درس کفایة الاصول - نواهی

جلسه ۴۵: اجتماع امر و نهی ۴۳

 
۱

خطبه

۲

جزوه نکته جلسه قبل

نکته: در صورت عدم ثبوت ترجیح حرمت بر وجوب و یا عکس، آیا بنا بر قول به امتناع صلات در دار غصبی صحیح است یا خیر؟

جواب: در باب اقل و اکثر ارتباطی، دو نظریه معروف وجود دارد:

۱. قیل بالاحتیاط، چون با اجراء برائت، قطع به برائت ذمه پیدا نمی‌شود. توضیح اینکه اگر سوره جزء نماز باشد، جزئیت واقعیه دارد، با حفظ این نکته الحاصل باصالة البرائة (رفع الجزئیة السورة فی الظاهر) لا ینفع فی القطع ببرائة الذمه و النافع فی القطع ببرائة الذمة (رفع جزئیت سوره در واقع) لا یحصل بأصالة البرائة لذا با انجام صلات بدون سوره قطع به برائت ذمه حاصل نمی‌شود.

۲. قیل بالبرائة، چون شک در باب اقل و اکثر شک در اعتبار سوره است مثلا و شک در اعتبار سوره مجرای برائت است.

با حفظ این نکته، درباره مفسده واقعیه غالبه دو نظریه است:

۱. مفسده واقعیه غالبه در صورت احراز، موثر در مبغوضیت فعلیه است، طبق این نظریه، صلات در دار غصبی در فرض سوال، صحیح است، چون راه احراز غلبه مفسده، حرمت فعلیه صلات است و حرمت فعلیه با اصالة البرائه منتفی می‌شود، در نتیجه صلات صحیح است با اجراء برائت اگرچه در اقل و اکثر قائل به احتیاط باشیم.

۲. مفسده واقعیه غالبه مطلقا موثر در مبغوضیت فعلیه است، طبق این نظریه، صلات در دار غصبی در فرض سوال، صحیح نیست، چون با احتمال غلبه مفسده، احتمال مبغوضیت فعلیه پیدا می‌شود و با این احتمال، قصد قربت قطعی ممکن نیست و لذا اصالت الاشتغال جاری می‌شود (انجام صلات در بیرون از دار غصبی) اگرچه در اقل و اکثر برائت جاری شود. چون در اینجا شک در حصول ما هو المعتبر قطعا فی العباده است یعنی قصد قربت ولی در اقل و اکثر شک در اعتبار سوره است. فتامل

۳

جزوه دلیل سوم بر ترجیح جانب نهی

دلیل سوم: استقراء؛ تتبع موارد اجتماع نشانگر این است که جانب حرمت بر جانب وجوب ترجیح داده شده است، مثل صلات در ایام استظهار اول و دوم و با وضو با مائین مشتبهین. در این دو مثال از بین وجوب و حرمت، حرمت از طرف شارع ترجیح داده شده است.

جواب اول: استقراء زمانی حجت است که قطعی باشد.

جواب دوم: بر فرض استقراء مطلقا حجت باشد با تتبع دو مورد، استقراء حاصل نمی‌شود.

جواب سوم: بر فرض ثبوت استقرء با این دو مورد این دو مثلا مربوط به ما نحن فیه (ترجیح نهی بما هو نهی بر امر) نیست.

اما مثال اول: صلات در حائض اگر حرام ذاتی باشد، علت حرمت صلات قاعده امکان (در هر دو استظهار) و استصحاب حیض (در استظهار دوم) است نه بخاطر ترجیح نهی بما هو نهی بر امر و اگر حرام تشریعی باشد، از محل بحث خارج است (محل بحث دوران بین حرمت ذاتیه و وجوب است) لذا اگر صلات به قصد امر انجام بگیرد، فقط حرام است و اگر بدون قصد امر انجام بگیرد، حرام نیست، پس دوران بین وجوب و حرمت نیست تا احدهما ترجیح داده شود.

اما مثال دوم: حرمت وضو با آب نجس (و ان علم تفصیلا) ذاتی نیست بلکه تشریعی است و لذا وضو بمائین مشتبهین اگر احتیاطا انجام بگیرد، تشریع و نتیجة حرام نیست تا جانب آن ترجیح داده شود.

۴

اشکال و جواب آن

اشکال: اگر وضو گرفتن با دو ظرف مشتبه حرام تشریعی باشد، خب انسان می‌تواند با دو ظرف مشتبه وضو بگیرد احتیاطا. چرا امام علیه السلام فرموده هر دو ظرف را بریز و تیمم بکن. پس کسانی که قائل به حرمت تشریعی هستند یک اشکال نسبت به روایت در ذهنشان می‌آید. صاحب کفایه دو جواب می‌دهد:

  1. می‌فرماید کلام امام (علیه السلام) تعبد محض است یعنی بشنو چیزی نگو. یعنی فلسفه‌ی آن را نمی‌دانیم.
  2. این کلام امام، علی القاعده است و اصلا قاعدتا باید این گونه باشد چون اگر مکلف با این دو آب وضو بگیرد، بدنش نجس می‌شود و وقتی بدنش نجس شد، با بدن نجس نمی‌شود نماز خواند لذا فرموده هر دو ظرف را بریز و تیمم کن. چطوری بدنش نجس می‌شود؟ این اقا با آب اول وضو می‌گیرد و بعد می‌خواهد با آب دوم هم وضو بگیرد، این آب دوم را که روی صورتش که ریخت، همین که ریخت یقین پیدا می‌کند که صورتش نجس شده است و این نجس شدن صورتش یا بخاطر آب اول بوده یا به خاطر آب دوم بوده است. آب ریخته شد و بعد وضو گرفت بعد از وضو شک می‌کند که بدنش طاهر شد یا نشد و یا نجاست صورتش از بین رفت یا نرفت، استصحاب نجاست می‌کنیم. بدن نجس می‌شود و بعد با بدن نجس نمی‌تواند نماز بخواند. به بیان دیگر

من وضو می‌گیرم با آب اول، و تمام شد، حالا می‌خواهم با آب دوم وضو بگیرم، یک مشت آب برداشتم و ریختم روی صورتم، تا هنوز آب صورتم نریخته پایین، یقین پیدا می‌کنم به نجاست صورت چون از دو حال خارج نیست زیرا یا آب اول طاهر بوده و آب دوم نجس یا بالعکس، اگر آب اول نجس بوده، این آبی که رختم روی صورتم هنوز طاهرش نکرده است (چون فرض در جایی است که هنوز آب روی صورت نریخته پایین) و اگر هم آب دوم نجس بوده که واضح است. بعد از این که آب ریخت پایین من شک می‌کنم که نجاست صورت از بین رفت یا خیر، این جا استصحاب نجاست می‌کنم. لکن اگر هر دو آب یا آب دوم کر باشد، یقین به نجاست پیدا نمی‌کنیم زیرا با آب اول وضو گرفتم و بعد آب دوم را که کر یا جاری است ریختم روی صورتم، یقین پیدا نمی‌کنم که نجس است زیرا اگر آب جاری بخواهد چیزی را طاهر بکند لازم نیست که حتما به پایین صورت هم برسد یعنی همین که بریزد روی صورت کافی است.

۵

تطبیق ادامه عبارت جلسه قبل

هذا (دوران بین وجوب و حرمت در صلاه – یعنی در صلاه زن حائض شک می‌کنیم که واجب است یا حرام، این دوران در صورتی است که صلاه زن حائض حرام ذاتی باشد) لو قيل بحرمتها (صلاه) الذاتية في أيام الحيض و إلا (اگر حرمت صلاه ذاتی نباشد یعنی تشریعی باشد) فهو (مثال) خارج عن محل الكلام (محل کلام عبارت است از دوران امر بین وجوب و حرمت ذاتی است نه حرمت تشریعی. سوال چرا بحث در حرمت تشریعی نیست؟ چون حرمت تشریعی بستگی به قصد مکلف دارد، اگر قصد تشریع بیاور حرام می‌شود و اگر نیاورد حرام نیست پس اصلا دورانی نیست).

و من هنا (از این جا که حرمت تشریعیه از محل بحث خارج است) انقدح أنه ليس منه (محل کلام – دوران امر بین وجوب و حرمت ذاتیه) ترك الوضوء من الإناءين (حرمت وضو از هر دو ظرف حرمت ذاتی نیست یعنی این که امام فرموده هر دو ظرف را بریز و تیمم بکن از محل بحث ما نیست) فإن (چرا محل بحث نیست؟ اگر بگوید وضو گرفتن با آب نجس حرمت ذاتی دارد لازمه‌اش این است که اگر یک نفر شکل وضو را انجام دهد بدون این که قصد قربت را انجام دهد، این کارش حرام است ولی اگر بگوییم حرمت تشریعی دارد در صورتی که به قصد امر انجام دهد، حرام است) حرمة الوضوء من الماء النجس (نجس تفصیلی) ليس إلا تشريعيا و لا تشريع فيما (موردی که اگر وضو بگیرد مکلف از این دو ظرف احتیاطا) لو توضأ منهما احتياطا.

 فلا حرمة (با احتیاط، چون حرمت در صورت تشریع بود و فرض این است که تشریع نیست) في البين غلب جانبها (حرمت).

۶

تطبیق اشکال و جواب آن

فعدم (بیان جواب به اشکال – اگر حرمت وضو گرفتن با دو آب مشتبه تشریعی است به یک نحوی می‌توان آن را درست کرد پس چرا امام فرموده هر دو آب را بریز و تیمم کن) جواز الوضوء منهما (جایز نبودن وضو از دو ظرف مشتبه) و لو كذلك (و لو احتیاطا) بل إراقتهما (ریختن دو آب) كما في النص‏ ليس إلا (بیان جواب اول) من باب التعبد (تعبد محض) أو (جواب دوم – کلام امام علیه السلام علی القاعده است زیرا اگر با دو آب وضو بگیرد، بدنش می‌شود نجس و با بدن نجس نمی‌تواند نماز بخواند) من جهة الابتلاء (یا از جهت مبتلی شدن مکلف است به) بنجاسة البدن ظاهرا (یعنی موقعی که آب ریخت صورت من می‌شود دارای نجاست ظاهری. نجاست ظاهری ای که با استصحاب بدست امده. استصحاب نجاستی که ثابت شد قبل از این که آب به پایین صورت بریزد) بحكم الاستصحاب للقطع (علت برای اجرای استصحاب) بحصول النجاسة (قبل از این که آب بریزد به پایین صورت یعنی به مجرد ریختن آب دوم بر روی صورتش) حال ملاقاة المتوضئ من (متعلق به ملاقات است) الإناء الثانية (وضو گیرنده ملاقات بکند با ظرف دوم) إما (علت برای قطع به حصول) بملاقاتها (اناء ثانیه) أو بملاقاة الأولى (ظرف اول). و (می‌فرماید بحث ما جایی است که بعد از وضو گرفتن با آب اول بخواهد بلافاصله با آب دوم هم وضو بگیرد و الا اگر با آب اول وضو گرفت و بعد رفت سراغ یک آب ثالثی و با آّب ثالث خودش را آب کشید و بعد با آب دوم وضو گرفت این جا یقین به نجاست ندارد لذا قاعده‌ی طهارت جاری می‌شود) عدم استعمال مطهر (آب ثالث) بعده (بعد از وضو گرفتن با آب اول) و لو طهر بالثانية مواضع الملاقاة بالأولى.

ومنها : الاستقراء ، فإنّه يقتضي ترجيح جانب الحرمة على جانب الوجوب ، كحرمة الصلاة في أيّام الاستظهار وعدم جواز الوضوء من الإنائين المشتبهين.

وفيه : أنّه لا دليل على اعتبار الاستقراء ما لم يفد القطع.

ولو سلّم فهو لا يكاد يثبت بهذا المقدار.

ولو سلّم فليس حرمة الصلاة في تلك الأيّام ولا عدم جواز الوضوء منهما مربوطا بالمقام ، لأنّ حرمة الصلاة فيها إنّما تكون لقاعدة الإمكان (١) والاستصحاب المثبتين لكون الدم حيضا ، فيحكم بجميع أحكامه ومنها حرمة الصلاة عليها ، لا لأجل تغليب جانب الحرمة كما هو المدّعى. هذا لو قيل بحرمتها الذاتيّة في أيّام الحيض ، وإلّا فهو خارج عن محلّ الكلام.

ومن هنا انقدح : أنّه ليس منه (٢) ترك الوضوء من الإنائين ، فإنّ حرمة الوضوء من الماء النجس ليس إلّا تشريعيّا ، ولا تشريع فيما لو توضّأ منهما احتياطا ، فلا حرمة في البين غلب جانبها. فعدم جواز الوضوء منهما

__________________

ـ القدرة على الموافقة القطعيّة ـ ، كالمرأة المردّدة بين من يجب وطؤها ومن يحرم لأجل الحلف.

وأمّا في المقام : فلا يجدي ، لجريان أصل البراءة عن حرمة الصلاة. ومع جريانه لا مانع من الحكم بصحّتها أصلا ، ضرورة أنّ المانع عنه إنّما هو الحرمة الفعليّة ، والمفروض أنّها مرتفعة بأصالة البراءة عن الحرمة ، وهي بعد ارتفاعها قابلة للتقرّب بها ، فتقع صحيحة.

ولمّا كان المقام غير داخل في كبرى مسألة الأقلّ والأكثر فلا يتوقّف جريان البراءة عن الحرمة على جريانها في موارد الشكّ في الأجزاء والشرائط ، بل تجري في المقام ولو قلنا بعدم جريانها في تلك الموارد. والوجه في ذلك أنّه ليس الشكّ هنا في مانعيّة شيء عن المأمور به واعتبار عدمه فيه ، بل الشكّ إنّما هو في حرمة هذه الحركات.

نعم ، لو قلنا بأنّ المفسدة الواقعيّة الغالبة مؤثّرة في المبغوضيّة ولو لم تكن محرزة فلا تجري أصالة البراءة ، بل لا مناص من الالتزام بقاعدة الاشتغال ، لأنّ مع احتمال غلبة المفسدة في الواقع لا يمكن قصد القربة.

(١) ومضمونها : «كلّ دم يمكن أن يكون حيضا فهو حيض».

(٢) أي : من محلّ الكلام. وهو دوران الأمر بين الوجوب والحرمة.

ولو كذلك (١) بل إراقتهما ـ كما في النصّ (٢) ـ ليس إلّا من باب التعبّد أو من جهة الابتلاء بنجاسة البدن ظاهرا بحكم الاستصحاب ، للقطع بحصول النجاسة حال ملاقاة المتوضّئ من الإناء الثانية (٣) إمّا بملاقاتها (٤) أو بملاقاة الاولى وعدم استعمال مطهّر بعده (٥) ولو طهّر بالثانية مواضع الملاقاة بالاولى (٦). نعم ، لو طهرت ـ على تقدير نجاستها ـ بمجرّد ملاقاتها بلا حاجة إلى التعدّد وانفصال الغسالة لا يعلم تفصيلا بنجاستها (٧) وإن علم بنجاستها حين ملاقاة الاولى أو الثانية إجمالا ، فلا مجال لاستصحابها ، بل كانت قاعدة الطهارة محكّمة.

الأمر الثالث : [إلحاق تعدّد الإضافات بتعدّد الجهات]

الظاهر لحوق تعدّد الإضافات بتعدّد العنوانات والجهات في أنّه لو كان تعدّد الجهة والعنوان كافيا مع وحدة المعنون وجودا في جواز الاجتماع كان تعدّد الإضافات مجديا ، ضرورة أنّه (٨) يوجب أيضا اختلاف المضاف بها بحسب

__________________

(١) أي : احتياطا.

(٢) عن سماعة ، قال : سألت أبا عبد الله عليه‌السلام عن رجل معه إناءان فيهما ماء ، وقع في أحدهما قذر ، لا يدري أيّهما هو ، وليس يقدر على ماء غيره. قال عليه‌السلام : «يهريقهما جميعا ويتيمّم».

الوسائل ١ : ١١٣ ، الباب ٨ من أبواب الماء المطلق ، الحديث ٢.

(٣) والأولى أن يقول : «للإناء الثانية» فإنّ هذه الجملة متعلّقة بقوله : «ملاقاة».

(٤) أي : بملاقاة الثانية لو فرض أنّ مائها متنجّس.

(٥) والأولى أن يقول : «بعد» ، أو «بعدها» أي : بعد ملاقاة الاولى.

(٦) أي : ولو غسل المتوضّئ مواضع الملاقاة بالاولى بماء الثانية لم يستعمل أيضا مطهّر بعد ملاقاته للاولى ، لعدم حصول الطهارة بالماء القليل بمجرّد الصبّ.

(٧) أي : لو طهرت المواضع ـ بعد فرض نجاستها بالملاقاة للآنية الاولى ـ بمجرّد ملاقاة الآنية الثانية بلا حاجة إلى التعدّد وانفصال الغسالة ـ كما إذا كان الماء الموجود في الآنية الثانية كرّا ـ لا يعلم تفصيلا نجاستها ، بل يحتمل نجاستها بالماء الأوّل وطهارتها بملاقاة الماء الثاني ، كما يحتمل عكسها.

(٨) أي : تعدّد الإضافات.