دلیل ششم برای اخباریین
یک دلیل ششمی هم برای اخباریها وجود دارد که این دلیل در کلمات اخباریها موجود نیست. این دلیل را استاد شیخ انصاری، مرحوم شریف العلماء به نفع اخباریها اقامه کردهاند و سرّ اینکه مرحوم آخوند این دلیل را از آن ادلهی خمسه در اینجا جداگانه بیان میکند همین مطلب است. چون اخباریها خودشان به این دلیل استدلال نکردهاند.
آن دلیل این است که اگر کسی بگوید ما ادعا میکنیم که نسبت به قرآن کریم علم اجمالی داریم به تحریف قرآن. مراد از تحریف هم نه تحریف به زیاده، که نسبت به تحریف به زیاده، اجماع بر عدم آن داریم، هم فقهای امامیه و هم عامّه اجماع دارند بر اینکه تحریف به زیاده محقق نشده است، یعنی اینکه یک آیه یا کلمهای به قرآن اضافه شود، اجماع است که چنین چیزی واقع نشده است.
اما آنچه هست این است که ادعا کنیم تحریف به نقیصه، یعنی نقصانی در بعضی از کلمات قرآن بوجود آمده یا تحریف به تصحیف، که بعضی از کلمات جابجا شده و تغییر پیدا کرده است. اگر کسی بگوید ما علم اجمالی داریم به وقوع چنین تحریفی در قرآن کریم، مرحوم آخوند میفرمایند این تحریف هم بعضی از روایات دلالت بر آن دارد و هم «یساعده الاعتبار»؛ اعتبار هم مساعدت با چنین تحریفی دارد.
اما اینکه در بعضی از کتب روایی ما مثل کافی و اینها آمده و روایات متعددهای داریم بر وقوع تحریف در قرآن، منتها به نقیصه، مثلا یک روایتی وارد شده که بین صدر و ذیل سوره مبارکه نساء «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تُقْسِطُوا فِی الْیتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» به حسب یک روایتی دو ثلث قرآن حذف و تحریف شده است. مرحوم آخوند میفرمایند بعضی از روایات داریم که اینها مؤید تحریف به نقیصه در قرآن است.
یا روایتی داریم که در آیه «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیكَ» در اصل بوده «بلغ ما أنزل إلیک فی علی»، و این «فی علی» در آن تحریف و أسقاط شده است. این مراد از روایاتی که مرحوم آخوند بیان میکنند.
بعد میفرمایند «ویساعده الاعتبار»، اعتبار هم با این تحریف به نقیصه مساعدت دارد.
مراد از «اعتبار» در کلمات محشین دو جور معنا شده است؛ یک معنای اعتبار اینکه گاهی میبینیم صدر و ذیل بعضی از آیات قرآن با یکدیگر تناسب ندارندٰ مثل همین آیهی شریفه «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تُقْسِطُوا فِی الْیتامى» اگر شما میترسید که در مورد یتامی عدالت را رعایت نکنید «فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» با زنها ازدواج کنید، مثنی، دو تا بگیرید، ثلاث، سه تا بگیرید و یا چهار تا. چه ارتباطی بین صدر و ذیل این آیه شریفه دارد؟! این معنای اعتبار که بگوییم صدر و ذیل بعضی از آیات قرآن را وقتی ملاحظه میکنیم میبینیم چه هیچ تناسبی بین آنها وجود ندارد.
لذا اعتبار عقلی با وقوع تحریف به نقیصه در قرآن کریم مساعدت میکند.
یک معنای دومی هم برای «اعتبار» شده است و آن اینکه مرحوم محقق رشتی در حاشیه کفایه بیان کرده و آن جریان جمعآوری قرآنها در زمان عثمان بود. که عثمان دستور داد همه قرآنها را جمع کردند و از میان آنها یک قرآن را نوشتند و بقیه آنها را دستور داد سوزاندند. این دلیل بر این بوده که در آن زمان تغییرات و اختلافات زیادی بین مصاحف به وجود آمده بود که عثمان میخواست این تغییرات نباشد.
خود این شاهد بر این است که در قرآن، تحریف به نقیصه وجود دارد.
مرحوم آخوند میفرمایند اگر کسی ادعا کند وقوع تحریف در قرآن را، آن هم یا به اسقاط یا به تصحیف، هم روایات مؤید آن است و هم اعتبار عقلی و عقلایی. قرآنی که در زمان عثمان این همه تغییر در آن بوجود آمد، هیچ بعدی ندارد که بگوییم در آن تحریف به نقیصه واقع شده است.
نقد استاد بر كلام مرحوم آخوند در تحریف قرآن
البته اینجا ما قبل از اینکه این دلیل و بحث را تعرض کنیم یک اشارهی اجمالی به بطلان این دو مطلب داشته باشیم و آن این است که؛
اولا روایاتی که از آن استفاده میشود تحریف به نقیصه، راوی غالب یا تمام این روایات کسی است به نام علی بن محمد سیاری که علمای رجال از او تعبیر میکنند به کذّاب. کار او جعل حدیث بوده است و نکته مهم این است که این سیاری در تمام فقه شاید سه یا چهار حدیث در ابواب مختلف فقهی بیشتر ندارد، اما به روایات تحریف که میرسد حدود دویست روایت برای تحریف بیان میکند، و این کاشف از جعلیاتی بوده که نسبت به این روایات داشته و میخواسته یک ضربهی مهمی بر اسلام و معجزهی پیامبر وارد کند.
لذا راوی این روایات انسان کذابی است و قابل اعتماد نیست و بزرگان ما مثل شیخ طوسی، صاحب مجمع البیان، سید مرتضی، اینها همه از این روایات اعراض کرده و این روایات را نمیپذیرند و اعتباری برای آن قائل نیستند، و اینکه آخوند میفرماید اعتبار مساعد با تحریف است حرف درستی نیست.
همین آیاتی که میفرمایند و مرحوم مشکینی هم در حاشیه دارد که بین صدر و ذیل آیه تناسبی وجود ندارد، همین آیه شریفه «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تُقْسِطُوا فِی الْیتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» مفسّرین برای ارتباط بین صدر و ذیل آیه، پنج یا شش نظریه ارائه کردهاند. از جمله نظریاتی که بیان کردهاند و صدر و ذیل آیه با آن خوب روشن میشود این است که وقتی بعضی از افراد از دنیا میرفتند و از آنها زوجه و یتامی باقی میماند، بعضی با مادر این یتیمان ازدواج میکردند، برای اینکه ارثی که بدست آورده شده را تصاحب کنند. آیه شریفه نازل شد که اگر شما احتمال میدهید با مادر این یتیمان ازدواج کنید موجب شود که عدالت را در اموال یتیمان رعایت نکنید، «فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» بروید زنهای دیگر را بگیرید.
ملاحظه میکنید که یک سنخیت خوبی بین صدر و ذیل آیه وجود دارد.
مرحوم سید مرتضی فرمودهاند قرآنی که این همه مسلمین به آن اهمیت میداده و آن را حفظ میکردند و از ائمه (ع) و پیامبر (ص) باقی مانده که مستحب است قرائت قرآن، چنین قرآنی داعی و انگیزه برای حفظ این قرآن فراوان بوده، لذا ایشان میفرمایند چطور اشعار عرب و داستانهایی که در گذشته وجود داشته با وجود اینکه داعی و انگیزهی کمتری برای حفظ آن بوده همه را حفظ کردهاند، اما قرآن که این همه دواعی بر آن بوده را نشود که حفظ کنند.
لذا این بزرگان فرمودهاند «لا یساعده الاعتبار»؛ اعتبار عقلی مساعد با تحریف نیست و ما تحریف قرآن ولو تحریف به نقیصه را نمیپذیریم.
و جلّ علمای امامیه تحریف را نه به زیاده و نه به نقیصه نمیپذیرند و اصلا آنطور که در تاریخ علوم قرآن بیان میشود اساس قول به تحریف، از علمای عامه شروع شده، آنها اساس قول به تحریف را پایهریزی کردند، منتها پس از مدت زمانی، طوری شده که الان قول به تحریف را به علمای امامیه اسناد میدهند. و إلا از نظر تاریخی اساس قوله به تحریف، مربوط به علمای اهل سنت است. علی کل حال این تذکری که راجع به این متن به این مقدار لازم بود که عرض کنیم.
ادامه دلیل ششم اخباریین
مرحوم آخوند میفرمایند یکی از ادلهای که برای عدم حجیت ظواهر قرآن آورده شده علم اجمالی به وقوع تحریف در قرآن است. شما ادعا میکنید علم اجمالی داریم که قرآن تحریف شده، به هر آیهای که تمسک کنیم، مثلا «احل الله البیع» احتمال میدهیم که یک قرینه و قیدی در آنجا بوده و آن قید اسقاط شده باشد. پس ما حق تمسک کردن به ظواهر قرآن را روی این علم اجمالی نداریم.
مرحوم آخوند در اینجا بعد از اینکه این دلیل را نقل میکنند دو نقد مهم بر این دلیل بیان میکنند.
نقد اول مرحوم آخوند بر دلیل ششم
نقد اول: میفرمایند بین علم اجمالی به وقوع تحریف و منع از حجیت ظواهر قرآن ملازمهای وجود ندارد. چون علم اجمالی به تحریف، مستلزم علم به وقوع خلل در ظواهر قرآن نیست. یک آیهای که احتمال میدهیم تحریف شده باشد، ممکن است این آیه یک آیه مستقل بعد از آن حفظ شده باشد که ربطی به این آیه نداشته باشد. همچنین ممکن است یک آیه یا کلمهای که در خود این آیه بوده اسقاط شده باشد. ما دو احتمال میدهیم. اینکه حتما علم پیدا کنیم که در این ظاهر، خللی بوجود آمده، ما چنین علمی پیدا نمیکنیم.
پس این جواب اول که شما علم اجمالی به تحریف دارید، تحریف دو جور میتواند باشد، ممکن است یک آیهی مستقلی بین الآیتین حذف شده باشد، ممکن است یک کلمهای در آیه حذف شده باشد. لذا نمیتوانیم بگوییم در این آیه در ظاهرش حتما خللی بوجود آمده. بین علم اجمالی به تحریف و علم به اختلال در ظواهر آیات ملازمهای وجود ندارد.
سوال:
پاسخ استاد محترم: برای اینکه بخواهید به ظاهری عمل نکنید باید علم به اختلال ظاهر پیدا کنید. یعنی اگر جملهای ظهور در یک معنایی دارد. برای اینکه بخواهید به این ظاهر عمل نکنید میگوییم احتمال میدهیم که مولا خلاف ظاهر را اراده کرده باشد. در هر ظاهری این احتمال وجود دارد. برای اینکه به ظاهر عمل نکنید باید علم به وجود خلل در ظاهر پیدا کنید. بگویید یقین دارم یک خللی در ظاهر آیه وجود دارد. این یقین به وجود خلل جلوی حجیت ظاهر را میگیرد. والا صرف احتمال همه جا احتمال وجود دارد. علم اجمالی برای ما فقط این احتمال را در اینجا میآورد.
علم اجمالی مستلزم این است که بگوییم اجمالا این آیه تحریف شده. اما اجمالا این آیه تحریف شده اعم است از اینکه یک کلمهای باشد که جلوی ارادهی ظاهر را بگیرد و آن کلمه حذف شده باشد یا ممکن است یک آیهی دیگری بعد از این باشد که ربطی به آیه ندارد که آن حذف شده باشد.
نقد دوم: مرحوم آخوند میفرمایند سلمنا، اگر کسی بگوید علم اجمالی موجب علم به وجود خلل در ظواهر میشود و جلوی حجیت ظواهر را میگیرد، میفرمایند ما در قرآن دو دسته آیات داریم؛ یکسری آیات الاحکام داریم و یکسری غیر آیات الاحکام. آنچه که محل ابتلاء فقیه است، آیات الاحکام است، اما غیر آیات الاحکام از محل ابتلاء خارج است، و در محل خودش ثابت شده كه علم اجمالی در صورتی منجز است که همهی اطراف علم اجمالی داخل در محل ابتلاء باشد.
اینجا میگوییم اگر تحریف در غیر آیات الاحکام باشد، غیر آیات الاحکام برای ما از محل ابتلاء خارج است. چرا؟ چون ما دنبال حجت هستیم. حجت یعنی آنچه مولا بتواند بر عبد احتجاج کند و عبد هم بتواند علیه مولا احتجاج کند، و چنین معنای حجتی، فقط در آیات الاحکام وجود دارد، در غیر آیات الاحکام اصلا جریان ندارد.
پس غیر آیات الاحکام از محل ابتلاء خارج است و اگر علم اجمالی بعضی از اطرافش از علم جمالی خارج شد این علم اجمالی دیگر اثری ندارد. بنابراین ظواهر آیات الاحکام برای ما حجیت دارد روی این اشکالی که بیان کردیم.
بعد مرحوم آخوند یک استدراک از کل مطلب میکنند. میفرمایند بعد از اینکه میگوییم تحریف را علم اجمالی داریم. و میگوییم بوسیلهی تحریف یک خللی در ظواهر آیات قرآن بوجود میآید این خلل دو صورت دارد. یکی اینکه این خلل محتمله بنحو قرینهی متصله باشد، یکی بنحو قرینهی منفصله، فرق آنها این است که قرینهی متصله جلوی انعقاد ظهور را میگیرد و نمیگذارد از اول ظهوری برای کلام در غیر مورد قرینه منعقد شود اما قرینهی منفصله ظهور دارد اما با این قرینه ظهورش از حجیت ساقط میشود.
مرحوم آخوند میفرمایند اگر آن اخلال و خللی که در اثر علم اجمالی احتمال آن را میدهیم بنحو قرینه متصله باشد این حرف درست است. چون نمیگذارد برای آیه شریفه ظهوری منعقد شود. یعنی اگر به آیهای رسیدیم که در آن آیه احتمال دادیم یک قرینهی متصلهای بوده که آن قرینه در اثر تحریف اسقاط شده، این از اول ظهوری برای آیه منعقد نمیشود. اما اگر بنحو قرینهی منفصله احتمال دادیم جلوی انعقاد ظهور را نمیگیرد.
این جواب از این دلیل تقریبا ششم که عرض کردیم این دلیل ششم را اخباریها بیان نکردهاند که علت آن را در تطبیق عرض میکنیم.