درس کفایة الاصول - نواهی

جلسه ۵: اجتماع امر و نهی ۳

 
۱

خطبه

۲

خلاصه مباحث گذشته

خلاصه‌ی درس دیروز: در بحث دیروز یک سوال داشتیم و ان این بود که بین مساله‌ی اجتماع امر و نهی و مساله‌ی نهی از عبادت چه فرقی وجود دارد. بعد سوال را توضیح دادیم. جواب دادیم که در این مساله ۴ نظریه وجود دارد که نظر اول، نظر صاحب کفایه است که ایشان می‌فرماید فرق بین این دو مساله، در اختلاف در جهت بحث است، جهت بحث در اجتماع امر و نهی جهت صغروی است اما در مساله‌ی نهی از عبادت، جهت بحث، کبروی است.

۳

نظریه میرزای قمی و صاحب فصول در فرق

  • نظریه‌ی دوم (میرزای قمی): می‌فرماید فرق بین این دو مساله در این است بین متعلق امر و نهی در مساله‌ی اجتماع، نسبت عام و خاص من وجه است اما بین متعلق امر و نهی در مساله‌ی نهی از عبادت عموم و خصوص مطلق است.

در مساله‌ی اجتماع امر و نهی، مولا می‌فرماید صل و لاتغصب. این جا امر رفته است روی صلاه، و نهی رفته روی غصب و بین صلاه و غصب عموم و خصوص من وجه است. ماده‌ی اجتماعشان صلاه در دار غصبی است.

اما در مساله‌ی نهی از عبادت شارع فرموده است صل و لاتصل فی الدار المغصوبه. متعلق امر صلاه است و متعلق نهی صلاه در دار غصبی است که بین این‌ها صلاه در دار غصبی است. هر صلاه در دار غصبی صلاه هست و لاعکس.

  • نظریه‌ی صاحب فصول: می‌فرماید فرق بین این دو مساله در این است که در مساله‌ی اجتماع امر و نهی متعلق امر و نهی ماهیتان (طبیعتان) متغایرتان حقیقتا هستند. یعنی متعلق امر یک طبیعت است و متعلق نهی یک طبیعت دیگر است که ماهیت این دو طبیعت غیر از هم هستند حقیقتا. حالا این دو طبیعتی که تغایر حقیقی دارند، دو صورت دارند:
  1. گاهی نسبتشان عام و خاص من وجه است. صل و لاتغصب
  2. گاهی نسبتشان عام و خاص مطلق است. مولا امر می‌کند به حرکت و مولا نهی می‌کند از نزدیک شدن به موضع خاص. متعلق امر، حرکت است و متعلق نهی، نزدیک شدن به موضع مخصوص. این جا متعلق امر و نهی طبیعتشان متغایر است حرکت یک معنی دارد و نزدیک شدن به مکان مخصوص معنای دیگری دارد.

اما در مساله نهی در عبادت، متعلق امر و نهی طبیعتان متحدتا الحقیقه هستند. لکن فرق متعلق امر و نهی به اطلاق و تقیید است. متعلق امر مطلق و متعلق نهی مقید است.

چرا صاحب فصول در مساله‌ی اجتماع امر و نهی فرموده است که گاهی نسبتشان عام و خاص من وجه و گاهی عام و خاص مطلق است؟ دارد رد بر میرزای قمی می‌زند. ایشان در فصول، حرف میرزای قمی را بیان کرده است. و بعد می‌فرماید این فرق، فرق نیست.

۴

بررسی نظریه میرزای قمی و صاحب فصول

رد صاحب کفایه بر نظریه‌ی سوم (رد بر نظریه‌ی دوم هم هست)

صغری: فرق گذاشتن صاحب فصول، فرق گذاشتن بین دو مساله است به واسطه‌ی موضوع.

کبری: فرق گذاشتن بین دو مساله به واسطه‌ی موضوع، صحیح نیست

نتیجه: فرق گذاشتن صاحب فصول صحیح نیست.

توضیح:

صاحب فصول امد بین این دو مساله فرق گذاشت، چگونه فرق گذاشت؟ با تعدد موضوع، می‌خواهد بگوید موضوع در مساله‌ی اجتماع امر و نهی یک چیز است و موضوع در مساله‌ی نهی از عبادت چیز دیگری است. این اختلاف در موضوع سبب اختلاف این دو مساله شده است. موضوع مساله‌ی اجتماع، طبیعتان المتغایرتان حقیقتا هست و موضوع مساله‌ی نهی از عبادت طبیعتان المتحدتا الحقیقه است.

و فرق گذاشتن بین دو مساله به واسطه‌ی موضوع صحیح نیست زیرا

  • علت اول: گاهی دو مساله است که موضوع هر دو هم یکی است اما چون جهت بحثشان فرق دارد، دو مساله را به عنوان دو مساله مطرح کرده‌اند. مثلا الامر دال علی الوجوب، الامر حقیقه فی الوجوب. این جا الان دو مساله است که موضوع هردو یک چیز است پس چرا علما ان را به عنوان دو مساله مطرح کرده‌اند؟ چون جهت بحث با هم فرق دارد. چون بحث در مساله الامر دال علی الوجوب بحث روی این است که ایا اساسا امر دلالت بر وجوب دارد یا خیر؟ اما در مساله الامر حقیقه فی الوجوب بحث از یک جهت دیگر است و آن این که وجوب معنای حقیقی امر است یا معنای مجازی ان.
  • علت دوم: گاهی دو مساله است که موضوعشان دو چیز است اما چون جهت بحث یک چیز است علما انها را به عنوان یک مساله ذکر کرده‌اند مثل یک بحثی است به نام الاستثناء المتعقب للجمل که چند ماه دیگر به این بحث می‌رسیم. گاهی مولا دو عام می‌آورد و بعد یک استثناء در آخر ذکر می‌کند. مثلا می‌گوید اکرم العلما و اطعم فقرا الا الفساق. یک بحثی این جا مطرح می‌شود که استثناء آیا می‌خورد به تمام عمومات یا می‌خورد به عام آخر. الان بحث رفته روی موضوع استثناء.

اما علما در آخر همین مبحث گفته‌اند که صفت و شرط و ظرف هم همین طور است مثلا مولا بگوید اکرم العلما و اطعم الفقرا ان عدلوا. بحث می‌شود که ان عدلوا به همه می‌خورد یا فقط به اخری. الان این جا موضوع شرط است اما تمام علما، شرط و استثنا و صفت و..... را در یک مساله و یک فصل عنوان کرده‌اند. زیرا بحث در تمام این موارد از یک جهت است و ان استعلام حال القید است.

نکته: این ردی که صاحب کفایه بر صاحب فصول می‌زند بر میرزای قمی هم وارد است چون میرزای قمی هم با تعدد موضوع بین این دو مساله فرق گذاشت چون که فرمود در مساله‌ی اجتماع امر و نهی بحث روی طبیعت است که نسبت بین انها عام و خاص من وجه است اما در مساله‌ی نهی در عبادت، بحث روی طبیعتی است که نسبت بین انها عام و خاص مطلق است.

  • نظریه‌ی چهارم: مساله‌ی اجتماع امر و نهی یک مساله‌ی عقلی است و مساله‌ی نهی از عبادت یک مساله‌ی لفظی است.

در مساله‌ی اجتماع امر و نهی بحث می‌کنیم که ایا عقلا اجتماع امر و نهی در شی واحد ممکن است یا نیست اما در مساله‌ی نهی از عبادت بحث می‌کنیم که این نهی که رفته روی عبادت موجب فساد عبادت هست یا نیست.

۵

جزوه نکته جلسه قبل

نکته: اگر در مسئله اجتماع قائل به امتناع و ترجیح جانب نهی شدیم، این مسئله، صغری سازی برای مسئله نهی در عبادت می‌کند که این نهی متوجه به صلات در دار غصبی مثلا، موجب فساد آن هست یا خیر.

۶

جزوه نظریه میرزای قمی و صاحب فصول در فرق

۲. فرق بین این دو مسئله در این است که نسبت بین متعلق امر و متعلق نهی در مسئله اجتماع (صلی و لا تغصب) نسبت عموم و خصوص من وجه و در مسئله نهی در عبادت (صل و لا تصل فی الدار المغصوبه) نسبت عموم و خصوص مطلق است.

۳. نظریه صاحب فصول: فرق بین این دو مسئله در این است که در مسئله اجتماع، امر و نهی به دو طبیعت تعلق گرفته که ماهیتا متغایر هستند نسبت بین این دو طبیعت دو صورت دارد:

الف: گاهی عام و خاص من وجه است. مثل صل و لا تغصب.

ب: گاهی عام و خاص مطلق است (مامور به عام است). مثل تحرک و لا تتدان الی موضع مخصوص.

ولی در مسئله نهی در عبادت، متعلق امر و نهی ماهیتا متحد است ولی به اطلاق و تقیید مختلف هستند به اینکه امر به طبیعت مطلقه (صلات) و نهی به حصه خاصی از آن طبیعت (صلات در دار غصبی) تعلق گرفته است.

۷

جزوه بررسی نظریه میرزای قمی و صاحب فصول

جواب: صغری: فرق صاحب فصول، فرق بین دو مسئله به واسطه تعدد موضوع است. (موضوع مسئله اجتماع طبیعتان متغایرتا الحقیقة و موضوع مسئله نهی در عبادت طبیعتان متغایرتا الحقیقة است، تعدد موضوع باعث فرق دو مسئله شده است).

کبری: فرق گذاشتن بین دو مسئله به واسطه تعدد موضوع صحیح نیست (چون: الف: گاهی موضوع دو مسئله واحد ولی جهت بحث مختلف است لذا علماء دو مسئله کرده‌اند. ب: گاهی موضوع دو مسئله متعدد ولی جهت بحث واحد است و لذا علماء یک مسئله کرده‌اند)

نتیجه: پس فرق صاحب فصول صحیح نیست.

نکته: این جواب، جواب از میرزای قمی هم هست.

۸

تطبیق نظریه میرزای قمی و صاحب فصول در فرق

«ثمّ اعلم أنّ الفرق بين المقام والمقام المتقدّم ـ وهو (مقام متقدم) أنّ الأمر والنهي هل يجتمعان في شيء واحد أو لا؟ ـأمّا في المعاملات فظاهر و أما في العبادات فهو (فرق) أن النزاع هناك (در مساله‌ی اجتماع) فيما إذا تعلق الأمر و النهي بطبيعتين متغايرتين بحسب الحقيقة (ماهیت) و (نظریه محقق قمی:) إن كان بينهما (اگر چه می‌باشد بین طبیعتین – این عبارت در واقع رد بر میرزای قمی است) عموم مطلق (عموم خصوص مطلق) و هنا (مساله‌ی نهی در عبادت) فيما إذا اتحدتا (در موردی است که متحد باشند دو طبیعت) حقيقة و تغايرتا بمجرد الإطلاق و التقييد بأن (توضیح تغایرتا) تعلق الأمر بالمطلق (صل) و النهي بالمقيد (لاتغصب) انتهى موضع الحاجة،

۹

تطبیق بررسی نظریه میرزای قمی و صاحب فصول

فاسد فإن مجرد تعدد الموضوعات (چون صاحب فصول امد موضوع مساله اجتماع امر و نهی را غیر از موضوع مساله‌ی نهی در عبادت کرد که موضوع مساله‌ی اجتماع دو طبیعتی است که حقیقتا با هم تغایر دارند اما موضوع مساله نهی در عبادات، طبیعتی است که اتحاد حقیقی دارند و تغایرشان به اطلاق و تقیید است) و تغايرها (موضوعات) بحسب الذوات (ماهیت - متعلق به تغایر) لا يوجب (خبر مجرد تعدد) التمايز بين المسائل ما لم يكن هناك (تا زمانی که نبوده باشد در آن مسائل) اختلاف الجهات و معه (با وجود اختلاف جهت) لا حاجة (احتیاجی نیست برای متعدد شدن مسائل) أصلا إلى تعددها (موضوعات) بل لا بد من عقد مسألتين مع وحدة الموضوع و تعدد الجهة المبحوث عنها (جهت) و (عطف بر مسئلتین است) عقد مسألة واحدة في صورة العكس كما لا يخفى.

و (بیان نظریه چهارم) من هنا (از این جا که تمایز مسائل به اختلاف جهت است) انقدح أيضا، فساد الفرق بأن النزاع هنا (در مساله اجتماع) في جواز (امکان) الاجتماع عقلا و هناك (مساله نهی در عبادت) في دلالة النهي لفظا.

وجها. وهذا بخلاف الجهة المبحوث عنها في المسألة الاخرى ، فإنّ البحث فيها عن أنّ النهي في العبادة (١) يوجب فسادها بعد الفراغ عن التوجّه إليها.

نعم ، لو قيل بالامتناع مع ترجيح جانب النهي في مسألة الاجتماع يكون مثل الصلاة في الدار المغصوبة من صغريات تلك المسألة.

فانقدح أنّ الفرق بين المسألتين في غاية الوضوح.

وأمّا ما أفاده في الفصول من الفرق ـ بما هذه عبارته : «ثمّ اعلم أنّ الفرق بين المقام والمقام المتقدّم ـ وهو أنّ الأمر والنهي هل يجتمعان في شيء واحد أو لا؟ ـ أمّا في المعاملات فظاهر (٢) ، وأمّا في العبادات فهو (٣) أنّ النزاع هناك (٤) فيما إذا تعلّق الأمر والنهي بطبيعتين متغايرتين بحسب الحقيقة وإن كان بينهما عموم مطلق ، وهنا فيما إذا اتّحدتا حقيقة وتغايرتا بمجرّد الإطلاق والتقييد بأن تعلّق الأمر بالمطلق والنهي بالمقيّد» (٥) ، انتهى موضع الحاجة (٦) ـ فاسد ، فإنّ مجرّد تعدّد الموضوعات وتغايرها بحسب الذوات لا يوجب التمايز بين المسائل ما لم يكن هناك اختلاف الجهات. ومعه لا حاجة أصلا إلى تعدّدها (٧) ، بل لا بدّ من عقد

__________________

(١) وفي بعض النسخ : «في العبادة أو المعاملة».

(٢) ولعلّ الوجه في الظهور أنّ الأوامر لا تتعلّق بالمعاملات إلّا نادرا ، فلا يتحقّق مورد الاجتماع فيها.

(٣) أي : الفرق.

(٤) أي : في مسألة الاجتماع.

(٥) وحاصل ما أفاده في الفرق بين المسألتين أنّ الموضوع في مسألة اجتماع الأمر والنهي متعدّد حقيقة ، لتعلّق الأمر بطبيعة مغايرة للطبيعة الّتي تعلّق بها النهي ، سواء كانت النسبة بين الطبيعتين عموما من وجه كما في قوله : «صلّ ، ولا تغصب» أم عموما مطلقا كقوله : «أكرم الناطق ، ولا تكرم الشاعر» ، فإنّ الطبيعتين ـ أعني الصلاة والغصب ، والناطق والشاعر ـ متغايرتان. بخلاف الموضوع في مسألة النهي في العبادة ، فإنّ الموضوع فيها متّحد حقيقة ، بأن توجّه النهي إلى ما توجّه به الأمر ، والتغاير إنّما هو في الإطلاق والتقييد ، كقوله : «صلّ ، ولا تصلّ في الثوب المغصوب».

(٦) الفصول الغرويّة : ١٤٠.

(٧) أي : ومع اختلاف جهات البحث لا حاجة أصلا إلى تعدّد الموضوعات.

مسألتين مع وحدة الموضوع وتعدّد الجهة المبحوث عنها (١) ، وعقد مسألة واحدة في صورة العكس (٢) ، كما لا يخفى (٣).

ومن هنا انقدح أيضا فساد الفرق بأنّ النزاع هنا في جواز الاجتماع عقلا ، وهناك في دلالة النهي لفظا ، فإنّ مجرّد ذلك لو لم يكن تعدّد الجهة في البين لا يوجب إلّا تفصيلا في المسألة الواحدة ، لا عقد مسألتين. هذا مع عدم اختصاص النزاع في تلك المسألة بدلالة اللفظ ، كما سيظهر (٤).

__________________

(١) كما كان كذلك في مباحث الأوامر ، فإنّ الموضوع فيها ـ وهو الأمر ـ واحد ، ولكن جهات البحث عن الأمر متعدّدة. فقد يبحث عن كونه ظاهرا في الوجوب ، وقد يبحث عن دلالته على الفور أو التراخي ، وقد يبحث عن دلالته على المرّة أو التكرار ، وهكذا. ولأجل تعدّد جهات البحث عقدوا لكلّ منها مسألة.

(٢) أي : في صورة وحدة جهة البحث وتعدّد الموضوع ، كالاستثناء المتعقّب للجمل المتعدّدة الموضوع التي جهة البحث عنها واحدة ، فلذا عقدت لها مسألة واحدة.

(٣) وذهب المحقّق النائينيّ إلى أنّ المسألتين يفترقان موضوعا وجهة.

أمّا موضوعا : فلأنّ موضوع البحث في مسألة اجتماع الأمر والنهي هو ما إذا تعلّق الأمر بعنوان والنهي بعنوان آخر وكانت النسبة بين العنوانين العموم من وجه. وموضوع البحث في مسألة النهي عن العبادة هو ما إذا تعلّق النهي ببعض ما تعلّق الأمر به على وجه تكون النسبة بين المتعلّقين العموم المطلق.

وأمّا جهة : فلأنّ جهة البحث في مسألة اجتماع الأمر والنهي هو اتّحاد المتعلّقين وعدمه. وهي في مسألة النهي عن العبادة اقتضاء النهي للفساد. فوائد الأصول ٢ : ٤٥٤.

وأفاد المحقّق العراقيّ أنّ الفرق بينهما أنّ الفساد في مسألتنا هذه ـ على الامتناع ـ يدور مدار العلم بالنهي ، لا مدار النهي بوجوده الواقعيّ النفس الأمريّ. بخلافه في مسألة النهي عن العبادة ، فإنّ الفساد فيها ـ على الاقتضاء ـ يدور مدار وجود النهي واقعا وعدمه. نهاية الأفكار ٢ : ٤٥٠ ـ ٤٥١.

وقال السيّد المحقّق الخوئيّ : «إنّ النقطة الرئيسيّة لامتياز إحدى المسألتين عن الاخرى هي أنّ جهة البحث في إحداهما ـ وهي مسألة اجتماع الأمر والنهي ـ صغرويّة ، وفي الاخرى كبرويّة». المحاضرات ٤ : ١٦٦.

والفارق بينهما عند السيّد الإمام الخمينيّ هو اختلافهما في الموضوع والمحمول.

مناهج الوصول ٢ : ١١٠.

(٤) والحاصل : أنّه قد يتخيّل أنّ الفرق بين المسألتين أنّ البحث في هذه المسألة عقليّ ، ـ