درس مکاسب - خیارات

جلسه ۱۴۹: خیار عیب ۵۶

مرتضوی
استاد
مرتضوی
 
۱

خطبه

۲

مراد از مخالف از کتاب

جهت چهارم در این است: آنچه را که موصوف به وصف مخالف با کتاب می‌شود، آیا مراد از آن نفس الشرط است یا اینکه مراد اتصاف مشروط به مخالفت با کتاب می‌باشد؟ دو احتمال در مسأله وجود دارد:

یک احتمال این است که: مراد اتصاف مشروط بکونه مخالفاً للکتاب می‌باشد.

احتمال دوم این است که: مراد أعم از اتصاف مشروط و اتصاف شرط بکونه مخالفاً للکتاب می‌باشد.

مرحوم شیخ احتمال دوم را انتخاب کرده است، فعلیه اگر مشروط مخالف با کتاب باشد از قبیل اینکه در ضمن عقد بایع یا سائر عقود شرط کرده باشند که أجنبی از زید از زید ارث ببرد، یا شرط کرده باشند که أولاد زید از زید ارث نبرند، در این دو مثال که مشروط عبارت از ارث بردن اجنبی یا نبردن اولاد او، مخالف با کتاب است. وقتی می‌گوید (بعتک هذا الکتاب بمائه تومان) به شرط اینکه همسایه شما وارث شما باشد، در اینجا شرطی دارید که عبارت از التزام گرفتن از بایع و التزام دادن از مشتری و یک مشروطی دارید که عبارت از بودن اجنبی وارث یا نبود اولاد زید وارث از زید می‌باشد. بناء علی هذا این مشروط ملتزم مشتری است و این مخالف با کتاب است، چون کتاب اولاد زید را وارث زید قرار داده است. پس مشروط ما مخالف با کتاب است.

لذا قلنا مشروط اگر مخالف با کتاب باشد، شرطی که در ضمن عقد بیع بشود باطل است، کما اینکه در بعض موارد مشروط و ملتزم مخالف با کتاب نمی‌باشد و لکن نفس الشرط و الالتزام مخالف با کتاب می‌باشد. مثلاً نگرفتن عیال مخالف با کتاب نمی‌باشد. عیال دوم نگرفتن مخالف با کتاب نمی‌باشد. و لذا اگر در ضمن عقد بیع یا نکاح موجب گفته است، این کتاب را می‌فروشم به شرط اینکه عیال دوم نگیری، در این مثال مشروط یعنی عیال نگرفتن مخالف با کتاب نمی‌باشد و لکن التزام به اینکه عیال نگیرد مخالف با کتاب است. لذا نفس الشرط و الالتزام وصف مخالف با کتاب است، و لذا در روایات شرط اینکه مرد عیال دوم نگیرد مخالف با کتاب قرار داده شده است.

۳

اشکال و جواب

به این بیان اشکال شده است، حاصل آن این است: در مثال دوم کما اینکه ملتزم و مشروط مخالف با کتاب نمی‌باشد، کذلک نفس الشرط و الالتزام أیضاً مخالف با کتاب نمی‌باشد. عیال نگرفتن مخالف با کتاب نمی‌باشد، التزام به ترک عیال أیضاً مخالف با کتاب نمی‌باشد. لذا مراد این است که مشروط اگر مخالف با کتاب باشد باطل است. پس احتمال دوم ساقط می‌باشد، متعیّن احتمال اول است که مشروط مخالف با کتاب نباشد. لذا در مثال دوم شرط صحیح است.

مرحوم شیخ از این اشکال سه جواب می‌دهند:

اولاً می‌فرمایند: مناقشه در مثال لیس من شأن المحصّلین. افرض التزام به ترک عیال مخالف با کتاب نباشد، اما در محرّمات قطعاً از این قبیل است التزام به شرب خمر و غیبت مخالف با کتاب است، مضافاً به اینکه مشروط مخالف با کتاب است. فعلیه ما داریم مواردی که نفس الالتزام أیضاً مخالف با کتاب است، مثل التزام به فعل محرّمات.

و ثانیاً در روایات امام علیه السلام التزام به ترک عیال دوم را مخالف با کتاب قرار داده است، چون کتاب عیال گرفتن را مباح کرده است.

و ثالثاً در روایات گذشته آمده است: (إلا شرطاً حرّم حلالاً أو حلّل حراماً). یعنی حلال کردن حرام به وسیله فعل شارط باشد. حرام کردن حلال فعل شارط باشد. تبعاً ما هو فعل للشارط الزام کردن و التزام گرفتن است. یعنی شارط با التزام گرفتن خودش حرام شرعی را حلال کرده است. پس باید موجب تحلیل حرام فعل شارط باشد. التزام گرفتن شرب خمر فعل شارط است و الا شرب خمر که فعل مشروط علیه است. لذا معنای روایت تعیّن در معنای اول ندارد. بلکه دو مصداق دارد مخالفت مشروط و نفس الشرط.

۴

ضابط و میزان مخالفت با کتاب

جهت پنجم در ضابط و میزان شناخت شرط مخالف با کتاب از شرط غیر مخالف با کتاب است. در بیان این ضابط محققین اختلاف کرده‌اند. کلمات مرحوم شیخ هم اضطراب دارد.

یک ضابط این است: هر حکمی که در کتاب مطلقا ثابت شده است، شرط مخالف با آن، مخالف با کتاب است و هر حکمی که در کتاب مقیّداً ذکر شده است شرط مخالف با آن مخالف با کتاب نمی‌باشد.

یا بگویید احکامی که روی موضوعات رفته است دو قسم می‌باشد:

یک قسم از این احکام مترتّب بر آن موضوعات شده است به حیثی که قابل تغییر نمی‌باشند، کل شرطی که مخالف با این احکام باشد مخالف با کتاب است.

و قسم دوم احکام مترتب بر موضوعات شده‌اند که به واسطۀ تغییر و تبدیل آن موضوع، آن حکم عوض می‌شود، شرط مخالف با این احکام مخالف با کتاب نمی‌باشد.

توضیح ذلک: تارة احکامی که مترتب بر موضوعاتی شده است حکم مترتب بر آن موضوع بما هو شده است، تصریح شده است که این موضوع با قطع نظر از عناوین طارئه این حکم رادارد و أخری در دلیل آن حکم آمده است این موضوع در تمام حالات حکم آن این است. از قبیل اول است ۹۹% مستحبات و مباحات و مکروهات. مثلا نماز شب من حیث هو حکم آن استحباب است و أخری نماز شب را به عنوان ثانوی در نظر می‌گیرد، نماز شبی را که متعلّق نذر واقع شده است که حکم آن وجوب به واسطه عنوان عارضی می‌باشد.

قسم دوم احکامی است که مترتب بر موضوعات با جمیع خصوصیّات و مطلقاً شده است با تمام عوارض و عناوین مانند ۹۸% واجبات و محرّمات مثلاً شرب الخمر حرام یعنی حرمت مترتّب بر شرب خمر با تمام خصوصیّات و عناوین می‌شود، چه عنوان نذر و قسم و شرط بر آن منطبق بشود، باز هم شرب خمر حرمت دارد. یعنی حکم قابل تغییر به عروض عناوین نمی‌باشند.

ضابط شرط مخالف با کتاب روشن شد، هر شرطی که مخالف با احکام کتاب به نحو قسم اول باشد مخالف با کتاب نمی‌باشد و هر شرطی که مخالف با احکام کتاب به نحو قسم دوم باشد مخالف با کتاب می‌باشد.

۵

تطبیق مراد از مخالف از کتاب

ثمّ إنّ المتّصف بمخالفة الكتاب إمّا نفس المشروط والملتزَم ككون الأجنبيّ وارثاً وعكسه، وكون الحرّ أو ولده رقّاً، وثبوت الولاء لغير المعتِق، ونحو ذلك وإمّا أن يكون التزامه، مثلاً مجرّد عدم التسرّي (جاری اختیار نکردن) والتزويج على المرأة ليس مخالفاً للكتاب، وإنّما المخالف الالتزام به، فإنّه مخالفٌ لإباحة التسرّي والتزويج الثابتة بالكتاب.

۶

تطبیق اشکال و جواب

وقد يقال: إنّ التزام ترك المباح لا ينافي إباحته، فاشتراط ترك التزويج والتسرّي لا ينافي الكتاب، فينحصر المراد في المعنى الأوّل (مشروط مخالف با کتاب باشد، شرط باطل است و الا صحیح است).

وفيه: أنّ ما ذكر لا يوجب الانحصار، فإنّ التزام ترك المباح وإن لم يخالف الكتاب المبيح له (مباح)، إلاّ أنّ التزام فعل الحرام يخالف الكتاب المحرِّم له، فيكفي هذا مصداقاً لهذا المعنى، مع أنّ الرواية المتقدّمة الدالّة على كون اشتراط ترك التزويج والتسرّي مخالفاً للكتاب مستشهداً عليه بما دلّ من الكتاب على إباحتهما كالصريحة في هذا المعنى، وما سيجي‌ء من تأويل الرواية بعيدٌ، مع أنّ قوله عليه‌السلام في رواية إسحاق بن عمّار: «المؤمنون عند شروطهم إلاّ شرطاً حرّم حلالاً أو أحلّ حراماً» ظاهرٌ بل صريحٌ في فعل الشارط؛ فإنّه الذي يرخّص باشتراطه (شارط) الحرام الشرعي، ويمنع باشتراطه عن المباح الشرعي؛ إذ المراد من التحريم والإحلال ما هو من فعل الشارط لا الشارع. وأصرح من ذلك كلّه المرسل المرويّ في الغنية: «الشرط جائزٌ بين المسلمين ما لم يمنع منه كتابٌ أو سنّة».

۷

تطبیق ضابط و میزان مخالفت با کتاب

ثمّ إنّ المراد بحكم الكتاب والسنّة الذي يعتبر عدم مخالفة المشروط أو نفس الاشتراط له هو ما ثبت على وجهٍ لا يقبل تغيّره بالشرط لأجل تغيّر موضوعه بسبب الاشتراط.

توضيح ذلك: أنّ حكم الموضوع قد يثبت له من حيث نفسه ومجرّداً عن ملاحظة عنوانٍ آخر طارٍ عليه، ولازم ذلك عدم التنافي بين ثبوت هذا الحكم وبين ثبوت حكمٍ آخر له (موضوع) إذا فرض عروض عنوانٍ آخر لذلك الموضوع. ومثال ذلك أغلب المباحات والمستحبّات والمكروهات بل جميعها؛ حيث إنّ تجوّز الفعل والترك إنّما هو من حيث ذات الفعل، فلا ينافي طروّ عنوانٍ يوجب المنع عن الفعل أو الترك، كأكل اللحم؛ فإنّ الشرع قد دلّ على إباحته في نفسه، بحيث لا ينافي عروض التحريم له إذا حلف على تركه أو أمر الوالد بتركه، أو عروض الوجوب له إذا صار مقدّمةً لواجبٍ أو نَذَرَ فعله مع انعقاده (این نذر).

وقد يثبت له لا مع تجرّده عن ملاحظة العنوانات الخارجة الطارية عليه، ولازم ذلك حصول التنافي بين ثبوت هذا الحكم وبين ثبوت حكمٍ آخر له، وهذا نظير أغلب المحرّمات والواجبات، فإنّ الحكم بالمنع عن الفعل أو الترك مطلقٌ لا مقيّدٌ بحيثيّة تجرّد الموضوع، إلاّ عن بعض العنوانات كالضرر والحرج، فإذا فرض ورود حكمٍ آخر من غير جهة الحرج والضرر فلا بدّ من وقوع التعارض بين دليلي الحكمين، فيعمل بالراجح بنفسه أو بالخارج.

ظاهر النبوي وإحدى صحيحتي ابن سنان اشتراط موافقة كتاب الله في صحّة الشرط ، وأنّ ما ليس فيه أو لا يوافقه فهو باطلٌ.

المراد بـ «موافقة الكتاب» في بعض الاخبار

ولا يبعد أن يراد بالموافقة عدم المخالفة ؛ نظراً إلى موافقة ما لم يخالف كتاب الله بالخصوص لعموماته المرخّصة للتصرّفات الغير المحرّمة في النفس والمال ، فخياطة ثوب البائع مثلاً موافقٌ للكتاب بهذا المعنى.

المتّصف بمخالفة الكتاب إمّا الملتزم أو نفس الالتزام

ثمّ إنّ المتّصف بمخالفة الكتاب إمّا نفس المشروط والملتزَم ككون الأجنبيّ وارثاً وعكسه ، وكون الحرّ أو ولده رقّاً ، وثبوت الولاء لغير المعتِق ، ونحو ذلك وإمّا أن يكون التزامه ، مثلاً مجرّد عدم التسرّي والتزويج (١) على المرأة ليس مخالفاً للكتاب ، وإنّما المخالف الالتزام به ، فإنّه مخالفٌ لإباحة التسرّي والتزويج الثابتة بالكتاب.

وقد يقال : إنّ التزام ترك المباح لا ينافي إباحته ، فاشتراط ترك التزويج والتسرّي لا ينافي الكتاب ، فينحصر المراد في المعنى الأوّل.

وفيه : أنّ ما ذكر لا يوجب الانحصار ، فإنّ التزام ترك المباح وإن لم يخالف الكتاب المبيح له ، إلاّ أنّ التزام فعل الحرام يخالف الكتاب المحرِّم له ، فيكفي هذا مصداقاً لهذا المعنى ، مع أنّ الرواية المتقدّمة (٢) الدالّة على كون اشتراط ترك التزويج والتسرّي مخالفاً للكتاب مستشهداً عليه بما دلّ من الكتاب على إباحتهما كالصريحة في هذا المعنى ، وما سيجي‌ء (٣) من تأويل الرواية بعيدٌ ، مع أنّ قوله عليه‌السلام في‌

__________________

(١) في «ش» : «التزوّج» ، وهكذا فيما يأتي.

(٢) راجع الصفحة المتقدّمة.

(٣) انظر الصفحة ٢٧ ٢٨.

رواية إسحاق بن عمّار : «المؤمنون عند شروطهم إلاّ شرطاً حرّم حلالاً أو أحلّ حراماً» (١) ظاهرٌ بل صريحٌ في فعل الشارط ؛ فإنّه الذي يرخّص باشتراطه الحرام الشرعي ، ويمنع باشتراطه عن المباح الشرعي ؛ إذ المراد من التحريم والإحلال ما هو من فعل الشارط لا الشارع. وأصرح من ذلك كلّه المرسل المرويّ في الغنية : «الشرط جائزٌ بين المسلمين ما لم يمنع منه كتابٌ أو سنّة» (٢).

المراد بحكم الكتاب والسنّة

انقسام الحکم الشرعی إلى قسمین

ثمّ إنّ المراد بحكم الكتاب والسنّة الذي يعتبر عدم مخالفة المشروط أو نفس الاشتراط له هو ما ثبت على وجهٍ لا يقبل تغيّره بالشرط لأجل تغيّر موضوعه بسبب الاشتراط.

١ ـ ما يثبت للشيء من حيث نفسه

توضيح ذلك : أنّ حكم الموضوع قد يثبت له من حيث نفسه ومجرّداً عن ملاحظة عنوانٍ آخر طارٍ عليه ، ولازم ذلك عدم التنافي بين ثبوت هذا الحكم وبين ثبوت حكمٍ آخر له إذا فرض عروض عنوانٍ آخر لذلك الموضوع. ومثال ذلك أغلب المباحات والمستحبّات والمكروهات بل جميعها ؛ حيث إنّ تجوّز (٣) الفعل والترك إنّما هو من حيث ذات الفعل ، فلا ينافي طروّ عنوانٍ يوجب المنع عن الفعل أو الترك ، كأكل اللحم ؛ فإنّ الشرع قد دلّ على إباحته في نفسه ، بحيث لا ينافي عروض التحريم له إذا حلف على تركه أو أمر الوالد بتركه ، أو عروض الوجوب له إذا صار مقدّمةً لواجبٍ أو نَذَرَ فعله مع انعقاده.

__________________

(١) راجع الصفحة ٢٢.

(٢) الغنية : ٣١٥.

(٣) كذا في «ق» ، وفي «ش» : «تجويز» ، والأصحّ : «جواز».

٢ ـ ما يثبت له لا مع تجرّده عن ملاحظة العنوانات الطارئة

وقد يثبت له لا مع تجرّده عن ملاحظة العنوانات الخارجة الطارية عليه ، ولازم ذلك حصول التنافي بين ثبوت هذا الحكم وبين ثبوت حكمٍ آخر له ، وهذا نظير أغلب المحرّمات والواجبات ، فإنّ الحكم بالمنع عن الفعل أو الترك مطلقٌ لا مقيّدٌ بحيثيّة تجرّد الموضوع ، إلاّ عن بعض العنوانات كالضرر والحرج ، فإذا فرض ورود حكمٍ آخر من غير جهة الحرج والضرر فلا بدّ من وقوع التعارض بين دليلي الحكمين ، فيعمل بالراجح بنفسه أو بالخارج.

القسم الأوّل من الشروط ليس مخالفاً للكتاب

إذا عرفت هذا فنقول : الشرط إذا ورد على ما كان من قبيل الأوّل لم يكن الالتزام بذلك مخالفاً للكتاب ؛ إذ المفروض أنّه لا تنافي بين حكم ذلك الشي‌ء في الكتاب والسنّة وبين دليل الالتزام بالشرط ووجوب الوفاء به.

وإذا ورد على ما كان من قبيل الثاني كان التزامه مخالفاً للكتاب والسنّة.

ظاهر مورد بعض الأخبار المتقدّمة من قبيل الأوّل وتوجيهه

ولكن ظاهر مورد بعض الأخبار المتقدّمة من قبيل الأوّل ، كترك التزويج (١) وترك التسرّي ، فإنّهما مباحان من حيث أنفسهما ، فلا ينافي ذلك لزومهما بواسطة العنوانات الخارجة ، كالحلف والشرط وأمر السيّد والوالد.

وحينئذٍ فيجب إمّا جعل ذلك الخبر كاشفاً عن كون ترك الفعلين في نظر الشارع من الجائز الذي لا يقبل اللزوم بالشرط وإن كان في أنظارنا نظير ترك أكل اللحم والتمر وغيرهما من المباحات القابلة لطروّ‌

__________________

(١) في «ش» : «التزوّج».