درس کفایة الاصول - نواهی

جلسه ۲۵: اجتماع امر و نهی ۲۳

 
۱

خطبه

۲

خلاصه مباحث گذشته

مرحوم صاحب کفایه فرمودند عبادات مکروه بر ۳ قسم است:

الف: نهی به خود عبادت خورده و این عبادت بدل ندارد مثل صوم یوم عاشورا. صاحب کفایه به این قسم ۳ جواب دارد. جواب اول این است که صوم یوم عاشورا مصلحت دارد سوال می‌کنیم اگر صوم یوم عاشورا مصلحت دارد پس چرا شارع مقدس از ان نهی کرده است. جواب می‌دهد چون عنوان مصلحت داریم بر صوم منطبق شده است اما عند الشارع مصلحت ترک بیشتر از مصلحت فعل است لذا شارع بالفعل صوم را مکروه کرده است. جواب دوم این بود که صوم یوم عاشورا مصلحت دارد و اگر هم شارع از ان نهی کرد بخاطر این است که ترک صوم ملازم با عنوان مصلحت داری است و مصلحت ترک بیشتر است از مصلحت فعل است لذا شارع مقدس این صوم را بالفعل مکروه کرده است.

۳

فرق جواب اول و دوم

نکته: فرق بین جواب اول و جواب دوم چیست؟ در جواب اول اتحاد بود یعنی ان عنوان مصلحت دارد با ترک صوم یکی می‌شد اما در جواب دوم ان عنوان مصلحت دارد با ترک صوم یکی نمی‌شد بلکه ملازم ان بود. طبق جواب اول، طلب حقیقتا به ترک صوم تعلق گرفته است چون عنوان مصلحت دار متحد با ترک صوم است لکن طبق جواب دوم طلب مجازا به ترک صوم تعلق گرفته است مثل جری المیزاب است که اسنادش مجازی است چون طلب حقیقتا مال عنوان مصلحت دار است پس اگر طلب را به عنوان مصلحت دار نسبت بدهی اسناد حقیقی است و نهی حقیقی می‌شود و اگر نهی را به ترک صوم اسناد بدهی ف اسناد مجازی می‌شود.

هم در جواب اول و هم جواب دوم اسناد طلب به ان عنوان مصلحت دار حقیقی است لکن طبق جواب اول ان عنوان مصلحت دار عین ترک صوم است پس اسناد طلب به ترک هم حقیقی می‌شود اما طبق جواب دوم این عنوان مصلحت دار با ترک یکی نیست بلکه تلازم بین انها هست پس اسناد نهی به ترک مجازی است. (اقای بروجردی خیلی زحمت کشیده است).

طبق جواب اول نهی حقیقتا به ترک تعلق گرفته است و خب در مکروهات مصطلحه هم نهی حقیقتا طلب به ترک تعلق گرفته است مثلا در شی ایستاده آب خوردن کراهت اصطلاحی دارد یعنی طلب حقیقتا رفته روی ترک آب خورد. حال سوال این است فرق بین قسم اول با مکروهات مصطلحه چیست؟ در مکروهات مصطلحه طلب حقیقتا به ترک تعلق گرفته و شارع ترک را حقیقتا می‌خواهد بخاطر مفسده‌ای که در فعل است چون در حال ایستاد آب خوردن در شب مفسده دارد اما در قسم اول با این که طلب حقیقتا به ترک تعلق گرفته است اما بخاطر این است که مصلحت ترک بیشتر از مصلحت فعل است نه این که فعل مفسده دارد.

۴

جواب سوم

جواب سوم به قسم اول عبادات مکروهه:

صغری: نهی از صوم یوم عاشورا نهی ارشادی است

کبری: نهی ارشادی دخلی در مساله‌ی اجتماع امر و نهی ندارد

نتیجه: نهی از صوم عاشورا دخلی در مساله‌ی اجتماع امر و نهی ندارد.

صاحب کفایه می‌خواهد بگوید بحث ما در رابطه با مساله اجتماع امر و نهی که ایا اجتماع امر و نهی در شی واحد جایز است یا نه در مورد امر و نهی مولوی است ام این جا نهی از صوم یوم عاشورا ارشادی است لذا ربطی به بحث ما ندارد و برفرض که در این جا اجتماع امر و نهی جایز باشد این دلیل نمی‌شود که در بحث ما که امر و نهی مولوی است اجتماع امر و نهی هم جایز باشد.

توضیح: نهی بر دو نوع است: مولوی و ارشادی

مولوی: نهی مولوی نهی ای است که انشاء شده به انگیزه‌ی طلب ترک، یعنی مولا این نهی مولوی که از دهانش بیرون می‌آید بخاطر طلب ترک است یعنی چون طالب ترک است این نهی را انشاء می‌کند مثل لاتشرب الخمر که طالب ترک شرب خمر است.

نهی ارشادی: انشاء این نهی به انگیزه طلب ترک نیست بلکه برای ارشاد و تنبیه به بعض خواص و آثار مثل یک طبیب که خودش رعیت پادشاه است به پادشاه می‌گوید لا تاکل الحامض. این نهی ف نهی مولوی نیست و به انگیزه‌ی طلب ترک بیان نشده زیرا اصلا طبیب شرایط طلب ترک را از پادشاه ندارد. این نهی نهی ارشاد می‌کند یعنی پادشاه را راهنمایی می‌کند به این که اکل حامض برای تو مضر است.

در ما نحن فیه هم که شارع نهی کرده به انگیزه‌ی طلب ترک نیست یعنی طالب ترک صوم عاشورا نیست بلکه می‌خواهد ما را به راهنمایی کند به یک خصوصیتی که آن خصوصیت این است که مصلحت موجود در ترک بیش از مصلحت موجود در فعل است. (این جواب سوم دقیقی نیست رجوع کنید به حقائق الاصول اقای حکیم)

۵

جواب به قسم دوم عبادات مکروهه

قسم دوم عبادات مکروه: نهی به خود عبادت خورده لکن این عبادت بدل دارد مثل صلاه در حمام

صاحب کفایه به این قسم دوم چهار جواب می‌دهد که ۳ جواب اول، همان ۳ جوابی است که در قسم اول بیان فرمود

  1. صلاه در حمام مصلحت دارد و ترک صلاه در حمام هم مصلحت دارد چون یک عنوانی مصلحت دار منطبق بر ترک صلاه می‌شود. حال یک عنوانی پیدا کنید معمولا محشین گفته‌اند عدم استخفاف بالصلاه (سبک نشمردن صلاه) لکن مصلحت ترک بیشتر از مصلحت فعل است بیشتر که بود حکم بالفعل صلاه در حمام کراهت خواهد بود
  2. صلاه در حمام مصلحت دارد و ترک صلاه در حمام هم مصلحت دارد چون ملازم است با یک عنوان مصلحت دارد (محشین گفته‌اند حضور قلب بیشتر در نماز) اما شارع فرموده ترک صلاه چون مصلحتش بیشتر است حکم بالفعل او کراهت است.
  3. نهی از صلاه در حمام ارشادی است نه مولوی یعنی به انگیزه‌ی طلب ترک صلاه نیست بلکه به یک انگیزه‌ی دیگری است و ان این است که می‌خواهد راهنماییی کند که ترک صلاه مصلحتش بیشتر است.
  4. مرحوم اخوند اول زیرسازی می‌کند بعد جواب را بیان می‌کند.

صاحب کفایه می‌فرماید خود صلاه با قطع نظر از این که ویژگی ملائم (سازگار) به ان عارض شود یا ویژگی غیر ملائم و منافر (غیر سازگار) عارض بشود خود صلاه یک مقدار مصلحت دارد لکن ان ویژگی که بر خود صلاه عارض می‌شود ۳ صورت دارد:

  1. گاهی اون ویژگی ملائم و سازگار نیست با صلاه (ویژگی منافر): این سبب می‌شود مصلحت در صلاه کمتر بشود
  2. گاهی اون ویژگی ملائم با صلاه است یعنی در راستایی است که صلاه دارد مناسب است مثل صلاه در مسجد که با معراج و قربان کلی تقی تناسب دارد لذا سبب می‌شود مصلحت نماز بیشتر شود
  3. گاهی ویژگی عارض بر صلاه نه ملائم و نه منافر با صلاه است و خنثی است مثل نماز در خانه

می‌گوید این نهی از صلاه در حمام ارشادی است و ارشاد به مصلحت بیشتر در ویژگی ملائم و یا حداقل مصلحت خود طبیعت. و وقتی نهی ارشادی شد ربطی به بحث ما نخواهد داشت و دلیل نمی‌شود.

۶

جزوه فرق جواب اول و دوم

نکته: طلب ترک در قسم اول به نحو حقیقت است (چون عنوان مصلحت دار با ترک اتحاد دارد) ولی در قسم دوم به نحو مجاز است (چون عنوان مصلحت دار ملازم با ترک است و لذا اسناد طلب به آن عنوان اسناد حقیقی و به ترک اسناد مجزای است بلحاظ الملازم له) در قسم اول و مکروهات مصطلحه طلب حقیقتا به ترک تعلق گرفته ولی در مکروه بخاطر مفسده در فعل و در قسم اول بخاطر ارجحیت ترک است.

۷

جزوه جواب سوم

جواب سوم: صغری: نهی از صوم یوم عاشورا، نهی ارشادی است (نهی ارشادی آن است که به انگیزه طلب ترک انشاء نشده بلکه برای ارشاد و تنبیه بر بعض الخواص است).

کبری: و نهی ارشادی دخلی به مسئله اجتماع امر و نهی ندارد (در مسئله اجتماع، بحث در امر و نهی مولوی است).

نتیجه: پس نهی از صوم یوم عاشورا، دخلی در مسئله اجتماع امر و نهی ندارد.

۸

جواب به قسم دوم از عبادات مکروهه

اما قسم دوم: سه جوابی که از قسم اول داده شد، در اینجا می‌آید و جواب چهارمی هم وجود دارد.

۹

تطبیق فرق بین جواب اول و دوم

فيكون كما إذا انطبق عليه من غير تفاوت إلا (بیان فرق بین جواب اول و جواب دوم) في أن الطلب المتعلق به (ترک صوم) حينئذ (در ملازمه – جواب دوم) ليس بحقيقي (طلب حقیقی نیست زیرا طلب رفته روی عنوان مصلحت دار) بل بالعرض و المجاز (مثل نسبت جری به المیزاب) فإنما يكون (طلب) في الحقيقة متعلقا بما يلازمه (تعلق گرفته است به چیزی که ملازم ترک صوم است) من العنوان (حال گریه بر سید الشهدا ء) بخلاف صورة الانطباق (مخالفت با بنی امیه) لتعلقه (طلب) به (ترک) حقيقة.

(در جواب اول گفتیم طلب حقیقتا به ترک تعلق گرفته است. در مکروهات مصطلحه هم طلب حقیقتا به ترک تعلق گرفته است پس چه فرقی است بین مکروهات مصطلحه با قسم اول. فرق واضح است. زیرا در مکروهات مصطلحه، فعل مفسده دارد اما در قسم اول طلب رفته روی ترک چون مصلحت ترک بیشتر است از مصلحت فعل نه این که چون فعل مفسده دارد) كما (این کما را اقای خوئی خوب توضیح داده است – این جا دارد مثال می‌بزند به تعلق حقیقی طلب به ترک) في سائر المكروهات (مصطلحه) من غير فرق إلا (البته یک فرقی دارند) أن منشأه (تعلق طلب به ترک) فيها (مکروهات مصطلحه) حزازة و منقصة (مفسده) في نفس الفعل و فيه (قسم اول) رجحان في الترك (مصلحت ترک بیشتر است) من دون حزازة في الفعل أصلا غاية الأمر كون الترك أرجح.

۱۰

تطبیق جواب سوم

(این نعم می‌خواهد شروع کند به جواب سوم. این نعم استدراک از چیست؟ در جواب اول و دوم نهی کراهتی، نهی مولوی بود چون بحث روی طلب ترک بود حالا از مولولی بودن نهی استدراک می‌کند که می‌شود کاری کرد که نهی مولوی نباشد بلکه ارشادی باشد) نعم يمكن أن يحمل النهي في كلا القسمين (اتحاد و ملازمه) على الإرشاد إلى الترك الذي (ترکی که) هو (ان ترک) أرجح من الفعل (در صورت اتحاد عنوان مصلحت دار با ترک) أو (عطف بر ارجح است) ملازم لما (عنوانی که) هو الأرجح (ترکی که ملازم است با عنوان مصلحت دارد) و أكثر ثوابا لذلك (مشار الیه: ارحجیت ترک) (در این که این لذالک متعلق به چیست ۲ احتمال وجود دارد الف: متعلق به یحمل، حمل می‌شود نهی بر ارشادی بوده بخاطر ارحجیت ترک ب: متعلق به اکثر ثوابا که در این صورت مشار الیه ان فرق می‌کند)

 و (اگر ما نهی از صوم روز عاشورا را ارشادی گرفتیم چه اتحاد باشد و چه ملازم باشد نهی حقیقی خواهد بود چون در هر دو نهی حقیقتا ارشاد به ارجحیت ترک است / مرحوم حکیم این جا اشکال گرفته است) عليه (بنابر حمل نهی بر ارشادی بودن) يكون النهي على نحو الحقيقة لا بالعرض و المجاز فلا تغفل.

۱۱

تطبیق جواب به قسم دوم از عبادات مکروهه

و أما القسم الثاني (نهی به خود عبادت خورده و عبادت بدل دارد مثل صلاه در حمام) فالنهي فيه (قسم دوم) يمكن أن يكون لأجل ما ذكر (۳ جواب) في القسم الأول طابق النعل بالنعل (مطابق می‌باشد سخن در این جا با سخن در اون جا)

(جواب چهارم که بیان شد که خود صلاه مقداری مصلحت دارد حال ویژگی ای که بر صلاه عارض می‌شود ۳ صورت دارد: الف: ملائم که مصلحت را بیشتر می‌کند مثل صلاه در مسجد. ب: ویژگی غیر ملائم که مصلحت را کمتر می‌کند مثل صلاه در حمام و ج: مصلحت خنثی که مصلحت را نه کم می‌کند و نه زیاد می‌کند مثل صلاه در خانه) كما يمكن أن يكون بسبب حصول منقصة في الطبيعة المأمور بها (این تعبیر طبیعت مامور بها دقیق نیست زیرا طبیعت که منقصت ندارد زیرا طبیعت فقط طبیعت است بخاطر همین این جا آقای حکیم یک معنایی کرده است) لأجل (دلیل ایجاد منقصت) تشخصها (طبیعت ماموربها) في هذا القسم (قسم دوم) بمشخص غير ملائم لها (بخاطر ویژگی پیدا کردن طبیعت مامور بها در قسم دوم به ویژگی غیر مناسب با طبیعت) كما في الصلاة في الحمام (علت نقصان مصلحت:) فإن تشخصها (صلاه) بتشخص (به ویژگی) وقوعها (صلات) فيه (ویژگی پیدا کردن صلاه یه ویژگی وقع صلاه در حمام) لا يناسب كونها معراجا و إن لم يكن نفس الكون في الحمام بمكروه و لا حزازة فيه (بودن در حمام منقصتی ندارد) أصلا بل كان (بودن در حمام) راجحا كما لا يخفى.

و ربما يحصل لها (صلاه) لأجل تخصصها (ویژگی پیدا کردن صلاه) بخصوصية (به ویژگی ای که) شديدة الملاءمة معها (صلاه) مزية (فاعل یحصل) فيها كما في الصلاة في المسجد و الأمكنة الشريفة و ذلك (بیان علت زیاده و نقصان مصلحت) لأن الطبيعة المأمور بها في حد (اصل) نفسها إذا كانت (طبیعت) مع تشخص (ویژگی بودن در خانه – ویژگی خنثی) لا يكون له شدة الملاءمة و لا عدم الملاءمة (جواب اذا:) لها مقدار من المصلحة و المزية كالصلاة في الدار مثلا و تزداد تلك المزية فيما كان تشخصها (ویژگی طبیعت) بما (صلاه در مسجد) له شدة الملاءمة و تنقص فيما إذا لم تكن له (عنوان) ملائمة (صلاه در حمام) و لذلك (بخاطر زیادت و نقصان مصلحت) ينقص ثوابها تارة و يزيد أخرى

غالبة على مصلحته ، ولذا لا يقع صحيحا على الامتناع ، فإنّ الحزازة والمنقصة فيه مانعة عن صلاحيّة التقرّب به ، بخلاف المقام ، فإنّه (١) على ما هو عليه من الرجحان وموافقة الغرض ـ كما إذا لم يكن تركه راجحا ـ بلا حدوث حزازة فيه أصلا.

وإمّا لأجل (٢) ملازمة الترك لعنوان كذلك من دون انطباقه عليه ، فيكون كما إذا انطبق عليه من غير تفاوت ، إلّا في أنّ الطلب المتعلّق به حينئذ ليس بحقيقيّ ، بل بالعرض والمجاز ، فإنّما يكون (٣) في الحقيقة متعلّقا بما يلازمه من العنوان بخلاف صورة الانطباق لتعلّقه به حقيقة (٤) ، كما في سائر المكروهات من غير فرق ، إلّا أنّ منشأه فيها حزازة ومنقصة في نفس الفعل وفيه رجحان في الترك من دون حزازة في الفعل أصلا ، غاية الأمر كون الترك أرجح.

نعم (٥) ، يمكن أن يحمل النهي في كلا القسمين على الإرشاد إلى الترك الّذي

__________________

ـ كونه مقدّمة له ـ حراما ويفسد لو كان عبادة. مع أنّه لا حزازة في فعله وإنّما كان النهي عنه وطلب تركه لما فيه من المقدّميّة له وهو على ما هو عليه من المصلحة ، فالمنع عنه لذلك كاف في فساده لو كان عبادة.

قلت : يمكن أن يقال : إنّ النهي التحريميّ لذلك وإن كان كافيا في ذلك بلا إشكال ، إلّا أنّ التنزيهيّ غير كاف إلّا إذا كان عن حزازة فيه ، وذلك لبداهة عدم قابليّة الفعل للتقرّب به منه تعالى مع المنع عنه وعدم ترخيصه في ارتكابه. بخلاف التنزيهيّ عنه إذا كان لا لحزازة فيه بل لما في الترك من المصلحة الراجحة ، حيث إنّه معه مرخوص فيه وهو على ما هو عليه من الرجحان والمحبوبيّة له تعالى ، ولذلك لم تفسد العبادة إذا كانت ضدّ المستحبّة أهمّ اتّفاقا ، فتأمّل. منه [أعلى الله مقامه].

(١) أي : الفعل ، وهو الصوم يوم عاشوراء ـ مثلا ـ.

(٢) هذا ثاني الوجوه الّتي أجاب بها المصنّف رحمه‌الله عن إشكال القسم الأوّل. وحاصله : أنّ الوجه في النهي التنزيهيّ عن صوم عاشوراء هو ملازمة تركه لعنوان راجح ذي مصلحة أكثر من مصلحة فعله ، فيرجّح الترك لتحقّق تلك المصلحة الملازمة له. مثلا : تعلّق النهي بصوم يوم عاشوراء لملازمة تركه لحال البكاء على أبي عبد الله عليه‌السلام. والمفروض أنّ مصلحة البكاء في يوم عاشوراء أكثر من مصلحة صومه.

(٣) أي : يكون الطلب.

(٤) أي : لتعلّق الطلب بالترك حقيقة.

(٥) وهذا هو الوجه الثالث من الوجوه الّتي ذكرها المصنّف رحمه‌الله في الجواب عن إشكال القسم ـ

هو أرجح من الفعل أو ملازم لما هو الأرجح وأكثر ثوابا لذلك ، وعليه يكون النهي على نحو الحقيقة لا بالعرض والمجاز ، فلا تغفل (١).

وأمّا القسم الثاني (٢) : فالنهي فيه يمكن أن يكون لأجل ما ذكر في القسم الأوّل طابق النعل بالنعل. كما يمكن أن يكون بسبب حصول منقصة في الطبيعة المأمور بها ، لأجل تشخّصها في هذا القسم بمشخّص غير ملائم لها ، كما في الصلاة في الحمّام ، فإنّ تشخّصها بتشخّص وقوعها فيه (٣) لا يناسب كونها معراجا ، وإن لم يكن

__________________

ـ الأوّل. حاصله : أنّ المقصود بالنهي عن صوم عاشوراء هو الإرشاد إلى أن تركه أو ملازم تركه مشتمل على مصلحة أكثر من مصلحة فعله ، من دون أن يكون طلب الترك مولويّا ، بل تعلّق الطلب حقيقة بترك الصوم إرشادا. وعليه فلا يلازم اجتماع الحكمين في شيء واحد.

(١) وقد أورد السيّد الإمام الخمينيّ على ما أفاده المصنّف رحمه‌الله في الجواب عن إشكال القسم الأوّل بما حاصله : أنّ الترك عدميّ ، لا يمكن انطباق عنوان وجوديّ عليه ، ولا يمكن أن يكون ملازما لشيء ، فإنّ الانطباق والملازمة من الوجوديّات الّتي لا بدّ في ثبوتها للشيء من ثبوت ذلك الشيء. مناهج الوصول ٢ : ١٤٠.

وأورد عليه المحقّق النائينيّ أيضا بما حاصله : أنّه إذا فرض اشتمال كلّ من الفعل والترك على مصلحة فبما أنّه يستحيل تعلّق الأمر بكلّ من النقيضين في زمان واحد يكون المؤثّر في نظر الآمر إحداهما على تقدير كونها أقوى من الاخرى. وعلى تقدير التساوي تسقط كلتاهما معا عن التأثير ، لاستحالة تعلّق الطلب التخييريّ بالنقيضين ، فإنّه طلب الحاصل. وعليه يستحيل كون كلّ من الفعل والترك مطلوبا بالفعل.

ثمّ تصدّي لجواب آخر ، حاصله : أنّ الإشكال في اتّصاف العبادة المكروهة في هذا القسم إنّما نشأ من الغفلة عن أنّ متعلّق النهي فيها غير متعلّق الأمر ، فإنّ متعلّق الأمر هو ذات العبادة ومتعلّق النهي هو التعبّد بها ، لأنّ التعبّد بها منهيّ عنه ، لما فيه من المشابهة والموافقة لبني أميّة (لعنهم الله) ، فلا يلزم اجتماعهما في شيء واحد. فوائد الاصول ٢ : ٤٣٩ ، أجود التقريرات ٢ : ٣٦٥ ـ ٣٦٧.

ولكن ناقش السيّدان العلمان : الإمام الخمينيّ والسيّد الخوئيّ في ما أفاده المحقّق النائينيّ من وجوه. فراجع مناهج الوصول ٢ : ١٤١ ـ ١٤٢ ، والمحاضرات ٤ : ٣١٧ ـ ٣٢٥.

(٢) وهو ما تعلّق النهي بذات العبادة وكان لها بدل ، كالصلاة في الحمّام.

(٣) هكذا في جميع النسخ. ولكن الصحيح أن يقول : «فإنّ تشخّصها بوقوعها فيه ...». ويكون المعنى : فإنّ تشخّص الصلاة بوقوعها في الحمّام لا يناسب معراجيّتها.

نفس الكون في الحمّام بمكروه ولا حزازة فيه أصلا ، بل كان راجحا كما لا يخفى. وربما يحصل لها (١) ـ لأجل تخصّصها بخصوصيّة شديد الملاءمة (٢) معها ـ مزيّة فيها (٣) ، كما في الصلاة في المسجد والأمكنة الشريفة. وذلك (٤) لأنّ الطبيعة المأمور بها في حدّ نفسها ـ إذا كانت مع تشخّص لا تكون له شدّة الملاءمة ولا عدم الملاءمة ـ لها مقدار من المصلحة والمزيّة (٥) ، كالصلاة في الدار ـ مثلا ـ ، وتزداد تلك المزيّة فيما كان تشخّصها بماله شدّة الملاءمة ، وتنقص فيما إذا لم تكن له ملائمة (٦). ولذلك ينقص ثوابها تارة ، ويزيد اخرى. ويكون النهي فيه ـ لحدوث نقصان في مزيّتها فيه (٧) ـ إرشادا إلى ما لا نقصان فيه من سائر الأفراد ويكون أكثر ثوابا منه (٨). وليكن هذا مراد من قال : «إنّ الكراهة في العبادة بمعنى أنّها تكون أقلّ ثوابا».

ولا يرد عليه (٩) : بلزوم اتّصاف العبادة الّتي تكون أقلّ ثوابا من الاخرى بالكراهة ، ولزوم اتّصاف ما لا مزيّة فيه (١٠) ولا منقصة بالاستحباب ، لأنّه أكثر ثوابا

__________________

(١) أي : للصلاة.

(٢) هكذا في النسخ : والصحيح أن يقول : «شديدة الملاءمة».

(٣) هكذا في النسخ. والصواب أنّ قوله : «فيها» مستدرك.

(٤) أي : حصول المنقصة في الطبيعة المأمور بها أو المزيّة لها.

(٥) هكذا في جميع النسخ. والأولى أن يقول : «وذلك لأنّ للطبيعة المأمور بها في حدّ نفسها ـ إذا كانت ... ـ مقدار من المصلحة والمزيّة».

(٦ ـ ٧) أي : فيما إذا لم تكن للتشخّص ملائمة مع العبادة.

(٨) لا يخفى : أنّ متعلّق النهي هو العبادة المتشخّصة بخصوصيّة غير الملاءمة معها. ولو فرض كونه إرشاديّا يكون إرشادا إلى متعلّقه ، فيكون النهي عن العبادة فيما إذا لم تكن للخصوصيّة ملائمة معها إرشادا إلى نقصان هذا الفرد بالنسبة إلى سائر الأفراد وأقلّيّة ثوابه عن سائر الأفراد. فكان الأولى أن يقول : «ويكون النهي في العبادة الّتي تنقص مزيّتها بسبب تشخّصه بالخصوصيّة الخاصّة إرشادا إلى نقصان هذا الفرد بالنسبة إلى سائر أفراد الطبيعة وأنّه أقلّ ثوابا من الأفراد الأخر».

نعم ، لازم إرشاده إليه هو البعث إلى ما لا نقصان فيه.

(٩) هذا الإيراد تعرّض له المحقّق القميّ واعترف بعدم وروده ، كما ذكره الشيخ الأعظم ـ على ما في تقريراته ـ ثمّ أجاب عنه. راجع قوانين الاصول ١ : ١٤٣ ، ومطارح الأنظار : ١٣٢.

(١٠) وفي بعض النسخ : «ما لا مزيد فيه».