الأمرُ العاشر: مبحث صحیح و أعم
بحث در رابطه با صحیح و أعم میباشد. مرحوم آخوند در این بحث، چند مطلب را به عنوان مقدّمه ذكر میفرمایند:
مقدّمهٔ اول در رابطه با تحریر محلّ نزاع است به این كه آیا این بحث متوقف است بر بحثِ حقیقت شرعیه یا متوقف نیست.
مقدّمهٔ دوم در معانی جملاتی است كه در محلّ نزاع واقع شده، كه صحیح یعنی چه، و أعم یعنی چه.
مقدّمهٔ سوم تصویر جامع برای هر كدام از قول به صحیح و قول به اعم.
مقدّمهٔ چهارم این كه وضع الفاظ عبادات، وضع عام و موضوع له عام میباشد.
مقدّمهٔ پنجم در بیان ثمرهٔ این بحث میباشد؛ و سپس ادلّهٔ قائلین به صحیح و ادلهٔ قائلین به اعمّ را مورد بررسی قرار میدهد.
اما مقدّمهٔ اول در امر دهم این است كه آیا نزاع در اینجا بر نزاع قبل متوقف است یا نه؟ یعنی در بحث قبل، نزاع در این بود كه آیا حقیقت شرعیه داریم یا نداریم، و كسی میتواند در امر دهم بحث كند كه در امر نهم، قائل به حقیقت شرعیه شده باشد، یعنی اگر كسی در امر نهم به حقیقت شرعیه قائل شده باشد، میتواند در امر دهم بحث كند كه حالا این لفظ كه وضع شده، آیا برای خصوصِ صحیح وضع شده یا برای أعم از صحیح و فاسد وضع شده است؟
یا این كه بگوییم این نزاع ربطی به نزاع در امر نهم ندارد، یعنی كسی ممكن است بگوید كه من قائل به حقیقت شرعیه نیستم ولی در عین حال، در رابطه با صحیح و أعم هم بحث میكنم.
مرحوم آخوند میفرمایند: این نزاع در صحیح و أعم بنا بر مسلكِ حقیقتِ شرعیه واضح است و بنا بر مسكِ باقلانى هم واضح است. اما اگر كسی نه قائل به حقیقت شرعیه شد و نه قائل به مسلكِ باقلانى، آیا باز هم بحث از صحیح و أعمّ برای این شخص جا دارد؟
مرحوم آخوند میفرماید: انسان اگر بخواهد بگوید كه این بحث مبتنی بر حقیقت شرعیه نیست و اگرچه هم منكرِ حقیقت شرعیه شویم، باز هم این بحث جا دارد، بهترین تقریبِ ممكن این است كه در باب صلاة ملتزم شویم كه شارع، لفظِ صلاة را برای معانی جدید وضع نكرده، امّا این دو معنای مجازی كه برای لفظِ صلاة وجود دارد، یعنی یكی معنای صحیح و یكی معنای أعم، در اینجا شارع رویهای دارد كه روشن شدنِ آن به دو مقدمه نیازمند میباشد:
مقدّمهٔ اول: استعمالاتِ مجازی بر دو قسم اند، یك قسم، سبكِ مجاز از مجاز است و یك قسم دیگر هم این گونه نیست. امّا سبكِ مجاز از مجاز این گونه است كه گویا در معانی مجازی، یك معنای مجازی مادر داریم، یعنی شارع هرگاه بخواهد لفظی را در معنای مجازی استعمال كند، ابتدا این معنای مجازی را با معنای حقیقی اش در نظر میگیرد، مثلاً معنای حقیقی لفظِ صلاة دعا بوده، شارع دیده كه این دعا با صلاةِ صحیح مناسبت دارد و لذا لفظ صلاة را در صلاةِ صحیح استعمال نموده به خاطرِ مناسبتش با معنای حقیقی و معنای موضوعٌ له، آن وقت بقیهٔ مجازات را دیگر با آن معنای حقیقی نسنجیده، بلكه با این معنای مجازی اول سنجیده است.
مثلاً صلاة فاسد، با صلاةِ صحیح مناسبت دارد، میگوید این لفظ صلاة را در صلاة فاسد هم مجازاً استعمال میكنیم، این را سبكِ مجاز از مجاز میگویند، یعنی مجازات، طولی هستند و یك مجاز ارتباط دارد با معنای حقیقی و بقیهٔ مجازات هم با معنای مجازی اول ارتباط دارند؛ اما گاهی اوقات همهٔ معانی مجازیه مستقیماً با معنای حقیقی ارتباط دارند كه این را سبكِ مجاز از حقیقت مینامند.
مقدّمهٔ دوم: شارع بناء دارد كه تنها در یك مجاز كه همان مجازِ اصلی و مجازِ مادر باشد، برای استعمال، یك قرینه بیاورد كه معنای حقیقی مراد نیست ولی برای آن مجازهای دیگر و فرعی كه با معنای مجازی اول در ارتباطند، برای آنها دو تا قرینه میآورد، یك قرینه بر این كه معنای حقیقی مراد نیست و یك قرینه هم بر این كه این معنای دوّمی مراد است.
اگر این دو مقدّمه ثابت شود، نزاعِ در صحیح و أعمّ متوقّف بر حقیقت شرعیه نخواهد بود، زیرا اگر كسی بگوید من قائل به حقیقت شرعیه نیستم و قائل به مسلكِ باقلانی هم نیستم، به او میگوییم شما كه قائل به حقیقت شرعیه نیستید پس برای چه در صحیح و أعمّ بحث میكنید؟! میگوید: میخواهم ببینم آن معنای مجازی اوّل كه شارع ارتباطِ علاقه و مناسبت را بین او و معنای حقیقی ملاحظه میكند، آیا آن معنا، معنای صحیح است یا معنای أعمّ است، به او میگوییم این مطلب چه فایدهای برای شما دارد؟ (مقدّمهٔ دوم) میگوید فایدهاش این است كه اگر جایی قرینهای آورد كه معنای حقیقی مراد نیست و لكن نمیدانیم آیا صحیح مراد است یا أعمّ، اگر فقط قرینهٔ صارفه داشت كه معنای حقیقی مراد نیست و قرینهٔ معینه نداشت كه كدام معنا مراد است، آیا ما این لفظ را حمل كنیم بر معنای صحیح كه صحیح فقط قرینهٔ صارفه میخواهد یا حمل كنیم بر معنای أعمّ كه أعمّ فقط قرینهٔ صارفه میخواهد؟
اگر این دو مقدّمه ثابت شود، روشن میشود كه نزاع در صحیح و أعمّ ربطی به حقیقت شرعیه ندارد، اما اگر این دو مقدمه ثابت نشود، نزاع در صحیح و أعمّ مبتنی بر نزاع در حقیقت شرعیه خواهد شد؛ مرحوم آخوند میفرماید (وأنّیٰ لنا بإثباتِ ذلک؟!) ما از كجا بتوانیم ثابت كنیم كه شارع در استعمالاتش این راه را پیموده است و اوّلاً سبكِ مجاز از مجاز را به كار برده و دوم این كه در استعمالاتِ الفاظ عبادات در شریعت بناء دارند به این كه مثلاً خداوندِ سبحان، یا پیامبر، تصمیم گرفتهاند كه هرگاه برای لفظِ صلاة فقط یك قرینه آوردند، پس معنای حقیقی اش مراد نیست، آن وقت آن را در صحیح استعمال كردهاند، و اگر بخواهند در فاسد استعمال كنند باید دو تا قرینه بیاورنند.
مرحوم آخوند میفرماید: این بناء را چه كسی میتواند ثابت كند؟ چه كسی میتواند ثابت كند كه رسمِ شریعت و برنامهٔ شریعت بر این است كه در معنای صحیح و أعمّ، در اینجا طولیت دیده و یك معنا را فقط بدون قرینه و با قرینهٔ صارفه و یك معنا را با قرینهٔ معینه آورده (وأنّیٰ لهم بإثبات ذلک).
پس دلیل بر این كه این نزاع متوقف بر نزاعِ قبلی است در این میباشد كه مرحوم آخوند میفرماید: جریانِ این نزاع بدون حقیقت شرعیه، مبتنی و متوقف بر دو امر است كه آن دو امر، قابلِ اثبات نیست.