صورت سوم (حجیت قول لغوی)
صورت سوم این است که عدم احراز ظهور، منشأش جهل به معنای لغوی یا معنای موضوع له عرفی باشد. مرحوم آخوند میفرمایند اینجا هم مسئله روشن است که کلام دیگر ظهوری ندارد. از اینجا شروع میکنند به اینکه به مناسبت همینکه آیا وقتی ما جهل داشتیم به یک معنای موضوع له از نظر لغت، آیا قول لغوی حجیت دارد یا حجیت ندارد؟
پنج دلیل برای حجیت قول لغوی اقامه شده است، تمام این پنج دلیل را مرحوم آخوند بیان میکنند و رد میکنند. که از این پنج دلیل، چهار دلیلش اثبات حجیت قول لغوی را از باب ظن خاص میکند و یک دلیلش اثبات حجیت قول لغوی را از باب ظنّ مطلق میکند.
دلیل اول
اما دلیل اول، سیره عملی عملا است. ما ببینیم علما وقتی در معنای لغتی به مشکلی بر میخوردند، به کتب لغت مراجعه میکردند و وقتی با یکدیگر مباحثه و مناظره میکردند، اگر یک کسی میخواست ادعای خودش را اثبات بکند از قول لغوی استمداد میجست، طرف دیگر او را مغلوب نمیکرد نمیگفت قول لغوی به درد ما نمیخورد. پس این یک دلیل، سیره علماء است.
دلیل دوم
دلیل دوم، سیره عقلاست. الان عقلا در جمیع امور، در جمیع علوم به اهل لغت مراجعه میکنند و قول لغوی را معتبر میدانند.
دلیل سوم
دلیل سوم که فاضل سبزواری آمده بیان کرده است: اجماع قولی علماست. ایشان این اجماع را نقل میکنند.
اشکال به سه دلیل
مرحوم آخوند میفرماید اما دلیل اول و دوم سیره علما و سیره عقلا، میفرماید اولاً اشکالش این است که این برای ما فایدهای ندارد. سیره عقلا باید تا زمان معصوم استمرار داشته باشد و در زمان معصوم سیره محقق باشد «بمرعی و منظرٍ من المعصوم علیه السلام» باشد، اگر معصوم ردعی و منعی نکرده باشد، حجیت دارد و الاّ اگر منع کند، حجیت ندارد و برای ما اتصال این سیره به زمان معصوم روشن نیست.
جواب دوم این است که حالا برفرضی که این جواب اول را از آن صرف نظر کنیم، میگوییم سیره یک دلیل لُبی است. در ادله لبّیه باید به قدر متیقّن اکتفا کرد؛ قدر متیقن این است که قول یک لغوی برای ما معتبر نیست. اگر شرائط بینه باشد یعنی هم تعدّد در کار باشد و هم عدالت در کار باشد، این حرف ما قول لغوی را حجت میدانیم، به این معنا که دو لغوی باید باشد و هر دو هم باید عادل باشند، این قدر متیقّن است.
دلیل لبی همیشه قدر متیقن دارد. یک وقتی هست که ما میگوییم این سیره وقتی میخواهد حجت باشد مطلقا حجت است یعنی قول لغوی حجّت است، چه یک نفر باشد چه دو نفر، چه عادل باشند چه غیر عادل. این اطلاقش است، اما قدر متیقّنش آنجائی است که شرایط بینه باشد. یعنی آنجائی که دیگر دو نفر باشند، هر دو هم عادل باشند، این دیگر برای ما طبق ادله حجیت بینه این برای ما یقیناً حجت است. آنوقت میگوییم سیره، دلیل لبی است قاعده این است که در دلیل لبی و ادله لبیه باید به قدر متیقن اکتفا کرد.
اما جواب از دلیل سوم، دلیل سوم چه بود؟ اجماع قولی. میفرماید اجماع محصّل که برای ما حاصل نشد، اجماع منقول هم میفرماید برای ما حجیت ندارد. میآیند سراغ دلیل چهارم.
دلیل چهارم
دلیل چهارم این است که عقلا در هر امری به اهل خبره آن صنعت رجوع میکنند و به اهل خبره آن فن و ما هم که رجوع به قول لغوی میکنیم، از باب رجوع به اهل خبره است؛ به عبارت دیگر چون کلام اهل خبره برای ما وثوق و اطمینان میآورد، حجت است. رجوع به اهل خبره هم از باب این است که برای ما وثوق و اطمینان میآورد. رجوع به لغوی هم از این باب است.
اشکال به دلیل چهارم
مرحوم آخوند در اینجا دو اشکال مهم میکند:
اشکال اول میفرمایند: رجوع به اهل خبره دائر مدار وثوق و اطمینان است. اگر برای ما وثوق و اطمینان حاصل شد، حجّت است و این غیر از مدّعای شماست. مدّعای شما این است که بگویید ظن حاصل از قول لغوی حجیت دارد.
جواب دوم میفرمایند: ما اصلاً قبول نداریم که لغوی اهل خبره باشد. لغوی بررسی میکند و موارد استعمال را پیدا میکند، میرود در این روستا میبیند این کلمه را در این معنا استعمال میکنند، یادداشت میکند؛ میرود در یک روستای دیگر میبیند این کلمه را در یک معنای دیگر استعمال کردند، آن را هم یادداشت میکند. لغوی کار او بررسی و ثبت موارد استعمال است اما اگر از لغوی بپرسیم کدام معنا حقیقی است؟ کدام معنا غیر حقیقی؟ نمیتواند برای ما بیان کند، پس لغوی نسبت به معنای حقیقی و غیر حقیقی، خبرویتی ندارد.
اشکال: همین که در کتب لغت یک معنایی را اول نقل میکند یک معنایی را دوم، همین که اول نقل میکند، اوّلیت علامت حقیقت باشد، یعنی علامت این باشد که این معنا، معنای حقیقی است.
جواب: مرحوم آخوند میفرماید: در باب مشترک لفظی چکار میکنید؟ در باب مشترک لفظی بیست معنا بیان میکند، نمیتوانید آنجا بگویید اوّلی معنای حقیقی است و بقیهاش معنای حقیقی نیست. لذا این اشکال را هم نقص میکنند به مشترک لفظی، تا اینجا چهار دلیل را مرحوم آخوند بیان کردند و جواب دادند.