این تا اینجا به خدمت شما عرض شود که مال ظنون مطلقه بود و اما درس امروز که مال ظنون خاصّه است. با تمکن از امتثال تفصیلی ظنّی به ظنّ خاص آیا میتواند احتیاط کند امتثال علمی اجمالی بکند یا نمیتواند باید همان آن را انجام بدهد؟ اینجا هم باز دو جور است: احتیاط غیر تکراری، احتیاط تکراری، مثلاً تو این رسالهها همه نوشتند شما بعد از تکبیرة الاحرام مستحب است یک استعاذه بکنی وجوب ندارد، خوب ظنّ خاص است دیگر قول مجتهد را بالخصوص ما دلیل داریم بر اعتبارش خوب آیا الان مجتهدی که میگوید آیا استعاذه واجب نیست من میتوانم مع ذلک احتیاطا یک استعاذه هم بگویم خوب عیبی ندارد دیگر، ایشان میفرماید مگر مثل علامه کسی باشد، چون علامه میگوید تمام اجزای وجوبی را باید به قصد وجوبی آورد، رو قول علامه نمیشود یعنی اگر رو قول علامه بروی جلو بگوییم غیر از خود عمل اجزاء عمل هم قصد وجه میخواهد البته اگر آنجور بگوییم نمیشود برای اینکه اگر شما احتیاطا یک استعاذه بگوییم قصد وجهمان یک جزء از بین میرود این یک جزء را که وجوبش را نمیدانیم اگر احتیاطا بگوییم قصد وجه از بین میرود ولی نه خیال ایشان را بگذاریم کنار روی قول دیگران اگر دیگران قصد وجه را میگویند معتبر است در خود عمل میگویند نه دیگر در اجزاء. بله در تکراریهایش نمیشود یعنی الان فتوای مجتهدی که شما باید از او تقلید کنید وجوب جمعه است. خوب آیا شما الان متمکنی از امتثال تفصیلی ظنّی آیا حتما باید طبق این نظر مجتهدت یک دانه نماز بیاوری جمعه به قصد وجوب یا میتوانی هم ظهر بیاوری و هم جمعه بیاوری؟ اینجا محل خلاف است باز دوباره همان حرفها همان ادلّه خمسه ای که برای آنجا بود برای اینجا هم میآید فعلاً اینجا خیلی حرفی ندارد تا برسیم به اول مطلب.
ـ سئوال:...
ـ نه دیگر ظهر جمعه چند بار مثال زدیم، یک وقت نمیدانم نماز با استعاذه واجب است یا بیاستعاذه خوب دیگر احتیاطش تکرار نمیخواهد که، یک دانه نماز میآورم با استعاذه احتیاط کردم ولی احتیاط غیر تکراری. روز جمعه نمازی که از من میخواهند نمیدانم مثل روزهای دیگر همان نماز ظهر است یا نماز جمعه، احتیاطا دو تا نماز میآورم یک دانه ظهر یک دانه جمعه آن اولی احتیاط غیر تکراری است این دومی احتیاط غیر تکراری. خوب حالا امتثال تفصیلی ظنّی به ظنّ مطلق تمام شد اصلاً ما قبول هم نداریم آن حرفها را کسی که از راه ظنّ غیر معتبر ظنّ پیدا بکند اصلاً ما آنها را قبول نداریم مقدمات انسداد را قبول نداریم که در جای خودش گفته میشود.
برویم سراغ حرف خودمان، یک نفر متمکن است از امتثال تفصیلی ظنّی ولی به ظنّی که ثبت اعتبارهُ، مثل فتوای مجتهد الان از مجتهدش سئوال بکند نماز با استعاذه یا بیاستعاذه؟ میگوید بیاستعاذه، آیا این آدم میتواند احتیاطا یک دانه استعاذه هم بیاورد؟ اگر از مجتهدش سئوال بکند جمعه واجب است یا ظهر؟ میگوید جمعه واجب است، حالا آیا میتواند این کسی که باید وظیفه اش طبق نظر مجتهد نماز جمعه است احتیاطا هم ظهر بیاورد و هم جمعه؟ اینجا را داریم میخوانیم. اما اگر این ظنّی که یعنی این کسی که متمکن است از امتثال تفصیلی ظنّی، ظنّش ظنّ خاص باشد ظنّ خاص یعنی چی؟ یعنی ظنّی که ثبت اعتبارهُ بالخصوص، مثل فتوای مجتهد جامع الشرایط. آیا این آدم میتواند احتیاط بکند مثالش همین استعاذه و بیاستعاذه، مجتهدش میگوید استعاذه واجب نیست یعنی الان متمکن است از امتثال تفصیلی ظنّی به ظنّ خاص، این میتواند احتیاط کند یک نماز با استعاذه؟ به قول علامه نمیشود چون به قول علامه جزءها هم باید قصد وجه بشود. آخر دیگران که میگویند قصد وجه خود عمل را میگویند الله اکبر نماز واجب میآورند اما دیگر اجزاش واجب نیست. رو قول علامه نمیشود اما رو قول دیگران چرا. ایشان میفرمایند که ظاهر این است تقدیمه یعنی تقدیم امتثال تفصیلی ظنّی، بخواهیم بگوییم مقدم است بر احتیاط غیر تکراری است این مبنی است بر اعتبار قصد وجه حتی فی الاجزاء، این را هم بگذارید برای توضیح بد نیست، یعنی مبنی بر این است که معتبر بدانیم قصد وجه را حتی فی الاجزاء کل علامه، انشاء الله علامه را عرض کردم دو سه سال بعد اگر زنده باشیم میرسیم به حرف ایشان با این کتابها سطر اول صفحه ۲۷۴، ایشان تصریح میکند میگوید آقای علامه فرموده اجزای عمل را هم باید انسان به قصد وجوب بیاورد خوب من که الان نمیدانم استعاذه واجب است یا نه، احتیاطا بیاورم این جزء بدون قصد وجه آوردم. آیا این امتثال تفصیلی ظنّی غیر تکراری آیا این مقدم بر احتیاط است؟ بنا بر مذهب علامه چرا مقدم است یعنی نمیتوانی احتیاطا یک نماز با استعاذه بخوانی همان یک نماز بیاستعاذه به دستور مجتهدت بخوان همان را قصد وجوب بکن همان را اگر بخواهیم بگوییم امتثال تفصیلی ظنّی مقدم بر احتیاط است مبنی بر این است که بگوییم قصد وجه معتبر است حتی فی الاجزاء، و حیث قد رجّحنا فی مقامه ولی ما در جای خودش ثابت کردیم همان کتاب فقه و طهارت و اینها در آنجا ثابت کردیم عدم اعتبار نیت وجه نه بابا ما حتی قصد وجه کل عملش را هم در جای خودش گفتیم لازم نیست اینجا که دیگر قصد وجه در جزء عمل است، فالأقوی پس اقوی جواز تحصیل ترک تحصیل ظنّ است یعنی اقوی این است که میتوانی امتثال تفصیلی ظنّی را بگذاری کنار و اخذ به احتیاط بکنی آن یک جزء ولو قصد وجهش هم از بین میرود مهم نیست. دوباره باز برمیگردد ایشان، ایشان میفرمایند و من هنا حالا که جایز است امتثال تفصیلی ظنّی غیر تکراری جایز است انسان احتیاط بکند آن ظنّ امتثال تفصیلی را بگذارد کند و من هنا یترجّح برای همین هم هست که اگر کسی نه مجتهد باشد نه مقلّد بخواهد احتیاط کند ما جایز میدانیم، میرزای قمی جایز نمیدانست بهش اشکال کردیم. و من هنا از همین جهت که قصد وجه معتبر نیست نیت وجه در عبادات معتبر نیست یترجّح رجحان دارد که ما قائل بشویم به صحت عبادت مقلّدی که نه مجتهد است نه مقلّد است اینجا اخذ به احتیاط میکند و ترک تقلید و اجتهاد میکند لذا ما گفتیم صحیح است میرزای قمی که میگفت باطل است ما ردش کردیم. الّا انّه خلاف الاحتیاط، یک روز عرض کردم شیخ فی کل سطر هو فی الشأن، امروز همین جور است در هر یک سطری، دو سطری ایشان برمیگردند عین این برنامه را صفحه ۲۹۹ هم دارند الّا اینکه آخر سطر با انصاف دیگر مطلب حق را ایشان آنجا میگوید. حالا ایشان تا حالا میفرمودند جایز است یعنی شما میتوانی احتیاط کنی این احتیاط غیر تکراری را میتوانی بکنی هیچ عیبی ندارد الّا انّه، الّا اینکه احتیاط خلاف احتیاط است یعنی امتثال علمی اجمالی که نماز را با استعاذه بیاوری که هم اسمش احتیاط است و هم اسمش امتثال علمی اجمالی است، این احتیاط خلاف احتیاط است. من جهة وجود القول بالمنع عن جماعة برای اینکه جماعتی قائل به منع هستند میگویند قصد وجه معتبر است، من تو ذهنم میآید که این جماعت باید غیر از آن جماعت آن روزی باشد آخر سه چهار خط بالا هم داشتیم درس قبلی منع جماعةٌ این باید غیر از آن باشد برای اینکه آنها راجع به تکراری میگفتند آن جماعتی را که آنروز خواندیم در جلسه قبل آنها جماعتی بودند که تکرار را منع میکردند میگفتند تکرار نکن که قصد وجه از بین نرود، اما این جماعت باید کسانی باشند مثل علامه که بگوید حتی در اجزاء هم قصد وجه معتبر است، غرض دقت باشید این جماعت باید قاعدتا غیر از آن جماعت باشد آن جماعتی که آنروز گفتیم منع میکنند از احتیاط برای اینکه آنجا احتیاطش تکراری بود اگر شما تکرار میکردید قصد وجه عمل از بین میرفت اما اینجا که ایشان میگوید منع کردند جماعتی یکی از آنها علامه است شاید یکی دو سه نفر دیگر هم باشند اینها قائلند به اینکه اینجا هم احتیاط نکن چرا؟ برای اینکه آن جزیی که احتیاطا میآوری وجوبش را نمیدانی آنوقت یک جزء عمل اگر واقعا واجب باشد بیقصد وجه آوردی.
برویم سراغ احتیاطهای تکراری:
ـ سئوال:...
ـ فرقی نمیکند دیگر عرض کردم آنهایی که قصد وجهی هستند آنها فرق میکنند بعضیهایشان، اکثرشان قصد وجه در کل عمل است یک دو سه نفرشان هم در جزء جزء، والّا آنهایی که میگویند قصد وجه معتبر نیست فرقی نمیکند نه در اجزاء نه در کل.
[احتیاط اگر متوقف بر تکرار بود]
خوب این آقا اگر الان از مجتهدش سئوال بکند چه کار کنم میگوید آقا نماز جمعه بخوان در زمان غیبت، در زمان غیبت هم مثل زمان حضور من عقیده ام این است نماز جمعه واجب است. خوب این میداند با اینکه مجتهدش این را گفته همان جمعه را بخواند به قصد وجوب یا اینکه میتواند احتیاط هم بکند یک ظهر بخواند یک جمعه که بداند آن وظیفه واقعی را آن آورده، این یکی. احتیاطهای تکراری چی؟ ایشان میگوید ایضا این هم جایز است. چون ماقبل ایشان در آنجایی که تکراری نبود حالا غیر از آن سطر بالایی در دو سه خط جلوتر، ایشان در دو سطر قبل گفتند که احتیاطهای غیر تکراری جایز است، ایشان میگوید ایضا تکراریهایش هم جایز است با اینکه مجتهدش گفته فقط جمعه واجب است ولی این یک ظهر میخواند، یک جمعه میخواند امتثال علمی اجمالی میکند با تمکن از امتثال ظنّی تفصیلی. ایشان میگوید این هم جایز است بلکه اولی است برای اینکه علم بماهو هو، حرف آن روز است، علم بماهو هو ولو اجمالی هم باشد مقدم است بر ظنّ بماهو هو ولو تفصیلی باشد یعنی بلافاصله برمیگردد میگوید آن چند تا دلیل را چه کار کنیم؟ غرض هر یک خطی هر دو خطی ایشان یک چیزی میگوید بلکه اصلاً اولویت دارد یعنی هم ظهر بخواند، بلکه اولویت دارد احتیاط یعنی هم ظهر بخواند هم جمعه این اولویت دارد بر اخذ به ظنّ خاص یعنی فتوای مجتهد که میگفت جمعه تنها. چرا این بهتر است؟ میگوید لما تقدّم جلسه قبل چی بود لما تقدّم؟ گفتیم تحصیل واقع به طریق علم ولو اجمالی هم باشد اولی است از تحصیل اعتقاد ظنّی به آن امتثال به آن ظنّ ولو کان تفصیلاً، اعتقاد ظنّی آدم پیدا بکند به امتثال تکلیف ولو تفصیلی باشد علمی بر او مقدم است. پس نتیجه چی شد آقا؟ این کسی که مجتهدش گفته من جمعه را فقط لازم میدانم که اگر جمعه بخواند دیگر کارش تمام است ولی مع ذلک احتیاط میکند یک جمعه و یک ظهر. خوب ایشان میگوید این هم جایز است،
یک نفر اشکال میکند میگوید پس به چه درد میخورد احتیاط فتوی؟ شما میگویی با اینکه فتوای مجتهدش فقط وجوب جمعه است اما این میتواند هم ظهر بخواند و هم جمعه پس چه خاصیتی دارد شما که میگویید ادله ظنّ خاص ظنون خاصه داریم بر اینکه فتوای مجتهد حجّت است چه ثمری دارد؟ ایشان میفرماید نه اینکه ما میگوییم ادله یعنی ظنّ خاص داریم بر حجّیت فتوای مجتهد معنایش این نیست که یعنی او متعین العمل است ببینید آقا وظیفه اولی ما احراز واقع است یعنی مکلّفین وظیفه اولشان چی است؟ احراز واقع باید بکنند برای تسهیل امر شارع فتوای مجتهد را حجّت کرده نه اینکه فتوای مجتهد متعین العمل است آنی که ما به وضع اولی باید امتثال کنیم اول احراز واقع بکنیم و احراز واقع هم با دو تا میشود منتهی سخت است آدم احراز واقع بکند واقعا مشکل است خیلی از جاها بخواهد احراز واقع بکند یک قدری سخت است این چون سخت بوده شارع تسهیلاً لامر العباد آمده گفته مردم حالا که شما سختتان است احراز واقع بکنید به قول این آقایی که جامع الشرایط است عمل بکنید بر فرض هم خلاف واقع باشد این قولش برای شما حجّت است. پس تعیین ندارد اگر ما میگوییم دلیل داریم بر اعتبار فتوای مجتهد منظورش این است یعنی اگر به استناد فتوای مجتهد شما نماز جمعه خواندی قیامت معلوم شد اشتباه بوده نماز ظهر واجب بوده شما مجازی یعنی عملتان مجزی است، پس معنایش تعیین نیست و به عبارتٍ اخری فتوای مجتهد جنبه ترخیصی دارد نه عزیمتی، اینها را از تو عبارت در بیاورید فتوای مجتهد جنبه ترخیصی دارد یعنی شما مرخصی، شما مجاز هستید به قول مجتهد جامع الشرایط عمل بکنید نه اینکه جنبه عزیمتی دارد یعنی نمیتوانید احتیاط کنید ظهر و جمعه حتما حتما اینجوری نیست، این ان قلت، یک ان قلت در تدبیر است این الدلّةُ الظنون قلت است، ان قلت را میگویند شما الان گفتیم چی؟ گفتیم با اینکه مجتهد میگوید جمعه جایز است هم ظهر بخواند و هم جمعه به فتوای مجتهدش اعتنا نکند ان قلت، پس به چه درد میخورد فتوای مجتهد که شما میگویید ادلّه خاصه دارید بر حجیت ظنّ مجتهد؟ میگوییم آن ادلّه معنایش تعیین نیست معنایش عزیمت نیست حتما حتما الّا و لابد باید ببینید این آقا چی میگوید، نه قول مجتهد را حجّت کردند که شما به زحمت نباشی والّا اگر شما حاضری خودت را به زحمت بیندازید یک ده دقیقه وقت اضافه صرف بکنی هم جمعه بخوانی و هم ظهر بخوانی که این عیبی ندارد پس ان قلت ادلّه ظنون خاصه، مثل فتوای مجتهد که ظنون خاصه زیاد داریم ما حالا یکیش را مثال میزنم، ما گفتیم با بودن ظنّ اجتهادی شما میتوانی احتیاط بکنی به آن فتوا عمل نکنی. ایشان یک نفر میگوید ان قلت پس خاصیتش چی است این ظنون خاصه یعنی این فتوای مجتهد قلت، ادلّة الظنون الخاصة انّما دلّت علی کفایتها عن الواقع، یعنی قول مجتهد شما اگر به استناد قول مجتهد جمعه خواندید قیامت معلوم شد اشتباه کرده این آقای مجتهد ظهر واجب بوده، این کافی است از واقع، ثمره حجیت مجتهد این است که کفایت میکند از واقع ولو بر خلاف واقع هم بعدا معلوم بشود پس معنایش اینجا آن ترخیص و عزیمت را بگوییم ادلّه ای که این قول مجتهد را حجّت میکند ترخیصا حجّت میکند یعنی شما مرخصی، شما اجازه داری به فتوای این آقا عمل بکنی نه به نحو عزیمت که حتما حتما باید به این عمل بکنی و لابد است از اینکه غیر از او نمیشود. ایشان میگوید ادلّه ظنون خاصه دلالت دارد بر کفایت آن ظنون خاصه از واقع. ببینید این میشود رخصت لا این میشود عزیمت، لا تعین العمل بها نه اینکه متعین است شما به آن ظنون خاصه در مقام امتثال عمل کنی. پس چی شد آقا بالاخره عقیده ایشان این شد که شما با اینکه مجتهدت میگوید جمعه تنها واجب است میتوانی هم ظهر بخوانی و هم جمعه دوباره باز برمیگردد، ایشان میگوید که چه بکنیم آن شبهات را چه بکنیم؟ آن مخالفت اصحاب را چه بکنیم که قصد وجه را معتبر میدانند. لذا میفرمایند الّا اینکه شبهه اعتبار نیت وجه نمیگذارد بالاخره شبههاش هست عرض کردم پنج شش نفر بیشتر نیستند این آقایان ولی هر کدامشان واحد کالف هستند خیلی علمای مهمی هستند این شبهه اینکه آیا نیت وجه معتبر است کما هو قول جماعةٍ بلکه مشهور بین متأخرین است جعلت اینجا هم باز جعل باید مؤنث باشد چون فاعلش نیت است اگر بگوییم نیت یعنی قصد علی کل حال اگر نیت را به ظاهرش حساب بکنیم جعلت باید باشد، ولی مقصود از نیت قصد است جعل هم فاعلش میشود آن قصد، قصد وجه شبه هاش هست حالا که شبه هاش است جعلَ یعنی آن قصد وجه قرار میدهد احتیاط را در خلاف احتیاط یعنی احتیاطا احتیاط نکن، یعنی احتیاطا چه کار کن؟ به همان قول مجتهد عمل کن احتیاط نکن یعنی نیا امتثال علمی اجمالی بکن که قصد وجه از بین برود احتیاطا احتیاط نکن، یعنی احتیاطا طبق نظر همان مجتهدت یک نماز جمعه با قصد وجهش بخوان مضافا به اینکه این یک مطلب، مضافا به همان مخالفتهایی که دیدید گفتیم تکرار مخالف با سیره مستمره متشرّعه است این دو، معَ امکان میخواهد یک دلیل سومی بیاورد برای چی؟ برای اینکه احتیاط نکنید مجتهدت اگر میگوید جمعه واجب است همان را بخوان نیا احتیاط کن یک دانه ظهر یک دانه جمعه این معَ در واقع دلیل سوم الان میشود، ایشان میخواهد دلیل دیگری اقامه بکند بر اینکه شما حتیاطا احتیاط نکن، یعنی طبق نظر مجتهدت همان جمعه را بیاور. مع امکان ان یقال: انّه اذا شک خط بعد فی انّ، این فی انَّ جار و مجرور متعلق به این شک است، اذا شک فی انَّ الداعی، عنایت کنید آقا ما قطع داریم ما یقین داریم شارع که روز جمعه به ما گفته صلّ، این صلّ معنایش دولا راست شدن نیست، شارع این صلّ را گفته که ما از این راه تقرّب پیدا بکنیم این مسلّم است قطع داریم لذا میگوید بعد القطع ما قطع داریم یقین داریم که شارع مقدس روز جمعه که به ما میگوید صلّ مقصودش دولا راست شدن نیست خوب آدم میرود ورزش میکند دولا راست میشود، نه این را ما یقین داریم یقین داریم شارع این صلاتی که گفته برای تعبّد است، برای حصول تقرّب است یعنی ما از این راه تقرّبی به شارع پیداکنیم این را ما یقین داریم. حالا که این را ما یقین داریم اگر ما این عملمان را متمیزٍ عن ما اداه بیاوریم یعنی یک دانه بیاوریم که تمیز بدهیم وجوب را از غیر وجوب یقین داریم این غرض شارع حاصل شده یعنی غرض شارع چی بود؟ تقرّب به ما گفته صلّ برای اینکه ما تقرّب پیدا بکنیم ما اگر یک دانه عمل بیاوریم به قد وجوب آن تقرّب حاصل شده اما اگر در ضمن دو تا سه تا چهار تا عمل بیاوریم نمیدانیم آن تقرّب حاصل شده یا نه به این میگویند شک در محصّل، یعنی ما اگر آنجور بیاوریم غرض مولی تحصیل شده غرض مولی چی بود از این امر به صلاة؟ تقرّب، و ما نمیدانیم بعد از قطع به اینکه آن عمل برای تقرّب واجب شده حالا شک داریم که آیا آن تقرّب در ضمن دو تا سه تا حاصل میشود یا در ضمن یک دانه با قصد وجه، یک دانه متمیزا عن ما اداه، برای اینکه یقین کنیم غرض شارع حاصل شده باید این دومی را بیاوریم. یعنی در ضمن یک دانه عمل همانی که مجتهد میگوید.
حالا ایشان میفرماید ما اولاً: قطع داریم، به چی قطع داریم؟ به داعی امر، داعی یعنی غرض یعنی انگیزه، غرض عامر داعی امر هو التعبّد ما این را قبول داریم یعنی اگر شارع روز جمعه به ما گفت صلِّ قصدش تقرّب است تعبّد به مامور به است، لا حصول مامور به بأی بوجهٍ اتفق.، شارع نخواسته ما دولا راست بشویم یعنی هر جور دولا راستی، نه دولا راستی که باعث تقرّب بشود، پس این را همه ما قبول داریم یعنی در عبادات ما یقین داریم که اگر شارع یک امری کرده برای تقرّب است خوب حالا که این را یقین داریم شک داریم. اذا شک در اینکه داعی آن غرض آن انگیزه، آیا آن انگیزه و آن غرضی که باعث شد شارع به ما روز جمعه گفت صلّ شک داریم آیا آن غرض تعبّد به ایجاد آن مامور به است ولو در ذیل دو تا مطلب سه تا مطلب چهار تا مطلب، یا نه تعبّد است بخصوصه متمیزا عن غیره؛ من میدانم شارع برای اینکه من تقرّب پیدا کنم به من گفته روز جمعه نماز بخوان حالا نمیدانم این تقرّبی که شارع از من خواسته آیا در سه تا چهار تا مطلب هم آن تقرّب را خواسته؟ چون اگر آدم دو سه تا عمل انجام بده یقین دارد تقرّب حاصل میشود مثلاً، آیا واقعا اینجور است شارع تقرّب خواسته ولو در ضمن دو سه تا عمل؟ یا تقرّبی که متمیزا عن ما اداه باشد؟ ایشان میفرمایند اگر من یک دانه عمل بیاورم به دستور مجتهدم که متمیز باشد از غیرش این یقینا غرض شارع تحصیل میشود. بنابراین در شک در تحصیل غرض مولی انسان باید یک کاری بکند که بداند غرض مولی حاصل شده اگر شما دو تا بیاوری قصد وجه از بین برود نمیدانی آن غرض حاصل شده یا نه فالاصل عدمُ سقوط الغرض، این میدانی چه عطفی است؟ استصحاب است الان من نمازم مجتهدم گفته جمعه ولی من هم ظهر آوردم و هم جمعه، حالا شک دارم آیا آن غرض مولی حاصل شده با این دو تا نماز استصحاب عدم حصول غرض میگویم نمیدانم غرض حاصل شده یا نه؟ بلکه غرض مولی این بوده تقرّب در ضمن یک دانه عمل، من الان با دو عمل آوردم شک دارم این اصل استصحاب است، یعنی استصحاب میکنم بعد از دو تا عمل آوردن بعد از اینکه یک ظهر آوردم و یک جمعه شک میکنم آیا غرض حاصل شده یا نه؟ یستصحب عدم سقوط الغرض الداعی الّا بالثانی، آن غرضی که انگیزه آن امر بود به دومی یعنی متمیزا عن ما اداه، حاصل میشود، اما با دو تا نمیدانم حاصل میشود یا نه؟ عنایت بکنید پنج شش دقیقه دیگر معطل میشویم بعد میرویم.
ببینید آقا این مطلبی که الان ایشان میخواهند بگویند، میخواهند بگویند حتما باید یک دانه را بیاوری دو تا و سه تا عمل انجام ندهی، چرا؟ برای اینکه غرض حاصل بشود ایشان اشاره به یک وجهش کردند و استحساب است یعنی استصحاب عدم حصول غرض میکنیم میگوییم با اوردن دو تا نمیدانم غرض حاصل شده یا نه پس چه کار میکنیم؟ پس یک دانه عمل را متمیزا ما اداه بیاوریم چون آن یقینا محصل غرض است. شما دو سه تا دیگر هم میتوانی اینجا بهش اضافه بکنی یکی همان قاعده اشتغالی که قبلاً خواندیم، اشتغال یقینی برائت یقینی میخواهد من اگر یک دانه عمل بیاورم به قصد وجه همه علماء این عمل را قبول دارند چون یک عده ای هستند قصد وجهی هستند من هم رعایت کردم اما اگر دو تا بیاورم نمیدانم مُبرع ضمّه است یا نه؟ پس آن قاعده اشتغال را اینجا هم میتوانیم بیاوریم این یکی یعنی این را اضافه بفرمایید. یکی هم شک در دَوَران بین تعیین و تأخیر، اول مثالش را بزنم ببینید آقا دو تا مجتهد فرض بکنیم هستند هر دو هم ترازند از نظر علمی تقریبا یکسان هستند هر دو جایز التقلید هستند خوب من مخیرّم بینهما دیگر، امّا احتمالاً این آقا تقوای بیشتری دارد. خوب ببینید احتمالاً حالا یقین هم نداریم، احتمالاً این آقا تقوای بیشتری دارد نسبت به آن، اینجا دَوَران امر است بین تعیین و تأخیر، یا شما مخیری بین تقلید هر دو چون هر دو جایز تقلید هستند یا اگر یک احتمال تعیین باشد در این آقاست. اگر یک احتمال تعیینی خوب یقینا این تعیینش مبریء ذمّه است چون علی کل حال شما یا مخیری بین این یا آن یا اگر یک احتمال امتیازی باشد در این آقا است پس یقینا این آقا تقلیدش مبریء ذمّه است با بودن این محتمل الفتوایه.. نمیدانم تقلید آن دیگری مبریء ذمّه است، میگوید دَوَران امر بین تعیین و تأخیر. ببینید این هم یکی از جاهایی است که آدم باید احتیاط کند. یعنی الان دَوران امر است بین تعیین این آقا و تأخیر بینهما و دَوران امر بین تعیین و تأخیر میگویند تعیین را بگیرید، آن احتمال تعیین آن مجتهد محتمل ال... اینجا هم همین جور. الان ما نمیدانیم مخیریم آیا طبق نظر مجتهدم یک دانه جمعه بیاورم یا اینکه نه یک ظهر بیاورم یک جمعه بیاورم کدام از این دو تا خوب هر دو اینها جایز است چون من دو تا را هم بیاورم بالاخره مبریء ذمّه است، امّا اگر یک احتمال تعیینی باشد در آوردن یک دانه است چرا؟ برای اینکه قصد وجه رعایت شده ببینید میخواهم بحثمان را با دو سه تا قاعده تطبیق بکنم. این قاعده که الان ایشان گفتند متمیزا عن ما اداه بیاید آن یک دانه را بیاوری بهتر از دو تا است ایشان اشاه به استصحابش کردند میخواهم بگویم با دو سه تا مطلب دیگر هم میشود این را برهانیش کرد میشود قاعده اشتغال که یقینا آن قصد وجهی مبریء ذمّه است آن را شک دارم. یکی هم از راه دوَران امر بین تعیین و تأخیر که اگر من این را رعایت بکنم قطعا مبریء ذمّه هستم آن دیگری را نمیدانم من در دوَران امر خود ایشان بعدها میرسیم در دَوران امر بین تعیین و تأخیر ایشان احتیاط میکنند میگویند آن محتملُ التعیین را بگیر.
یک راه دیگر، راه دیگر البته شک در تحصیل غرض است، ولی ایشان استصحابش را گفتند: یک مثال ایشان آقا اواخر صفحه ۲۷۳، با این کتابها یک مثال ایشان میزند نَعم قد یأمرُ المولی آن نعَم را نگاه کنید مثال خوبی است برای شک در تحصیل غرض، در آن مثال کاملاً معلوم میشود آدم باید کاری بکند که بداند غرض مولی را تحصیل کرده آنوقت ایشان یک مثال خوبی میزند میگوید: نعم قد یأمرُ المولی بمعجونٍ برو یک معجونی برای من تهیه بکن این معجون آقا سقولیا است، این سقولیا آقا یک گیاهی است فرمول دارد خلاصه این پنج شش تا اجزاء که دست هم بشود اسم این میشود سقولیا و سقولیا تمام اجزائش هم آن سابقا در هند بوده حالا که دنیا همه اش یک خانه شده، از آنطرف دنیا با اینطرف دنیا همه چیز میشود تهیه کرد. نه در نظر بیاورید صد و پنجاه سال پیش که ایشان آقای نائینی هر وقت بخواهد مثال بزند برای این راههای دور میگوید مثلاً علم اجمالی دارم یا این ظرف نجس است یا آن ظرفی که در دربار سلطان هند است انقدر هند دور بوده. علی کل حال یک همچنین مثالی میخواهیم بزنیم، مولایی گرفتار صفری است، صفرایش بالاست و سقولیا مسهلُ الصفراء است خواندید تو منطق لابد، السقولیا مسهلُ الصفراء، مسهل یعنی مخفف نه اینکه اسهال میگیرد آدم، مسهل
ـ سئوال:...
ـ خوب حالا عنایت بفرمایید سقولیا مرکب از پنج شش جزء، هفت هشت جزء است مثلاً تمام اجزائش هم در هند است حالا این مولی هم گرفتار است به عبدش میگوید چی؟ میگوید برو هند با آن سفرهای ان روز با آن هزینه های سنگین آن روز سه ماه چهار ماه زحمت بکشد برود و بیاید، برو برای من سقولیا تهیه کن، که یک قدری صفرای من تسهیل پیدا کند و بیاید پایین. خیلی خوب پس غرض مولی چیه؟ اسهال صفری، تخفیف صفری، حتما به این گفته این همه پول خرج کند برود بیاید چند ماه غرضش از این امر تسهیل صفرا است تخفیف صفرا است. خیلی خوب... بیچاره بعد از مدتها رسید حالا به هند آنجا شک میکند آیا خاکشیر هم جزء این هست یا نه؟ خوب خاکشیر هم فقط آنجا گیر میآید خوب خاکشیر هم احتیاطا بگیر، چون میگویند فلانی خاکشیر مزاج است، برای اینکه خاکشیر به همه مزاجها میسازد، آنجا این شک میکند آیا آن سقولیا که خاصیتش تسهیل صفرا است آیا خاکشیر هم در آن دخالت دارد یا نه؟ ببینید اگر دخالت داشته باشد باید تهیه بکند حتما چون اصلاً غرض مولی تخفیف صفرا بوده و اگر خاکشیر جزء مواد سقولیا باشد اصلاً غرض مولی با آن حاصل میشود عقل بهش میگوید حالا یکذره خاکیر تهیه کن حالا عیبی که ندارد که بر فرض هم خاکشیر جزء سقولیا نباشد عقلش بهش میگوید حالا اینهمه راه آمدی احتمال دارد که این خاکشیر هم دخیل باشد در آن غرض مولی در آن تخفیف صفرا، عقل بهش میگوید یک خرده هم خاکشیر تهیه کن. خوب ببینید اینجا عقلش این را میگوید چرا؟ برای اینکه احتمال دارد بیاید ایران و بعد معلوم بشود عجب این خاکشیر را هم لازم داشته، حالا مولی هر چی این را بخورد به درد نمیخورد اینجا میگویند شک در تحصیل غرض دارد این عبد، این عبدی که الان در هند است شک در محصّل دارد نمیداند این سقولیا این شش جزء بدون خاکشیر آیا اثر دارد غرض مولی را تأمین میکند یا نه؟ میگویند شک در تحصیل غرض مولی میگویند باید احتیاط کنی، احتیاطا یک قدری خاکشیر هم بیاور که یقین کنی غرض این مولی تأمین شده. این روشن شد این را اواخر صفحه ۲۷۳، با این کتابها پیدا کنید.
حالا بیایید اینجا، اینجا مولی یک غرضی دارد گفتیم غرضی دارد از این امری که کرده غرضش این است که ما متعبّد بشویم، متقرّب بشویم، اگر ما با قصد وجه بیاییم یعنی متمیزا عن مّا عن اداه بیاوریم غرض مولی حاصل شده غرض مولی چی بود؟ اینکه من تقرّب الی اللّه پیدا بکنم این بود غرض، و آن غرض با آوردن قصد وجه، چون قصد وجه را همه قبول دارند یعنی عمل را متمیزا ما اداه اگر بیاورند یقینا آن قصد وجه حاصل شده و غرض مولی حاصل میشود که آن تقرّب باشد. عقل میگوید چی؟ در شک در تحصیل غرض مولی اگر شک داشتی که بدون این غرض مولی حاصل میشود یا نمیشود احتیاطا او را هم بیاور، نتیجتا اینجا هم از این راه. پس ببینید آقا اینجایی که ایشان میگوید متمیزا عن مّا عن ما اداه بیاور با چند طریق میشود بگوییم: یکی اینکه اگر تکرار بکنی نمیدانی غرض حاصل شده یا نه اصل عدم سقوط غرض است قاعده اشتغال یقینی، برائت یقینی میخواهد به شما میگوید متمیزا عن ما اداه بیاور دَوَران امر بین تعیین و تأخیر به شما میگوید آقا متمیزا عن ما اداه بیاور، شک در حصول غرض داری باز هم به شما میگوید متمیزا عن ما اداه بیاور، حالا عنایت بکنید ایشان اصلش را گفته پس میگوید شما نمیدانید آیا غرض مولی ببینید آیا آن غرض داعی، آن غرضی که انگیزه شد مولی شما را امر کرد به یک کار تعبّدی آیا ببینید به خصوصه متمیزا حاصل میشود یا نه در ضمن دو تا سه تا هم حاصل میشود؟ استصحاب میگوید نه شما نمیدانی با این دو تا عمل آوردن آن غرض حاصل شده یا نه باید یک دانه عمل بیاوری به قصد وجهش، یا قاعده اشتغال هم همین را میگوید، دَوَران امر بین تعیین و تأخیر هم همین را میگوید، شک در تحصیل غرض مولی هم همین را میگوید.
و هذا یعنی این متمیزا عن ما اداه، هذا لیس تقبیدا فی دلیل تلک العبادة حتی یرفع باطلاقه، کما لا یخفی. این هذا آقا قلتُ ان قلتش را در تقدیر بگیرید این هذا لیس قلت است برای یک ان قلت مقدّر. ان قلت این است، اول ببینید آقا تو قرآن ما دو سه جا داریم. اعتق.. رغبةً مثلاً کسی که فلان جرم را مرتکب شد جریمه اش چی است؟ یک بنده باید آزاد بکند خوب حالا من آن جرم را مرتکب شدم میخواهم بنده آزاد کنم نمیدانم این رغبة حتما باید مؤمنه باشد یا رغبة کافره هم باشد عیبی ندارد. خوب اینجا الان چیه؟ من الان شک دارم این رغبة اطلاق دارد آیا حتما این مقید است رغبه اش باید مؤمنه باشد یعنی رغبه کافره به درد نمیخورد یا نه اطلاق دارد چه کار میکنم میگویم اخذ به اطلاقش میکنیم. قرآن میفرماید. اعتق.. رغبةً، رغبه هم اطلاق دارد مؤمنه که زیرش ننوشته اطلاق دارد میخواهی کافره میخواهی مؤمنه، چه کار کردیم؟ با تمسّک به اطلاق آیه آن قید ایمان را از بین بردیم اصل عدم غیر ایمان است، اصالة الاطلاق جاری میکنیم میگوییم خدا فرموده. عتق رغبه، رغبه هم اطلاق دارد مؤمنه و کافره را میگیرد خوب ما چه کار کردیم اینجا؟ با تمسّک به اطلاق. اعتق. رعبةً آن قید را از بین بردیم یک نفر آمده اینجا همین حرف را میزند میگوید آقا این متمیزا را از کجا آوردید؟ قرآن که میگوید اقیموا الصلوة، قرآن فقط میگوید نماز بخوان دیگر نمیگوید متمیزا عن ما اداه، یا آن روایتی که به شما میگوید صلّ علی جمعه روز جمعه نماز بخوان این اطلاق دارد ندارد که متمیزا عن ما اداه بیاید چرا شما این اطلاق را دارید تقیید میکنید؟ دقت کردید ما تمسّک به اطلاق میکنیم میگوییم اطلاق اقیموا الصلوة دیگر متمیزا ندارد هر جوری دلم میخواهد میآورم عین. اعتق رغبةً، چطور آنجا اخذ به اطلاق میکردیم قید ایمان را برمیداشتیم اینجا هم اطلاق میکنیم، اطلاق یعنی تمسّک میکنیم به اطلاق اقیموالصلوة و قید تمیز عن ما اداه را برمیداریم. این ان قلت.
ایشان میگوید هذا، نه هذا یعنی این تمیزی که من به شما گفتم باید عملت متمیزا عن ما اداه باشد این لیس تقییدا نه خیال کنید من تقیید کردم ادلّه آن عبادت را نه اینکه از باب اینکه اقیموالصلوة را دارم من تقیید میکنم تا شما بیایید تمسّک به اطلاق بکنید بگویید اصل عدم این قید است از آن باب نیست، هذا این قیدی که من آوردم یعنی این تمیز عن غیر متمیزا عن ما اداه این نه از باب تقیید اقیموالصلوة است تا مثل. اعتق رغبةً چه کار کنیم؟ یرفع باطلاقه، تا اینکه بیایید با اطلاق آن دلیل رفع بکنی این قید را این اینجوری نیست. کما لا یخفی. خوب ببینید ترجمه عبارت همین است، همین را باید پنج دقیقه برایش صحبت بکنیم،
[شرایط نماز]
نماز آقا دو جور شرایط دارد یک شرایط اولیه، تقسیمات اولیه، تقسیمات ثانویه، نمازی که ما میخوانیم دو جور شرایط دارد یک شرایطی است مال نفس ماموربه است، یک شرایطی است مال امتثال امر است، عنایت بکنید حالا مثالهایش را میزتم. نماز دو جور شرایط دارد یک شرایطی هست مال نفس مامور به است یک شرایطی هست مال امتثال امر است که آیا آن مامور به را من امتثال کردم یا نه؟ مثلاً طهارت، سطح، قبله اینها شرایط مامور به است یعنی شارع تو دلیلش میگوید صلِّ متظهرا، صلِّ مُتسترا، صلّ مستقبلاً، این شرایطی که شارع تو دلیل میآورد اینها چه شرایطی است؟ اینها شرایط نفس ماموربه است یک شرایطی هم داریم شارع تو لسان دلیل نگفته، عقل به ما میگوید آن شرط امتثال امر است خوب من این نماز را آوردم حالا رو به قبله و با ستر و با طهارت اما بدون قصد قربت نمیدانم آیا قصد قربت دخالت دارد یا ندارد؟ اینجا عقل میگوید باید به قصد قربت بیاوری چرا؟ برای اینکه این شرط امتثال امر است شارع دیگر تو ادلهاش آن شرایط را گفته بود اما دیگر صل بقصد القربة را نگفته، عقل میگوید اگر میخواهی آن غرض مولی حاصل بشود باید به قصد قربت بیاوری. پس ببینید طهارت شرط است قصد قربت هم شرط است اما آن شرط چی است؟ آن شرط مامور به است یعنی نماز را که شارع خواست واجب کند با طهارت واجب کرد اما قصد قربت آن هم شرط است اما شرط امتثال است یعنی من اگر بدون قصد قربت آوردم نمیدانم امتثال امر کردم یا نکردم؟ عقل میگوید چی؟ میگوید باید به قصد قربت بیاوری تا بدانی امتثال امر کردی، تا بدانی آن غرض مولی را حاصل کردی. عنایت کردید ایشان میگوید قصد وجه از این قبیل است قصد وجه که که میگوید لیس تقییدا یعنی از آن قبیل نیست اگر این قصد وجه مثل طهارت اینها بود آخر ایشان یک بحثی بعدها میخوانیم اول صفحه ۲۹۹ را هم نگاه کنید تا به حالا دو سه بار از وسطهایش مطالعه کردیم از آن اول صفحه یک هفت هشت ده خط مطالعه کنید که برسد به آنجایی که قبلاً مطالعه کردیم ایشان این عبارت را نگاه کنید میگوید هذا الشک من کلمه اش را میگویم دیگر خودتان مطالعه کنید هذا الشک کدام شک؟ قصد وجه، هذا الشک لیس علی حد فاعل الشروط، یعنی این شرط امتثال است آن شرطهای دیگر شرط معمول به است این شرط غیر آن شرطهاست تو یک اطلاقی به گوشت خورده میگویی اقیموالصلوة اطلاق دارد من نمیدانم آن شرط ممیزا عن ما اداه لازم است یا نه، اینجا مال آنجا نیست ما خودمان برائتی هستیم، ما هم در آن شرطها اگر شک بکنیم برائتی هستیم عبارتش ظاهرا این است: نحنُ و ان اجرینا البرائت در آن شروط یعنی اگر ما در یک شرط معممول به شک بکنیم ما برائت جاری میکنیم مثلاً نمیدانیم آیا موالات واجب شرط است یا نه؟ برائت جاری میکنیم. نمیدانیم استحاضه شرط است یا نه؟ برائت جاری میکنیم. اینها همه شرط مامور به است. ایشان میگوید این حرف شما که تمسّک به اطلاق میکنی و این قید و شرط را برمیداری مال آن شروط است. و امّا هذا الشرط عین عبارتشان است، هذا الشرط یعنی قصد وجه لیس علی حد سائر الشروط، این از آن شروط ماموربه نیست که شما تمسّک به اطلاق بکنی بگویی نمیدانم آن شرط واجب است یا نه وجوبش را برداری این از قبیل قصد قربت است که شرط امتثال امر است شما نمیدانی بدون قصد وجه امتثال امر شده یا نه؟ حق نداری برائت جاری کنی حالا خوب این عبارت روشن میشود هذا این متمیزّا عن ما اداه که من به شما گفتم لیس تقییدا یعنی نه خیال کنید من اطلاق به تقیید کردم، نه خیال کنید این از آن شرطهای مامور به است که شما میتوانی تمسّک به اطلاق بکنی و شکیت را برداری، هذا این شرطی که ما اینجا گفتیم قصد وجه را رعایت کن متمیزا عن ما اداه بیاید سرّش این است برای اینکه از آن شروطی نیست که ما برائت جاری میکنیم عند الشک بلکه از قبیل قصد قربت است، چطور قصد قربت را عقل میگوید باید عمل را با قصد قربت بیاوری تا بدانی تحصیل غرض شده قصد وجه هم از این قبیل است.
تا فردا انشاءالله. والسلام علیکم و رحمة الله.