلّ به للاستصحاب. وهناك أخبار

__________________

(١) فرائد الأصول ٢ : ٥٧٠.

(٢) وكذا العلاّمة النائيني. كفاية الأصول : ٤٥٢ ، وفوائد الأصول ٤ : ٣٦٦.

(٣) وسائل الشيعة ٧ : ٢٨٢ ، الباب ٣ من أبواب أحكام شهر رمضان ، الحديث ٢.

(٤) وسائل الشيعة ٧ : ١٨٤ ، الباب ٣ من أبواب أحكام شهر رمضان ، الحديث ١١.

(٥) وسائل الشيعة ٧ : ١٨٣ ، الباب ٣ من أبواب احكام شهر رمضان ، الحديث ٦.

خاصّة تؤيّدها. ذكر بعضها الشيخ الأنصاريّ قدس‌سره (١). ونحن نذكر واحدة منها للاستئناس ، وهي رواية عبد الله بن سنان الواردة فيمن يعير ثوبه الذّميّ ، وهو يعلم أنّه يشرب الخمر ، ويأكل لحم الخنزير.

قال : فهل عليّ أن أغسله؟

فقال : «لا ؛ لأنّك أعرته إيّاه ، وهو طاهر ، ولم تستيقن أنّه نجّسه» (٢).

قال الشيخ قدس‌سره : «وفيها دلالة واضحة على أنّ وجه البناء على الطهارة وعدم وجوب غسله هو سبق طهارته وعدم العلم بارتفاعها» (٣).

مدى دلالة الأخبار

والمهمّ لنا أن نبحث الآن عن مدى دلالة تلكم الأخبار من جهة بعض التفصيلات المهمّة في الاستصحاب ، فنقول :

١. التفصيل بين الشبهة الحكميّة و [الشبهة] الموضوعيّة

إنّ المنسوب إلى الأخباريّين (٤) اعتبار الاستصحاب في خصوص الشبهة الموضوعيّة ، وأمّا الشبهات الحكميّة مطلقا فعلى القاعدة عندهم من وجوب الرجوع إلى قاعدة الاحتياط.

وعلّل ذلك بعضهم (٥) بأنّ أخبار الاستصحاب لا عموم لها ولا إطلاق يشمل الشبهة الحكميّة ؛ لأنّ القدر المتيقّن منها خصوص الشبهة الموضوعيّة ، لا سيّما أنّ بعضها وارد في خصوصها ، فلا تعارض أدلّة الاحتياط.

ولكنّ الإنصاف أنّ لأخبار الاستصحاب من قوّة الإطلاق والشمول ما يجعلها ظاهرة في شمولها للشبهة الحكميّة ، ولا سيّما أنّ أكثرها وارد مورد التعليل ، وظاهرها تعليق

__________________

(١) في فرائد الأصول ٢ : ٥٧١ ـ ٥٧٥.

(٢) التهذيب ٢ : ٣٨٨ ح ١٤٩٥ ؛ الاستبصار ١ : ٣٩٢ ح ١٤٩٧.

(٣) فرائد الأصول ٢ : ٥٧١.

(٤) نسب إليهم المحدّث البحرانيّ في الحدائق الناضرة ١ : ٥٢.

(٥) لم أعثر على من استدلّ به صريحا.

الحكم على اليقين من جهة ما هو يقين ـ كما سبق بيان ذلك في الصحيحة الأولى (١) ـ ، فيكون شمولها للشبهة الحكميّة حينئذ من باب التمسّك بالعلّة المنصوصة ؛ على أنّ رواية محمّد بن مسلم المتقدّمة عامّة لم ترد في خصوص الشبهة الموضوعيّة. فالحقّ شمول الأخبار للشبهتين.

وأمّا : أدلّة الاحتياط فقد تقدّمت المناقشة في دلالتها (٢) ، فلا تصلح لمعارضة أدلّة الاستصحاب.

٢. التفصيل بين الشكّ في المقتضي ، و [الشكّ في] الرافع

هذا هو القول التاسع المتقدّم ، والأصل فيه المحقّق الحلّي (٣) ، ثمّ المحقّق الخوانساريّ (٤) ، وأيّده كلّ التأييد الشيخ الأعظم قدس‌سره (٥) ، وقد دعمه (٦) جملة من تأخّر عنه. (٧)

وخالفهم في ذلك الشيخ الآخوند قدس‌سره ، فذهب إلى اعتبار الاستصحاب مطلقا ، (٨) وهو الحقّ ، ولكن بطريقة أخرى غير التي سلكها الشيخ الآخوند قدس‌سره.

ومن أجل هذا أصبح هذا التفصيل من أهمّ الأقوال التي عليها مدار المناقشات العلميّة في عصرنا. ويلزمنا النظر فيه من جهتين : من جهة المقصود من المقتضي والمانع ، ومن جهة مدى دلالة الأخبار عليه.

__________________

(١) راجع الصفحتين : ٦٢٣ ـ ٦٢٥.

(٢) تقدّمت في الصفحة : ٦١٩.

(٣) معارج الأصول : ٢٠٩ ـ ٢١٠.

(٤) مشارق الشموس : ٧٥.

ولا يخفى أنّه ذهب إلى التفصيل المذكور فيما إذا كان المستصحب مغيّا بغاية شكّ في تحقّقها من جهة الشبهة المصداقيّة.

وقال المحقّق العراقيّ : «أبدعه ـ أي التفصيل ـ المحقّق الخوانساريّ». نهاية الأفكار ٤ «القسم الأوّل» : ٧٥.

(٥) فرائد الأصول ٢ : ٥٦٢ ـ ٥٧٥.

(٦) أي : قوّاه.

(٧) انظر حاشية المحقّق الهمدانيّ على الرسائل : ٨١ ، وبحر الفوائد ٣ : ٤٣.

(٨) كفاية الأصول : ٤٣٩. واختاره المحقّق العراقيّ في نهاية الأفكار ٤ «القسم الأوّل» : ٨٧.