درس مکاسب - خیارات

جلسه ۱۳۲: خیار عیب ۳۹

مرتضوی
استاد
مرتضوی
 
۱

خطبه

۲

ارش مستوعب امکان دارد یا خیر؟

در مورد ارش اختلاف شده است که آیا أرش مستوعب ممکن است یا نه؟

مرحوم شیخ می‌فرماید: أرش مستوعب ممکن نمی‌باشد و الوجه فی ذلک مراد از أرش مستوعب این است که أرش مبیع مساوی با تمام ثمن مبیع باشد. مثلاً اگر قیمت گاو هزار تومان بوده است، وصف صحّت که در گاو هزار تومان قیمت شده است، اگر بنا باشد که مشتری هزار تومان از بایع به عنوان أرش بگیرد معنای آن این می‌شود که مقدار أرش تمام ثمن را فرا گرفته است و أرش مساوی با ثمن بوده است.

این معنا ممکن نخواهد بود برای اینکه گاو در واقع بدون این وصف صحّت و با آن عیب یا مالیّت ندارد یا اینکه گاو با آن عیب مالیّت دارد. اگر بگویید گاو با آن عیب از مالیّت ساقط شده است، تبعاً باید بگویید که آن بیع باطل بوده است، چون مالیّت عوضین از شرائط صحّت بیع می‌باشد، و لذا قلنا در شروط عوضین که اگر پنج کیلو مگس را بفروشد بیع باطل است چون مگس مالیّت ندارد. شما می‌گویید گاو با این خصوصیّت مالیت ندارد، باید بیع باطل باشد، خیار و أرش مورد ندارد. و اگر بگویید گرچه ثمن هزار تومان بوده است و گرچه قیمت مرض موجود هزار تومان می‌باشد، ولی مردم گاو با این مرض را دویست تومان می‌خرند، تبعاً أرش مستوعب نمی‌باشد.

۳

مورد اول برای ارش مستوعب

فظهر که أرش مستوعب صحیح نخواهد بود. دو مورد برای أرش مستوعب در نظر گرفته شده است:

مورد أوّل: عیوبی که بعد از عقد و قبل از قبض پیش مشتری حادث شده باشد، یا عیوبی که بعد از قبض و در زمان خیار مشتری پیش مشتری حادث شده باشد، و أرش این عیوب مساوی با تمام ثمن باشد که در این مورد با حفظ اینکه بیع صحیح بوده است ارش مستوعب مجال دارد. مثلاً عمر در ساعت ۸ در روز جمعه عبدی را از زید به دو هزار تومان خریده است، و در روز جمعه عبد سالم بوده است و مشتری عبد را از فروشنده تحویل گرفته است و در ساعت ۱۰ روز شنبه چشمان عبد دفعه واحده کور شده است. این کوری عیبٌ حادثٌ پیش مشتری و این کوری عیبٌ حادثٌ در زمانی که مشتری خیار دارد و این کوری که در زمان خیار مشتری حادث شده است، ضمان آن بر بایع می‌باشد. التلف فی زمن الخیار ممّن لا خیار له می‌باشد. در این فرض مشتری من له الخیار است، فروشنده من علیه الخیار است. به حکم التلف فی زمن الخیار ممن لا خیار له، ضمان عیب حادث به عهدۀ فروشنده می‌باشد. در این فرض چون که عبد در روز جمعه مالیّت داشته است، بیع آن صحیح بوده است و چون که ارش عیب بر عهدۀ بایع می‌باشد هزار تومان که مقدار ثمن بوده است بایع به عنوان ارش به مشتری باید بدهد، پس ارش مستوعب داریم.

پس در عیوب بعد از عقد و قبل از قبض ارش مستوعب داریم و مشکله بطلان بیع هم وجود ندارد.

مرحوم شیخ در اینکه در این دو مورد ارش مستوعب قائل بشویم تأمّل دارد. لا شبهه به اینکه در این موارد بایع آنچه را که گرفته است به مشتری باید بدهد، یعنی هزار تومان را که مشتری به فروشنده داده است از فروشنده می‌گیرد، إنّما الکلام در این است گرفتن این هزار تومان به واسطۀ انفساخ عقد می‌باشد یا گرفتن این هزار تومان با بقای عقد به عنوان ارش می‌باشد؟ دو احتمال وجود دارد:

یک احتمال این است که این هزار تومان به عنوان ارش باشد.

احتمال دوم این است که از باب انفساخ عقد و رجوع پول مشتری به ملک او باشد.

منشأ این اختلاف این است: مستفاد از ادلّه‌ای که می‌گوید تلف مبیع در زمان خیار به عهدۀ بایع است چه می‌باشد؟ مستفاد از دلیلی که می‌گوید تلف مبیع قبل از قبض به عهده بایع است چه می‌باشد؟ دلیل شما گفته است التلف فی زمن الخیار به عهده فروشنده است. آیا مستفاد از این دلیل این است که کور شدن گاو در روز شنبه مثل کور شدت گاو در روز پنج شنبه است که این عیب حادث به منزله عیب قبل از عقد از جمیع جهات باشد.

اگر معنای التلف فی زمن الخیار ممّن لا خیار له این معنا باشد یا کل مبیع تلف قبل قبضه من مال بایعه این معنا باشد، بنابراین فرض شما ارش مستوعب ندارید، بلکه انفساخ العقد دارد. برای اینکه اگر کوری عبد در روز پنج شنبه می‌شد عبد از مالیّت ساقط بوده است، بیع واقع بر آن باطل بوده است، لذا عیب حادث به منزله تلف عبد در روز شنبه است، به منزله مردن عبد در روز شنبه است. عقد منفسخ می‌شود. مشتری پول خودش را از فروشنده می‌گیرد. بناء علی هذا أرش نبوده است تا بحث کنیم مستوعب است یا نه؟

احتمال دوم این است که: مستفاد از آن ادلّه این باشد که عیب حادث به منزله عیب قبل از عقد فقط از جهت ضمان می‌باشد، سایر احکام عیب قبل از عقد بار نمی‌شود. بناء علی هذا بیع واقع بین عمر و زید به حال خود باقی مانده است، عقد منفسخ نشده است، بیع واقع صحیح بوده است، غاية الأمر به حکم التلف فی زمن الخیار ممن لا خیار له شما می‌توانید ضمان به عیب حادث و ارش آن را به عهده بایع بگذارید. تبعاً ارش مستوعب در ما نحن فیه ممکن خواهد بود.

پس ارش مستوعب نسبت به عیوب قبل از عقد امکان ندارد، ولی نسبت به عیوب بعد از عقد و قبل از قبض و بعد از قبض و قبل از انقضای خیار علی تقدیر امکان دارد. یعنی اگر آن را به منزله تلف فرض کردیم ارش مستوعب مطلقا امکان ندارد.

۴

تطبیق ارش مستوعب امکان دارد یا خیر؟

ثمّ إنّه قد تبيّن ممّا ذكرنا في معنى الأرش: أنّه لا يكون إلاّ مقداراً مساوياً لبعض الثمن، ولا يعقل أن يكون مستغرقاً له، لأنّ المعيب إن لم يكن ممّا يتموّل ويبذل في مقابله شي‌ءٌ من المال بطل بيعه، وإلاّ فلا بدّ من أن يبقى له من الثمن قسطٌ.

۵

تطبیق مقداری از عبارت جلسه قبل

 فإذا اختار الأرش من غير النقدين ابتداءً ورضي به (غیر نقدین) الآخر (بایع) فالمختار نفس الأرش، لا عوضٌ عنه (ارش). نعم، للآخر (بایع) الامتناع منه (دادن غیر نقدین)؛ لعدم تعيّنه (غیر نقدین) عليه (بایع)، كما أنّ لذي الخيار مطالبة النقدين في غير هذا المقام (غیر باب نقدین) وإن لم يكن للآخر (بایع) الامتناع حينئذٍ.

وبالجملة، فليس هنا شي‌ءٌ معيّنٌ ثابتٌ في الذمّة، إلاّ أنّ دفع غير النقدين يتوقّف على رضا ذي الخيار ويكون نفس الأرش، بخلاف دفع النقدين (که معلق بر رضایت ذی الخیار نمی‌باشد)، فإنّه إذا اختير غيرهما (نقدین) لم يتعيّن للأرشيّة.

وصول الثمن إلى البائع وكونه من النقدين ، فالردّ باعتبار النوع ، لا الشخص. ومن ذلك يظهر أنّ قوله عليه‌السلام في رواية ابن سنان : «ويوضع عنه من ثمنها بقدر العيب إن كان فيها» (١) محمولٌ على الغالب : من كون الثمن كلّياً في ذمّة المشتري ، فإذا اشتغلت ذمّة البائع بالأرش حسب المشتري عند أداء الثمن ما في ذمّته عليه.

الظاهر تعيّن الارش من النقدين

ثمّ على المختار من عدم تعيّنه من عين الثمن ، فالظاهر تعيّنه من النقدين ؛ لأنّهما الأصل في ضمان المضمونات ، إلاّ أن يتراضى على غيرهما من باب الوفاء أو المعاوضة.

واستظهر المحقّق الثاني من عبارة القواعد والتحرير بل الدروس عدم تعيّنه منهما ؛ حيث حكموا (٢) في باب الصرف بأنّه لو وجد عيبٌ في أحد العوضين المتخالفين بعد التفرّق جاز أخذ الأرش من غير النقدين ولم يجز منهما ، فاستشكل ذلك بأنّ الحقوق الماليّة إنّما يرجع فيها إلى النقدين ، فكيف الحقّ الثابت باعتبار نقصانٍ في أحدهما؟ (٣).

ويمكن رفع هذا الإشكال : بأنّ المضمون بالنقدين هي الأموال المتعيّنة المستقرّة ، والثابت هنا ليس مالاً في الذمّة ، وإلاّ بطل البيع فيما قابلة من الصحيح ؛ لعدم وصول عوضه قبل التفرّق ، وإنّما هو حقٌّ لو أعمله جاز له مطالبة المال ، فإذا اختار الأرش من غير النقدين‌

__________________

(١) الوسائل ١٢ : ٤١٤ ، الباب ٤ من أبواب أحكام العيوب ، الحديث الأوّل.

(٢) في «ش» : «حكما».

(٣) جامع المقاصد ٤ : ١٩٢ ١٩٤ ، وراجع القواعد ٢ : ٣٩ ، والتحرير ١ : ١٧٢ ، والدروس ٣ : ٣٠٤.

ابتداءً ورضي به الآخر فالمختار (١) نفس الأرش ، لا عوضٌ عنه. نعم ، للآخر الامتناع منه ؛ لعدم تعيّنه عليه ، كما أنّ لذي الخيار مطالبة النقدين في غير هذا المقام وإن لم يكن للآخر الامتناع حينئذٍ.

وبالجملة ، فليس هنا شي‌ءٌ معيّنٌ ثابتٌ في الذمّة ، إلاّ أنّ دفع غير النقدين يتوقّف على رضا ذي الخيار ويكون نفس الأرش ، بخلاف دفع النقدين ، فإنّه إذا اختير غيرهما لم يتعيّن (٢) للأرشيّة.

هل يعقل استغراق الارش للثمن؟

ثمّ إنّه قد تبيّن ممّا ذكرنا في معنى الأرش : أنّه لا يكون إلاّ مقداراً مساوياً لبعض الثمن ، ولا يعقل أن يكون مستغرقاً له ، لأنّ المعيب إن لم يكن ممّا يتموّل ويبذل في مقابله شي‌ءٌ من المال بطل بيعه ، وإلاّ فلا بدّ من أن يبقى له من الثمن قسطٌ.

تصوير ذلك فيما لو حصل قبل القبض أو في زمان الخيار عيب مستغرق للقيمة

نعم ، ربما يتصوّر ذلك فيما إذا حدث قبل القبض أو في زمان الخيار عيبٌ يستغرق للقيمة مع بقاء الشي‌ء على صفة التملّك (٣) ، بناءً على أنّ مثل ذلك غير ملحقٍ بالتلف في انفساخ العقد به ، بل يأخذ المشتري أرش العيب ، وهو هنا مقدار تمام الثمن. لكن عدم إلحاقه بالتلف مشكلٌ ، بناءً على أنّ العيب إذا كان مضموناً على البائع بمقتضى قوله عليه‌السلام : «إن حدث بالحيوان حدثٌ فهو من مال البائع حتّى ينقضي خياره» (٤)

__________________

(١) في «ش» : «فمختاره».

(٢) كذا في النسخ ، لكن قال الشهيدي قدس‌سره : «الصواب : فإنّه إذا اختير أحدهما يتعيّن للأرشيّة» هداية الطالب : ٥٤٨.

(٣) في محتمل «ق» : «الملك».

(٤) الوسائل ١٢ : ٣٥٢ ، الباب ٥ من أبواب الخيار ، الحديث ٥ ، وليس فيه : «حتّى ينقضي خياره».

كان هذا العيب كأنه حدث في ملك البائع ، والمفروض : أنّه إذا حدث مثل هذا في ملك البائع كان بيعه باطلاً ؛ لعدم كونه متموّلاً يُبذل بإزائه شي‌ءٌ من المال ، فيجب الحكم بانفساخ العقد إذا حدث (١) بعده مضموناً على البائع. إلاّ أن يمنع ذلك وأنّ ضمانه على البائع موجب (٢) الحكم بكون دَرَكه عليه ، فهو بمنزلة الحادث قبل البيع في هذا الحكم لا مطلقاً حتّى ينفسخ العقد به ، ويرجع هذا الملك الموجود الغير المتموّل إلى البائع. بل لو فرضنا حدوث العيب على وجهٍ أخرجه عن الملك فلا دليل على إلحاقه بالتلف ، بل تبقى العين الغير المملوكة حقّا للمشتري وإن لم يكن ملكاً له كالخمر المتّخذ للتخليل ويأخذ الثمن أو مقداره من البائع أرشاً لا من باب انفساخ العقد.

كلمات العلّامة في الارش المستوعب في العيب المتقدّم على العقد

هذا ، إلاّ أنّ العلاّمة قدس‌سره في القواعد والتذكرة والتحرير (٣) ومحكيّ النهاية (٤) يظهر منه الأرش المستوعب في العيب المتقدّم على العقد الذي ذكرنا أنّه لا يعقل فيه استيعاب الأرش للثمن.

قال في القواعد : لو باع العبد الجاني خطأً ضَمِنَ أقلَّ الأمرين على رأيٍ ، والأرش على رأيٍ ، وصحّ البيع إن كان موسراً ، وإلاّ تخيّر المجنيّ عليه. ولو كان عمداً وقف على إجازة المجنيّ عليه ، ويضمن الأقلّ من الأرش والقيمة لا الثمن معها ، وللمشتري الفسخ مع الجهل ، فيرجع‌

__________________

(١) في «ش» زيادة : «مثل هذا».

(٢) في «ش» بدل «موجب» : «بمعنى».

(٣) ستأتي النصوص المنقولة عن هذه المصادر.

(٤) نهاية الإحكام ٢ : ٤٨٥ ٤٨٦.