آیا افتراق از روی اکراه موجب سقوط خیار مجلس میشود یا خیر؟
مشهور افتراق اکراهی را دو قسم کردهاند:
یک قسم آن این است که زید مشتری اکراه به بیرون رفتن از مجلس عقد میشود و لکن اکراه بر ترک خیار نبوده است، یعنی میتوانسته قبل از اینکه خارج شود بگوید این عقد را فسخ کردم یا این عقد را لازم نمودم، در این صورت اکراه بر افتراق هست ولی اکراه بر ترک خیار نمیباشد.
صورت دوم این است که اکراه بر افتراق شده است و اکراه بر ترک اعمال خیار نیز گشته است. مثلاً به او گفتهاند اگر از این مجلس بیرون نروی دستت را قطع میکنیم واگر سخنی در رابطه با خیار بزنی ده هزار تومان از تو میگیریم. تبعاً به واسطه ضرری که به او اعلام شده است خروج و اعمال خیار عن کرهٍ میباشد.
در صورت اول مشهور میگویند: افتراق عن کرهٍ مسقط خیار میباشد و در صورت دوم افتراق موجب سقوط خیار نمیباشد.
ملحق به قسم اول است در صورتی که اکراه به ترک خیار شده است ولی اکراه به افتراق نشده است در این صورت نیز خیار او ساقط میشود.
در قسم سوم که اکراه بر افتراق و ترک خیار است مشهور و معروف این است که این نوع افتراق موجب سقوط خیار مجلس نمیشود. پنج دلیل بر این مدّعا اقامه شده است:
دلیل اول این است: ادلّهای که میگویند افتراق موجب سقوط خیار مجلس میشود، افتراق عن کرهٍ را شامل نمیشود و ظهور در افتراق اختیاری دارد.
توضیح مطلب اینکه کلّ افعالی که اسناد به فاعل مختار داده میشود، ظهور در این دارد که آن فعل با اراده و اختیار یعنی با طیب نفس و رضایت فاعل انجام گرفته است. وقتی که میگویند (ضرب زیدٌ) (ضرب) را که نسبت به زید میدهند، نسبت دادن این فعل که (ضرب) است به فاعل مختار که (زید) است متبادر از این نسبت این است که زید زدن را با اراده و اختیار انجام داده است وبا رضایت قلبی فعل از او صادر شده است.
اگر افتراق ظهور در افتراق عن طیب نفس دارد، افتراق عن کرهٍ فاقد طیب نفس است پس ادلّه قاصره الشمول میباشد.
در این استدلال مرحوم شیخ مناقشهای دارند، حاصل مناقشه این است: آنچه که از افعال نوعاً تبادر میکند صدور فعل عن الفاعل عن قصدٍ میباشد، اما زائد بر این از افعال شیء دیگری تبادر نمیکند.
توضیح ذلک: تارة میگوییم فعل عن اختیار باید انجام شود، مراد این است که فعل عن قصد باید انجام بگیرد در مقابل فعل صادره عن اضطرار، فعل صادرۀ عن نسیان، فعل صادرۀ عن سهو، مثلاً فعل صادرۀ عن اضطرار نسبت به فاعل داده نمیشود، نظیر حرکت دست مرتعش که این حرکت چون که در اختیار فاعل نیست و از روی اضطرار صادر شده است نسبت به فاعل داده نمیشود به خلاف أکل و شرب و قیام و... که صدور این افعال عن قصد و عن اراده بوده است.
پس تارة ما ادّعا میکنیم که متبادر از نسبت فعل به فاعل صدور فعل عن اراده و قصد میباشد در مقابل افعال اضطراریه که این افعال اضطراریه نسبت به فاعل داده نمیشود.
مرحوم شیخ اینکه متبادر صدور فعل عن قصد و اراده باشد را قبول دارد ولی اینکه زائد بر این مطلب متبادر صدور فعل عن رضایت باشد را قبول ندارند چون رضایت و طیب نفس دخالتی در صدور فعل از فاعل ندارد، نه در ماده افعال و نه هیئت آن، رضایت صدور أخذ نشده است، فعلیه ادله قاصره الشمول نمیباشد، و الذی یشهد لذلک مشهور در قسم اول و دوم میفرمایند: خیار ساقط میشود در حالی که افتراق عن رضایت در آنها وجود ندارد.
دلیل دوم این است که: ایضاً ادله قاصره الشمول است چون افتراق که موضوع برای حکم است ظهور در افتراقی دارد که با رضایت تحقّق پیدا کرده است، خود کلمۀ افتراق ظهور در این معنا دارد. چه سائر افعال ظهور در این معنا داشته باشد یا نه.
این استدلال را مرحوم شیخ قبول میکند و در مورد بحث افتراق عن رضایت نبوده است لذا ادلۀ خیار مجلس آن را شامل نمیشود.