درس کفایة الاصول - نواهی

جلسه ۴: اجتماع امر و نهی ۲

 
۱

خطبه

۲

فرق بین مسئله اجتماع و مسئله نهی در عبادت

در بحث امروز ما یک سوال و جواب داریم.

سوال: فرق بین مساله‌ی اجتماع امر و نهی، با مساله‌ی نهی در عبادت در چیست؟

ما دو مساله داریم. مساله‌ی اول عبارت است از مساله‌ی اجتماع امر و نهی، در این مساله بحث می‌کنیم که آیا اجتماع امر و نهی در شی واحد ممکن است یا ممکن نیست. یک مساله‌ی دیگری هم داریم و ان مساله‌ی نهی از عبادت که اگر شارع از یک عبادتی نهی کرد، آیا موجب فساد عبادت می‌شود یا نمی‌شود مثلا شارع بفرماید لا تصل فی الدار المغصوبه. حالا می‌خواهیم ببینیم فرق بین این دو مساله چه فرقی است [۱]

جواب: در مساله ۴ نظریه است.

  • نظریه‌ی صاحب کفایه: فرق بین این دو مساله به اختلاف در جهت مورد بحث است. یعنی آن جهتی که مورد بحث است در مساله‌ی اجتماع امر و نهی، با آن جهتی که در مساله‌ی نهی از عبادت مورد بحث است، این دو جهت غیر از یکدیگرند. در مساله‌ی اجتماع امر و نهی از یک جهت بحث می‌شود و در مساله‌ی نهی از عبادت، از یک جهت دیگر بحث می‌شود.

جهت بحث در مساله اجتماع صغروی و در مساله‌ی نهی از عبادت کبروی است.

توضیح: در ضمن دو مرحله

  • مرحله‌ی اول: در مساله‌ی اجتماع امر و نهی بحث در این است که آیا تعدد عنوان موجب می‌شود که ماده‌ی اجتماع حقیقتا بشود دو موجود یا این که سبب نمی‌شود که ماده‌ی اجتماع حقیقتا دو موجود بشود بلکه یک موجود است.

شارع فرموده است صل (متعلق امر صلاه است) بعد شارع فرموده است لاتغصب (متعلق نهی، غصب است). الان این دو متعلق ف ماده‌ی اجتماعشان صلاه در دار غصبی است. این صلاه در دار غصبی دو عنوان دارد، یک عنوانش صلاه و عنوان دیگرش غصب است. حالا در مساله‌ی اجتماع امر و نهی بحث در این جهت است که آیا تعدد عنوان سبب می‌شود که ماده‌ی اجتماع (صلاه در دار غصبی) حقیقتا دو موجود بشود یا سبب نمی‌شود دو موجود بشود و حقیقتا یک موجود است.

در این مساله دو نظریه‌ی معروف (چون ۳ نظریه وجود دارد) وجود دارد:

  1. بعض علما: تعدد عنوان سبب می‌شود که ماده‌ی اجتماع، دو موجود بشود. اگر قائل به این نظریه شدیم، نتیجه‌ی این نظریه عدم سرایت است چون اگر گفتیم که تعدد عنوان موجب می‌شود که ماده‌ی اجتماع حقیقتا دو موجود بشود، روی یک موجودش فقط امر رفته و روی موجود دیگرش فقط نهی رفته است.
  2. بعض دیگر علما: تعدد عنوان موجب نمی‌شود که ماده‌ی اجتماع حقیقتا دو موجود بشود. نتیجه این نظریه سرایت است چون همین یک موجود متعلق نهی است و لذا امر به آن سرایت می‌کند و همین یک موجود متعلق امر است لذا نهی به آن سرایت می‌کند.

نکته: صاحب کفایه در صدر کفایه می‌فرماید که بحث در مساله‌ی اجتماع امر و نهی در این جهت است که آیا تعدد عنوان موجب متعدد شدن ماده‌ی اجتماع می‌شود یا موجب تعدد ماده‌ی اجتماع نمی‌شود. اما در ذیل بحث با فاء نتیجه می‌فرماید بحث ما در سرایت یا عدم سرایت است. یعنی بحث ما در این است که آیا امر به متعلق نهی سرایت می‌کند و نهی به متعلق امر سرایت می‌کند یا خیر. بین این دو عبارت ناهماهنگی نیست زیرا عدم سرایت نتیجه‌ی عدم تعدد ماده‌ی اجتماع و سرایت نتیجه‌ی تعدد ماده‌ی اجتماع است و به عبارت دیگر در مساله‌ی اجتماع امر و نهی بحث در اصل سرایت است که آیا سرایت می‌کند یا خیر.

  • مرحله‌ی دوم: ما در مساله‌ی نهی در عبادت ما در اصل سرایت بحث نداریم و یقین داریم که نهی سرایت به عبادت کرده است و لذا بحث ما کبروی است. می‌خواهیم بینیم این نهی ساری موجب فساد عبادت هست یا نیست؟

نکته: گاهی مساله‌ی اجتماع امر و نهی صغری سازی می‌کند برای مساله‌ی نهی در عبادت. چگونه صغری سازی می‌کند؟ اگر ما در مساله‌ی اجتماع امر و نهی قائل به امتناع شدیم و گفتیم که اجتماع امر و نهی در شی واحد ممکن نیست یعنی شی واحد ممکن نیست که بالفعل هم امر داشته باشد و هم نهی بلکه بالفعل فقط یکی از این دو را دارد. و قائل شدیم که نهی دارد (یعنی نهی بالفعل است نه امر) در این صورت به ماده‌ی اجتماع نهی خورده است لذا صغری می‌شود برای مساله‌ی نهی در عبادت.

______________

[۱] استاد حیدری: حضرت امام و محقق خوئی می‌فرمایند این سوال، سوال بی‌خودی است زیرا فرق بین این دو مساله فی غایه الوضوح. ولکن بعضی توهم کرده‌اند که در بعضی جاها این دو مساله یکی می‌شوند

۳

جزوه ادامه مراد از واحد

۲. امور زیر از محل نزاع خارج است:

الف: واحد بالجنس: واحد بالجنس به دو امر یا بیشتر گفته می‌شود که تحت یک جنس قرار دارند، مثل الانسان و الفرس واحد بالجنس ای جنسهما واحد و مثل السجود لله و السجود للصنم واحد بالجنس ای جنسهما واحد.

ب: واحد بالنوع: واحد بالنوع به دو امر یا بیشتر گفته می‌شود که تحت یک نوع قرار دارند، مثل زید و بکر واحد بالنوع ای نوعهما واحد.

نتیجه: کلمه واحد در عنوان برای اخراج واحد بالجنس و واحد بالنوع است نه واحد جنسی و واحد نوعی.

۴

جزوه فرق بین مسئله اجتماع و مسئله نهی در عبادت

سوال: فرق بین مسئله اجتماع و مسئله نهی در عبادت در چیست؟

جواب: چهار نظریه وجود دارد:

۱. نظریه مصنف: فرق بین دو مسئله به اختلاف جهت مورد بحث است، به اینکه جهت مورد بحث در مسئله اجتماع، صغروی و در مسئله نهی در عبادت کبروی است.

توضیح در ضمن دو مرحله:

مرحله اول: در مرحله اجتماع بحث در این جهت است که آیا تعدد عنوان موجب می‌شود که ماده اجتماع دو موجود باشد حقیقتا (که یکی متعلق امر و دیگری متعلق نهی است) یا اینکه تحت عنوان موجب این معنا نمی‌شود و بلکه ماده اجتماع حقیقتا (یک موجود است که این موجود هم متعلق امر است و هم متعلق نهی است) در این زمینه دو نظریه معروف است:

الف: برخی قائلند که تعدد عنوان موجب این معنا نمی‌شود بلکه ماده اجتماع حقیقتا یک موجود است نتیجه این کلام، سرایت است، یعنی امر به متعلق نهی سرایت می‌کند و نهی به متعلق امر و نهایتا شیء واحد هم متعلق امر و هم متعلق نهی قرار می‌گیرد که محال است، چنانکه اجتماع امر و نهی در شیء واحد که یک عنوان دارد محال است.

ب: برخی معتقدند که تعدد عنوان موجب می‌شود که ماده اجتماع دو موجود باشد حقیقتا، نتیجه این کلام عدم سرایت است، یعنی امر به متعلق نهی و نهی به متعلق امر سرایت نمی‌کند و نهایتا دو شیء، یکی متعلق امر و دیگری متعلق نهی قرار گرفته که جایز است. پس نزاع در مسئله اجتماع در این جهت سرایت و عدم سرایت است.

مرحله دوم: مسئله نهی در عبادات، بحث در این جهت است که بعد از سرایت نهی به عبادت این نهی موجب فساد عبادت می‌شود یا خیر

۵

تطبیق فرق بین مسئله اجتماع و مسئله نهی در عبادت

الثاني الفرق بين هذه المسألة (اجتماع امر و نهی) و مسألة النهي في العبادة هو (فرق) أن الجهة المبحوث عنها (جهه) فيها (مساله‌ی اجتماع امر و نهی) التي بها (جهتی که به وسیله‌ی این جهت) تمتاز المسائل (مسائل یک علم - الامر دال علی الوجوب. این یک مساله‌ی اصولی است. الامر حقیقه فی الوجوب. این هم یک مساله‌ی اصولی است. موضوع این دو مساله مگر یک چیز نیست؟ بله موضوع هردو امر است. پس چه چیزی سبب شده است که علما این دو را به عنوان دو مساله جداگانه مطرح کنند؟ جهت بحث سبب شده است زیرا در الامر دال علی الوجوب بحث روی این است که ایا اساسا امر دلالت بر وجوب دارد یا ندارد اما در مساله الامر حقیقه فی الوجوب بحث روی این است که دلالت امر بر وجوب آیا به نحو حقیقی است یا مجازی – صاحب کفایه می‌فرماید امتیاز و جدائی بین مسائل یک علم هم به جهت بحث است) هي (خبر ان الجهه) أن تعدد الوجه و العنوان في الواحد (شیء واحد -ماده‌ی اجتماع) يوجب تعدد متعلق الأمر و النهي بحيث يرتفع به (به گونه‌ای که از بین می‌رود به سبب تعدد متعلق امر و نهی) غائلة (مشکله) استحالة الاجتماع في الواحد بوجه واحد (شی واحدی که یک عنوان دارد – شی واحدی که یک عنوان دارد نمی‌شود روی آن هم امر بیاید و هم نهی زیرا لازمه‌اش اجتماع ضدین است) أو لا يوجبه (یا موجب نمی‌شود تعدد عنوان، تعدد متعلق امر و نهی را) بل يكون حاله (بلکه می‌باشد حال شی متعدد العنوان) حاله (حال شی واحد العنوان).

(نتیجه‌ی بحث) فالنزاع في سراية كل ‏من الأمر و النهي إلى متعلق الآخر لاتحاد (علت برای سرایت) متعلقيهما (امر و نهی) وجودا (به حسب وجود – یعنی تعدد عنوان سبب نمی‌شود ماده‌ی اجتماع دو موجود شود) و عدم سرايته (کل من الامر و النهی الی متعلق الاخر) لتعددهما (متعلق امر و نهی) وجها (عنوان وتعدد عنوان سبب می‌شود که ماده‌ی اجتماع دو موجود شود و هذا (جهت بحث در مساله‌ی اجتماع) بخلاف الجهة المبحوث عنها (جهت) في المسألة الأخرى (نهی در عبادت) فإن البحث فيها في أن النهي في العبادة [أو المعاملة] يوجب فسادها (عبادت یا معامله را) بعد الفراغ عن التوجه إليها (توجه و سرایت نهی به عبادت و معامله).

نعم (بیان نکته – گاهی مساله‌ی اجتماع امر و نهی برای مساله‌ی نهی از عبادت صغری سازی می‌کند) لو قيل بالامتناع مع ترجيح جانب النهي في مسألة الاجتماع يكون مثل الصلاة في الدار المغصوبة من صغريات (و مصادیق) تلك المسألة (نهی از عبادت).

فانقدح أن الفرق بين المسألتين في غاية الوضوح.

و أما ما أفاده في الفصول‏ من الفرق (بین این دو مساله) بما (به ان فرقی که) هذه (این عبارت ای که الان بیان می‌شود) عبارته (عبارت ان فرق است) ((ثم اعلم أن الفرق بين المقام (مساله‌ی نهی در عبادت) و المقام المتقدم و هو (مقام متقدم) أن الأمر و النهي هل يجتمعان في شي‏ء واحد أو لا أما في المعاملات فظاهر (فرق این دو مساله در معاملات روشن است زیرا در معاملات به معاملات امر نخورده است تا توهم وحدت این دو مساله پیدا بشود)

كان موردا للأمر وبالآخر للنهي (١) ، وإن كان كلّيّا مقولا على كثيرين ، كالصلاة في المغصوب (٢).

وإنّما ذكر (٣) لإخراج ما إذا تعدّد متعلّق الأمر والنهي ولم يجتمعا وجودا ـ ولو جمعهما واحد مفهوما ، كالسجود لله تعالى والسجود للصنم مثلا ـ ، لا لإخراج الواحد الجنسيّ أو النوعيّ (٤) ، كالحركة والسكون الكلّيّين المعنونين بالصلاتيّة والغصبيّة (٥).

الثاني : [الفرق بين هذه المسألة ومسألة النهي عن العبادة]

الفرق بين هذه المسألة ومسألة النهي في العبادة (٦) هو أنّ الجهة المبحوث عنها فيها ـ الّتي بها تمتاز المسائل ـ هي أنّ تعدّد الوجه والعنوان في الواحد يوجب تعدّد متعلّق الأمر والنهي ـ بحيث يرتفع به غائلة استحالة الاجتماع في الواحد بوجه واحد ـ أو لا يوجبه ، بل يكون حاله حاله؟ فالنزاع في سراية كلّ من الأمر والنهي إلى متعلّق الآخر ، لاتّحاد متعلّقيهما وجودا ، وعدم سرايته ، لتعدّدهما

__________________

(١) فالمراد من الواحد هو الواحد بالوجود ، الذي يقابل المتعدّد ، لا ما يقابل الكلّي. فلا فرق بين أن يكون واحدا شخصيّا أو واحدا جنسيّا أو نوعيّا.

(٢) فإنّ الصلاة في الأرض المغصوبة واحدة في الوجود ، وإن لم يكن واحدة شخصا ، بل هي واحدة نوعا وكلّيّ مقول على كثيرين ، فإنّها كما تصدق على الصلاة قائما في المغصوبة تصدق على الصلاة قاعدا فيها وعلى الصلاة مع فتح العينين ومع غمضهما وعلى الصلاة في هذا الآن وعلى الصلاة في الآن الثاني وهكذا.

(٣) أي : ذكر قيد «في واحد».

(٤) هذا تعريض بالمحقّق القميّ وصاحب الفصول ، فإنّهما خصّصا النزاع بالواحد الشخصيّ.

راجع قوانين الاصول ١ : ١٤٠ ، والفصول الغرويّة : ١٢٤.

(٥) فإذا أمر المولى بالصلاة ونهى عن الحركة فبما أنّ العنوانين يتصادقان على الصلاة يقع المجمع موردا للنزاع ، وإن كانت الحركة كلّيّ ينطبق عليه عنوان الصلاة والغصب. وكذا السكون.

(٦) وفي بعض النسخ «في العبادات».

وجها. وهذا بخلاف الجهة المبحوث عنها في المسألة الاخرى ، فإنّ البحث فيها عن أنّ النهي في العبادة (١) يوجب فسادها بعد الفراغ عن التوجّه إليها.

نعم ، لو قيل بالامتناع مع ترجيح جانب النهي في مسألة الاجتماع يكون مثل الصلاة في الدار المغصوبة من صغريات تلك المسألة.

فانقدح أنّ الفرق بين المسألتين في غاية الوضوح.

وأمّا ما أفاده في الفصول من الفرق ـ بما هذه عبارته : «ثمّ اعلم أنّ الفرق بين المقام والمقام المتقدّم ـ وهو أنّ الأمر والنهي هل يجتمعان في شيء واحد أو لا؟ ـ أمّا في المعاملات فظاهر (٢) ، وأمّا في العبادات فهو (٣) أنّ النزاع هناك (٤) فيما إذا تعلّق الأمر والنهي بطبيعتين متغايرتين بحسب الحقيقة وإن كان بينهما عموم مطلق ، وهنا فيما إذا اتّحدتا حقيقة وتغايرتا بمجرّد الإطلاق والتقييد بأن تعلّق الأمر بالمطلق والنهي بالمقيّد» (٥) ، انتهى موضع الحاجة (٦) ـ فاسد ، فإنّ مجرّد تعدّد الموضوعات وتغايرها بحسب الذوات لا يوجب التمايز بين المسائل ما لم يكن هناك اختلاف الجهات. ومعه لا حاجة أصلا إلى تعدّدها (٧) ، بل لا بدّ من عقد

__________________

(١) وفي بعض النسخ : «في العبادة أو المعاملة».

(٢) ولعلّ الوجه في الظهور أنّ الأوامر لا تتعلّق بالمعاملات إلّا نادرا ، فلا يتحقّق مورد الاجتماع فيها.

(٣) أي : الفرق.

(٤) أي : في مسألة الاجتماع.

(٥) وحاصل ما أفاده في الفرق بين المسألتين أنّ الموضوع في مسألة اجتماع الأمر والنهي متعدّد حقيقة ، لتعلّق الأمر بطبيعة مغايرة للطبيعة الّتي تعلّق بها النهي ، سواء كانت النسبة بين الطبيعتين عموما من وجه كما في قوله : «صلّ ، ولا تغصب» أم عموما مطلقا كقوله : «أكرم الناطق ، ولا تكرم الشاعر» ، فإنّ الطبيعتين ـ أعني الصلاة والغصب ، والناطق والشاعر ـ متغايرتان. بخلاف الموضوع في مسألة النهي في العبادة ، فإنّ الموضوع فيها متّحد حقيقة ، بأن توجّه النهي إلى ما توجّه به الأمر ، والتغاير إنّما هو في الإطلاق والتقييد ، كقوله : «صلّ ، ولا تصلّ في الثوب المغصوب».

(٦) الفصول الغرويّة : ١٤٠.

(٧) أي : ومع اختلاف جهات البحث لا حاجة أصلا إلى تعدّد الموضوعات.