درس کفایة الاصول - نواهی

جلسه ۴۶: اجتماع امر و نهی ۴۴

 
۱

خطبه

۲

دو نکته

بحث ما دررابطه با وضو گرفتن با دو آب مشتبه بود. دو نکته از این بحث باقی مانده است.

نکته‌ی اول: وضو گرفتن با دو آب مشتبه دو صورت دارد:

  • صورت اول: شخص با آب اول وضو می‌گیرد، بعد می‌رود با آب دوم وضو می‌گیرد یعنی بین این دو وضو هیچ عملیاتی انجام نمی‌دهد: موقعی که دستش را زد در این آب، زمانی که هنوز آب از دستش نچکیده، یقین پیدا می‌کند که دستش نجس شده است. این یقین پیدا کردن به نجاست دست بخاطر نجس بودن آب اول یا بخاطر نجس بودن آب دوم است. حالا که یقین پیدا کرد دستش نجس است بعدا این نجاست دستش را استصحاب می‌کند.
  • صورت دوم: یک بار با آب اول وضو می‌گیرد، بعد می‌رود اعضای وضو را با آب دوم تطهیر می‌کند بعد با بقیه‌ی آب دوم وضو می‌گیرد.

فرق صورت اول با صورت دوم: در صورت اول بین دو وضو هیچ عملیاتی انجام نداده است اما در صورت دوم بعد از وضو گرفتن با آب اول، اعضا را با آب دوم تطهیر و سپس با باقی مانده‌ی آب دوم وضو می‌گیرد.

این اقا وقتی که دستش را می‌زند در آب دوم به خاطر تطهیر، این جا یقین پیدا می‌کند که دستش نجس شده است چون یا آب اول نجس بوده و هنوز این آب تطهیرش نکرده یا بخاطر آب دوم. چون یکی از این دو آب نجس است. بعدا می‌آید همین نجاست ای که یقین دارد به آن را استصحاب می‌کند. این نکته‌ی اول. پس در این نکته فرقی بین دو صورت نیست، اما اگر هر دو آب یا آب دوم کر بود (خصوصیت آب کر این است که اگر بخواهد چیزی را تطهیر کند لازم نیست غساله از آن چیز جاری بشود و احتیاجی به تعدد غسل ندارد) این جا شخص با آب اول وضو گرفت رفت سراغ آب دوم برای تطهیر، دستش را داخل آب زد. سوال: ایا این جا مکلف یقین دارد دستش نجس است؟ خیر یقین ندارد چون یحتمل آب اول نجس بوده که با آب دوم تطهیر شود و یحتمل هم آب دوم نجس بوده پس این جا یقین نداریم. این جا یک علم اجمالی دارد و آن این که اجمالا می‌داند در یکی از دو زمان دستش نجس شده است، یا زمانی که از آب اول استفاده کرده یا زمانی که از آب دوم استفاده کرده است. ولی این علم اجمالی موثر نیست چون در کناز این علم اجمالی یکی علم اجمالی دیگر هست و ان این که اجمالا می‌دانم در هنگام استفاده از یکی از این دو آب دست من طاهر بوده است. حالا که دو علم اجمالی درست شد دو نظریه است. صاحب کفایه نظریش این است که در چنین حالتی می‌گویند تعاقب الحالتین، این جا استصحاب جاری نمی‌شود. هرچند مشهور می‌گویند استصحاب جاری می‌شود اما با تعارض سقوط می‌کند. پس اگر یکی از دو آب کرد بود وقتی که دستمان را به منظور تطهیر داخل آب می‌گذاریم، یقین به نجاست دست نخواهیم داشت. بلکه اجمالا می‌دانیم در یکی از دو زمان دست ما نجس است و این علم اجمالی موثر نیست. از این زمان به بعد حق استصحاب نجاست ندارد چون یقین به نجاست ندارد لذا از این زمان به بعد اگر شک کرد بدنش نجس است یا نه، کل شی لک طاهر حتی تعلم انه قذر.

۳

تنبیه سوم

تنبیه سوم:

مقدمه: باید بیان کنیم تعدد عنوان یعنی چی؟ و تعدد اضافه یعنی چی؟ تعدد عنوان یعنی متعلق امر و نهی متعدد باشد یعنی امر رفته روی یک چیز و نهی رفته روی یک چیز دیگر. مثل این که مولا می‌فرماید صل و بعد می‌فرماید لا تغصب. این جا متعلق‌ها متعدد است. سوال تعدد اضافه چیست؟ این است که متعلق یکی است اما متعلق المتعلق متعدد است. یعنی چیزی که متعلق رفته روی آن متعدد است، این جا می‌گویند تعدد اضافه. مثل اکرم العلماء، لاتکرم الفساق. این جا متعلق امر و نهی، هر دو اکرام است اما در اکرم العلما، این اکرام اضافه شده است به علما، به این علما می‌گویند متعلق متعلق و در لاتکرم الفساق، اکرام اضافه شده است به فساق. این جا می‌گویند تعدد اضافه وجود دارد.

درباره‌ی مثال اکرم العلماء و لاتکرم الفساق، و امثال این مثال (تعدد اضافه دارند و بین متعلق متعلق‌ها نسبت عام و خاص من وجه است چون بین عالم و فاسق، عام و خاص من وجه است) دو نظریه است:

  1. مشهور: می‌گویند در چنین مثال‌هایی در ماده‌ی اجتماع (عالم فاسق)، قواعد تعارض جاری می‌شود.
  2. صاحب کفایه: در چنین مثال‌هایی، داخل در مساله‌ی اجتماع امر و نهی است. حال که داخل در مساله‌ی اجتماع امر و نهی شد، اگر گفتیم تعدد عنوان نافع است، این جا هم می‌گوییم تعدد اضافه نافع است، و اگر بگوییم تعدد عنوان نافع نیست، این جا هم می‌گوییم تعدد اضافه نافع نیست. بعد مرحوم آخوند می‌آید عملکرد مشهور را توجیه می‌کند و می‌فرماید از نظر ما این مثال، داخل رد مساله‌ی اجتماع امر و نهی است و اگر می‌بینید مشهور، احکام تعارض را این جا جاری می‌کنند بخاطر یکی از دو علت زیر می‌باشد:
  1. یا بخاطر این است که قائل به امتناع هستند.
  2. یا بخاطر این است مشهور ملاک هر دو حکم را در ماده‌ی اجتماع احراز نکردند بلکه ملاک احد الحکمین را احراز کردند. چون شرط این که مساله، داخل اجتماع باشد این است که ماده‌ی اجتماع هر دو ملاک را داشته باشد. حالا صاحب کفایه می‌فرماید این مساله‌ی اکرم العلما و لاتکرم الفساق داخل در مساله‌ی اجتماع امر و نهی است و اگر می‌بینید مشهور قواعد تعارض را جاری می‌کنند یا بخاطر این است که امتناعی هستند یا بخاطر این است که ملاک هر دو حکم (وجوب اکرام، حرمت اکرام) احراز نکردند.

نکته: این اکرم العلما و لاتکرم الفساق داخل در تعارض اصطلاحی است بنابر قول مشهور و اصلا داخل در مساله‌ی اجتماع نیست تا توجیه لازم بیاید زیرا اشکالات متعددی لازم می‌آید و یک اشکال این است که حیثیت عالم و فاسق، حیث تعلیلیه است در حالی که در مساله‌ی اجتماع حیثیت باید حیثیت تقییدیه باشد.

۴

مقدمه اول نهی از عبادت موجب فساد عبادت هست یا نیست

فصل: نهی از عبادت موجب فساد عبادت هست یا نیست

مثلا شارع نهی کرده است از صلاه در دار مغصوبه، ایا این نهی موجب فساد است یا نه یعنی اگر کسی نماز بخواند، نماز فاسد است یا نیست. صاحب کفایه اول ۶ نکته می‌گویند و بعد وارد بحث می‌شود.

نکته اول: فرق بین این مساله با اجتماع امر و نهی

این را قبلا مطرح کرده بود که در مساله‌ی اجتماع امر و نهی بحث در اصل سرایت نهی است که آیا نهی سرایت به متعلق امر می‌کند یا خیر. اگر بگوییم تعدد عنوان موجب تعدد معنون است نمی‌کند و اگر بگوییم تعدد عنوان موجب تعدد معنون نیست سرایت می‌کند. اما این جا صحبت از اصل سرایت نیست بلکه صحبت است از مفسدیت نهی ساری. یعنی نهی سرایت می‌کند حال بحث می‌کنم که ایا مفسد عبادت هست یا نیست.

۵

جزوه اشکال و جواب

اشکال: اگر حرمت وضو با دو اناء مشتبه تشریعی باشد، حرمت تشریعیه با اتیان وضو به نحو احتیاط دفع می‌شود، چگونه در روایت ریختن دو آب واجب شده و امر به تیمم شده است.

جواب اول: به خاطر تعبد محض.

جواب دوم: امر به تیمم علی القاعده است، چون اگر شخص احتیاطا با دو اناء وضو بگیرد، یقین می‌کند که بدنش نجس شده است (اگر دو آب قلیل باشد وقتی بدن به آب دوم بخورد و هنوز غساله آن ریخته نشده است) و نماز با بدن نجس صحیح نیست.

۶

جزوه دو نکته

نکته: اگر هر دو آب یا آب دوم کر باشد (که تطهیر به واسطه آن احتیاج به انفصال غساله ندارد) وقتی بدن به آب دوم بخورد، علم تفصیلی به نجاست بدن پیدا نمی‌شود.

بله اجمالا می‌داند که در یکی از دو زمان بدن او نجس شده است، یا در زمان ملاقات بدن با آب اول یا در زمان ملاقات بدن با آب دوم. ولی این علم اجمالی موثر نیست، چون در مقابل آن به نجاست، علم اجمالی به طهارت در احد الزمانین هم وجود دارد.

۷

جزوه تنبیه سوم

مقدمه: تعدد عنوان به معنای تعدد متعلق امر و نهی و تعدد اضافه به معنای وحدت متعلق و تعدد متعلق المتعلق است، مثال به ترتیت صل و لا تغصب و اکرم العلماء و لا تکرم الفساق. درباره اکرم العلماء و لا تکرم الفساق و امثال آن که تعدد اضافه دارند و نسبت بین متعلق المتعلق‌ها، نسبت عموم و خصوص من وجه است، دو نظریه است:

۱. مشهور: با این دو معامله متعارضین می‌شود (نسبت به مجمع - اکرام عالم فاسق) و لذا باید به قواعد باب تعارض رجوع کرد.

۲. مصنف: این دو داخل در مسئله اجتماع می‌باشند و لذا احکام این مسئله را دارند (اگر تعدد عنوان نافع بود در جواز اجتماع، تعدد اضافه هم نافع است و الا فلا) و علت اجراء قواعد باب تعارض از طرف مشهور یک از دو امر است:

۸

تطبیق نکته

و لو (وضو با دو آب مشتبه که هر دو قلیل اند، دو صورت دارد:

  • صورت اول این که: شخص با آب اول وضو بگیرد و بعد با آب دوم وضو بگیرد و بین این دو وضو چیزی در کار نباشد.
  • صورت دوم: اول با آب اول وضو می‌گیرد ثم اعضای وضو را با آب دوم تطهیر می‌کند ثم با بقیه‌ی آب دوم وضو می‌گیرد.

 صاحب کفایه می‌فرماید بین این دو صورت هیچ فرقی نیست چون وقتی که دستش را زد در آب دوم حال چه به منظور وضو و چه به منظور طهارت اعضاء، در هر دو حال علم تفصیلی پیدا می‌کند که دستش نجس شده است.) طهر بالثانية مواضع الملاقاة بالأولى.

نعم (بیان نکته – یعنی اگر هر دو آب کرباشند یا یکی از انها که دومی باشد کر باشد، طرح متن کفایه از این جا به بعد روی این فرض است که وضو گرفته با آب اول ثم اعضا را تطهیر می‌کند با آب دوم ثم با بقیه‌ی آب دوم وضو گرفت، وقتی که دستش را به نیت تطهیر اعضا زد در آب، ایا علم تفصیلی پیدا می‌کند که دستش نجس است؟ خیر بله احتمال می‌دهد نجس و احتمال هم می‌دهد طاهر باشد) لو طهرت (مواضع ملاقات یا آب اول) على تقدير نجاستها (به فرض نجس شدن آن مواضع – چرا گفته علی تقدیر؟ چون ما یقین نداریم. می‌خواهد بگوید آب دوم یکی آّبی است که اگر و بالفرض اگر دست با آب اول نجس شده بود، این آب دوم قدرت تطهیر دارد) بمجرد ملاقاتها (اناء دوم) بلا (تفسیر مجرد ملاقات) حاجة إلى التعدد و انفصال الغسالة لا يعلم تفصيلا بنجاستها (اعضاء) و إن علم بنجاستها (علم پیدا می‌شود به نجاست اعضاء فی احد الزمانین در هنگام ملاقات با ظرف اول یا هنگام ملاقات با ظرف دوم) حين ملاقاة الأولى أو الثانية إجمالا. فلا مجال (نتیجه‌ی لایعمل تفصیلا) لاستصحابها (استصحاب نجاست اعضاء - یعنی وقتی که دستت را زدی به آب دوم که کر است از این به بعد حق استصحاب نجاست را نداری چون علم تفصیلی به نجاست نداری بلکه علم اجمالی داری و در مقابل آن هم یک علم اجمالی دیگر هم داری) بل كانت قاعدة الطهارة محكمة (مقدم).

۹

تطبیق تنبیه سوم

الأمر الثالث

الظاهر (متبادر به ذهن این است که) لحوق تعدد الإضافات (علما و فساق)، بتعدد العنوانات (صلاه و غصب)‏ و الجهات في أنه (متعلق به لحوق یعنی در چی ملحق می‌شود) لو كان تعدد الجهة و العنوان كافيا مع وحدة المعنون وجودا في جواز (متعلق به کافیا) الاجتماع كان (جواب لو) تعدد الإضافات مجديا (در جواز اجتماع) ضرورة (دلیل لحوق – چرا تعدد اضافات به تعدد عنوانات ملحق می‌شود؟ می‌گویند چگونه اونجا عنوان متعدد بود این جا هم مضاف به وسیله‌ی مضاف الیه متعدد می‌شود. درست است که مضاف یکی است و آن اکرام است ولی به وسیله‌ی تعدد مضاف الیه متعدد می‌شود) أنه (تعدد اضافات) يوجب أيضا (مثل تعدد عنوانات) اختلاف المضاف (اکرام) بها (اضافات) بحسب المصلحة (اکرام به وسیله‌ی مضاف الیه خود که علما باشد مصلحت دارد حسن دارد و وجوب و اکرام به وسیله‌ی مضاف الیه خود که فساق باشد مفسده دارد و قبح هم دارد و حرمت هم دارد مثل غصب) و المفسدة و الحسن و القبح عقلا و بحسب الوجوب و الحرمة شرعا.

فيكون مثل أكرم العلماء و لا تكرم الفساق من باب الاجتماع كصل و لا تغصب لا من باب التعارض إلا إذا لم يكن للحكم في أحد الخطابين في مورد الاجتماع مقتض (ماده‌ی اجتماع مقتضی احد الاحکمین را نداشته باشد) كما هو (تعارض در اذا لم یکن الی...) الحال أيضا (مثل تعدد اضافه) في تعدد العنوانين فما يتراءى منهم (علماء) من المعاملة مع مثل أكرم العلماء و لا تكرم الفساق معاملة تعارض العموم من وجه إنما يكون بناء على الامتناع أو عدم المقتضي لأحد الحكمين في مورد الاجتماع.

۱۰

تطبیق مقدمه اول نهی از عبادت موجب فساد عبادت هست یا نیست

فصل في أن النهي عن الشي‏ء هل يقتضي (علاوه بر حرمت) فساده (شیء) أم لا

و ليقدم أمور

. الأول [الفرق بين هذه المسألة و مبحث الاجتماع‏]

أنه قد عرفت في المسألة السابقة الفرق بينها (مساله سابقه – اجتماع امر و نهی) و بين هذه المسألة و أنه لا دخل للجهة المبحوث عنها في إحداهما بما هو جهة البحث في الأخرى و أن البحث في هذه المسألة في دلالة النهي بوجه يأتي تفصيله (وجه) على الفساد بخلاف تلك المسألة فإن البحث فيها في أن تعدد الجهة يجدي في رفع غائلة اجتماع الأمر و النهي في مورد الاجتماع أم لا.

ولو كذلك (١) بل إراقتهما ـ كما في النصّ (٢) ـ ليس إلّا من باب التعبّد أو من جهة الابتلاء بنجاسة البدن ظاهرا بحكم الاستصحاب ، للقطع بحصول النجاسة حال ملاقاة المتوضّئ من الإناء الثانية (٣) إمّا بملاقاتها (٤) أو بملاقاة الاولى وعدم استعمال مطهّر بعده (٥) ولو طهّر بالثانية مواضع الملاقاة بالاولى (٦). نعم ، لو طهرت ـ على تقدير نجاستها ـ بمجرّد ملاقاتها بلا حاجة إلى التعدّد وانفصال الغسالة لا يعلم تفصيلا بنجاستها (٧) وإن علم بنجاستها حين ملاقاة الاولى أو الثانية إجمالا ، فلا مجال لاستصحابها ، بل كانت قاعدة الطهارة محكّمة.

الأمر الثالث : [إلحاق تعدّد الإضافات بتعدّد الجهات]

الظاهر لحوق تعدّد الإضافات بتعدّد العنوانات والجهات في أنّه لو كان تعدّد الجهة والعنوان كافيا مع وحدة المعنون وجودا في جواز الاجتماع كان تعدّد الإضافات مجديا ، ضرورة أنّه (٨) يوجب أيضا اختلاف المضاف بها بحسب

__________________

(١) أي : احتياطا.

(٢) عن سماعة ، قال : سألت أبا عبد الله عليه‌السلام عن رجل معه إناءان فيهما ماء ، وقع في أحدهما قذر ، لا يدري أيّهما هو ، وليس يقدر على ماء غيره. قال عليه‌السلام : «يهريقهما جميعا ويتيمّم».

الوسائل ١ : ١١٣ ، الباب ٨ من أبواب الماء المطلق ، الحديث ٢.

(٣) والأولى أن يقول : «للإناء الثانية» فإنّ هذه الجملة متعلّقة بقوله : «ملاقاة».

(٤) أي : بملاقاة الثانية لو فرض أنّ مائها متنجّس.

(٥) والأولى أن يقول : «بعد» ، أو «بعدها» أي : بعد ملاقاة الاولى.

(٦) أي : ولو غسل المتوضّئ مواضع الملاقاة بالاولى بماء الثانية لم يستعمل أيضا مطهّر بعد ملاقاته للاولى ، لعدم حصول الطهارة بالماء القليل بمجرّد الصبّ.

(٧) أي : لو طهرت المواضع ـ بعد فرض نجاستها بالملاقاة للآنية الاولى ـ بمجرّد ملاقاة الآنية الثانية بلا حاجة إلى التعدّد وانفصال الغسالة ـ كما إذا كان الماء الموجود في الآنية الثانية كرّا ـ لا يعلم تفصيلا نجاستها ، بل يحتمل نجاستها بالماء الأوّل وطهارتها بملاقاة الماء الثاني ، كما يحتمل عكسها.

(٨) أي : تعدّد الإضافات.

المصلحة والمفسدة والحسن والقبح عقلا ، وبحسب الوجوب والحرمة شرعا. فيكون مثل «أكرم العلماء» (١) و «لا تكرم الفسّاق» من باب الاجتماع ، ك «صلّ» و «لا تغضب» ، لا من باب التعارض ، إلّا إذا لم يكن للحكم في أحد الخطابين في مورد الاجتماع مقتض ، كما هو الحال أيضا في تعدّد العنوانين.

فما يتراءى منهم ـ من المعاملة مع مثل «أكرم العلماء» و «لا تكرم الفسّاق» معاملة تعارض العموم من وجه ـ إنّما يكون بناء على الامتناع أو عدم المقتضي لأحد الحكمين في مورد الاجتماع.

__________________

(١) وقال المحقّق الأصفهانيّ : «الصحيح مثل (أكرم العالم) بنحو العموم البدليّ ، وإلّا فلو كان العموم شموليّا ـ كالمثال المذكور في المتن ـ لكان خارجا عن محلّ الكلام ، لأنّ الاجتماع آمريّ ، لا مأموريّ ، حيث لا يتمكّن من امتثالها معا». نهاية الدراية ١ : ٥٧٨.

فصل

في أنّ النهي عن الشيء هل يقتضي فساده أم لا؟

[تقديم امور]

وليقدّم امور :

الأوّل : [الفرق بين هذه المسألة ومسألة الاجتماع]

انّه قد عرفت في المسألة السابقة الفرق بينها وبين هذه المسألة ، وأنّه لا دخل للجهة المبحوث عنها في إحداهما بما هو جهة البحث في الاخرى ، وأنّ البحث في هذه المسألة في دلالة النهي ـ بوجه يأتي تفصيله ـ على الفساد ، بخلاف تلك المسألة ، فإنّ البحث فيها في أن تعدّد الجهة يجدي في رفع غائلة اجتماع الأمر والنهي في مورد الاجتماع أم لا (١).

الثاني : [الوجه في عدّ المسألة من المسائل اللفظيّة]

انّه لا يخفى أنّ عدّ هذه المسألة من مباحث الألفاظ إنّما هو لأجل أنّه في الأقوال قول بدلالته على الفساد في المعاملات مع إنكار الملازمة بينه وبين

__________________

(١) وذكرت في الفصل السابق ما أفاده بعض المتأخّرين في الفرق بين المسألتين ، فراجع التعليقة (٣) من الصفحة: ١٤ من هذا الجزء.