درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۳۶: علم اجمالی ۳

 
۱

خلاصه درس گذشته

الحمد لله و صلی الله علی محمد و آله و لعنَة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

خلاصه بحث در این بود که با تمکن از امتثال علمی تفصیلی، آیا امتثال علمی اجمالی می‌شود کرد یا نه؟ البته امتثال علمی اجمالی همان احتیاط است وا، ایشان گاهی می‌گوید احتیاط، گاهی می‌گوید امتثال علمی اجمالی، فرقی نمی‌کند با تمکن از امتثال علمی تفصیلی، من که می‌توانم بروم سؤال کنم صبر بکنم یک دانه عمل انجام بدهم که علم تفصیلی پیدا کنم به وظیفه ام عمل کرده ام. آیا من می‌توانم احتیاط بکنم، یعنی امتثال علمی اجمالی بکنم، دو، سه تا کار انجام بدهم که بدانم بین آن ۲ ،۳ تا کار آن مأمورٌ به واقعی امتثال شده، آیا جایز است یا نه؟ ایشان می‌فرماید حکم علی القاعده‌اش که جواز است هم به بنای عقلاء چون در باب اطاعت می‌گویند باید به عقلاء مراجعه کرد عقلاء تشخیص بدهند کی مطیع است کی عاصی است. و ما وقتی به بنای عقلاء مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم هم آن کسی که امتثال علمی تفصیلی می‌کند می‌گویند مطیع است هم آن کسی که امتثال علمی اجمالی می‌کند، احتیاطاً ۲ ،۳ تا کار می‌کند که یقین دارد به وظیفه‌اش عمل کرده، اینها را مطیع می‌دانند دیگر فرق هم نمی‌کند چه در توصلیات چه در تعبّدیات، اگر هم اختلافی هست در تعبّدیات است والا توصلیات که ففی غایة الوضوح دو تا آب دارم یکی مطلق یکی مضاف می‌خواهم لباس نجس را بشویم، خوب احتیاطاً هم با این می‌شویم هم با آن، این واجب توصلی است. علی کل حال اینجا که صحبتی نیست، اگر اختلافی هست در تعبّدیات است، من که می‌توانم در امور عبادی، یک دانه امتثال علمی تفصیلی کنم آیا می‌توانم احتیاط کنم یعنی ۲، ۳ تا کار انجام دهم که بدانم به آن وظیفه واقعی عمل شده، علی القاعده جایز است ولی در مقابل ۵، ۶ تا دلیل اقامه شده گفته‌اند جایز نیست که دیروز ۳ تای آنها را مطرح کردیم. ۳ تای دیگر هم در خلال حرفها شاید می‌آِید. ۳ تا دلیل این است:

یک دلیلشان این است که: لازم است مقربیة حین عمل روشن بشود یعنی من الآن که دارم نماز می‌خوانم الله اکبر می‌گویم باید بدانم این عمل مقرّب من است و حال اینکه اگر احتیاط بکنی، احتیاط‌های تکراری بکنیم من نمی‌دانم مقرّب من این نماز است یا آن نماز بعدی است. الآن نمی‌دانم جمعه وظیفه من چیه؟ ظهر است یا جمعه؟ خوب اگر من بخواهم احتیاط کنم الآن حین عمل درست است اگر هر دو را بیاورم، می‌دانم آن نماز روز جمعه را آورده ام، اما شرط صحت عمل این است که انسان در حین عمل بداند این عمل مقربش است خوب من که دارم احتیاطا‌ً می‌خواهم ۲ تا ۳ تا عمل بیارم حین عمل نمی‌دانم این مقرب من است یا آن دیگری مقرب من است این یک دلیل یعنی با تکرار، با احتیاط تکراری آن حین العمل مقرّبیت روشن نیست.

دلیل دومشان: ادعای اجماعی است که صاحب حدائق کرده که اجمع العلماء که با تمکن از امتثال علمی تفصیلی، احتیاط جایز نیست این دو تا دلیل.

دلیل سوم: اینکه گفته‌اند قصد وجه از بین می‌رود. ما اگر دو تا عمل بیاوریم، قبله نمی‌دانیم این طرف است یا آن طرف دو تا عمل انجام بدهیم اینجا قصد وجه‌مان معلوم نیست نمی‌دانم ظهر واجب است یا جمعه بخواهم هر دو را بیاورم، هر دو را که نمی‌توانم قصد وجوب بکنم تشریع است. پس یک دانه‌اش را باید قصد وجوب کنم آن یک دانه هم که معلوم نیست، قصد وجه از بین می‌رود.

 این سه تا دلیل اقامه کردند که احتیاط‌های تکراری جایز نیست. آن وقت نتیجه‌اش چیه؟ آن سه تا مسأله فلایجوزُ کسی که دو تا آب دارد یک مطلق یک مضاف، جایز نیست بیاید دو تا وضو بگیرد. باید برود سؤال بکند آب مطلقه کدام است یک دانه وضو بگیرد. کسی که نمی‌داند قبله این طرف است یا آن طرف، لایجوزُ که دو تا صلاة بخواند بلکه باید برود سؤال بکند به یک طرف یک دانه نماز بخواند تا آن اشکالات پیش نیاید. کسی که دو تا لباس دارد، یکی پاک است یکی نجس است، لایجوز که یک نماز این تو بخواند یک نماز آن تو، چرا؟ برای اینکه مقربیة حین العمل از بین می‌رود و دیگر اینکه قصد وجه از بین می‌رود و برخلاف اجماع علماء هم هست پس نتیجةً لایجوز. که البته ایشان گفتند آقای صاحب مدارک با این حرفها مخالف است، ایشان در آن سومی آمده گفته جایز است، جایز است یک نماز در این لباس بخواند و یکی هم در آن دیگری بخواند ولی بعد ایشان استظهار کردند که نه خیر این سومی خصوصیتی ندارد پس کانّ صاحب مدراک هر سه اینها را جایز می‌داند، آن ۳ تایی که ما گفتیم جایز نیست احتیاط، و امتثال علمی اجمالی، آقای صاحب مدراک هر سه را جایز می‌داند.

خوب، این مال احتیاط‌های تکراری، ۳ تا دلیل را گفتیم و در خلال ردّ هم کردیم و اما برویم سراغ مطلب بعدی،

حالا اگر احتیاط تکراری نبود چی؟ مثلاً نمی‌داند نماز با سوره واجب است یا بی‌سوره؟ چون نمازهای مستحبی که سوره ندارد، شما نماز شب می‌خواهی بخوانی، نماز مستحب بخوانی سوره نخواندی، نخواندی. حالا نمی‌دانم آیا نمازهای واجب هم مثل نمازهای مستحبی بی‌سوره است؟ یا سوره لازم دارد؟ آیا نماز ۹ جزئی بر من واجب است یا ۱۰ جزئی؟ آیا نماز بی‌استعاذه واجب است یا با استعاذه؟ خوب اینجا احتیاط می‌کنم یک دانه نماز می‌خوانم با سوره، یا یک دانه نماز می‌خوانم با استعاذه، دیگر آن اشکالات پیش نمی‌آید چون یک دانه عمل است دیگر. مقرب همین است، قصد وجوب هم همین است، مخالفت با اجماع علماء هم که نشده، پس بنابراین، این عیبی ندراد، یعنی آن اجماعی که در آنجا ادعا شده بود، که احتیاط‌های تکراری جایز نیست اینجا ادعا نشده. ولی ایشان می‌گوید بعید نیست که بگوئیم مشهور اینجا هم همان را می‌گویند. یعنی مشهور در احتیاط‌های غیرتکراری هم جایز نمی‌دانند، می‌گویند شما حق نداری، باید بروی وظیفه‌ات را سؤال بکنی ببینی نماز با سوره واجب است یا بی‌سوره، با استعاذه واجب است یا بی‌استعاذه، یک دانه نماز بخوانی طبق وظیفه‌ات، اینکه احتیاط می‌کنی یک نماز با سوره یا با استعاذه می‌خوانی بعید نیست که مشهور آن منعی که در آن احتیاط‌های تکراری داشتند، اینجا هم منع بکنند.

۲

اجماع در بطلان عمل جاهل به احکام

بعد ایشان می‌فرمایند بلکه بالاتر از مشهور، همان اجماع اینجا هم هست، تا حالا می‌گفت مشهور حالا ایشان می‌فرمایند بلکه بالاتر از مشهور است قضیه اجماعی است یعنی همان اجماعی که در احتیاط‌های تکراری گفتیم احتیاط نکن، به خاطر آن اشکالات، آن اجماع ولو آن اشکالات اینجا نمی‌آید، آمده‌اند در اینجا هم اجماع کرده‌اند بر اینکه این آدمی هم که احتیاطاً نماز با سوره می‌خواند، احتیاطاً نماز با استعاذه می‌خواند خواسته‌اند بگویند این هم باطل است. چرا؟ چون ادعای اجماع اینجوری شده: اجمع العلماء که جاهل به حکم، اعمالش باطل است. یک همچین ادعای اجماعی شده، که اجماع علماء است بر اینکه جاهل به حکم اعمالش باطل است. خوب این کسی که الآن نمی‌داند نماز با سوره واجب است یا بی‌سوره، جاهل به حکم است پس صدق این اجماع این نماز هم باطل است. ولو آن اشکالات را ندارد. قصد وجه و مقربیة و آنها نیست. ولی یک همچین اجماعی ادعا شده که جاهل به احکام، اعمالش باطل است. پس این کسی هم که الآن نمی‌داند نماز با سوره، بی‌سوره، آیا با استعاذه، بی‌استعاذه واجب است، این می‌شود جاهل جاهل هم که اجماع داریم، جاهل به احکام نمازش باطل است، پس این آقایی هم که احتیاطش ولو تکراری نیست نمازش باطل است. خوب. سؤال: استاد: نه یک دانه نماز، آخر آنهایی هم که می‌گویند قصد ادامه سؤال: استاد: عرض کردم نماز را باید به قصد وجوب بیاورد ادامه سؤال: استاد: آن حرف علّامه است، قبول نداریم در جای خودش می‌خوانیم، به نظرم صفحه ۲۷۴ است اینطوری توی ذهنم است، علّامه این اشکال را می‌کند علّامه می‌گوید این هم به درد نمی‌خورد چون جزء جزء باید به قصد وجوب بیاورد. آنرا که کسی قبول نکرده اصلاً ولی آنهایی هم که قصد وجهی هستند می‌گویند آقا خود عمل را به قصد وجوب بیاور کافی است. خوب من الآن عمل را دارم به قصد وجوب می‌آورم. حالا آن جزئش را نمی‌دانم عیبی ندارد. عرض کردم علّامه می‌گوید: عیب دارد ولی کسی نپذیرفته عرض کردم نشده من ببینم توی ذهنم است صفحه ۲۷۴ با این کتابها، ایشان حرف علّامه را نقل می‌کند، که علّامه فرموده: جزء جزء نماز را هم باید به قصد وجه بیاوری. علی کل حال آن اشکال را حالا بگذارید کنار، خلاصه این اجماعی که داریم که جاهل به احکام عباداتش باطل است، اعمالش باطل است، این آقایی هم که الآن جاهل است چون واقعاً نمی‌داند سوره واجب است یا نه؟ نمی‌داند استعاذه واجب یا نه؟ همینطوری می‌آورد احتیاطاً، این مشمول آن اجماع است و نمازش باطل است. یعنی ولو آن اشکالات را هم نداشته باشد ولو اشکال تکرار هم در بین نباشد به خاطر آن اجماع گفته‌اند این نماز هم می‌شود باطل.

خوب سؤال: استاد: چی آقا؟ تکرار سؤال: استاد: جاهل قاصر است؟ جاهل قاصر که ما نداریم. جاهل مقصر صحبت است. جاهل قاصر یعنی کسی که جهلش عذر است، یعنی الآن توی حوزه علمیه یک کسی می‌تواند بگوید: آقا من نمی‌دانم نماز با سوره واجب است یا بی‌سوره و جهلش هم عذر باشد که جهلش عذر است. صحبت در جاهل مقصر است. جاهل قاصر ما ندرایم سؤال: استاد: بله، دیگر ظاهراً حکم بطلان می‌شود. حالا اگر قیامت معلوم شد که درست بوده آن مطلب دیگر است الآن از نظر حکم ظاهری این نماز محکوم به بطلان است.

[تخصیص خوردن این اجماع]

خوب، حالا عنایت بفرمائید، این اجماعی که ادعا شد که اجماع داریم جاهل به احکام، اعمالشان باطل است دو تا تخصیص خورده، دو مورد استثناء دارد انشاء الله اگر زنده ماندیم ۲، ۳ سال دیگر صفحه ۳۰۸ آن دو مورد را انشاء الله آنجا می‌گوئیم.

۲ مورد استثناء شده با اینکه اجمع العلماء که جاهل به احکام اعمالشان باطل است، ولی ۲ تا جاهل به حکم است که استثناء شده یکی در جهرو اخفات. یکی در قصر و اتمام. یک کسی سال‌ها نماز صبحش را آهسته می‌خوانده، نماز ظهر و عصرش را بلند می‌خوانده، درست به عکس کاری که باید بکند، جاهل بوده به جهرو اخفات، خیال می‌کرده نماز صبح را می‌شود آهسته خواند، اخفات. و خیال کرده نماز ظهر و عصر را می‌شود به جهر خواند. این آدم روایات دارد اگر کسی جاهل بود، اصلاً این مسأله را بلد نبود فقط این دو جا استثناء شده. یک جا هم هست که بعضی‌ها گفته‌اند دیگر آنرا نمی‌گوئیم. خلاصه مطلب دو جا جاهل به حکم استثناء شده، یکی در جهر و اخفات. که روایت دارد از امام سؤال می‌کنند: یک کسی سالها نماز صبحش را به اخفات خوانده، حضرت فرمودند: اگر جاهل است عیبی ندارد. پس نتیجةً آن یکی، یکی هم در قصر و اتمام. در قصر و اتمام همیشه مسافرت که می‌کرده نمی‌دانسته مسافر نمازش قصر است نمازش نصف می‌شود این آیه به گوشش نخورده بوده: لا جناح علیکم أن تقصروا من الصلاة ان ضربتم فی الارض ضربتم فی الارض یعنی: سافرتم. اگر مسافر شدید نمازتان قصر است. می‌آیند از امام سؤال می‌کنند یک کسی آقا مسافرت می‌رفته ۱۰ فرسخ ۵۰ فرسخ، آنجا هم عین خانه شان نماز می‌خوانده، نماز تمام می‌خوانده. حضرت فرمودند: ان قرئت علیه آیة التقصیر. اگر این آیه قصر را برایش خوانده‌اند و می‌داند، که نمازش باطل است اما اگر نه، ان لم تقرأ، یعنی جاهل بوده اصلاً این آیه به گوشش نخورده بوده این آدم نمازش درست است. پس ادعای اجماع شده بر بطلان اعمال جاهل به احکام. خوب ما از این چی استفاده می‌کنیم؟ پس این آقایی که نمازش را احتیاطاً با سوره خوانده یا با اسعاذه نمازش باطل است. چرا؟ چون جاهل به حکم است امّا این را هم از خارج عرض کردیم همین جاهل به حکمی که گفته‌اند نمازش باطل است در دو جا استثناء شده که آن دو جا را ایشان صفحه ۳۰۸ با این کتابها توضیح می‌دهند یکی مسأله جهر و اخفات است، یکی مسأله قصر و اتمام است. که جاهل به حکم، عملش صحیح است تعبداً طبق  روایاتی که از ائمه علیهم السلام رسیده. خوب، حالا این اجماع ایشان می‌خواهد یک مطلبی را بیاورد که ثابت کند یک همچین اجماعی را ما داریم. چه اجماعی؟ که جاهل به احکام، اعمالشان باطل است.

می‌گوید یک روزی سیدرضی به سیدمرتضی عرض کرد که برادر مگر ما اجماع نداریم که جاهل به احکام اعمالش باطل است؟ آن هم گفت: چرا. چون ادّعا کردیم اجماع داریم که جاهل به احکام اعمالش باطل است. وقتی سید فرمود: چرا چنین اجماعی داریم. گفت: پس چطور اگر کسی جاهل به قصر باشد می‌گویند نمازش صحیح است؟ شما که می‌گوئید اجماع داریم که جاهل به احکام نمازش باطل است، پس چه طور آمده‌اند در جاهل به قصر. آن هم خوب جاهل به حکم است دیگر. نمی‌داند نماز مسافر نصف است. آقای سیدمرتضی، برادر بزرگوار چرا با اینکه چنین اجماعی ما داریم که جاهل به احکام نمازش باطل است، عباداتش باطل است، چرا این کسی که در مسافرت، نماز را تمام می‌خوانده، و جاهل به قصر بوده چرا علماء آمده‌اند گفته‌اند نمازش درست است؟ جواب: ایشان فرموده اینجا جهل حکم را عوض می‌کند. یعنی اگر ما می‌گوئیم بر مسافر نماز قصر واجب است واقعاً، اگر مسافر بداند، والّا اگر مسافر نداند حکم واقعی را، حکم درموردش عوض می‌شود. پس این نماز قصر بر چه مسافرهایی واجب است. مسافرهایی که علم داشته باشند که حکم الله واقعی نماز قصر است. این آدم که حکم نمی‌داند، حکم واقعی را خبر ندارد، حکم عوض می‌شود. یعنی درواقع حکم الله واقعی نماز قصر است برای کسانی که بدانند اما نماز تمام است برای کسانی که ندانند. این جواب. آقای سیدرضی هم ساکت شدند. حالا بخوانیم تا اینکه این اجماع روشن بشود. ایشان می‌فرمایند که: بلکه مشهور قائلند به اینکه احتیاط‌های غیرتکراری هم مبطل عمل است بلکه، بل ترقّی، بل ظاهر کلام السّید-... ثبوت الاجماع خط بعد، آن ظاهر مبتدا است ثبوت خبرش است. بلکه ظاهر کلام سیدرضی و سیدمرتضی اینکه نه ثبوت اجماع است، یعنی بالاتر از شهرت. ما اول گفتیم مشهور می‌گویند این احتیاطهای غیرتکراری هم باطل است ولی نه بالاتر از این قضیه است. از سؤال و جواب این دو تا برادر معلوم می‌شود اجماع داریم بر بطلان صلاة من لا یعلم احکامها، کسی که احکام نمازش را بلد نباشد این اعمالش باطل است این آقا هم که نمی‌داند با استعاذه واجب است یا بی‌استعاذه اگر نماز احتیاطاً با استعاذه بیاورد جاهلاً این نماز را آورده و عملش باطل است. لذا ایشان می‌فرمایند سید رضی در مسأله جاهل به وجوب قصر، چون عرض کردیم دو جا استثناء شده در عینی که جاهل به حکم اعمالش باطل است یکی جاهل به قصر است یعنی نمی‌دانسته مسافر نمازش قصر است نمازش درست است. سیدرضی به برادرش می‌گوید. می‌گوید: چطور جاهل به وجوب قصر، علماء می‌گویند نمازش درست است و حال آنکه اجماع داریم جاهل به احکام نمازش باطل است این سؤال. برادرش ظاهر تقریر: تقریر یعنی تثبیت، یعنی سیدمرتضی هم این مطلب را تثبیت کرده، امضاء کرد که بله اجماع داریم که جاهل به احکام نمازش باطل است، تقریر کرد اخیه برادرش سیدمرتضی را له: بر این مطلب. از این طرح سؤال او و از این جواب ایشان، معلوم می‌شود پس اجماع داریم بر بطلان صلاة کسی که علم به احکام ندارد. پس این آقایی که احتیاط کرده، ولو احتیاطش هم تکراری نیست عملش باطل است. چرا؟ چون مشمول آن اجماعی است که آمده‌اند گفته‌اند که خلاصه جاهل به احکام نمازش باطل است. این را هم شامل می‌گیرد همه‌اش می‌شود باطل.

حالا عنایت بکنید دیگر جواب ندارد سیدمرتضی چه فرموده، ولی سیدمرتضی این جواب را داده. این گفته: چطور با اینکه آن اجماع را داریم این آدم نمازش صحیح است. سیدمرتضی جواب داده: برای اینکه واقع عوض می‌شود حکم الله، تابع علم و جهل است. این اگر عالم باشد که مسافر نمازش قصر است، حکمش قصر است. خوب این جاهل است حکم خدا عوض می‌شود برای جاهل مسافر، نماز واقعی اش همان نماز تمام است. این جواب را سید داده. دیگر آقایان قطعاً نمی‌پذیرند این جواب را. برای اینکه دو تا اشکال دارد. یکی اینکه: مستلزم تصویب است. حالا ندارد ایشان اینجاها را. یکی اینکه این جواب مستلزم تصویب است یعنی حکم الله، رفته روی علم و جهل من. من اگر بدانم مسافر قصر است، نمازم درست است، اما اگر ندانم حکم واقعی درمورد من عوض می‌شود. تصویب قطعاً باطل است صفحه ۲۷ انشاء الله اقسام تصویب را می‌خوانیم. تصویب اشعری، تصویب معتزلی، تمام اینها باطل است. این حرف ایشان مستلزم این بطلان است و عجیب است که سیدرضی هم هیچ چیزی نگفته. اشکال دیگری هم دارد. مستلزم دور است. صفحه ۲۶۳ می‌خوانیم. مستلزم دور است این مطلب که آدم بیاید بگوید احکام خدا تابع علم و جهل من است. عجیب است سیدمرتضی با آن عظمت یک همچین حرفی زده. دو تا اشکال اساسی خیلی روشن به این حرف وارد است. این گوینده و آن هم شنونده و آن هم هیچ چیزی نگفت اصلاً متوجه نشد که این مستلزم تصویب است. این مستلزم دور است. حالا به اینهایش کاری نداریم آن مقداری از آن که به درس ما مربوط می‌شود این است، که اجماع داریم، از این سؤال و جواب این دو تا برادر هم معلوم می‌شود آن اجماعه هست منتهی آن یک اشکالی کرده پس حالا که هر دو این را قبول دارند که اجماعی است که جاهل به احکام عملش باطل است این آقایی هم که الآن نمی‌داند نماز با استعاذه است یا بی‌استعاذه این می‌شود جاهل به حکم، طبق آن اجماع، مال این هم باطل است ولو احتیاطش هم تکراری نیست.

خوب این تا اینجا، خوب حالا ببینیم تا اینجا صحبت از چی بود آقا؟ بقیه ادلّه فعلاً باشد. این وسطها صحبتهای دیگری هم می‌شود سؤال: استاد: روایات ادامه سؤال: روایات دیگه تعبد ادامه سؤال: استاد: نه، نه آن می‌گوید جهل حکم را عوض می‌کند، این دور است چرا این آدم نمازش درست است؟ امام فرموده تمام شد. إن قرئت علیه آیة التقصیر، نمازش باطل است اما ان لم یقرأ اما اگر آیه قصر را برایش نخوانده بودند نمازش درست است. چرا؟ نمی‌دانم سؤال: استاد: تعبّد است این اصلاً دور به این نمی‌گویند. دور آن موقع است که حکم واقع عوض شود ادامه سؤال: استاد: عرض کردم حکم واقع عوض نشده است باز هم نماز قصر واجب است برای مسافر، ولی تعبّداً امام می‌فرمایند: نماز این درست است چرا؟ کی حکم عوض شده. اگر حکم عوض بشود مستلزم تصویب است و مستلزم دور است چرا اینجوری است امام اینجوری فرموده‌اند. همان امامی که فرموده ۴ رکعت توی شهر، باید ۴ رکعت بخوانی. همان هم فرموده: مسافرت رفتی ۲ رکعت بخوان ولی اگر جاهل بودی باز هم نمازت درست است. علی کل حال، تعبّد است نه اینکه حکم الله واقعی عوض می‌شود. آن جوابی که آقای سید داده و آقای سیدرضی هم گوش داده. علی کل حال این که به درس ما مربوطی نبود یک ۵، ۶ دقیقه حاشیه رفتیم. خوب تا اینجا آقا چی شد؟ تا اینجا بالاخره بنا شد یک عده‌ای آقا ادلّه‌ای اقامه کردند که: با تمکن از امتثال علمی تفصیلی، نوبت به امتثال علمی اجمالی نمی‌رسد. یعنی شما نباید احتیاط کنی، بلکه باید بروی یک کاری بکنی سؤال بکنی، امتثال علمی تفصیلی انجام بدهی.

۳

ایا ظن تفصیلی مقدم می‌شود بر علم اجمالی؟

خوب اینهایی که این حرف را زده‌اند، آیا ظنّی تفصیلی را هم همین را می‌گویند؟ یعنی می‌گویند ظنّی تفصیلی هم مقدّم بر علمی اجمالی است؟ آخه گفتیم چند جور امتثال داریم. همان توی کتاب انسداد که صفحه ۱۲۷ آدرس داده ام. یک وقت امتثال علمی تفصیلی است. یک وقت امتثال، علمی اجمالی است. یک وقت امتثال، ظنّی تفصیلی است. یک وقت امتثال، احتمالی است. حالا خوب است برای همه‌اش هم مثال بزنیم.

[مثال]

الآن شما نمی‌دانید در زمان غیبت، نماز ظهر واجب است یا نماز جمعه. زمان حضور که مسلم نماز جمعه واجب است. وجوبش هم وجوب عینی است. دیگر دل بخواهی نیست. اما زمان غیبتش شک دارم که آیا نماز جمعه وظیفه ام است یا نماز ظهر؟ اگر شما اخبار متواتره پیدا کردی که نماز جمعه واجب است. خوب اینجا جمعه می‌خوانی، چه امتثالی کردی؟ امتثال علمی تفصیلی. چون اخبار متواتره مفید علم است دیگر. اخبار متواتره پیدا کردی شما که در زمان غیبت هم عین زمان حضور مثلاً نماز جمعه واجب است. اگر شما الآن نماز جمعه خواندی چه امتثالی کردی؟ امتثال علمی تفصیلی. چون اخبار متواتره مفید علم است.

اما اگر نه، خبر واحد پیدا کردی که نماز جمعه واجب است و جمعه خواندی این چه امتثالی است؟ امتثال ظنّی تفصیلی است. خبر واحد که علم نمی‌آورد. زراره اگر آمد گفت یجب صلاة الجمعه این مفید ظنّ است. شما اگر طبق این قول نماز جمعه خواندی امتثال ظنّی تفصیلی کرده‌ای.

یک وقت نه، هر دو را می‌خوانی. می‌گویی حالا که نمی‌دانم چیه هم ظهر هم جمعه. این چه امتثالی کرده‌ای؟ امتثال علمی اجمالی. پس ببینید همین نماز جمعه ممکن است شما امتثال علمی تفصیلی بکنی، ممکن است امتثال ظنّی تفصیلی بکنی، ممکن است امتثال علمی اجمالی بکنی.

خوب ما تا حالا گفتیم یک آقایانی ادلّه اقامه کرده‌اند که علمی تفصیلی، مقدم است بر علمی اجمالی. ببینیم این آقایان ظنّی تفصیلی را هم می‌گویند؟ می‌گویند اگر بتوانی امتثال ظنّی تفصیلی کنی مقدم است بر احتیاط؟ مقدم است بر امتثال علمی اجمالی؟ و به عبارتٍ اُخری اینهایی که علم تفصیلی را می‌گویند مقدم بر علم اجمالی است آیا ظنّ تفصیلی را هم می‌گویند مقدم بر امتثال علمی اجمالی است. ظنّی تفصیلی اش چی بود؟ اینکه می‌روم یک خبر واحد پیدا می‌کنم، یا از مجتهدم سؤال می‌کنم شما نظر مبارکت چیه؟ ایشان هم می‌گوید من نظرم وجوب نماز جمعه است. خوب من الآن اینجا نماز جمعه بخوانم امتثال ظنّی تفصیلی کرده ام. قول مجتهد که علم نمی‌آورد. چون من عوام هستم برایم حجّت است اگر من طبق قول این مجتهد نماز جمعه خواندم امتثال تفصیلی ظنّی کرده ام. آیا من که می‌توانم از مجتهدم سؤال بکنم ببینم نظرش چیه یک دانه نماز بخوانم می‌توانم بروم هم ظهر بخوانم هم جمعه؟ آنهایی که می‌گویند علمی تفصیلی مقدم بر علمی اجمالی است عده‌ای از آنها می‌گویند: بله، ظنّی تفصیلی هم مقدم است یعنی شما باید بروی از مجتهدت سؤال بکنی هر چی عقیده‌اش بود همان یک دانه را بخوانی. نه اینکه احتیاط بکنی.

حالا عنایت بفرمائید. هل یلحق ما تا اینجا راجع به علمی تفصیلی خوانده‌ایم. آیا ملحق می‌شود به علم تفصیلی الظنّ التفصیلی المعتبر این ۱المعتبر صفت ظنّ است. یعنی صحبت در ظنون معتبره است چون یک ظنونی داریم که اعتبار ندارد. نه، ظن تفصیلی معتبر. مثلاً مثل همین فتوای مجتهد. الآن من اگر از مجتهدی سؤال کردم وظیفه ام چیه؟ به من گفت نماز جمعه من الآن اینجا ظنّ معتبر دارم. یعنی امتثال ظنّی تفصیلی آن هم ظنّ معتبر. آیا ببینیم ظنّ تفصیلی هم مثل علم تفصیلی است که نتیجه‌اش چی می‌شود؟ یقدّم علی العلم الإجمالی یعنی ظنّی تفصیلی برو از مجتهدت سؤال کن همان یک دانه نماز را بخوان نیا بیا دو تا نماز بخوان. آیا این طور است یا اینطور نیست. یعنی ظنّی تفصیلی ملحق به علمی تفصیلی نیست. التحقیق أن یقال: تحقیق مطلب این است که بیائیم بگوئیم: این ظنّ مذکور شما که می‌گوئید الآن من می‌توام امتثال ظنّی تفصیلی بکنم، این ظنّ إن کان ممّا لم یثبت اعتباره اگر این ظنّ شما ظنّی است که اعتبارش ثابت نشده، این إن را بیاورید آقا صفحه بعد مقابل این إنّ و أمّا لو کان نمی‌دانیم پیدا کردید یا نه؟ صفحه بعد ۵، ۶ خط بیایید پائین: و أمّا لو کان الظنّ ممّا ثبت اعتباره با الخصوص، معلوم شد؟ آن ان مقابلش آن لو است که بعد می‌آید. إن کان، ان کان این ظنّ، این ظنّی که الآن شما دارید اگر این از ظنونی است که لم یثبت اعتبارش یک حکمی دارد و أمّا لو کان این الظنّ ممّا ثبت اعتباره بالخصوص ظنّ است ولی ظنّی است که بالخصوص دلیل بر اعتبارش داریم. اینها حکم‌هایش فرق می‌کند. حالا فعلاً یکی دو روز توی این مطلب هستیم. یعنی امروز بحثمان در این است که الآن این ظنّی که من دارم ظنّی است که اعتبارش ثابت نشده إلّا من جهة دلیل الانسداد- دلیل انسداد آقا آخر صفحه ۱۱۱ می‌آید با این کتابها، چون بحث انسداد است نوعاً هم که نمی‌خوانند ما هر جایی صحبت از انسداد می‌شود یک چند کلمه‌ای درباره‌اش صحبت می‌کنیم که رفقهایی که انسداد را نمی‌خوانند اصلاً لااقل به گوششان بخورد.

[انسداد]

ببینید آقا، تا زمان میزای قمی علماء انفتاحی بودند به خصوص قدماء. می‌گفتند باب علم به روی ما مفتوح است یعنی معظم احکام ما مثل آفتاب روشن است خوب بین سیدمرتضی و میرزای قمی ۱۰۰۰ سال فاصله است سیدمرتضی چنین ادّعایی کرده. فرموده: این احکام شرعیه‌ای که ما انجام می‌دهیم عین آفتاب برای ما روشن است. علم صددرصد داریم این احکامی که ما داریم انجام می‌دهیم همان احکامی است که خدای متعال فرموده. لذا آنها را می‌گویند انفتاحی. سیدمرتضی ۱۰۰۰ سال بعد از ایشان بلکه هم بیشتر آمده گفته: نه خیر. باب علم مسدود است و خلاصه ما علم نداریم به احکام. ما اصلاً یک دانه این احکامی که عمل می‌کنیم علم صددرصد به آن نداریم. نهایتش ظنّ ما داریم. آیا، این دو تا مذهب. آن می‌گوید انفتاح باب علم، ایشان می‌گوید انسداد باب علم. حقّش کدام است؟ نه آن است و نه این است، هم آن است و هم این است. خلاصه به یک اعتبار آن درست می‌گوید، می‌گوئیم آقا باب علم مسدود است ولی باب علمی مفتوح است. باب علم کدام است؟ یعنی ما علم صددرصد به این احکام نداریم. باب علم مسدود است. سیدمرتضی اگر می‌گوید باب علم مفتوح است چون قرب به جوار داشته. نزدیک به زمان ائمه بوده با یک فاصله ۱۰، ۲۰ ساله از خود حضرت اینها احکام به ایشان رسیده پس بنابراین آنها می‌توانستند ادعای انفتاح باب علم بکنند. امّا ما چه؟ ما می‌گوئیم نه، باب علم مسدود است. درست می‌گوید میرزای قمی، ولی باب علمی مفتوح است. باب علم مسدود است. ولی باب علمی مفتوح است علمی کدام است خبر ثقه، فتوای مجتهد، چرا این را می‌گویند علمی، برای اینکه دلیل بر اعتبارش ادلّه علمیه است. یعنی ما ادلّه علمیه داریم کتاب، سنة، عقل، اجماع که خبر ثقه حجت است لذا خبر ثقه را می‌گویند علمی. علم نیست یک ثقه خبر بدهد امّا علمی است چرا می‌گویند علمی؟ برای اینکه ادلّه‌ای که خبر ثقه را برای ما حجت می‌کند ادلّه قطعیه علمیه است. می‌گوئیم: نه خیر، درست است باب علم مسدود است ما صددرصد علم به احکام نداریم اما باب علمی مفتوح است یعنی روایات ثقه اینقدر إلی ما شاء الله ده‌ها هزار روایات ما راجع به احکاممان داریم به مقدار احکامی که مبتلا بهما است ما روایات ثقه داریم پس می‌بینیم باب علمی مفتوح است. یعنی ولو علم صددرصد نداریم که مثلاً نماز جمعه واجب است اما باب علمی مفتوح است روایات ثقه ما داریم بر اینکه مثلاً نماز جمعه واجب است. لذا می‌شود باب علمی. پس نتیجتاً شد سه مدرک آن می‌گوید باب علم مسدود است میرزای قمی می‌گوید مفتوح است میرزا می‌فرماید مسدود است. ولی حق این است: باب علم مسدود است ولی باب علمی مفتوح است.

خوب حالا این آقای میرزای قمی یک جمله‌ای می‌خواستم از ایشان بگویم من سالها پیش توی کلمات یکی از بزرگان دیده بودم هیچ جا هم ندیدم من هر وقت به انسداد می‌رسیدم این جمله را می‌گفتم ولی خوب ۵، ۶ دقیقه وقت می‌گیرد ما هم دیگر خیلی کم خواندیم الآن امروز حساب کردم ما دو ماه است درس را شروع کردیم ۱۷ جمادی الثانی. امروز ۱۷شعبان است. دو ماه است ما داریم درس می‌خوانیم تازه یکی دو روز دیگر هم در صفحه ۱۵ هستیم. حالا این باشد بعداً که چرا ایشان انسدادی شده به این کاری نداریم. ایشان آمده گفته ما این ادلّه ظواهر کتاب و سنة برای ما حجة نیست. یعنی این کتاب و سنتی که ما موظفیم عمل بکنیم خطاباتش شامل ما نمی‌شود اینها را بحثش را مفصّل ایشان صفحه ۴۰ مفصّل این بحث را می‌کنند قوانین خیلی مفصّل است ولی ایشان در صفحه ۴۰ یعنی مبحث ظن این را مفصّل توضیح می‌دهند. خلاصه آقای میرزای قمی عقیده‌اش این است: این کتاب و سنتی که باید ما عمل بکنیم عمل هم می‌کنیم ولی اینها از باب ظنّ خاص نیست اینها از باب ناچاری ما به اینها عمل می‌کنیم خطابات قرآن فقط شامل مسلمانان صدر اول است کتب علیکم الصیام فقط همان مسلمانها، ابداً این یا ایها الذین امنوا کتب علیکم الصیام شامل ما نمی‌شود ما به ظواهر کتاب و سنة نمی‌توانیم علم کنیم پس ما روزه نگیریم دیگر، چرا. از باب اشتراک در تکلیف چرا بالاخره ان لله احکاماً همه در آن مشترکند همه مسلمانها ما اگر می‌گوئیم باید روزه بگیریم از باب اشتراک در تکلیف است. یعنی آنها مسلمان بودند خطاب هم مال آنها بوده ولی ما می‌دانیم همه مسلمانها از باب اینکه اشتراک در تکلیف داریم، ما هم همان اعمال را انجام می‌دهیم. منتهی ایشان می‌خواهد بگوید: این ظواهر کتاب و سنة، این ظواهر کتاب و سنة شامل ما نمی‌شود. ما حق نداریم اخذ به ظواهر کتاب و سنة. می‌گوئیم پس خودتان چطوری رساله نوشتید؟ خوب میرزای قمی رساله مهمّی دارد، جامع الشتات رساله عملیه بوده از آن تقلید می‌کرده‌اند، همین، نه اینکه ایشان منکر این آیات و روایات است. می‌گوید برای ماها که آنروز نبودیم خطابات مال مخاطبین است. ماها که آنروز نبودیم آن خطابات شامل ما نمی‌شود. اگر هم شامل ما می‌شود عمل می‌کنیم از باب ناچاری است. یعنی از باب لاعلاج به این ظواهر عمل می‌کنیم. والّا دلیل بالخصوص بر اعتبارش نداریم. حالا ایشان، ایشان می‌خواهد هر ظنّی را حجة بکند. نه این خبر واحد تنها، نه فتوای مجتهد، ایشان می‌گوید از هر راهی، ظنّ به حکم شرعی شما پیدا کردید باید طبق آن ظنّت عمل کنید. الآن خواب دیدی نماز جمعه واجب است باید بخوانی. اگر خواب دیدی نماز جمعه واجب است و ظنّ برایت پیدا شد طبق آن ظنّت باید نماز جمعه بخوانی. از راه رمل و جفر و اسطرلاب شما ظنّ پیدا کردی نماز جمعه واجب است باید بخوانی. ایشان ظنّ را از هر راهی که پیدا بشود می‌گوید آن ظنّ معتبر است به چند تا مقدّمه؟ به ۴ تا مقدّمه. که ایشان آخر صفحه ۱۱۱ آن ۴ تا مقدّمه را می‌گوید. حالا عنایت کنید مقدمات چیه؟

میرزای قمی می‌فرماید: اولاً همه ماها می‌دانیم در لوح محفوظ تکالیفی جعل شده برای همه مسلمانها، و از همه مسلمانها آن تکالیف را می‌خواهند این یک. مقدّمه دوم: راه علم و علمی هم که مسدود است به آنها. لذا اسمش را می‌گذارند دلیل انسداد، به اعتبار این مقدّمه دومش است. می‌گوید راه علم و علمی هم که ما نداریم به آن بالا، دست ما به آنجاها نمی‌رسد این دو تا مقدّمه. مقدّمه سوم: می‌گوید احتیاط هم واجب نیست برای اینکه اگر ما احتیاط بکنیم به عسر و حرج می‌افتیم. پس چه بکنیم؟ شک و وهم هم که مرجوح است پس ظن برایت حجّت است. عنایت کردید، با ۴ تا مقدّمه ایشان آمده هر ظنّی را حجت کرده. حالا می‌خواهد این ظنّ از ظنونی باشد مثل فتوی و خبر ثقه و اینها باشد یا ظنونی باشد که از راه خواب پیدا شده باشد. ایشان می‌گوید: شما از هر راهی ظنّ به حکم الله پیدا کردی طبق آن ظنّت باید عمل بکنی. موظّفی به آن مظنون عمل بکنی چرا؟ ۴ مقدمه. یک: احکامی داریم در لوح محفوظ که برای همه مسلمانها جعل شده که باید مسلمانها به آن عمل کنند. این یک مقدمه. مقدمه دوم: اینکه دست ما به آنها نمی‌رسد ما خبر از لوح محفوظ نداریم. این دو تا مقدمه. مقدمه سوم: هم اینکه احتیاط هم واجب نیست چون مشکلات دارد آدم به عسر و حرج می‌افتد می‌خواهد هر مظنون الوجوبی را بیاورد. هر مظنون الحرمیی را ترک بکند هر مشکوک الوجوبی را بیاورد. هر مشکوک الحرمیی را ترک بکند انسان به عسر و حرج می‌افتد. شارع هم که فرمود: لا عسر و لا حرج فی الدّین. پس چه کار کن؟ احتیاط هم نکن. پس چه کار بکنیم. حالا می‌ماند اینکه چه کار بکنیم. آیا به ظنّ عمل بکنیم یا به شک و وهم عمل بکنیم. شک و وهم مرجوح است. عقل می‌گوید باید به ظنّ عمل بکنید. یعنی بعد از این ۴ مقدمه از هر راهی ظنّ به حکم شرعی برای شما پیدا بشود این ظن معتبر است.

حالا ایشان می‌فرماید: شیخ ما می‌فرماید: ایشان می‌گوید این آقایی که می‌گوئیم متمکن است از امتثال ظنی تفصیلی است باید ببینیم ظنّش چه ظنی است؟ آیا ظنّش، اگر ظنّون خاصّه معتبره باشد، که درس هفته آینده است، آنجا آن ظنون معتبره، مقدم است بر امتثال علمی اجمالی، چرا؟ چون ظنّ معتبر در حکم علم است، اگر آن ظنّی که (درس بعد را دارم می‌گویم‌ها) اگر آن ظنّی که شما متمکنی، ظنّ بالخصوص معتبر باشد. آن تقدم دارد بر امتثال علمی اجمالی، ولی إن کان اما اگر از ظنونی باشد که اعتبارش ثابت نشده مگر از طریق مقدمات أربعه. که دلیل انسداد همان مقدمات اربعه است. المعروف بین المتأخرین که این دلیل انسداد از زمان میرزای قمی به این طرف پیدا شده. قوانین جلد اول صفحه ۴۴۰ را ببینید میرزای قمی این کار را اختراع کرده یعنی اختراع این کار مال ایشان بوده. و دیگران هم بعضی‌ها تبعیت کرده‌اند. آمده‌اند ثابت کرده‌اند با این مقدمات اربعه که اسمش دلیل انسداد است، مطلق ظنّ را ثابت کرده‌اند، حجیتش را، حالا ایشان می‌گوید این ظنّ شما اگر از این ظنها بود. مثلاً از راه خواب ظنّ پیدا کردی به وجوب نماز جمعه، آیا این جا شما طبق خوابت یک نماز جمعه باید بخوانی؟ یا نه، احتیاطاً دو تا عمل انجام می‌دهی؟ ایشان می‌گوید: مخیری. اینجا می‌توانی این ظنّ را بگذاری کنار، یعنی می‌توانی طبق ظنت عمل کنی اگر انسدادی شدی طبق همان خوابت یک نماز جمعه بخوانی، یا نه، می‌توانی هم احتیاط کنی هم ظهر بخوانی هم جمعه. ایشان می‌گوید لا اشکال اگر این ظنّ تفصیلی که شما دارید‌، ظنّ آن ظنّ انسدادی باشد یعنی ظنّی که دلیل بر اعتبارش داریم نباشد اگر این ظنّت اینجور بود لا اشکال فی جواز ترک تحصیله یعنی تحصیل این ظن مطلق، جایز است شما این ظنّ مطلق را ترکش کنی یعنی اخذ به احتیاط بکنی اگر این ظنّی که شما دارید از ظنونی است که دلیل بر اعتبارش نداریم، یعنی از راه خواب ظن پیدا کردی نماز جمعه واجب است اگر ظنت این است شما می‌توانی این ظن را بگذاری کنار، احتیاطاً دو تا نماز بخوانی، و می‌توانی هم طبق این ظنّت، بنابراینکه حجّت باشد وا، ما که اصلاً قبول نداریم انسداد و اینها را، آنهایی که می‌فرمایند انسداد معتبر است می‌توانند ترک بکنند تحصیل آن ظنّی که اعتبارش ثابت نشده، یعنی آنرا ترک بکنند، و اخذ به احتیاط بکنند، البتّه اگر موقوف بر تکرار نباشد و الّا اگر موقوف بر تکرار باشد انشاء الله درس فرداست.

و العجب ممّن عجب از میرزای قمی است من میرزای قمی است و العجب ممّن یعمل بالأمارات من باب الظنّ المطلق، ایشان امارات را، تمام امارات را از باب ظن مطلق حجت می‌داند ولی یذهب رفته است به این مطلب که گفته باطل است عدم صحة یعنی بطلان. [۲۲] گفته باطل است صحت، یعنی باطل است عبادة تارک طریقی الاجتهاد و التقلید و الأخذ بالاحتیاط، ما گفتیم چی؟ گفتیم اگر ظنّت از این ظنّ هاست، شما می‌توانی به آن عمل کنی و می‌توانی هم احتیاط. ولی آقای میرزای قمی فرموده: نه خیر، حتماً باید طبق این ظنّت عمل بکنی. یعنی از مجتهد سؤال بکنی، یا خودت مجتهد باش یا از مجتهدت سؤال بکن اگر اینجور شد، آمده گفته امتثال تفصیلی طنّی، مقدم است بر اخذ به احتیاط، یذهب به اینکه باطل است عبادت کسی که اجتهاد و تقلید را ترک کرده و اخذ به احتیاط کرده، ایشان می‌گوید ما خیلی تعجب می‌کنیم. یک کلمه دیگر هم بخوانم تا بیان تعجّبش باشد برای فردا. چه آقا؟ سؤال: استاد: نه خیر جایز است ثم یذهب ببطلان عبادة تارک طریقی الاجتهاد و التقلید و یذهب یعنی گفته باطل است که شما اخذ به احتیاط بکنی. ترک بکنی طریق اجتهاد و تقلید را ترک بکنی. اخذ به احتیاط بکنی. گفته این کار جایز نیست ما گفتیم چی گفتیم اگر از این ظن‌ها باشد می‌توانی اخذ به احتیاط هم بکنی ایشان می‌گوید: نه، نمی‌توانی اخذ به احتیاط کنی، آخر توی این رساله‌ها که دیده‌اید اولش نوشته مکلّف یا باید مجتهد باشد یا مقلّد یا محتاط. میرزای قمی قبول ندارد می‌گوید یا باید مجتهد باشی یا باید مقلّد. اگر ترک بکنی طریق اجتهاد و تقلید را عملت باطل است، نمی‌توانی این دو تا را ترک بکنی و اخذ به احتیاط بکنی. و لعلّ این توجیه است این حرف خیلی باطل است ایشان هم تعجب می‌کند وجه تعجّبش را هم هنوز نگفتیم، این یک کلمه را هم بخوانیم که دیگر تعجّبش باشد برای فردا. و لعلّ ایشان می‌گوید چون خیلی این حرف باطل است می‌توانیم یک توجیهی بکنیم بگوئیم: این شبهه از جهت اعتبار قصد وجه است. چون میرزای قمی هم از آن کسانی است که قصد وجه را معتبر می‌داند. اینکه گفته احتیاط نکن گفته برای اینکه اگر احتیاط کنی قصد وجه از بین می‌رود. ایشان می‌گوید: ما تعجّب می‌کنیم میرزای قمی با اینکه آنطوری است تمام امارات را از باب ظنّ مطلق عمل می‌کند، چرا آمده در اینجا گفته امتثال تفصیلی ظنّی مقدّم است بر امتثال علمی اجمالی. من فقط یک کلمه عرض بکنم ببینید آقا، آن مقدّمه سوم اختلافی است. مقدمه سوم چی بود؟ مقدمه اول این بود که احکامی داریم درواقع. مقدمه دوم این بود که راهی هم به آن احکام نداریم. مقدمه سوم چی بود؟ گفتیم احتیاط هم واجب نیست، چون گرفتاری دارد. مستلزم عسر و حرج است. بعضی‌ها مقدمه سوم عدم جواز احتیاط است. غرض میرزای قمی علّت تعجب هم همین است بعضی‌ها مقدمه سومشان چیه؟ عدم جواز احتیاط. گفته‌اند احتیاط جایز نیست، چون مستلزم اختلال نظام می‌شود. ولی میرزای قمی مقدمه سومش عدم وجوب احتیاط است تا فردا توضیح بدهیم‌ها. خلاصه مطلب چون که ایشان مقدمه سومش عدم وجوب احتیاط است ما تعجّب می‌کنیم و الّا آنهایی که مقدمه سومشان عدم جواز احتیاط است از آنها ما تعجّب نمی‌کنیم. فقط یک جا را هم عنایت کنید مراجعه کنید. سطر اول صفحه ۱۲۴ که این را من این دفعه اخیراً پیدا کرده ام. سطر اول همان کتاب انسداد سطر اول صفحه ۱۲۴، ۳، ۴ خط عبارت است اگر آنجا را خوب متوجه بشوید کمک خوبی است برای درس فردا انشاء الله.

لو توقّف الاحتياط على تكرار العبادة

عدم جواز الاكتفاء بالاحتياط إذا توقّف على تكرار العبادة ، بل ظاهر المحكيّ عن الحلّي (١) ـ في مسألة الصلاة في الثوبين ـ : عدم جواز التكرار للاحتياط حتّى مع عدم التمكّن من العلم التفصيلي ، وإن كان ما ذكره من التعميم (٢) ممنوعا ، وحينئذ (٣) فلا يجوز لمن تمكّن من تحصيل العلم بالماء المطلق ، أو بجهة القبلة ، أو في ثوب طاهر ، أن يتوضّأ وضوءين يقطع بوقوع أحدهما بالماء المطلق ، أو يصلّي إلى جهتين يقطع بكون أحدهما القبلة ، أو في ثوبين يقطع بطهارة أحدهما.

لكنّ الظاهر من صاحب المدارك قدس‌سره : التأمّل ـ بل ترجيح الجواز ـ في المسألة الأخيرة (٤) ، ولعلّه متأمّل في الكلّ ؛ إذ لا خصوصيّة للمسألة الأخيرة.

لو لم يتوقّف الاحتياط على التكرار

وأمّا إذا لم يتوقّف الاحتياط على التكرار ـ كما إذا أتى بالصلاة مع جميع ما يحتمل أن يكون جزءا ـ فالظاهر عدم ثبوت اتّفاق على المنع ووجوب تحصيل اليقين التفصيلي ، لكن لا يبعد ذهاب المشهور إلى ذلك ، بل ظاهر كلام السيّد الرضيّ رحمه‌الله ـ في مسألة الجاهل بوجوب القصر ـ وظاهر تقرير أخيه السيّد المرتضى (٥) رحمه‌الله له : ثبوت الإجماع

__________________

(١) انظر السرائر ١ : ١٨٥.

(٢) «من التعميم» من (ر) و (ص).

(٣) لم ترد عبارة «وإن كان ـ إلى ـ حينئذ» في (ظ) ، (ل) و (م).

(٤) المدارك ٢ : ٣٥٦.

(٥) لم نقف عليه ، وحكاه الشهيدان في الذكرى (الطبعة الحجريّة) : ٢٠٩ ، وروض الجنان : ٣٩٨ عن السيّد المرتضى ، نعم يوجد نظير هذا في أجوبة المسائل الرسيّة الثانية للسيّد المرتضى ، انظر رسائل الشريف المرتضى ٢ : ٣٨٣ ـ ٣٨٤.

على بطلان صلاة من لا يعلم أحكامها.

هذا كلّه في تقديم العلم التفصيلي على الإجمالي.

هل يقدّم الظنّ التفصيلي المعتبر على العلم الإجمالي؟

وهل يلحق بالعلم التفصيلي الظنّ التفصيلي المعتبر ، فيقدّم على العلم الإجمالي ، أم لا؟

لو كان الظنّ ممّا ثبت اعتباره بدليل الانسداد

التحقيق أن يقال : إنّ الظنّ المذكور إن كان ممّا لم يثبت اعتباره إلاّ من جهة دليل الانسداد ـ المعروف بين المتأخّرين لإثبات حجّية الظنّ المطلق ـ فلا إشكال في جواز ترك تحصيله والأخذ بالاحتياط إذا لم يتوقّف على التكرار.

والعجب ممّن (١) يعمل بالأمارات من باب الظنّ المطلق ، ثمّ يذهب إلى عدم صحّة عبادة تارك طريق الاجتهاد والتقليد والأخذ بالاحتياط ، ولعلّ الشبهة من جهة اعتبار قصد الوجه.

ولإبطال هذه الشبهة ، وإثبات صحّة عبادة المحتاط محلّ آخر (٢).

وأمّا لو توقّف الاحتياط على التكرار ، ففي جواز الأخذ به وترك تحصيل الظنّ بتعيين المكلّف به أو عدم الجواز ، وجهان :

من أنّ العمل بالظنّ المطلق لم يثبت إلاّ جوازه وعدم وجوب تقديم الاحتياط عليه ، أمّا تقديمه على الاحتياط فلم يدلّ عليه دليل. ومن أنّ الظاهر أنّ تكرار العبادة احتياطا في الشبهة الحكميّة مع ثبوت الطريق إلى الحكم الشرعي ـ ولو كان هو الظنّ المطلق ـ خلاف السيرة المستمرّة بين العلماء ، مع أنّ جواز العمل بالظنّ إجماعيّ ، فيكفي

__________________

(١) هو المحقّق القمي ، انظر القوانين ١ : ٤٤٠ ، و ٢ : ١٤٤.

(٢) الكلام في ذلك موكول إلى الفقه ، انظر كتاب الطهارة للمؤلف ٢ : ٣٥.