درس کفایة الاصول - نواهی

جلسه ۲۴: اجتماع امر و نهی ۲۲

 
۱

خطبه

۲

خلاصه مباحث گذشته

این کسانی که می‌گویند اجتماع امر و نهی در شی واحد جایز است دلیل سوم انها این است که نظیر اجتماع امر و نهی در شرع مقدس واقع شده است. حالا که نظیر واقع شده این دلیل بر این است که اجتماع امر و نهی جایز است مثل صوم یوم عاشورا که هم مستحب است و هم مکروه (مستدل می‌گوید) الان در صوم یوم عاشورا استحباب و کراهت جمع شده و این استحباب و کراهت نظیر امر و نهی است پس اجتماع امر و نهی جایز است. مرحوم صاحب کفایه ۳ جواب دادند. اول گفتند باید توجیه کرد بعد گفتند امکانی هم باید جواب گو باشد و جواب سوم گفتند که عبادات مکروهه بر سه قسم اند. قسم اول این است که نهی خورده به خود اون عبادت و این عبادت بدل ندارد مثل صوم یوم عاشورا که صوم عبادت است و نهی خورده به خودش یعنی در دلیل امده لا تصم یوم العاشورا و بدل هم ندارد یعنی کسی نمی‌تواند بگوید یک روز دیگر روزه می‌گیرم به جای صوم روز عاشورا، قسم دوم هم ان عبادتی بود که نهی به خود عبادت خورده و بدل هم دارد قسم سوم هم این بود که نهی به خود عبادت نخورده است. وقتی که این سه قسم را بیان کرد شروع می‌کند به جواب دادن.

۳

جواب اول از قسم اول

مرحوم صاحب کفایه در رابطه با قسم اول عبادات مکروهه ۳ جواب می‌دهد

جواب اول:

نکته: مرحوم اخوند خیلی زحمت کشیده است اما باید یک خط را بیان می‌کرد که این جا بیان نکرده است و ان این است که در جواب اول به قسم اول مرحوم اخوند تمام تلاشش این است که ثابت کند صوم روز عاشورا فقط کراهت دارد. اگر اثبات کردیم صوم روز عاشورا فقط کراهت دارد پس یعنی در ان اجتماع امر و نهی و نظیر اجتماع امر و نهی وجود ندارد. (مستدل می‌گفت صوم روز عاشورا هم استحباب و هم کراهت دارد) بهترین کسی که این جا بحث کرده آقای بروجردی است.

مرحوم اخوند می‌فرماید صوم یوم عاشورا مصلحت دارد چون عبادت است. می‌گوییم اگر صوم روز عاشورا مصلحت دارد پس چرا شارع از ان نهی کرده است؟ فرموده لا تصم می‌گوید بخاطر این که یک عنوانی منطبق شده بر ترک صوم یوم عاشورا (یعنی ترک صوم عاشورا یک عنوانی دارد که آن عنوان هم مصلحت دارد و وقتی که یک عنوان مصلحت دارد منطبق شد بر ترک صوم یوم عاشورا همان طور که صوم یوم عاشورا مصلحت دارد ترک ان هم مصلحت دارد) که این عنوان مصلحت دارد. تا این جا ثابت شد که روزه گرفتن مصلحت دارد چون عبادت است و ترک روزه هم مصلحت دارد بخاطر انطباق عنوان مصلحت دار بر ترک روزه. (این که روزه مصلحت دارد و ترک روزه هم مصلحت دارد مثل دو مستحبی است که تزاحم کردند این مستحب مصلحت دارد و اوم مستحب هم مصلحت دارد و اگر بخواهی این مستحب را انجام بدهی نمی‌توانی اون مستحب را انجام بدی و اگر اون مستحب را بخواهی انجام بدهی نمی‌توانی این مستحب را انجام بدهی مثل این که روزه مستحبی گرفتی بعد می‌روی خونه‌ی یک مومن و شما را به خوردن غذا تعارف می‌کند. خب اجابت مومن هم مستحب است. روزه مستحب است و مصلحت دارد و اجابت مومن هم مستحب و مصلحت دارد اما هر دو را که نمی‌شود با هم انجام داد اگر تزاحم کردند باید دید کدام اهم و کدام مهم است و اگر مساوی بودند حکم تخییر است.) ما در این جا ثابت کردیم که روزه مصلح دارد و ترک روزه هم مصلحت دارد پس ما نحن فیه می‌شود مثل ۲ مستحب متزاحم زیرا فرد نمی‌تواند هم روزه بگیرد و هم ترک کند روزه. حال ما می‌بینیم مصلحت ترک صوم هم اهم‌تر است و هم بیشتر است و به همین دلیل شارع فقط کراهت را می‌برد روی روزه زیرا مصلحتش غالبه است بر مصلحت فعل. شارع نهی می‌کند از نوع کراهتی. این نهی کراهتی بخاطر این نیست که در صوم روزعاشورا مفسده هست خیر بلکه بخاطر این است که مصلحت ترک بیشتر است این‌ها ۲ مطلب اند که نباید با هم خلط شود این جا پای مفسده در میان نیست (این جا اقای خوئی خیلی زحمت کشیده. می‌فرماید این جا مثل کراهات مصطلحه نیست. (

خب پس روزه مصلحت دارد. ترک روزه هم بخاطر عنوانی که بر ان منطبق شده مصلحت دارد ما می‌بینیم مصلح ان عنوان بیشتر است لذا شارع مقدس روزه را بالفعل مکروه کرده است.

مثال: صوم روز عاشورا مصلحت دارد و ترک روزه هم مصلحت دارد بخاطر این که یک عنوان مصلحت داری بر ترک روزه منطبق می‌شود. سوال: چه عنوانی منطبق می‌شود؟ بخاطر مخالفت با بنی امیه چون بنی امیه بخاطر شکر خدا برای به شهادت رسیدن امام حسین علیه السلام روز عاشورا روزه می‌گرفتن.

۴

جواب دوم

جواب دوم:

در این جواب هم می‌خواهد ثابت کند صوم یوم عاشورا فقط کراهت دارد. این جواب هم عین جواب اول است اما با یک فرق. صاحب کفایه می‌فرماید صوم یوم عاشورا مصلحت دارد. سوال می‌کنیم اگر صوم یوم عاشورا مصلحت دارد پس چرا شارع مقدس از ان نهی کرده است. می‌گوید بخاطر این است که ترک صوم ملازم با یک عنوانی است که ان عنوان مصلحت دارد پس این جا صوم یوم عاشورا مصلحت دارد و ترک صوم هم مصلحت دارد بخاطر یک عنوانی که ان عنوان ملازم با ترک است. این جا صوم و ترک صوم می‌شود مثل ۲ مستحب متزاحم لذا باید ببینیم مصلحت کدام یکی بیشتر و اهم است که می‌بینیم ترک صوم مصلحتش هم بیشتر و هم مهمتر است لذا شارع مقدس بالفعل نهی کراهتی می‌کند از صوم و لذا صوم یوم عاشورا فقط کراهت دارد. حالا ان عنوان ملازم چیست؟ حال بکاء داشتن بر گریه بر سید الشهدا علیه السلام چون اگر کسی ترک روزه بکند حال گریه‌اش بیشتر است از کسی که روزه می‌گیرد لذا مصلحتش بیشتر است.

نکته: فرق بین جواب اول و جواب دوم:

در جواب اول صحبت از انطبق بود و ترک صوم خودش مخالف با بنی امیه است اما در جواب دوم ترک صوم که حال بکاء نیست یعنی این طور نیست که به ترک صوم حال بکاء بگویند. بلکه حال بکاء ملازم با ترک صوم است.

۵

جزوه جواب به دلیل سوم

جواب اول (جواب اجمالی): بعد از اینکه برهان قطعی بر امتناع اجتماع قائم شد، باید این موارد را توجیه کرد.

جواب دوم (جواب اجمالی): قائلین به امکان اجتماع نیز باید جوابگو از این دلیل باشد، چون در این موارد اجتماع امر و نهی در شیء واحد به عنوان واحد است که قائلین به امکان اجتماع، اجتماع در اینگونه موارد را اجازه نمی‌دهند.

جواب سوم (جواب تفصیلی): عبادات مکروه بر سه قسم است:

الف: عبادتی که نهی به عنوان و خود او تعلق گرفته است و بدل ندارد مثل صوم یوم عاشورا.

ب: عبادتی که نهی به عنوان و خود او تعلق گرفته است و بدل دارد مثل صلات در حمام.

ج: عبادتی که در لسان دلیل، نهی به عنوان آن تعلق گرفته است ولی از خارج معلوم است که متعلق نهی، عنوان دیگری است که متحد یا ملازم با عبادت است، مثل صلات در موضع تهمت.

اما جواب اول از قسم اول: حکم فعلی عبادت قسم اول، فقط کراهت است، پس نظیر اجتماع امر و نهی محقق نشده است.

توضیح: نهی از صوم یوم عاشورا مثلا به خاطر انطباق یک عنوان مصلحت دار (مخالفت با بنی امیه) بر ترک صوم است (نه بخاطر وجود مفسده در صوم) پس ترک صوم مثل فعل صوم، هر دو دارای مصلحت هستند، نظیر دو مستحب متزاحم و چون مصلحت ترک اهم و اکثر از مصلحت فعل است، فعل صوم فقط کراهت دارد بدون امر و انجام آن به ملاحظه مصلحتی که دارد، صحیح است.

۶

جزوه جواب دوم

جواب دوم: حکم فعلی عبادت قسم اول...

توضیح: نهی از صوم یوم عاشورا مثلا بخاطر این است که ترک ملازم با عنوان مصلحت دار است، نه بخاطر وجود مفسده در صوم (ترک صوم ملازم با حال بکاء بر مصیبت سیدالشهدا است) و چون مصلحت آن عنوان اهم و اکثر از مصلحت فعل است، فعل صوم فقط کراهت دارد بدون امر. و انجام آن به ملاحظه مصلحتی که دارد، صحیح است.

۷

تطبیق جواب اول از قسم اول

 [الجواب عن القسم الأول من العبادات المكروهة]

أما القسم الأول (نهی خورده به خود عبادت و صوم و این عبادت بدل ندارد، کسی نمی‌تواند یک روز، روزه بگیرد به جای روزه‌ی روز عاشورا خیر این روزه به جای خودش است) فالنهي (مبتدا و اما خبرش است) تنزيها عنه (قسم اول) بعد الإجماع على أنه يقع صحيحا (بعد از این که اجماع قائم شده که قسم اول صحیح است) و مع ذلك (با این صحت اجماعی) يكون تركه (ترک قسم اول) أرجح (از فعل و صوم) كما (علت برای ارجحیت) يظهر (ارجحیت ترک) من مداومة الأئمة عليهم السلام على الترك إما (خبر فانهی) لأجل انطباق عنوان ذي مصلحة (مخالفت با بنی امیه) على الترك.

 فيكون (فاء نتیجه) الترك (ترک صوم) كالفعل (صوم) ذا مصلحة (یعنی هم ترک صوم و هم فعل صوم مصلحت دارد و فعل بخاطر ذاتش مصلحت دارد اما ترک صوم بالعرض مصلحت دارد چون مصلحت در واقع مربوط به عنوان است و بعد از طریق انطباق به ترک نسبت می‌دهیم) موافقة للغرض.

و إن كان مصلحة الترك أكثر (هرچند که مصلحت ترک اکثر است)

 فهما (فعل و ترک) حينئذ (در این هنگام که هر دو مصلحت دارند) يكونان من قبيل المستحبين المتزاحمين (می‌گوید صوم و ترک صوم مثل دو مستحبی است که تزاحم کرده‌اند و نمی‌توانید هر دو را انجام بدهید. خب وقتی دو مستحب با هم تزاحم بکنند باید برویم سراغ مرجحات باب تزاحم و ببینیم کدام یک مصلحتش بیشتر است) فيحكم بالتخيير بينهما (فعل و ترک) لو لم يكن أهم في البين (اگر اهمی وجود نداشت) و إلا (اگر اهمی وجود داشت) فيتعين الأهم.

 (حال اگر کسی ان اهم را ترک کرد و مهم را انجام داد، مهم صحیح خواهد بود) و إن كان الآخر (مهم – فعل) يقع صحيحا (چون مصلحت دارد) حيث إنه (دیگری – صوم) كان راجحا و موافقا للغرض كما هو (وقوع دیگری صحیح) الحال في سائر المستحبات المتزاحمات (شما روزه‌ی مستحبی می‌گیرید می‌روید خونه‌ی شخصی، میزبان به شما اب تعارف می‌کند، شما آب را نمی‌گیرید، در این صورت روزه صحیح است با این که مصلحت اجابت مومن اهم است) بل الواجبات (وارد مسجد می‌شوید می‌بینید مسجد نجس است ف ازل النجاسه عن المسجد گردن گیر شما می‌شود الان که ازاله نجس اهم است را انجام نمی‌دهید و می‌خواهید نماز بخوانید، علی قول نماز شما باطل نیست)

(می‌خواهد بگوید مرجوحیت فعل دو صورت دارد (عمل بد است دو صورت دارد): ۱- گاهی مرجوحیت فعل بخاطر این است که ترک مصلحت بیشتر دارد که در این صورت ف این مرجوحیت مانع از تقرب و صحت نیست مثل ما نحن فیه ۲- مرجوحیت فعل بخاطر مفسده‌ای است که در خود فعل است نه بخاطر مصلحتی باشد که در ترک فعل است که در این صورت، این مرجوحیت مانع می‌شود از قصد قربت و صحت عمل مثل صلاه در دار غصبی بنابر این که امتناعی بشویم و جانب نهی را ترجیح بدهیم الان صلاه در دار غصبی نهی خورده به ان بخاطر مفسده‌ای که در خود صلاه است و این نهی مانع از صحت می‌شود)

و أرجحية الترك (می‌خواهد بگوید این صوم کراهت اصطلاحی نیست که مفسده داشته باشد) من الفعل لا توجب حزازة و منقصة فيه (فعل) (اقای خویی این جا را خوب توضیح داده) أصلا كما (بیان قسم دوم مرجوحیت) يوجبها (موجب منقصه می‌شود) ما إذا كان فيه (فعل) مفسدة غالبة على مصلحته (موردی که بوده باشد در فعل مفسده‌ای که غالب است بر مصلحت فعل) و لذا (بخاطر این که مفسده بر مصلحت غالب است) لا يقع (فعل) صحيحا على الامتناع (و ترجیح نهی) فإن الحزازة و المنقصة فيه (فعل - صلاه در دار غصبی) مانعة عن صلاحية التقرب به (فعل) بخلاف المقام (بر خلاف ما نحن فیه که اگر کسی روزه گرفت روزه‌اش صحیح است چون مرجوحیت روزه بخاطر داشتن مفسده نیست بلکه بخاطر این است که ترک روزه مصلحتش بیشتر است از مصلحت فعل) فإنه (فعل – صوم) على ما هو (فعل) عليه (فعل بر روی چیزی است که فعل روی ان چیز بوده. فعل روی رجحان بوده است) من الرجحان و موافقة الغرض‏كما إذا لم يكن تركه راجحا (همان طوری که اگر ترک صوم رجحان نداشت، صوم فقط مصلحت داشت و انجامش صحیح بود الانم که نهی کراهتی خورده عینا مثل آن موقعی است که نهی کراهتی به ان تعلق نگرفته بود) و بلا حدوث حزازة فيه (فعل) أصلا.

۸

تطبیق جواب دوم

و (بیان جواب دوم است که ملازمه بود) إما لأجل ملازمة الترك لعنوان (حال گریه بر سید الشهدا علیه السلام) كذلك (دارای مصلحت) من دون انطباقه (عنوان) عليه (ترک – یعنی به ترک صوم نمی‌گوید حال گریه)(این جا اقای بروجردی خیلی زحمت کشیده است)

خارجا ، كالصلاة في مواضع التّهمة ، بناء على كون النهي عنها لأجل اتّحادها مع الكون في مواضعها.

أمّا القسم الأوّل : فالنهي تنزيها عنه ـ بعد الإجماع على أنّه يقع صحيحا (١) ، ومع ذلك يكون تركه أرجح كما يظهر من مداومة الأئمّة عليهم‌السلام على الترك (٢) ـ إمّا (٣) لأجل انطباق عنوان ذي مصلحة على الترك ، فيكون الترك ـ كالفعل ـ ذا مصلحة موافقة (٤) للغرض ، وإن كان مصلحة الترك أكثر ، فهما حينئذ يكونان من قبيل المستحبّين المتزاحمين ، فيحكم بالتخيير بينهما لو لم يكن أهمّ في البين ، وإلّا فيتعيّن الأهمّ ، وإن كان الآخر يقع صحيحا حيث إنّه كان راجحا وموافقا للغرض ، كما هو الحال في سائر المستحبّات المتزاحمات بل الواجبات. وأرجحيّة الترك من الفعل لا توجب حزازة ومنقصة فيه أصلا (٥) ، كما يوجبها ما إذا كان فيه مفسدة

__________________

(١) ذكر الإجماع عليه في الغنية (الجوامع الفقهيّة : ٥٧٣) ، وجواهر الكلام ١٧ : ١٠٨.

(٢) راجع الوسائل ٧ : ٣٣٩ ، الباب ٢١ من أبواب الصوم المندوب.

(٣) خبر لقوله : «فالنهي تنزيها عنه» ، وشروع في بيان الجواب عن القسم الأوّل من العبادات المكروهة.

وقد أجاب عنه المصنّف رحمه‌الله بوجوه ثلاثة. وهذا أوّلها. وحاصله : أنّ الوجه في النهي التنزيهيّ عن صوم يوم عاشوراء هو انطباق عنوان راجح ذي مصلحة على تركه ـ كعنوان مخالفة بني اميّة ـ ، فيكون تركه ذا مصلحة كما كان فعله ذا مصلحة. غاية الأمر أنّ مصلحة تركه أكثر من مصلحة الفعل ، ولذا يرجّح عليه. وعندئذ يكون الفعل والترك من قبيل المستحبّين المتزاحمين ، فيحكم بالتخيير بينهما لو لم يكن أحدهما أهمّ من الآخر ، وإلّا فيقدّم الأهمّ مع بقاء الآخر على مصلحته اللازمة في صحّة العبادة ؛ فلو صام يوم العاشوراء صحّ.

(٤) هكذا في جميع النسخ. والصحيح إمّا أن يقول : «ذا مصلحة وموافقة ...» ، فيكون قوله : «موافقة» معطوفا على قوله : «مصلحة» ، ومعناه : ويكون الترك ذا موافقة للغرض. وإمّا أن يقول : «ذا مصلحة وموافقا للغرض» كي يكون معطوفا على قوله : «ذا مصلحة» ، ومعناه : ويكون الترك موافقا للغرض.

(٥) ربّما يقال : إنّ أرجحيّة الترك وإن لم توجب منقصة وحزازة في الفعل أصلا ، إلّا أنّه توجب المنع منه فعلا والبعث إلى الترك قطعا ، كما لا يخفى. ولذا كان ضدّ الواجب ـ بناء على ـ

غالبة على مصلحته ، ولذا لا يقع صحيحا على الامتناع ، فإنّ الحزازة والمنقصة فيه مانعة عن صلاحيّة التقرّب به ، بخلاف المقام ، فإنّه (١) على ما هو عليه من الرجحان وموافقة الغرض ـ كما إذا لم يكن تركه راجحا ـ بلا حدوث حزازة فيه أصلا.

وإمّا لأجل (٢) ملازمة الترك لعنوان كذلك من دون انطباقه عليه ، فيكون كما إذا انطبق عليه من غير تفاوت ، إلّا في أنّ الطلب المتعلّق به حينئذ ليس بحقيقيّ ، بل بالعرض والمجاز ، فإنّما يكون (٣) في الحقيقة متعلّقا بما يلازمه من العنوان بخلاف صورة الانطباق لتعلّقه به حقيقة (٤) ، كما في سائر المكروهات من غير فرق ، إلّا أنّ منشأه فيها حزازة ومنقصة في نفس الفعل وفيه رجحان في الترك من دون حزازة في الفعل أصلا ، غاية الأمر كون الترك أرجح.

نعم (٥) ، يمكن أن يحمل النهي في كلا القسمين على الإرشاد إلى الترك الّذي

__________________

ـ كونه مقدّمة له ـ حراما ويفسد لو كان عبادة. مع أنّه لا حزازة في فعله وإنّما كان النهي عنه وطلب تركه لما فيه من المقدّميّة له وهو على ما هو عليه من المصلحة ، فالمنع عنه لذلك كاف في فساده لو كان عبادة.

قلت : يمكن أن يقال : إنّ النهي التحريميّ لذلك وإن كان كافيا في ذلك بلا إشكال ، إلّا أنّ التنزيهيّ غير كاف إلّا إذا كان عن حزازة فيه ، وذلك لبداهة عدم قابليّة الفعل للتقرّب به منه تعالى مع المنع عنه وعدم ترخيصه في ارتكابه. بخلاف التنزيهيّ عنه إذا كان لا لحزازة فيه بل لما في الترك من المصلحة الراجحة ، حيث إنّه معه مرخوص فيه وهو على ما هو عليه من الرجحان والمحبوبيّة له تعالى ، ولذلك لم تفسد العبادة إذا كانت ضدّ المستحبّة أهمّ اتّفاقا ، فتأمّل. منه [أعلى الله مقامه].

(١) أي : الفعل ، وهو الصوم يوم عاشوراء ـ مثلا ـ.

(٢) هذا ثاني الوجوه الّتي أجاب بها المصنّف رحمه‌الله عن إشكال القسم الأوّل. وحاصله : أنّ الوجه في النهي التنزيهيّ عن صوم عاشوراء هو ملازمة تركه لعنوان راجح ذي مصلحة أكثر من مصلحة فعله ، فيرجّح الترك لتحقّق تلك المصلحة الملازمة له. مثلا : تعلّق النهي بصوم يوم عاشوراء لملازمة تركه لحال البكاء على أبي عبد الله عليه‌السلام. والمفروض أنّ مصلحة البكاء في يوم عاشوراء أكثر من مصلحة صومه.

(٣) أي : يكون الطلب.

(٤) أي : لتعلّق الطلب بالترك حقيقة.

(٥) وهذا هو الوجه الثالث من الوجوه الّتي ذكرها المصنّف رحمه‌الله في الجواب عن إشكال القسم ـ