«ثالثها: أنّ الأصل فی ما لا یعلم اعتباره بالخصوص شرعاً، ولا یحرز التعبّد به واقعاً، عدَمُ حجّیته جزماً».
امر سوم تاسیس اصل
در این امر سومی که مرحوم آخوند بیان میکنند بعد از اینکه امکان ذاتی و وقوعی تعبد به امارات را اثبات کردند، در امر سوم بحث در این است، اگر ما نسبت به امارهای شک کنیم که شارع آن را حجت قرار داده یا نداده، آیا اصل و قاعدهای در بین داریم که به آن مراجعه کنیم یا خیر؟
بعبارة اخری امارات سه دسته هستند:
یک دسته یقینی الحجت هستند، ما دلیل قطعی بر حجیت آنها داریم.
دسته دوم اماراتی که یقین به عدم حجیت آنها داریم.
دسته سوم اماراتی که شک در حجیت شرعی آنها داریم. نمیدانیم آیا شارع این اماره را حجت قرار داده یا نه، ببینیم آیا در این موارد شک آیا اصلی داریم که به آن رجوع کنیم یا خیر؟
مرحوم آخوند میفرمایند: در موردی که شک در حجیت اماره داریم، اصل این است که یقین به عدم حجیت آن پیدا کنیم، اصل عدم حجیت جزمی و یقینی آن است.
مراد از این اصل در اینجا قاعده است، اصل بمعنای استصحاب نیست که بگوییم عدم حجیت را استصحاب کردیم، مراد از اصل قاعده است، این قاعدهای که مرحوم آخوند در اینجا مورد توجه قرار میدهند، قاعدهی عقلی است، بیان قاعدهی عقلی نیاز به این مقدماتی که عرض میکنیم دارد:
مقدمه اول:
همانطور که احکام تکلیفیه دارای مراتب هستند، مرتبه اقتضاء مرتبه انشاء و مرتبهی فعلیت و مرتبهی تنجز، احکام وضعیه هم دارای مراتبی است. همانطور که وجوب صلاة یک مرتبهی اقتضاء و انشاء و همچنین مرتبهی فعلیت و تنجز داشت، خود حجیت که یکی از احکام وضعیه است مرتبهی انشاء و فعلیت دارد.
مقدمه دوم:
ما در اصول برای حجیت آثاری را بیان میکنیم، چهار اثر بر حجیت مترتب میشود:
اثر اول: منجزیت است. اگر این اماره مطابق با واقع درآید منجز واقع است.
اثر دوم: معذریت است، معذریت در صورتی است که مخالفت با واقع درآید.
اثر سوم و چهارم: مسأله انقیاد و تجری است، یک امارهای که حجیت دارد یا قبلا که ما میگفتیم: «القطع حجتٌ»، این حجیت دارای این چهار اثر است. منجزیت، معذریت، انقیاد و تجری. این آثار برای مرحله فعلیت حجیت است نه برای مرحله انشاء.
اگر حجیتی را شارع انشاء کرده باشد اما به مرحله فعلیت نرسیده باشد، این آثار اربعه که بیان کردیم بر آن مترتب نمیشود. این آثار اربعه برای حجیتی است که به مرحله فعلیت رسیده، یعنی از مرحله انشاء گذشته است.
بعد از این دو مقدمه مرحوم آخوند میفرمایند: اگر در حجیت یک اماره شک کنیم، قاعده عقلی و اصل این است که بگوییم به عدم حجیت آن یقین داریم. در ظاهر این عبارت، شبهه تناقضی وجود دارد. که میگوییم در حجیت شک داریم، شما میگویید به عدم حجیت یقین پیدا کنیم. جمع آن به این است که شک داریم در حجیت انشائیه، یقین به عدم حجیت فعلیه پیدا میکنیم. اگر شک کنیم که آیا شارع برای امارهای حجیت را انشاء کرده یا نه؟ قاعده این است که یقین پیدا کنیم آن اماره حجیت فعلیه ندارد.
حالا این قاعده عقلی را از کجا آوردهایم:
مرحوم آخوند میفرمایند: در حجیت فعلیه وصول به مکلف شرط است، علم مکلف به آن حجت معتبر است. یعنی اگر یک حجتی به مکلف واصل نشده باشد. اگر حجتی را مکلف علم به آن پیدا نکرده باشد، ولو در مرحله انشاء هم باشد اما آن حجت به حجیت فعلیه نمیرسد.
زمانی اماره حجت فعلیه است که این اماره وصول به مکلف پیدا کرده و در اختیار مردم واقع شده باشد. اگر مردم علم به یک اماره نداشته باشند، آن اماره به حجیت فعلیه نمیرسد. به عبارت دقیقتر گاهی اوقات وجود واقعی یک شیء منشأ برای آثار است، گاهی اوقات وجود علمی و واصل یک شیء منشأ برای آثار است.
اینکه برای حجیت آثار اربعه را بیان کردیم، برای مرحله فعلیت است. مرحلهی فعلیت هم منوط به این است که وصول به مکلف پیدا کرده باشد و الا اگر به مکلف نرسیده باشد، این فعلیت ندارد و حجیتی که مرحله فعلیت نرسد، یقین داریم که بر ذمهی مکلف چیزی نیست، پس وقتی شک میکنیم حجیت انشائیه برای یک اماره موجود است یا نیست، قاعده عقلی آن که یقین به عدم حجیت فعلیه پیدا میکنیم.
لذا این اصلی که مرحوم آخوند بیان میکنند یک قاعده عقلیه است و مسأله آن هم خیلی روشن است و دلیل آن هم این است که این آثار اربعه حجیت مترتب بر حجیت انشائیه نیست، بلکه مترتب بر حجیت فعلیه است و حجیت فعلیه هم در جایی است که مکلف علم به آن پیدا کند، مرحوم آخوند میفرمایند: در مقام شک همین مقدار بیانی که برای شما ذکر کردیم کافی است و نیازی به اقامه برهان و دلیل ندارد.