درس اصول الفقه (۲) مباحث حجت واصول عملیه

جلسه ۱۰: مقدمه مباحث حجت ۹

جواد مروی
استاد
جواد مروی
 
۱

خطبه

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

خلاصه‌ی بحث دیروز

بحث در مقدمه‌ی هشتم از مقدمات مباحث حجت بود، عرض شد در این مقدمه چهار مطلب را مورد بررسی قرار میدهند، مطلب اول موطن و جایگاه حجیت امارات بود، ایشان فرمودند که حجیت امارات اختصاص ندارد به زمان انسداد باب علم بلکه امارات ظنیه حجت هستند، چه در زمان انفتاح و چه در زمان انسداد باب علم، مطلب دوم اشکالی بر این مسئله شده بود، ایشان اشاره کردند به اشکال و اشاره نمودند به جواب اشکال.

۴

کلام صاحب معالم و اشکال مصنف به آن

سومین مطلبی که امروز مورد بررسی قرار میدهیم این است که ایشان بعد از اثبات آن مدعای کلی که موطن حجیت امارات باشد، و اینکه امارات مطلقا حجت هستند چه در زمان انفکاک و چه زمان انسداد باب علم ایشان با کمک گرفتن این مطلب کلی اشکالی را به صاحب معالم وارد میکنند و در حقیقت یک مناقشه و یک اشتباه و خلطی که در کلام صاحب معالم واقع شده است، ایشان با کمک گرفتن از این مدعای کلی این مناقشه را ذکر میکنند، برای بیان این مناقشه و این اشکال این نکته را عرض میکنیم که مرحوم صاحب معالم برای حجیت خبر واحد، چهار دلیل اقامه فرمودند بر حجیت خبر واحد، چهارمین دلیل ایشان دلیل انسداد است، در دلیل انسداد ایشان چهار مقدمه داشتند که با این چهار مقدمه اثبات نمودند حجیت خبر واحد را، مقدمه‌ی اولشان این بود که فرمودند شکی نیست در زمان ما باب علم نسبت به احکام شرعیه منفک است، ما نمیتوانیم علم پیدا کنیم به احکام شرعیه مگر به ضروریات دین، مثل اصل وجوب نماز و حج و... در غیر از این ضروریات باب علم نسبت به احکام شرعیه منسد است، مقدمه‌ی دوم فرمودند اهمال و کنار گذاشتن احکام شرعیه نیز جایز نیست، ما به وظایفمان علم نکنیم هم کار درستی نیست، مقدمه‌ی سوم فرمودند احتیاط هم موجب عسر و حرج است ما در همه‌ی مسائل هر جا شک داشتیم احتیاط کنیم این هم عسر و حرج و اختلال نظام پیش میاید، مقدمه‌ی چهارم ایشان این شد که پس بنابراین علم که نداریم از این طرف وظایف شرعیه هم داریم، احتیاط هم نمیتوانیم بکنیم پس باید به ادله‌ی ظنیه عمل کنیم و یکی از سریع‌ترین ادله‌ی ظنیه خبر واحد است، پس از مجموعه‌ی این دلیل ایشان نتیجه گرفته‌اند حجیت خبر واحد را، این دلیلی بود که مرحوم صاحب معالم در حجیت خبر واحد ذکر کردند.

مرحوم مظفر میفرمایند از این مطلبی که ما در این مقدمه گفتیم شما پی میبرید به دو اشکال که بر این حرف صاحب معالم وارد است، اشکال اول این است که صاحب معالم عرض میکنیم که دلیل شما در آن باب اخص از مدعاست، زیرا مدعا این است که خبر واحد مطلقا حجت است، چه در زمان انفتاح باب علم و چه در زمان انسداد باب علم و دلیل شما اثبات میکند حجیت خبر واحد را فقط در زمان انسداد باب علم، چون مقدمه‌ی اولتان این بود که باب علم منسد در زمان ما، چون باب علم منسد است به خبر واحد عمل میکنیم، و حال آن که اینگونه نیست، همه‌ی اصولیین میگویند عمل به خبر واحد و امارات ظنیه مطلقا درست است، چه در زمان انسداد و چه در زمان انفتاح این اشکال اول بود.

اشکال دومی که به حرف صاحب معالم وارد میشود این است که از جهت دیگر این دلیل شما اعم از مدعاست، از یک جهت اخص بود از جهت دیگر دلیل شما اعم از مدعاست، چرا؟ چون شما از کسانی هستید که مطلق ظن را حجت نمیدانید شما خبر واحد را حجت میدانید، میخواهید برای اثبات حجیت خبر واحد دلیل بیاوردید اما نتیجه‌ی دلیل شما این میشود که هر ظنی حجت است، چرا؟ چون نتیجه‌ی دلیلتان این شد که باب علم منسد است، وظائف ما هم سر جایش است پس باید به ادله‌ی ظنیه عمل کنیم، نتیجه‌ی دلیلشان حجیت مطلق ظنون است و حال آن که میخواهید اثبات کنید حجیت ظن حاصل از خبر واحد را، وعلیه این دلیل شما از جهتی اخص از مدعاست چون مختص به باب انسداد است، از جهتی اعم از مدعاست چون هم شامل میشود ظن حاصل از خبر واحد را و هم بقیه‌ی ظنون را، دلیل باید مساوی با مدعا باشد نه اعم از مدعا و نه اخص از مدعا.

۵

تطبیق (کلام صاحب معالم و اشکال مصنف به آن)

ومن هنا نعرف وجه المناقشة في استدلال بعضهم على حجّيّة خبر الواحد (از این نتیجه‌ای که از این مقدمه میگیریم، که نتیجه این است که حجیت امارات مطلق است، هم در صورت انسداد و هم در صورت انفتاح باب علم است، از این نتیجه گیری ما میشناسیم وجه مناقشه و اشکال را بر استدلال بعضی از علما)، بالخصوص بدليل انسداد باب العلم (بالخصوص به دلیل انسداد باب علم، ما از این حرف میفهمیم که کسانی که برای حجیت خبر واحد به دلیل انسداد تمسک کرده‌اند اینها کار درستی انجام ندادند)، كما صنع صاحب المعالم، فإنّه لمّا كان المقصود إثبات حجّيّة خبر الواحد في نفسه (پس به درستی که چون مقصود علما حجیت خبر واحد است فی نفسه، مقصود همه این است که حجیت خبر واحد را فی نفسه اثبات کنند) ـ حتى مع فرض انفتاح باب العلم (حتی در صورت مفتوح بودن باب علم) ـ لا يبقى معنى للاستدلال على حجّيّته بدليل الانسداد. (چون مدعای ما این است معنا ندارد که استدلال کنیم برای حجیت خبر واحد به دلیل انسداد، و حال آن که مدعای ما حجیت خبر واحد است مطلقا حتی در زمان انفتاح باب علم نه فقط در زمان انسداد باب علم)

على أنّ دليل الانسداد (علاوه بر اینکه دلیل انسداد) إنّما يثبت به حجّيّة مطلق الظنّ (دلیل انسداد همانا ثابت میشود در این دلیل انسداد حجت بودن مطلق ظن من حیث هو ظن) من حيث هو ظنّ ـ كما سيأتي بيانه ـ ، فلا يثبت به (پس در نتیجه دلیل انسداد میخواهد ثابت کند حجیت مطلق ظن را، پس ثابت نمیشود به این دلیل انسداد) حجّيّة ظنّ خاصّ بما هو ظنّ خاصّ. (دلیل انسداد در صدد بیان حجیت یک ظن مخصوص نیست، دلیل انسداد در صدد بیان حجیت مطلق ظن است، و حال آن که شما صاحب معالم هم قائل به حجیت مطلق ظن نیستید، پس بنابراین اینکه برای حجیت خبر واحد به دلیل انسداد تمسک کنیم این درست نیست)

۶

انسداد کبیر و انسداد صغیر

آخرین مطلبی که بیان میکنند این است که بعنوان استدراک میفرمایند بله گروهی از علما برای حجیت خبر واحد به دلیل انسداد صغیر پناه برده‌اند، و این دلیل اینها اشکال و مناقشه‌ای ندارد، بیان دلیل این است که انسداد به دو قسم تقسیم میشود، یا کسانی که قائل به انسداد باب علم هستند دو گروه و دو دسته میباشند.

گروه اول: کسانی که میگویند باب علم بر روی ما بسته است از تمام ادله‌ی اربعه و به بیان دیگر میگویند اصلا حصول علم در این زمان برای ما از هیچ راهی ممکن نیست، نه از راه آیات یا روایات یا دلیل عقل و نه از راه ادله‌ی دیگر که اجماع باشد، این آقایان تعبیری که در علم اصول از اینها میشود بعنوان انسدادیون کبیر هستند.

گروه دوم: کسانی هستند که قائل هستند به انسداد صغیر، این گروه حرفشان این است که تحصیل علم از راه قرآن و از راه دلیل عقل و از راه اجماع ممکن است، ما امکان دارد از آیات و اجماع و ادله‌ی عقلیه علم به حکم شرعی پیدا کنیم، اما میگویند علم پیدا کردن به حکم شرعی از راه سنت و از راه اخبار منسد است و غیر ممکن است، پس علم به احکام شرعیه از راه اخبار و روایات غیر ممکن است، چرا؟ علتی را هم که ذکر میکنند این است که مجموعه‌ی روایاتی که به ما رسیده است خبر واحد است و خبر واحد هم مفید علم نیست، این آقایان در علم اصول از آنها تعبیر میشود به قائلین به انسداد صغیر.

حالا کسانی که قائل به انسداد صغیر هستد یک دلیل دارند برای حجیت خبر واحد مرحوم مظفر میفرمایند دلیل اینها اشکال و مناقشه‌ای ندارد، دلیل اینها هم مرکب از چند مقدمه است:

مقدمه‌ی اول: میگویند سنت یعنی همین روایاتی که در دست ما هست، مراد از سنت یعنی همین روایاتی که در کتب اربعه وجود دارد.

مقدمه‌ی دوم: باب علم و علم پیدا کردن از راه این اخبار به احکام شرعیه ممکن نیست، چرا؟ چون اینها اخبار آحاد هستند و خبر واحد مفید علم نیست.

مقدمه‌ی سوم: میگویند از این طرف ما یقین داریم که تعداد زیادی از این اخبار مطابق با واقع هستند، یعنی یقین داریم که همه‌ی روایات وسائل الشیعه کذب نیست، تعداد زیادی از این اخبار حکم واقعی را بیان میکنند.

حالا ما دو راه در پیش داریم، راه اول این است که تمام این اخبار را ترد کنیم، به هیچ یک از این اخبار عمل نکنیم، اینکه درست نیست چرا؟ بخاطر اینکه قطعا احکام شرعیه‌ی واقعی در بین اینها هست و اگر اینها را رها کنیم مصلحت واقع را فوت کردیم؛ راه دوم این است که به اخبار ظنیه‌ی که در این کتب است علم کنیم تا اینکه یقین پیدا کنیم که به مصلحت واقع و حکم الله رسیدیم و ما همین راه دوم را انتخاب میکنیم چون موجب تفویت مصلحت واقع نمیشود، به اخبار ظنیه‌ی موجود در این کتب عمل میکنیم بعلت اینکه ما را به مصالح واقعیه‌ای که در پاره‌ای از این اخبار وجود دارد برساند. مرحوم مظفر میفرمایند این دلیل خوبی است و اشکالاتی که به صاحب فصول وارد میشد به این دلیل وارد نمیشود.

۷

تطبیق (انسداد کبیر و صغیر)

نعم، استدلّ بعضهم على حجّيّة خبر الواحد بدليل الانسداد الصغير، ولا يبعد صحّة ذلك (دور نیست صحت این مطلب)، ويعنون به (قصد میکنند از این انسداد صغیر) انسداد باب العلم في خصوص الأخبار (میگویند باب علم منسد است در خصوص اخبار) التي بأيدينا التي نعلم على الإجمال (آنچنان اخباری که اجمالا میدانیم) بأنّ بعضها موصل إلى الواقع ومحصّل له (که بعضی از این اخبار ما را به واقع میرساند و بعضی از این اخبار تحصیل کننده‌ی واقع هستند)، ولا يتميّز الموصل إلى الواقع من غيره (تمییز داده نمیشود موصل به واقع از غیرش، ما نمیتوانیم در بین این اخبار انگشت بگذاریم روی یک خبر و بگوییم این خبر ما را به واقع میرساند و آن خبر نمیرساند)، مع انحصار السنّة في هذه الأخبار التي بأيدينا (سنت هم که یکی از ادله‌ی اربعه است، منحصر میباشد در همین اخباری که در دست ماست، سنت از همین کتب اربعه و وسائل الشیعه پیدا میشود)؛ وحينئذ نلتجئ إلى الاكتفاء بما يفيد الظنّ (در این هنگام دیگه بیان نمیکنند که دو راه داریم که میتوانیم اصلا به این اخبار عمل نکنیم که موجب تفویت بسیاری از این اخبار میشود، مجبوریم پس اکتفاء کنیم به آنچه که فائده میدهد ظن) والاطمئنان من هذه الأخبار، وهذا ما نعنيه بخبر الواحد. (وقتی که ما میگوییم خبر واحد مرادمان همین اخباری است که مفید ظن و اطمینان هستند)

والفرق بين دليل الانسداد الكبير والصغير أنّ الكبير هو انسداد باب العلم في جميع الأحكام (انسداد باب علم است در همه‌ی احکام) من جهة السنّة وغيرها (از جهت سنت و غیر سنت، مطلقا باب علم بر روی انسان بسته است)، والصغير هو انسداد باب العلم [من جهة] السنّة مع انفتاح باب العلم في الطرق الأخرى، والمفروض أنّه ليس لدينا إلاّ هذه الأخبار التي لا يفيد أكثرها العلم (آنچنان اخباری که اکثر آن مفید علم نیست)، وبعضها حجّة قطعا وموصل إلى الواقع. (و بعضی از این اخبار حجت است و موصل به واقع است، چون بعضی از اینها موصل به واقع است ما باید به این اخبار عمل کنیم تا مطمئن شویم تفویت واقع نشده است)

۸

مقدمه نهم: ظن خاص و ظن مطلق

{استاد در حال پاسخ به سوال شاگردان...}

مقدمه‌ی نهمی که ایشان بیان میفرمایند تعریف ظن خاص و ظن مطلق است، میفرمایند ظن خاص چیست و ظن مطلق چیست؟

تعریف ظن خاص: ظن خاص آن ظن مخصوصی است که ما دلیل قطعی داریم بر حجیت خصوص این ظن، هر یک از امارات ظنیه را که ما دلیل خاص داشتیم بر اینکه این اماره‌ی ظنیه حجت است، به آن میگوییم ظن خاص، مثل خبر واحد که خبر واحد ظنی است که دلیل خاص داریم بر حجیتش، لذا به آن میگوییم ظن خاص.

تعریف ظن مطلق: یعنی بقیه‌ی ظنونی که ما دلیل مخصوصی بر حجیتش نداریم به جز دلیل انسداد کثیر، و بعبارت اخری دلیل انسداد ثابت میکند حجیت مطلق ظن را، هر ظنی که حجیتش با دلیل انسداد باشد، به آن میگوییم ظن مطلق، هر ظنی که حجیتش بالخصوص از دلیل شرعی استفاده شد به آن میگوییم ظن خاص.

مطلب دومی که ایشان بیان میکنند میفرمایند قانون کلی ما تا وقتی که برای اثبات احکام شرعیه علم داشته باشیم و یا ظن خاص داشته باشیم نوبت به علم ظن مطلق نمیرسد، ما باید از این راه‌ها وارد بشویم و نوبت به ظن مطلق نخواهد رسید.

نکته‌ی سومی که میفرمایند این است که ادعای ما این است که ما برای اثبات معظم و همه‌ی احکام شرعیه دلیل علم و علمی یعنی ظن خاص دارد، برای اثبات معظم احکام شرعیه ما ظن خاص داریم، چون ظن خاص داریم نوبت به عمل کردن به مطلق ظن نخواهد رسید، و اصلا مطلب را بالاتر میبرند و میگویند مطلق ظن در نزد ما حجت نیست، و دلیلی که آقایان اقامه کرده‌اند بر حجیت مطلق ظن که دلیل انسداد باشد این دلیل غلط است، میفرمایند ما به این دلیل اشاره میکنیم و اشکال این دلیل را هم در مقدمه‌ی دهم ذکر میکنیم.

خلاصه این شد که ما در احکام شرعیه ظن خاص به مقدار کافی داریم نوبت به عمل کردن به مطلق ظن نمیرسد، لذا ما اصلا نمیخواهد بحث کنیم که مطلق ظن حجت است یا نه، اصلا نیازی به آن نداریم، اما با اینکه نیازی به آن نداریم اشاره‌ای به آن خواهیم داشت.

۹

تطبیق (مقدمه نهم: ظن خاص و ظن مطلق)

٩. الظنّ الخاصّ والظنّ المطلق

تكرّر منّا التعبير بالظنّ الخاصّ والظنّ المطلق (تکرار شد از ما تعبیر به ظن خاص و ظن مطلق)، وهو اصطلاح للأصوليّين المتأخّرين (از آن زمانی که اصولیین قائل شدند به اینکه ظن حاصل از دلیل انسداد حجت نیست و ابطال کردند دلیل انسداد را، از آن زمان تعبیر به ظن خاص و ظن مطلق هم درست شد)، فينبغي بيان ما يعنون بهما (پس سزاوار است بیان آنچه که قصد میکنند علما از این دو)، فنقول:

١. يراد من الظنّ الخاصّ كلّ ظنّ قام دليل قطعيّ على حجّيّته واعتباره بخصوصه غير دليل الانسداد الكبير. ({صدای صوت استاد برای لحظاتی قطع میشود} هر ظنی که دلیل خاص داشته باشیم برای حجیتش مثل خبر واحد به آن میگوییم ظن خاص)

وعليه (بنابراین)، فيكون المراد منه (مراد از این ظن خاص) الأمارة التي هي حجّة مطلقا (اماره‌ای که حجت است مطلقا)، حتى مع انفتاح باب العلم، ويسمّى أيضا «الطريق العلميّ» (به ظن خاص طریق علمی هم میگویند)، نسبة إلى العلم (به علت اینکه نسبت میدهیم این طریق را به علم، یعنی طریقی که علمی است، یعنی طریقی که حجیتش به علم ثابت شده است) باعتبار قيام العلم على حجّيّته، كما تقدّم.

٢. يراد من الظنّ المطلق كلّ ظنّ قام دليل الانسداد الكبير على حجّيّته واعتباره (بر حجیت و اعتبار این ظن)، فيكون المراد منه (پس میباشد مراد از این ظن مطلق) الأمارة التي هي حجّة (اماره‌ی ظنیه‌ای که حجت است) في خصوص حالة انسداد باب العلم والعلميّ (اینجا دقت کنید یک فرق دیگر هم بین ظن خاص و مطلق واضح میشود، ظن خاص ظنی است که حجت است حتی با انفتاح باب علم، اما ظن مطلق ظنی است که فقط در صورت انسداد باب علم و علمی حجت است، چرا؟ چون دلیل انسداد فقط این حالت را شامل میشود)، أي انسداد باب نفس العلم بالأحكام (یعنی انسداد باب خود علم و احکام شرعیه)، وباب الطرق العلميّة المؤدّية إليها. (و نیز منسد بودن باب امارات ظنیه‌ی خاصیه‌ای که مودی آن احکام شرعیه هستند)

ونحن في هذا المختصر (ما در این کتاب مختصرمان) لا نبحث إلاّ عن الظنون الخاصّة فقط (بحث ما از ظنون خاصه است)، أمّا الظنون المطلقة فلا نتعرّض لها (اما به ظن مطلق اصلا متعرضش نمیشویم)؛ (علتش را میفرمایند اصلا نیازی به ظن مطلق نداریم چون ظن خاص به مقدار کافی و وافی در اختیار داریم) لثبوت حجّيّة جملة من الأمارات المغنية (بخاطر ثابت شدن حجت بودن جمله‌ی از امارات که بی‌نیاز میکنند) عندنا عن فرض انسداد باب العلم والعلميّ (این امارات ظنیه ما را بی‌نیاز میکنند از فرض بسته بودن باب علم و علمی)، فلا تصل النوبة إلى هذا الفرض (نوبت به انسداد باب علم و علمی نمیرسد، ما میگوییم ادله‌ی علمیه بر احکام شرعیه داریم، یعنی آن قدر خبر واحد داریم که این خبر واحد دلیل علمی است، که دیگر نیازی به فرض انسداد باب علم و علمی نیست) حتى نبحث عن دليل الانسداد لإثبات حجّيّة مطلق الظنّ.

۱۰

مقدمه دهم: مقدمات دلیل انسداد (مقدمه‌ی اول)

ولكن بعد أن انتهينا إلى هنا (لکن بعد از اینکه ما به اینجا رسیدیم) ينبغي ألاّ يخلو هذا المختصر (سزاوار است که خالی نباشد این مختصر) من الإشارة إلى مقدّمات دليل الانسداد على نحو الاختصار؛ تنويرا لذهن الطالب، فنقول:

مقدمه‌ی دهم بحث از دلیل انسداد، دلیل انسداد به قول مرحوم مظفر چهار مقدمه دارد که نتیجه‌ی این چهار مقدمه حجیت مطلق ظن است، یعنی اگر این دلیل را ما توانستیم اثبات کنیم از آن اصل اولیه‌ای که از اول کتاب ذکر کردیم دست ورمیداریم، آن اصل اولیه‌ای که گفتیم اصل عمل نکردن به ظن است مطلقا، نتیجه‌ی دلیل انسداد این میشود اگر ثابت بشود در زمان ما اصل عمل به ظن است در احکام شرعیه مگر آن ظنی که دلیل خاص داشته باشیم بر عدم حجیتش مثل قیاس، پس نتیجه‌ی دلیل انسداد حجیت مطلق ظن است مگر ظنی که دلیل بر عدم حجیت آن باشد.

دقت کنید بحث دلیل انسداد در رسائل و کفایه هم مطرح است، ولی به علت اینکه ما اکنون هیچ قائلی به این قول نداریم، یعنی هیچ قائلی نداریم که معتقد باشد به انسداد باب علم و علمی لذا نه مبحث دلیل انسداد رسائل خوانده میشود و نه مبحث انسداد کفایه، مرحوم شیخ در حدود شاید ۱۰۰ صفحه در این دلیل انسداد بحث کرده است، اینجا به طور خلاصه اشاره میکنند به دلیل و رد آن.

حالا دقت کنید علمای انسدادی چهار دلیل دارند بر انسداد باب علم و علمی که مهم‌ترین دلیلشان دلیل مشهور به دلیل انسداد است، این دلیل چهار مقدمه دارد:

مقدمه‌ی اول: آقایان ادعا میکنند انسداد باب علم و علمی را نسبت به احکام شرعیه، میگویند در این زمان ما نه با علم میتوان احکام شرعیه را به دست آورد و نه با دلیل علمی، دلیل علمی یعنی امارات ظنیه‌ی خاصه، یعنی ظن خاص. مرحوم مظفر اشاره نمیکنند به علت این مقدمه ما علت را میگوییم چون بحث انسداد کمتر خوانده میشود به آن اشاره میکنیم بعد میرویم به مقدمه‌ی دوم؛ اما انسداد باب علم ما هم با اینها مشترک هستیم یعنی ما هم قائل هستیم به اینکه باب علم نسبت به احکام شرعیه منسد است، اما چرا میگویند ما دلیل خاص ظنی هم نسبت به احکام شرعیه نداریم، علتش این است که مهم‌ترین دلیل ظنی و مهم‌ترین اماره‌ی ظنیه خبر واحد است، و انسدادیون در اینجا سه گروه هستند، عده‌ای میگویند خبر واحد حجت نیست، وقتی حجت نشد پس خبر واحد ظن خاص نیست، پس خبر واحد دلیل علمی نیست، خب اگر خبر واحد دلیل علمی نبود و اماره‌ی ظنیه‌ی خاصه نبود و در نتیجه حجت نبود که دیگر امارات ظنیه دیگر به مقدار وافی ما را به احکام شرعیه نمیرساند، پس باب علمی هم منسد است چون در حقیقت علمی به آن معنا نداریم، قول دوم عده‌ای از انسدادیون میگویند خبر واحد حجت است ولی خبر واحد صحیح اعلایی حجت است، و خبر واحد صحیح اعلایی بسیار کم داریم، پس بنابراین اینها میگویند دلیل علمی خلاصه میشود در خبر واحد، و آن خبر واحدی حجت است که صحیح اعلایی باشد، و خبر واحد صحیح اعلایی بسیار کم داریم پس بنابراین باب علمی منسد میشود، نظر سوم عده‌ای از اینها مثل بقیه‌ی اصولیین میگویند خبر واحد حجت است مطلقا، که صحیح اعلایی باشد چه صحیح متوسط باشد و چه صحیح ادنایی باشد حتی خبر واحد ثقه هم حجت است ولی میگویند بسیاری از اخبار در مقام تعارض با یکدیگر از حجیت میفتند در نتیجه ما خبر واحدی که به تعارض ساقط نشود بسیار کم داریم، به طوری که ما را به تمام احکام شرعیه نمیرساند پس بنابراین باز هم دلیل علمی نسبت به اغلب احکام شرعیه نداریم، بنابراین مقدمه‌ی اولی که ذکر میکنند میفرمایند باب علم و علمی در معظم احکام شرعیه منسد است، مرحوم مظفر در همین جا اشاره میکنند به رد دلیل انسداد همین مقدمه است و ما این مقدمه را قبول نداریم ما میگوییم دلیل علم و علمی به احکام شرعیه وافی است، ما ادعایمان این است که باب علم و علمی نسبت به احکام شرعیه منسد نیست، یعنی آنقدر ما خبر واحد داریم که این اخبار به اغلب قریب به اتفاق احکام شرعیه ما را راهنمایی میکند، پس باب علمی نسبت به احکام شرعی منسد نیست.

۱۱

مقدمات دلیل انسداد (مقدمه‌ی دوم)

مقدمه‌ی دوم اهمال در احکام شرعیه درست نیست، ما میتوانیم نسبت به احکام شرعیه بی‌تفاوت باشیم هم باید وظایف خودمان که احکام شرعیه است یاد بگیریم هم باید به آن عمل بکنیم، اهمال در احکام یعنی عدم تعلم احکام شرعیه جایز نیست، و ترک احکام شرعیه هم جایز نیست، یعنی بعد اینکه یاد گرفتیم بگوییم ما به این احکام شرعیه عمل نمیکنیم، اینم درست نیست پس باید وظایفمان را یاد بگیریم و به این وظایف عمل بکنیم.

میفرمایند بله به دو صورت میشود ما خودمان را بی‌تفاوت بگیریم نسبت به احکام شرعیه که هر دو صورت عند العقلا باطل است، صورت اول این است که ما خودمان را مثل بهائم و حیوانات فرض کنیم بگوییم بهائم تکلیف ندارد ما هم نداریم، اما عقل این را قبول نمیکند و میگوید که ما قطعا نسبت به مولا وظایفی داریم؛ صورت دوم: این است که همیشه‌ی عمرمان اصالت البرائت جاری کنیم، خب جبهه مثلا لازمه برویم بگوییم تا قبل از جنگ که وظیفه‌ای نداشتیم خب الان شک میکنیم پس اصالت برائت جاری میکنیم، شک داریم تکلیف به عهده‌ی ما هست یا نه اصالت البرائت جاری کنیم، به این صورت هم میشود انسان نسبت به احکام شرعیه بی‌تفاوت باشد، ولی این صورت هم بر خلاف عقل است چون عقل میگوید قطعا وظایفی در مقابل مولا داریم، و تمام عمرش انسان اصالت عدم تکلیف نمیتواند جاری کند، پس بنابراین مقدمه‌ی دوم این شد که ما احکام شرعیه را نمیتوانیم اهمال یا قطع کنیم و ما نسبت به احکام شرعیه وظایف خاصی داریم.

۱۲

تطبیق (مقدمه دهم: مقدمات دلیل انسداد)

١٠. مقدّمات دليل الانسداد

إنّ الدليل المعروف بـ «دليل الانسداد» يتألّف من مقدّمات أربع (درست میشود از مقدمات چهارگانه)، إذا تمّت (اگر این مقدمات تمام باشد) يترتّب عليها (مترتب میشود بر این مقدمات) حكم العقل بلزوم العمل بما قام عليه الظنّ في الأحكام (حکم عقل به لزوم عمل به آن دلیلی که قائم شده است بر آن دلیل ظن در بین احکام هر ظنی که باشد، نتیجه‌ی دلیل انسداد این است که هر ظنی به حکم شرعی از هر جایی که پیدا بشود حجت است)، أيّ ظنّ كان، عدا الظنّ الثابت فيه (مگر ظنی که در این شرع ظن مقدس ثابت شده است) ـ على نحو القطع ـ عدم جواز العمل به كالقياس مثلا. (مگر ظنی که دلیل داشته باشیم که حجت نیست، مثل قیاس؛ در حقیقت این دلیل انسداد درست یک دلیلی است در مقابل آن دلیلی که ما در اول کتاب ذکر کردیم، که گفته بودیم اصل این است که عمل به ظن درست نیست، اما دلیل انسداد میگوید اصل این است که عمل به ظن درست است مگر آن ظنی که عدم حجیتش ثابت شده باشد)

ونحن نذكر بالاختصار هذه المقدّمات: (ما به اختصار مقدمات را ذکر میکنیم)

١. المقدّمة الأولى: دعوى انسداد باب العلم والعلميّ في معظم أبواب الفقه في عصورنا المتأخّرة عن عصر أئمّتنا عليهم‌السلام. (که اینجا ما وجه را ذکر کردیم چرا؟ آقایان میگویند باب علمی نسبت به احکام شرعیه منسد است، چون علمی را در حقیقت همان خبر واحد میبینند، و خبر واحد هم بعضی‌ها میگویند حجت نیست، آنهایی که میگویند حجت است میگویند صحیح اعلایی اش حجت است، و آنهایی که میگویند حجت است میگویند در مقام تعارض همه‌ی اینها ساقط میشود) وقد علمت أنّ أساس المقدّمات كلّها هي هذه المقدّمة (اساس مقدمات این مقدمه است، اگر همین مقدمه ثابت شد که باب علم و علمی منسد است بقیه‌ی مقدمات درست است)، وهي دعوى قد ثبت عندنا عدم صحّتها (این ادعایی است که در نزد ما بطلانش ثابت شده است)؛ لثبوت انفتاح باب الظنّ الخاصّ (بخاطر اینکه ثابت شده است باز بودن باب ظن خاص، ما آنقدر خبر واحد که ظن خاص است داریم که این اخبار واحد دلالت میکند بر احکام شرعیه، دیگر اینکه بگوییم باب علمی منسد است نه باب علمی مفتوح است)، بل العلم في معظم أبواب الفقه (بلکه باب علم مفتوح است در معظم ابواب فقه، با این ادعای ایشان که باب علم در معظم ابواب فقه باز است انسان نمیتواند موافقت کند، تقریبا همه‌ی علما میگویند باب علم منسد است و باب علمی باز است، مگر اینکه توجیه کنیم بگوییم منظور ایشان که میگویند علم داریم به ابواب فقه منظور به کلیات ابواب فقه است، مثلا در کتاب الصلاة که ده هزار تا حدودا حکم دارد ما به تیترش علم داریم که «الصلاة واجبه» و هکذا)، فانهار هذا الدليل من أساسه. (این دلیل با این حرفی که ما میزنیم از اساسش باطل و منهدم است، شما میگویید مقدمه‌ی اولتان این است که باب علم و علمی مسدود است ما میگوییم خیر هم باب علم باز است هم باب علمی)

٢. المقدّمة الثانية: أنّه لا يجوز إهمال امتثال الأحكام الواقعيّة المعلومة إجمالا (ما یقین داریم که اجمالا وظیفه‌ای داریم و اهمال این وظایف به حکم عقل جایز نیست، اهمال همیشه در مقام تعلم بکار میرود، اگر کسی نخواهد یک چیزی را یاد بگیرد میگویند «اهمل»)، ولا يجوز طرحها في مقام العمل. (طرح اینها هم در مقام عمل جایز نیست) وإهمالها وطرحها يقع بفرضين (بله با دو فرض انسان میتواند احکام واقعیه را طرح کند): إمّا بأن نعتبر أنفسنا كالبهائم والأطفال لا تكليف علينا (که دیگر تکلیف نداریم، خب اینجا اهمال تکالیف درست میشود)؛ وإمّا بأن نرجع إلى أصالة البراءة (یا به اینکه ما رجوع کنیم به اصالت البرائت)، وأصالة عدم التكليف في كلّ موضع لا يعلم وجوبه وحرمته. (در هر موضعی که ما نمیدانیم واجب است و یا حرام است مثلا اینجا به اصالت البرائت تمسک بکنیم و بگوییم اصل برائت است واجب نیست) وكلا الفرضين ضروريّ البطلان.

ولأجل هذا السؤال المحرّج سلك الأصوليّون عدّة طرق للجواب عنه ، وتصحيح جعل حجّيّة الأمارات. وسيأتي بيان هذه الطرق والصحيح منها في المبحث (١٢) (١).

وغرضنا من ذكر هذا التنبيه هو أنّ هذا التصحيح شاهد على ما أردنا الإشارة إليه هنا ، من أنّ موطن حجّيّة الأمارات وموردها ما هو أعمّ من فرض التمكّن من تحصيل العلم وانفتاح بابه ومن فرض انسداد بابه.

ومن هنا نعرف وجه المناقشة في استدلال بعضهم على حجّيّة خبر الواحد ، بالخصوص بدليل انسداد باب العلم ، كما صنع صاحب المعالم (٢) ، فإنّه لمّا كان المقصود إثبات حجّيّة خبر الواحد في نفسه ـ حتى مع فرض انفتاح باب العلم ـ لا يبقى معنى للاستدلال على حجّيّته بدليل الانسداد.

على أنّ دليل الانسداد إنّما يثبت به حجّيّة مطلق الظنّ من حيث هو ظنّ ـ كما سيأتي بيانه (٣) ـ ، فلا يثبت به حجّيّة ظنّ خاصّ بما هو ظنّ خاصّ.

نعم ، استدلّ بعضهم (٤) على حجّيّة خبر الواحد بدليل الانسداد الصغير ، ولا يبعد صحّة ذلك ، ويعنون به انسداد باب العلم في خصوص الأخبار التي بأيدينا التي نعلم على الإجمال بأنّ بعضها موصل إلى الواقع ومحصّل له ، ولا يتميّز الموصل إلى الواقع من غيره ، مع انحصار السنّة في هذه الأخبار التي بأيدينا ؛ وحينئذ نلتجئ إلى الاكتفاء بما يفيد الظنّ والاطمئنان من هذه الأخبار ، وهذا ما نعنيه بخبر الواحد.

والفرق بين دليل الانسداد الكبير والصغير (٥) أنّ الكبير هو انسداد باب العلم في جميع

__________________

(١) يأتي في الصفحة : ٣٩٧.

(٢) معالم الدين : ٢١١.

(٣) يأتي في المبحث الآتي.

(٤) ولعلّه هو الشيخ الأعظم الأنصاريّ في البحث عن حجّيّة كلام اللغوي في فرائد الأصول ١ : ٧٦. ولكن أجاب عنه في البحث عن حجّيّة خبر الواحد في فرائد الأصول ١ : ١٧٢ ـ ١٧٣.

(٥) وقد يقرّر الفرق بينهما بوجوه أخر :

منها : ما اختاره المحقّق النائينيّ ، وحاصله أنّ استفادة الحكم الشرعيّ من الخبر تتوقّف على أمور : ـ

الأحكام من جهة السنّة وغيرها ، والصغير هو انسداد باب العلم [من جهة] السنّة مع انفتاح باب العلم في الطرق الأخرى ، والمفروض أنّه ليس لدينا إلاّ هذه الأخبار التي لا يفيد أكثرها العلم ، وبعضها حجّة قطعا وموصل إلى الواقع.

تمرينات (٤٨)

التمرين الأوّل :

١. ما هو موطن حجيّة الأمارات؟

٢. بيّن وجه المناقشة في استدلال صاحب المعالم على حجيّة خبر الواحد بدليل الانسداد.

٣. بيّن استدلال الشيخ الأنصاري على حجيّة خبر الواحد بدليل الانسداد الصغير.

٤. ما الفرق بين دليل الانسداد الكبير والصغير؟

التمرين الثاني :

١. ما هو رأي المحقّق النائينيّ في الفرق بين الانسداد الكبير والصغير؟ وما هو رأي المحقّق العراقي في ذلك؟

__________________

ـ الأوّل : العلم بصدور الخبر. الثاني : العلم بجهة صدوره. الثالث : كون الخبر ظاهرا في المعنى المنطبق عليه. الرابع : حجيّة الظهور. والفرق بين الانسداد الكبير والانسداد الصغير هو أنّ مقدّمات الانسداد الكبير إنّما تجري في نفس الأحكام ليستنتج منها حجيّة مطلق الظنّ فيها ، وأمّا مقدّمات الانسداد الصغير فهي إنّما تجري في بعض ما يتوقّف عليه استنباط الحكم من الرواية من إحدى الجهات الأربع المتقدّمة ليستنتج منها حجيّة مطلق الظنّ في خصوص الجهة التي انسدّ باب العلم فيها.

ومنها : ما اختاره المحقّق العراقيّ ، فإنّه قال ـ تعليقا على كلام المحقّق النائينيّ ـ : «أقول : ميزان الكبر والصغر في باب الانسداد كبر دائرة العلم الإجماليّ وصغرها بنحو لا يلزم محذور في ترك العمل في هذه الدائرة لو لا العلم المخصوص بها من ناحية العلم الكبير ...».

راجع عن كلامهما فوائد الأصول ٣ : ١٩٧.

٩. الظنّ الخاصّ والظنّ المطلق

تكرّر منّا التعبير بالظنّ الخاصّ والظنّ المطلق ، وهو اصطلاح للأصوليّين المتأخّرين ، فينبغي بيان ما يعنون بهما ، فنقول :

١. يراد من الظنّ الخاصّ كلّ ظنّ قام دليل قطعيّ على حجّيّته واعتباره بخصوصه غير دليل الانسداد الكبير.

وعليه ، فيكون المراد منه الأمارة التي هي حجّة مطلقا ، حتى مع انفتاح باب العلم ، ويسمّى أيضا «الطريق العلميّ» ، نسبة إلى العلم باعتبار قيام العلم على حجّيّته ، كما تقدّم (١).

٢. يراد من الظنّ المطلق كلّ ظنّ قام دليل الانسداد الكبير على حجّيّته واعتباره ، فيكون المراد منه الأمارة التي هي حجّة في خصوص حالة انسداد باب العلم والعلميّ ، أي انسداد باب نفس العلم بالأحكام ، وباب الطرق العلميّة المؤدّية إليها.

ونحن في هذا المختصر لا نبحث إلاّ عن الظنون الخاصّة فقط ، أمّا الظنون المطلقة فلا نتعرّض لها ؛ لثبوت حجّيّة جملة من الأمارات المغنية عندنا عن فرض انسداد باب العلم والعلميّ ، فلا تصل النوبة إلى هذا الفرض حتى نبحث عن دليل الانسداد لإثبات حجّيّة مطلق الظنّ.

ولكن بعد أن انتهينا إلى هنا ينبغي ألاّ يخلو هذا المختصر من الإشارة إلى مقدّمات دليل الانسداد على نحو الاختصار ؛ تنويرا لذهن الطالب ، فنقول :

١٠. مقدّمات دليل الانسداد

إنّ الدليل المعروف بـ «دليل الانسداد» يتألّف من مقدّمات أربع ، إذا تمّت يترتّب عليها حكم العقل بلزوم العمل بما قام عليه الظنّ في الأحكام ، أيّ ظنّ كان ، عدا الظنّ الثابت فيه ـ على نحو القطع ـ عدم جواز العمل به كالقياس مثلا.

__________________

(١) تقدّم في المبحث السادس.

ونحن نذكر بالاختصار هذه المقدّمات :

١. المقدّمة الأولى : دعوى انسداد باب العلم والعلميّ في معظم أبواب الفقه في عصورنا المتأخّرة عن عصر أئمّتنا عليهم‌السلام. وقد علمت أنّ أساس المقدّمات كلّها هي هذه المقدّمة ، وهي دعوى قد ثبت عندنا عدم صحّتها ؛ لثبوت انفتاح باب الظنّ الخاصّ ، بل العلم في معظم أبواب الفقه ، فانهار (١) هذا الدليل من أساسه.

٢. المقدّمة الثانية : أنّه لا يجوز إهمال امتثال الأحكام الواقعيّة المعلومة إجمالا ، ولا يجوز طرحها في مقام العمل. وإهمالها وطرحها يقع بفرضين : إمّا بأن نعتبر أنفسنا كالبهائم والأطفال لا تكليف علينا ؛ وإمّا بأن نرجع إلى أصالة البراءة ، وأصالة عدم التكليف في كلّ موضع لا يعلم وجوبه وحرمته. وكلا الفرضين ضروريّ البطلان.

٣. المقدّمة الثالثة : أنّه بعد فرض وجوب التعرّض للأحكام المعلومة إجمالا فإنّ الأمر لتحصيل فراغ الذمّة منها يدور بين حالات أربع ، لا خامسة لها :

أ : تقليد من يرى انفتاح باب العلم.

ب : الأخذ بالاحتياط في كلّ مسألة.

ج : الرجوع إلى الأصل العمليّ الجاري في كلّ مسألة ، من نحو البراءة ، والاحتياط ، والتخيير والاستصحاب ، حسبما يقتضيه حال المسألة.

د : الرجوع إلى الظنّ في كلّ مسألة فيها ظنّ بالحكم ، وفيما عداها يرجع إلى الأصول العمليّة.

ولا يصحّ الأخذ بالحالات الثلاث الأولى ، فتتعيّن الرابعة.

أمّا الأولى : ـ وهي تقليد الغير في انفتاح باب العلم ـ فلا يجوز ؛ لأنّ المفروض أنّ المكلّف يعتقد بالانسداد ، فكيف يصحّ له الرجوع إلى من يعتقد بخطئه وأنّه على جهل؟!.

وأمّا الثانية : ـ وهي الأخذ بالاحتياط ـ فإنّه يلزم منه العسر والحرج الشديدان ، بل يلزم اختلال النظام لو كلّف جميع المكلّفين بذلك.

وأمّا الثالثة : ـ وهي الأخذ بالأصل الجاري ـ فلا يصحّ أيضا ؛ لوجود العلم الإجماليّ

__________________

(١) انفعال من (هـ. و. ر) أي : انهدم وسقط.