درس کفایة الاصول - نواهی

جلسه ۲۶: اجتماع امر و نهی ۲۴

 
۱

خطبه

۲

خلاصه مباحث گذشته

بحث ما درباره‌ی عبادتهای مکروه‌ای است که نهی به خود انها تعلق گرفته و این عبادات بدل دارند مثل صلاه در حمام. صاحب کفایه به این عبادات مکروه ۴ جواب می‌دهند که ۳ جواب آن بیان شد و نصف جواب ۴ را نیز بیان کردیم.

۳

جواب چهارم از قسم دوم

صاحب کفایه اول زیرسازی و مقدمه سازی می‌کند و سپس جواب را بیان می‌کند. صاحب کفایه می‌فرماید صلاه با قطع نظر از این که ویژگی ملائم به ان عارض شود یا ویژگی غیر ملائم به ان عارض شود، (فعلا کاری به این ویؤگی عارض نداریم) می‌فرماید خود این صلاه مقداری از مصلحت را دارد بعد این ویژگی‌هایی که عرض بر صلاه می‌شود ۳ صورت دارد

الف: این ویژگی‌ها ملائم با صلاه و سبب بیشتر شدن مصلحت صلاه می‌شوند مثل صلاه در مسجد، در مسجد بودن یک ویژگی است که با صلاه مناسب است

ب: برخی ویژگی‌ها ملائم با صلاه نیست لذا مصلحت صلاه را کم می‌کنند

ج: برخی ویژگی‌ها نه ملائم با صلاه و نه غیر ملائم با آن هستند که ما اسم این ویژگی‌ها را خنثی گذاشتیم. مثل بودن در خانه. اگر چنین ویژگی ای بر نماز عارض شد این ویژگی نه مصلحت نماز را کم و نه زیاد می‌کند.

جواب: صغری: نهی از صلاه در حمام نهی ارشادی است

توضیح صغری: بیان شدکه نهی ارشادی به نهی ای گفته می‌شود که به انگیزه‌ی طلب ترک انشا نشده باشد بلکه برای ارشاد به یک خصوصیتی انشا شده است حالا می‌گوید نهی ارشادی است یعنی نهی به این مظور است که ما را راهنمایی کند به فردی که نقصان در او نیست حال یا نماز در خانه یا نماز در مسجد پس نهی به منظور طلب ترک انشا نشده است.

کبری: نهی ارشادی دخلی در مساله اجتماع امر و نهی ندارد. چون محل بحث ما امر و نهی مولوی است.

نتیجه: پس نهی از صلاه در حمام دخلی به مساله‌ی اجتماع امر و نهی ندارد.

نکته: صاحب کفایه می‌فرماید: کراهت در عبادت یعنی چه؟ وقتی می‌گویند فلان عبادت مکروه است این یعنی چی؟ این یعنی عبادت اقل ثوابا است یعنی ثوابش کمتر است. حالا یک نفر آمده به این تفسیر (اقل ثوابا) اشکال گرفته است و می‌گوید این تفسیر باطل است چون:

صغری: اگر کراهت در عبادت به معنای اقل ثوابا باشد لازمه‌اش دو چیز است:

الف: اگر یک عبادتی نسبت به عبادت دیگر ثوابش کمتر باشد به این عبادتی که ثوابش کمتر است بگوییم مکروه مثلا فرض بفرمایید صوم ثوابش نسبت به حج کمتر باشد این جا باید گفت صوم مکروه است.

ب: لازمه‌اش این است که صلاه در خانه مستحب باشد. چرا؟ چون شما گفتید کراهت یعنی اقل ثوابا پس استحباب به معنی اکثر ثوابا می‌شود و ثواب صلاه درخانه از صلاه در حمام بیشتر است.

کبری: والزام باطل (هیچکس نگفته صوم مکروه است یا صلاه در خانه مستحب است)

نتیجه: فلملزومه مثله یعنی این که کراهت در عبادات به معنای اقل ثوابا نیست.

صاحب کفایه می‌فرماید این دلیل باطل است زیرا این حرفی که می‌گویند کراهت در عبادات به معنای اقل ثوابا هست منظورشان این است که یک فرد عادی از طبیعت (یعنی فردی که خصوصیت خنثی دارد) را در نظر می‌گیریم اون وقت بقیه‌ی افراد را با ان می‌سنجند اگر بقیه‌ی افراد ثوابشان کمتر بود به نسبت فرد خنثی می‌شود مکروه و اگر بقیه‌ی افراد ثوابشان بیشتر بود می‌شود مستحب. شما در لازمه‌ی اول امدید صوم را با حج سنجیدید. این‌ها چه ربطی به هم دارند!! در لازمه‌ی دوم شما صلاه در خانه را با صلاه در حمام سنجیدید در حالی که بالعکس است باید صلاه در حمام را با صلاه در خانه سنجید. (به تعبیر مرحوم فیروز آبادی مقیاس حد وسط است)

در پایان مرحوم آخوند یک نکته‌ی دیگر می‌گوید که بهترین کسی که این نکته را خوب بیان کرده است مرحوم حکیم است.

۴

جواب به قسم سوم از عبادات مکروهه

قسم سوم از عبادات: نهی از عبادت در لسان دلیل به خود انها تعلق گرفته اما از خارج می‌دانیم نهی به چیز دیگری تعلق گرفته است و ان چیز که نهی به ان تعلق گرفته است در خارج یا متحد با عبادت یا ملازم عبادت است. مثلا می‌گویند لاتصل فی مواضع تهمه. جایی که اگر نماز بخوانی در ان جا، به تو تهمت می‌زنند در ان جا نماز نخوان. الان در لسان و ظاهر دلیل نهی به خود صلاه خورده است اما از خارج می‌دانیم که نهی خورده به الکون فی موضع التهمه. حال این الکون فی موضع تهمه یا متحد با صلاه است (یعنی اگر گفتیم یکی از اجزاءء صلاه الکون است، این عنوان با صلاه متحد می‌شود اما اگر گفتیم جزء صلاه نیست ملازم با صلاه می‌شود) یا ملازم با صلاه است.

صاحب کفایه باید یک کاری بکند که اجتماع امر و نهی را از بین ببرد یا حداقل باید اجتماع امر و نهی ای درست بکند که محل بحث نیست. صاحب کفایه ۲ جواب می‌دهد

جواب اول: نهی از صلاه مجازی است و حقیقی نیست زیرا آن چیزی که حقیقتا نهی دارد عنوان الکون فی موضع التهمه است لذا اسناد نهی به صلاه مجازی است نه حقیقی. اگر نهی مجازی شد، اجتماع محال حاصل نشده است و اجتماعی هم که حاصل شده محال نیست (اجتماع المحال غیر خاصل و اجتماع الحاصل غیر محال) اجتماع محال اجتماعی است که امر و نهی حقیقی در یک جا جمع بشود و این اجتماع در این جا حاصل نشده است و بلکه اجتماع بین امر حقیقی و نهی مجازی است. و این محال نیست. صاحب کفایه امد نهی از صلاه را مجازی کرد، حال می‌خواهیم ببینیم این جواب صاحب کفایه در چند جا مفید است. در چند صورت مفید است. می‌فرماید در ۲ صورت مفید است

صورت اول: کون متحد با صلاه (در این صورت کون جزء صلاه می‌شود) بشود وما در مساله‌ی اجتماع امر و نهی جوازی باشیم (در صورت جوازی، تعدد عنوان موجب تعدد معنون می‌شود) و اگر قائل به امتناع شدیم این جواب مفید نیست چون کون، حقیقتا نهی دارد و اگر جزء صلاه شد ف صلاه هم حقیقتا نهی دارد و از طرفی حقیقتا هم امر دارد پس یک چیز حقیقتا نهی و امر دارد.

صورت دوم: ما قائل به ملازمه بشویم یعنی کون جزء صلاه نیست بلکه ملازم صلاه است. در این صورت جواب مرحوم اخوند چه قائل به جواز و چه قائل به امتناع بشویم مفید است چون همین که گفتید ۲ ملازم اند یعنی پای ۲ چیز در میان است که روی یک چیز امر رفته و روی یک چیز نهی رفته است.

جواب دوم: نهی از صلاه در موضوع تهمت، نهی ارشادی است یعنی به انگیزه‌ی طلب ترک انشان نشده بلکه به انگیزه این انشاء شده است که ما را راهنمایی بکند به فردی که در ان منقصه نیست. این جواب دوم در چند مورد مفید است. و در دو موردی که در جواب اول بیان کردیم مفید است و همچنین در یک مورد دیگر.

۵

جزوه جواب چهارم از قسم دوم

جواب چهارم: طبیعت صلات با قطع نظر از عروض ویژگی ملائم و غیر ملائم، واجد مقداری از مصلحت است.

ویژگی عارض بر صلات، سه صورت دارد:

۱. برخی ملائم و مناسب با صلات نیست، این ویژگی، مصلحت صلات را کم می‌کند.

۲. برخی ملائم و مناسب با صلات است، این ویژگی، مصلحت صلات را زیاد می‌کند.

۳. برخی نه ملائم و نه غیر ملائم است، در این صورت مصلحت صلات به حال خود باقی می‌ماند.

با حفظ این نکته:

صغری: نهی از صلات در حمام، نهی ارشادی است (ارشاد به فردی که مَنقَصَت در آن نیست).

کبری: و هی ارشادی دخلی به مسئله اجتماع امر و نهی ندارد.

نتیجه: پس نهی از صلات در حمام، دخلی به مسئله اجتماع امر و نهی ندارد.

نکته: کراهت در عبادت به معنای اقل ثوابا است.

اشکال: این تفسیر باطل است، چون:

صغری: اگر کراهت در عبادت به معنای اقل ثوابا باشد، لازمه‌اش، دو چیز است:

الف: عبادتی که از عبادت دیگر ثوابش کمتر است، مکروه باشد. مثلا صوم نسبت به حج.

ب: صلات در دار مستحب باشد، چون ثوابش از صلات در حمام بیشتر باشد.

کبری: و اللازم باطل.

نتیجه: فالملزوم مثله.

جواب: مراد کسانی که کراهت در عبادت را به این معنا می‌گیرند، این است که عبادتی نسبت به فرد عادی از همان عبادت، ثوابش کمتر است، و لذا ملازمه در صغری، باطل است.

۶

جزوه جواب به قسم سوم از عبادات مکروهه

اما جواب از قسم سوم:

جواب اول: نهی از عبادت مجازی است، در حقیقت نهی مولوی از کون فی موضع تهمت است، طبق این جواب، الاجتماع المحال غیر حاصل و الاجتماع الحاصل غیر محال.

این جواب در دو صورت مفید است:

۱. کون با صلات متحد الوجود باشد و ما قائل به جواز باشیم.

۲. کون با صلات متلازم الوجود باشد و ما قائل به جواز یا اجتماع باشیم.

جواب دوم: نهی از صلات، ارشادی باشد، طبق این جواب، الاجتماع المحال غیر حاصل و الاجتماع الحاصل غیر محال.

۷

تطبیق جواب چهارم از قسم دوم

و يكون النهي فيه (صلاه در حمام – ویژگی و مشخص غیر ملائم) لحدوث نقصان في مزيتها (طبیعت) فيه (مشخص و ویژگی غیر ملائم) (بخاطر وجود پیدا کردن نقصانی در مزیت طبیعت چون اگر این طبیعت با این ویژگی غیر ملائم بود این طبیعت نقصان پیدا می‌کند اقای حکیم می‌فرماید طبیعت نقصان پیدا نمی‌کند) إرشادا (خبر یکون) إلى ما لا نقصان فيه (بیان ما:) من سائر الأفراد (سایر افرادی که در انها نقصان نیست یعنی ما را راهنمایی می‌کند به بقیه‌ی افرادی که نقصان ندارند) و (عطف بر نقصان است) يكون أكثر ثوابا منه (فرد متشخص به مشخص غیرملائم – صلاه درحمام) و (بیان نکته) ليكن‏ هذا (نقصان طبیعت نسبت به فرد عادی یعنی یک فردی از این طبیعت، از خود طبیعت ناقص‌تر باشد) مراد من قال: إن الكراهة في العبادة بمعنى أنها (عبادت) تكون أقل ثوابا (یعنی کسی که می‌گوید کراهت در عبادت به معنای اقل ثوابا است منظورشان این فرد است نسبت به طبیعت عبادت)

 و لا يرد عليه (تفسیر) (بیان صغری اشکال) بلزوم اتصاف العبادة التي تكون أقل ثوابا من الأخرى (حج) بالكراهة (لازم اول) و لزوم اتصاف ما (صلاه در خانه) لا مزيد فيه و لا منقصة بالاستحباب (باید گفت صلاه در خانه مستحب است) لأنه (صلاه در خانه) أكثر ثوابا مما (فردی که) فيه المنقصة (صلاه در حمام) لما (دلیل لایرد) عرفت من أن المراد من كونه أقل ثوابا إنما هو (مراد) بقياسه (این فرد) إلى نفس الطبيعة المتشخصة (ویژگی پیدا کرده است) بما (به ویژگی ای که – در خانه بودن) لا يحدث معه (ویژگی) مزية لها (طبیعت) و لا منقصة من المشخصات و كذا كونه أكثر ثوابا (رد لازم دوم – ما اگر می‌گوییم این عبادت ثوابش بیشتر است باید این عبادت را با فرد عادی عبادت بسنجیم نه این که با فرد بالاتر و پایین‌تر بسنجیم) و لا يخفى (رجوع کنید به حاشیه‌ی اقای حکیم) أن النهي في هذا القسم (قسم دوم طبق جواب چهارم) لا يصح إلا للإرشاد (دلیل لا یصح را اقای حکیم بیان فرموده) بخلاف القسم الأول (صوم یوم عاشورا) فإنه (نهی) يكون فيه (قسم اول) مولويا و إن كان حمله (نهی) على الإرشاد بمكان من الإمكان.

۸

تطبیق جواب به قسم سوم از عبادات مکروهه

و أما القسم الثالث (جواب اول که مبتنی بر این است که کون متحد با صلاه باشد و قائل به جواز بشویم) فيمكن أن يكون النهي فيه (قسم سوم) عن العبادة المتحدة مع ذاك العنوان (کون را داخل در حقیقت صلاه گرفته است) أو الملازمة له بالعرض و المجاز (خبر یمکن) و كان المنهي عنه به (به سبب این نهی) حقيقة ذاك العنوان (الکون فی موضع التهمه) و (جواب دوم) يمكن أن يكون على الحقيقة (نهی، نهی حقیقی است نه مجازی که در جواب اول گفتیم) إرشادا إلى غيرها (عبادت منهیه) من سائر الأفراد مما (از افرادی که) لا يكون متحدا معه (ان عنوان) أو ملازما له (عنوان) إذ (دلیل این که نهی ارشاد به سایر افراد است) المفروض التمكن من استيفاء مزية (مصلحت) العبادة بلا ابتلاء بحزازة ذاك العنوان (عنوان متحد یا ملازم) أصلا.

نفس الكون في الحمّام بمكروه ولا حزازة فيه أصلا ، بل كان راجحا كما لا يخفى. وربما يحصل لها (١) ـ لأجل تخصّصها بخصوصيّة شديد الملاءمة (٢) معها ـ مزيّة فيها (٣) ، كما في الصلاة في المسجد والأمكنة الشريفة. وذلك (٤) لأنّ الطبيعة المأمور بها في حدّ نفسها ـ إذا كانت مع تشخّص لا تكون له شدّة الملاءمة ولا عدم الملاءمة ـ لها مقدار من المصلحة والمزيّة (٥) ، كالصلاة في الدار ـ مثلا ـ ، وتزداد تلك المزيّة فيما كان تشخّصها بماله شدّة الملاءمة ، وتنقص فيما إذا لم تكن له ملائمة (٦). ولذلك ينقص ثوابها تارة ، ويزيد اخرى. ويكون النهي فيه ـ لحدوث نقصان في مزيّتها فيه (٧) ـ إرشادا إلى ما لا نقصان فيه من سائر الأفراد ويكون أكثر ثوابا منه (٨). وليكن هذا مراد من قال : «إنّ الكراهة في العبادة بمعنى أنّها تكون أقلّ ثوابا».

ولا يرد عليه (٩) : بلزوم اتّصاف العبادة الّتي تكون أقلّ ثوابا من الاخرى بالكراهة ، ولزوم اتّصاف ما لا مزيّة فيه (١٠) ولا منقصة بالاستحباب ، لأنّه أكثر ثوابا

__________________

(١) أي : للصلاة.

(٢) هكذا في النسخ : والصحيح أن يقول : «شديدة الملاءمة».

(٣) هكذا في النسخ. والصواب أنّ قوله : «فيها» مستدرك.

(٤) أي : حصول المنقصة في الطبيعة المأمور بها أو المزيّة لها.

(٥) هكذا في جميع النسخ. والأولى أن يقول : «وذلك لأنّ للطبيعة المأمور بها في حدّ نفسها ـ إذا كانت ... ـ مقدار من المصلحة والمزيّة».

(٦ ـ ٧) أي : فيما إذا لم تكن للتشخّص ملائمة مع العبادة.

(٨) لا يخفى : أنّ متعلّق النهي هو العبادة المتشخّصة بخصوصيّة غير الملاءمة معها. ولو فرض كونه إرشاديّا يكون إرشادا إلى متعلّقه ، فيكون النهي عن العبادة فيما إذا لم تكن للخصوصيّة ملائمة معها إرشادا إلى نقصان هذا الفرد بالنسبة إلى سائر الأفراد وأقلّيّة ثوابه عن سائر الأفراد. فكان الأولى أن يقول : «ويكون النهي في العبادة الّتي تنقص مزيّتها بسبب تشخّصه بالخصوصيّة الخاصّة إرشادا إلى نقصان هذا الفرد بالنسبة إلى سائر أفراد الطبيعة وأنّه أقلّ ثوابا من الأفراد الأخر».

نعم ، لازم إرشاده إليه هو البعث إلى ما لا نقصان فيه.

(٩) هذا الإيراد تعرّض له المحقّق القميّ واعترف بعدم وروده ، كما ذكره الشيخ الأعظم ـ على ما في تقريراته ـ ثمّ أجاب عنه. راجع قوانين الاصول ١ : ١٤٣ ، ومطارح الأنظار : ١٣٢.

(١٠) وفي بعض النسخ : «ما لا مزيد فيه».

ممّا فيه المنقصة. لما عرفت من أنّ المراد من كونه أقلّ ثوابا إنّما هو بقياسه إلى نفس الطبيعة المتشخّصة بما لا يحدث معه مزيّة لها ولا منقصة من المشخّصات ، وكذا كونه أكثر ثوابا.

ولا يخفى : أنّ النهي في هذا القسم لا يصحّ إلّا للإرشاد (١). بخلاف القسم الأوّل ، فإنّه يكون فيه مولويّا ، وإن كان حمله على الإرشاد بمكان من الإمكان.

وأمّا القسم الثالث : فيمكن أن يكون النهي فيه عن العبادة المتّحدة مع ذاك العنوان أو الملازمة له بالعرض والمجاز (٢). وكان المنهيّ عنه به (٣) حقيقة ذاك العنوان (٤). ويمكن أن يكون ـ على الحقيقة ـ إرشادا إلى غيرها (٥) من سائر الأفراد ممّا لا يكون متّحدا معه أو ملازما له ، إذ المفروض التمكّن من استيفاء مزيّة العبادة بلا ابتلاء بحزازة ذاك العنوان أصلا.

هذا على القول بجواز الاجتماع.

وأمّا على الامتناع : فكذلك في صورة الملازمة (٦). وأمّا في صورة الاتّحاد وترجيح جانب الأمر ـ كما هو المفروض ، حيث إنّه (٧) صحّة العبادة ـ فيكون حال النهي فيه (٨) حاله في القسم الثاني ، فيحمل على ما حمل عليه فيه طابق النعل بالنعل ، حيث إنّه بالدقّة يرجع إليه ، إذ على الامتناع ليس الاتّحاد مع العنوان الآخر

__________________

(١) وقد ذكر المحقّق النائينيّ وجها آخر للجواب عن الإشكال في هذا القسم ، من دون التصرّف في ظاهر النهي ، بل حمله على حقيقته من كونها تنزيهيّا مولويّا. فراجع أجود التقريرات ٢ : ٣٦٢.

(٢) قوله : «بالعرض والمجاز» خبر عن قوله : «أن يكون».

(٣) أي : بالنهي.

(٤) وبتعبير آخر : كان النهي في الحقيقة متعلّقا بالعنوان المتّحد أو الملازم مع المأمور به. كما كان الأمر في الحقيقة متعلّقا بعنوان العبادة المتّحدة مع ذات العنوان أو الملازمة له. فيختلف متعلّق الأمر عن متعلّق النهي ، ويكون النهي مولويّا تنزيهيّا.

(٥) أي : غير العبادة المتّحدة مع ذاك العنوان أو الملازمة له.

(٦) أي : إن كان العنوان ذو الحزازة ملازما للمأمور به جرى في حلّ الإشكال كلا الوجهين السابقين.

(٧) أي : المفروض.

(٨) أي : في هذا القسم الثالث.