[واجبات توصلی و تعبدی]
خوب حالا میخواهیم وارد بشویم عنایت کنید آقا دو جور واجب ما داریم قبلاً هم گفتهایم اینها را ما یک واجبات توصلی داریم یک واجبات تعبدی دیروز هم تعریف کردیم واجب توصلی به واجبی میگویند که مطلوب در او صرف الوجود است، صرف الوجود یعنی چه؟ یعنی شارع دلش میخواهد این کار بشود حالا کیف اتفق. هر جوری که دلت میخواهد. شارع نمیخواهد مرده مسلمان روی زمین بماند. شارع مطلوبش این است که این باید دفن بشود برود زیر خاک. خوب این کار باید بشود کیف اتفق. کیف اتفق یعنی چه؟ یعنی شما دلت میخواهد برای خدا این کار را بکن. دلت نمیخواهد، از مرده میترسی برای این که میترسی بکن او را زیر خاک، برای این که محیط زیست آلود نشود، هر طوری دلت میخواهد این برود زیر خاک. ببینید به این میگویند واجب توصلی که مطلوب در آن چیه؟ صرف الوجود یعنی این کار انجام بگیرد کیف اتفق به نیت خدا باشد، برای ترس از مرده باشد، برای این که محیط زیست آلود نشود، این باید برود زیر خاک، به این میگویند واجب توصلی، قصد قربت احتیاج ندارد کیف اتفق مطلوب مولا حاصل میشود ولی برخلاف عبادات، عبادات این طوری نیست کیف اتفق نیست شما باید نماز را حتماً، حتماً با قصد قربت بخوانی که اگر بیقصد قربت بخوانی ارزش ندارد حتی اگر ریا باشد که عقوبت هم دارد پس ما دو جور واجبات داریم. توصلی که مطلوب در او صرف الوجود است. تعبدی که مطلوب در آن این است که باید با قصد قربت انسان بیاورد نه قصد وجهها، قصد قربت. قصد وجه یعنی وجوب و استحباب. نه، آن که گفتیم لازم نیست قصد قربت یعنی این عمل را برای خدا باید انجام بدهد
خوب حالا ایشان میفرمایند، میخواهیم وارد بحث بشویم بحثمان چیست؟ با تمکن از امتثال علمی تفصیلی، امتثال علمی اجمالی جایز است اما در توصلیات که خیلی روشن است یعنی دیگر آنجا حتماً، حتماً جایز است. الآن شما دو تا آب دارید یکی از آنها آب مطلق است یکی آب مضاف است. یک دانه لباس نجس هم داریم میخواهیم با این تطهیر بکنیم. اگر سؤال بکنی آب پاک کدام است خوب با همان میشویی. ولی سؤال نمیکنی یک دفعه داخل در این آب میکنی یک دفعه داخل در آن آب خوب این عیبی ندارد توصلی است دیگر. قصد قربت هم که نمیخواهد شارع میخواهد این لباس پاک بشود برای نماز حالا شما چون با آن جور بکنی یعنی بیقصد قربت بکنی یا قصد قربت. یا مثلاً لباس شما را باد میاندازد توی حوض خوب پاک شد دیگر شارع میخواهد لباس شما پاک بشود برای نماز حالا خودت داخل آب بکنی باد بلند کند بیندازد توی حوض علی کل حال این لباس میشود پاک پس در توصلیات که حتماً، حتماً جایز است یعنی شما میتوانی یک بار با آب مطلق یک بار هم با آب مضاف بشویی بعد از این که با دو آب شستی یقین داری لباست پاک شده پس بنابر این در توصلیات که لا یحتاج الی قصد القربه آنجا حتماً، حتماً با تمکن از امتثال علمی تفصیلی میتوانی امتثال علمی اجمالی بکنی. مثال خیلی داردها. من یک لباس نجس دارم نمیدانم به بول آلوده است که دو بار تطهیر باید بکنم یا به غیر بول که یک بار احتیاطاً دو بار میشویم خوب این هم احتیاط است دیگر. غرض در واجبات توصلی احتیاط عیبی ندارد احتیاط یعنی امتثال علمی اجمالی.
برویم سراغ تعبدیات. تعبدیات که قصد قربت میخواهد چه؟ ایشان میفرماید: حق این است که آن هم جایز است. اینها همه برخلاف حرفهای بعدها استها عرض کردم دیگر آنها را فراموش کنید من فقط آن روز اشاره کردم که ایشان بعدها از این حرفها بر میگردد فعلاً ما اینجاییم. چون خدای متعال میگویند: کل یوم هو فی شأن. شیخ انصاری: کل خط هو فی شأن. خدای متعال هر روزی در، ولی شیخ انصاری این جوری نیست توی هر خطی یک چیزی میگوید این مال آن جودت ذهنش استها نه این که عیب ایشان باشد در هر صفحهای آقا ۴ ،۵ بار حالا میرسیم توی یک صفحهای ایشان ۷، ۸ مرتبه یک حرفی را میزند خرابش میکند دوباره آبادش میکند دوباره خرابش میکند فعلاً حرفهای اینجا را داریم میخوانیم. ایشان میفرماید: در توصلیات که خیلی مطلب واضح است در تعبدیات هم جایز است مثلاً چی؟ شما نمیدانید قبله کدام از این دو طرف است خوب میتوانید از اهل آن شهر سؤال بکنید یک دانه نماز بخوانید احتیاطاً یکی این طرف میخوانی یکی آن طرف میخوانی علی کل حال یا نماز جمعه، روز جمعه نمیدانی ظهر واجب است یا جمعه خوب احتیاطاً هم ظهر میخوانی، هم جمعه با این که عبادت است ولی میتوانی هم سؤال بکنی که ببینی وظیفهات چیه یک دانه نماز بخوانی ولی مع ذلک میتوانی احتیاط کنی احتیاط یعنی امتثال علمی اجمالی که بعد از عمل بدانی به وظیفهتان عمل کردهاید.
حالا عنایت بفرمائید مقتضی القاعده: جواز الاقتصار قاعده عقلائیه بنای عقلاء به این است که میشود آدم اکتفاء کند یعنی اکتفاء کند در امتثال تکلیف به علم اجمالی اکتفاء کند یعنی اتیان کند مکلفُ به را احتیاطاً اما فی التوصلیات ففی غایه الوضوح اسم توصلیات نمیآوردها. خاصیت آن را میگوید اما سؤال: قاعده چی چیه؟ استاد: قاعده عقلایی. بنای عقلاء به این است که مولا تکلیفی که کرده باید امتثال بشود. مولا گفته زید را اکرام کن خوب من هم کرده ام دیگر. دو نفر را اکرام کرده ام یقین دارم آن زیدی که مولای من خواستهاش بوده انجام شده این بنای عقلائیه است همیشه میگویند در اطاعت آدم باید ببیند بنای عقلاء چیست. عقلاء چه کسی را مطیع میدانند، چه کسی را عامی میدانند. ما میبینیم عقلاء یک چنین آدمی را میگویند آدم خوبی است. با این که نمیدانسته کدام از این دو تا لباسها پاک است هم یک نماز توی این خوانده، هم یک نماز توی آن خوانده. عقلاء این را مطیع حساب میکنند پس اما فی التوصلیات ففی غایه الوضوح توصلیات کدام است؟ یعنی آن اموری که لا یحتاج سقوطش خلاصه احتیاج ندارد سقوط تکلیف به عنوان قصد طاعت و قصد قربت، آن که خیلی روشن است یعنی همان مثالی که زدیم شما الآن لباست را با دو تا آب تطهیر بکن یکی مضاف، یکی مطلق، یقین داری که اینجا این لباس شما پاک شده پس احتیاط و امتثال علمی اجمالی در توصلیات که حرفی در آن نیست اما فی التعبدیات، تعبدیات کدام است؟ ببینید اسم توصلی و تعبدی نمیآوردها. خاصیتش را میگوید. اما در تعبدیات چه؟ یعنی آن اموری که احتیاج دارد به قصد قربت. احتیاج دارد به قصد طاعت ایضاً. یعنی آن هم مثل توصلیات است ببینید کاملاً با حرفهای آنجا آن روز هم عرض کردم ۱۸۰ درجه ایشان تغییر جهت میدهد ایشان میگوید حتی در عبادات هم شما میتوانید امتثال علمی اجمالی کنید و حال آن که آنجاها جایز نمیدانند آن صفحه ۲۹۹ را دوباره نگاه کنید الأنصاف انصاف این است که شما که میتوانی سؤال بکنی، یک دانه عمل انجام بدهی حق نداری دو تا عمل انجام بدهی درست ضد اینجا. ولی اینجا میفرمایند: نه اطاعت محقق میشود إذا قصد الاتیان بشیئین دو نفر آدم را اکرام میکند که یقطع بکون احدهما آن زیدی است که مأمورٌ به است.
و دعوی: خوب ۵ تا، ۶ تا ادعا کردهاند آنهایی که میگویند نمیشود فعلاً ما جزء کسانی هستیم که میگوئیم میشود آنهائی که مخالفند با ما ۵ تا، ۶ تا دلیل دارند ایشان آقا این ۵ تا ۶ تا دلیل را پراکنده در ۲ ،۳ صفحه میگوید من همین جا همه را عرض میکنم شما رمزی بنویسید تا بعد دانه، دانه آنها را توضیح بدهیم. شد دلیل کیها، آنهائی که میگویند امتثال علمی اجمالی جایز نیست شما که میتوانی سؤال بکنی یک دانه عمل انجام بدهی حق نداری احتیاط کنی بدون سؤال ۲ تا عمل انجام بدهی اینها ۵ تا ۶ تا دلیل دارند اگر یادم باشد،
دلیل اولشان که الآن میخوانیم. تعیین مقربیه حین العمل، الآن توضیح میدهیم دلیل اول اینها چیه؟ میگویند لا بد من تعیین المقربیه حین العمل الآن شما روز جمعه نمیدانی ظهر به شما واجب است یا جمعه؟ حق نداری دو تا بخوانی چرا؟ برای این که حین عمل نمیدانی واجبت کدام است؟ باید حین عمل دلیل اولشان چیست؟ اعتبار تعیین مقربیت حین عمل خوب شما که نمیدانی کدام مقربت است شما باید بروی سؤال بکنی اگر وظیفهات معلوم شد همان یک دانه را بخوانی به قصد قربت شما که الآن میتوانی سؤال کنی حق نداری دو تا نماز بخوانی یک دانه ظهر یک دانه جمعه، چرا؟ درست است بعد از دو تا عمل میدانی وظیفهات را انجام دادهای. اما معتبر است که آدم حین عمل بداند این مقربش است و اشخاصی که احتیاط میکنند، حین عمل مقربشان را نمیدانند، این دلیل اول. پس دلیل اول: اعتبار تعیین مقربیت حین العمل و این آدمهایی که احتیاط میکنند دو تا عمل میآورند حین عمل نمیدانند مقربشان کدام است. این دلیل اولشان.
دلیل دوم ادعای اجماع شده، ادعای اجماعش را هم آقای صاحب حدائق ادعا کرده. ایشان ادعای اجماع کرده که اجمع العلماء که با تمکن از امتثال علمی تفصیلی، امتثال علمی اجمالی جایز نیست این ادعای اجماع را هم آقای صاحب حدائق کرده، این دو تا، دلیل دوم بر این که امتثال علمی اجمالی جایز نیست.
دلیل سوم: اعتبار قصد وجه، قصد وجه را که دیروز گفتیمها. چون عرض کردم ۵ ،۶ نفر از علماء ما، از بزرگان هم هستند اینها غیر از قصد قربت میگویند در عمل قصد وجه هم معتبر است. شما این نمازی را که میخواهی بروی باید بدانی واجب است، قصد وجوب بکنی نماز شب اگر میخواهی بخوانی باید به قصد استحبابش بخوانی. آن وقت توی این چند نفر ابن ادریس حلی خیلی افراطی است ایشان دیگر از آن دسته وجهیهای خیلی افراطی است اینقدر ایشان قصد وجه را برایش ارزش قائل شده که سایر شرایط نماز را فدای این شرط میکند الآن شما دو تا لباس داری، یکی پاک است یکی نجس، و نمیتوانی هم سؤال بکنی، ایشان میگوید حق نداری توی دو تا لباس نماز بخوانی، لخت، لخت. یستقبح ما ذکره، هم پیدا بشود، بشود ما یستقبح ذکره هم ظاهر بشود، بشود لخت، لخت باید چه کار کنی؟ یک دانه نماز بخوانی، چون اگر بخواهی دو تا بخوانی نمیدانی قصد واجب در این بکنی یا قصد واجب در آن، ببینید چقدر واقعاً کجا کشیده است کار، ایشان اینقدر این قصد وجه را معتبر میداند که ستر را فدای این میکند میگوید نه خیر آقا، قید ستر را بزن یک دانه نماز برهنه بخوان بگو خدایا این نماز واجب من این باشد پس احتیاط اگر شما بکنید قصد وجه از بین میرود پس دلیل سوم چی شد؟ اعتبار قصد وجه که سؤال: استاد: دلیل اول مقربیت حین عمل این قصد وجه میگوید آن نمیگوید قصد وجه میخواهد میگوید شما در حین عمل باید بدانی کدام عمل مقرب است شما که نمیدانید این است یا آن بعدی است. صحبت وجوب نیست ولی ایشان میگوید: نه، به خاطر رعایت قصد وجه شما باید تکرار نکنی، احتیاط نکنی. چون اگر احتیاط بکنی، هر دو را بخواهی قصد وجوب بکنی که تشریع است دیگر، یک دانه واجب شما داری آن یک دانه را هم که نمیدانی کدام است پس بابا این دو تا لباس را بگذار کنار یک دانه نماز واجب بخوان لخت هم باشد عیبی ندارد، ستر را بگذار کنار این هم سه تا دلیل. دلیل چهارم: سؤال: استاد: آقا عرض کردیم سه تا، تا حالا گفتیم یکی تعیین مقربیت حین عمل. یکی هم به خدمت شما ادعای اجماع- دلیل سوم هم اعتبار قصد وجه دیگر اگر بخواهی شما احتیاط بکنی قصد وجه از بین میرود، پس احتیاط نکن، یک دانه نماز بخوان با قصد وجوبش، این سه تا دلیل. اینها همه دلیل است بر این که احتیاط نباید کرد یعنی نباید شمایی که میتوانی امتثال علمی تفصیلی بکنی نباید بروی سراغ تکرار و احتیاط و الا اگر تکرار بکنی حین عمل مقربیتت معلوم نیست قصد وجه از بین میرود برخلاف اجماع علماء این سه تا دلیل
. دلیل چهارم: قاعده اشتغال. آمدهاند گفتهاند آقا اشتغال یقینی برائت یقینی میخواهد من میدانم ذمه ام به نماز مشغول است اگر امتثال تمثیلی بکنم یقیناً برئ الذمه میشوم اما نمیدانم احتیاط بکنم بری الذمه میشوم یا نه؟ اشتغال یقینی، برائت یقینی میخواهد. یعنی یک دانه عمل تفصیلی انجام بده که یقیناً شما را بری الذمه میکند اما تکرار معلوم نیست شما را بری الذمه بکند پس این هم دلیل چهارم، که احتیاط جایز نیست تکرار اگر شما بکنید، خلاصه این قضایا یعنی آن اشتغال یقینی شما نمیدانی تبدیل شده به برائت یقینی یا نه؟
دلیل پنجم: لعب با مولا، این کسی که احتیاط میکند مسخره کرده مولا را، حالا من یک مثال از همان صفحه ۲۹۹ میگویم شیخ انصاری همچین مثالی میزند میگوید: اینهائی که احتیاط میکنند اینها مولا را دارند مسخره میکنند و الا انصاف که ایشان میگوید همین را میگوید همین حرف هائی که اینجا مخالفت میکند ایشان همین را آنجا استدلال میکند میگوید: انصاف مطلب این است که احتیاط مسخره کردن مولی است و یک مثال هم میزند. میگوید یک نفر ۵ تا لباس دارد یکی از آنها پاک است، قبله را هم نمیداند که کدام یک از چهار طرف است خوب ۵ تا ۴ تا ۲۰ تا باید نماز بخواند یعنی به هر طرفی با ۵ تا لباس ۴، ۵ تا ۲۰ تا، ۵ تا هم مهر دارد یکی از آنها پاک است ۵، ۲۰ تا ۱۰۰ تا. خوب این مسخره کردن مولی است خوب بپرس قبله کدام طرف است؟ مهر پاک هم کدام طرف است؟ لباس پاک هم کدام است؟ یک دانه نماز بخوان، دیگر در ۹۹ تا مولی را داری مسخره میکنی. دلیل پنجم شان استها. خود ایشان که دارد اینها را رد میکند اینجا به آن حرف تمسک میکند، میگوید خلاصه احتیاط مسخره کردن مولی است. این هم دلیل پنجم: لعب با مولی یا استهزاء با مولی، یک همچین عبارتی. به آنجا مراجعه کنید.
دلیل ششم: احتیاط اجنبی است از سیره متشرع. سیره متشرع احتیاط نمیکند یک متشرعه توی یک شهری که میرسد نمیداند قبله کدام طرف است میرود از مردم سؤال میکند یک دانه نماز میخواند، نه این که بایستد به چهار طرف نماز بخواند. پس احتیاط سیره متشرعه نیست. متشرعه بنایشان به این است یک دانه عمل انجام میدهند، البته اگر ناچار شدند واقعاً توی بیابان برهوت بود اصلاً کسی نبود که بتواند تشخیص بدهد قبله کدام طرف است خیلی خوب آنجا احتیاط کند ولی سیره متشرعه تا بدانند احتیاط نمیکنند. چند تا دلیل شد؟ بله، ظاهراً ۶ تا شد
دوباره فهرست عرض میکنم: حین تعیین اعتبار تعیین مقربیه حین العمل و با امتثال علمی اجمالی از بین میرود نمیدانم مقربم این است یا دومی. دلیل دوم: ادعای اجماعی که صاحب حدائق ادعا کرده دلیل سوم: این که قصد وجه از بین میرود اگر بخواهیم احتیاط کنیم دلیل چهارم: این که اشتغال یقینی اقتضاء میکند آدم یک دانه عمل بیاورد نه این که دو تا سه تا عمل بیاورد تا یقین کند عملش را آورده است. دلیل پنجم: هم لعب با مولی است احتیاط کردن. متشرعه یک دانه عمل انجام میدهند مگر گرفتار باشند که نتوانند خوب احتیاط میکنند. دلیل ششم: هم این که این اجنبی است از سیره متشرعه. متشرعه عملاً احتیاط نمیکنند تا بتوانند یک دانه عمل انجام میدهند خوب این ۶ تا دلیل مال آقایان است. ما در خلال شاید امروز به ۲ تا ۳ تای آنها برسیم.
و دعوی: دعوا چیست؟ اولین دلیل است. چی بود اولین دلیل؟ تعیین مقربیة حین العمل. این آقا میگوید آقا احتیاط جایز نیست به شیخ دارد میگوید چرا؟ برای این که اگر تکرار بکنی نمیدانم مقرب من این است یا بعدی و جایز نیست، ایشان ردش میکند میگوید نه. ما در باب اطاعت و عصیان باید به عقلاء مراجعه بکنیم، ما به عقلاء که مراجعه میکنیم میبینیم این آقایی که دو تا نماز میخواند توی دو تا لباس نمیداند کدام پاک است کدام نجس، این را مطیع حساب میکنند. بناشد حقیقت اطاعت چه باشد؟ کون ارادة الفاعلیه منبعثة عن الارادة الآمریه. این جوابش استها به این آقا میگوئیم آقا در باب تشخیص عبادت ما باید به عقلاء مراجعه کنیم و میبینیم عقلاء این آدم را مطیع حساب میکنند که یک نماز توی آن لباس خوانده یکی توی این لباس خوانده. پس دلیل اول شد باطل. چون میخواهیم فعلاً این ۶ تا دلیل را همه را باطل بکنیم و لو خودمان همینها را دوباره به اینها تمسک میکنیم بعدها. ولی فعلاً به آنجاها کاری نداشته باشید.
و دعوی: یعنی الدلیل الاول: دلیل اول بر این که احتیاط جایز نیست امتثال علمی اجمالی جایز نیست این که: العلم بکون المأتیُ به مقرباً معتبرٌ حین الاتیانِ به یعنی انسان باید در حین اتیان عمل بداند مقربش کدام است و اگر شما ۲ تا ۳ تا نماز بیاورید نمیدانی مقربت این است یا آن بعدی است.
ولا یکفی العلم بعده یعنی بعد از اتیان، بعد از اتیان علم به اتیان آن مأمورُ به این فایدهای ندارد بعداً شما یقین داری که مقربت را آوردهای فایده ندارد درحین عمل باید بدانی مقرب است و تکرار اگر بکنی حین عمل مقرب روشن نیست. این دلیل اول. ولی ممنوعةٌ؛ دعوی مؤنث است ممنوعةٌ هم خبرش است مؤنث. این ادعا سؤال: استاد: بله دیگر دنبال ضمیر نگردید برای چه؟ اتیان به آن مأتیُ به دیگر ضمیر مال سیوطی و مغنی است ما آن موقع که مغنی و مطول میگفتم اول نصف صفحه عبارت میخواندم همه را با جنبههای ادبیش میخواندم چون تازه میخواستیم ادبیات یاد بگیریم. اما دیگر حالا آقایان همه علماء شدند و از ادبیات گذشتند. ضمیرها را بگردید پیدا کنید من این ضمیرها را خیلی میگویم آنجاهایی که مشکل است میگویم و الا خوب اتیان بر میگردد به آن مأتی به یعنی شما حین الاتیان به آن مأتیُ به، اینجا بخواهید چیز بکنید باید مقربتان روشن بشود. ایشان میفرماید: ممنوعةٌ چرا؟ این دلیل اول را ما قبول نداریم لا شاهد لها به این دعوا شاهدی ندارد این دعوای شما بعد تحقق الاطاعه عند العقلاء بغیر ذلک یعنی شما به عقلاء که مراجعه بکنید میگوئید این آقا یک نماز به این طرف خوانده یک نماز به آن طرف. میگوید: چه آدم خوبی هم هست قبله را نمیدانسته کدام است دو طرف نماز خوانده ایشان میفرماید: بعد از این که ما میبینیم اطاعت عند العقلاء بغیر ذلک یعنی به غیر علم تفصیلی. به غیر اتیان تفصیلی هم میبینیم عقلاء میگویند: اطاعت ایضاً محقق میشود. خوب نتیجه: نتیجه چی؟ نتیجه حرف ماها. این آقا حرفش را باطل کردیم که میگفت حین عمل مقربیه باید باشد نه اعتبار ندارد پس چی؟ پس جایز است. و لو متمکن هم باشی از این که قبله را سؤال بکنی جایز است یک نماز به آن طرف یک نماز به این طرف. فیجوز نتیجه این ممنوعهٌ است یعنی حالا که استدلال اولی را ما باطل کردیم نتیجهاش این است: یجوز لمن تمکن من تحصیل العلم التفصیلی بأداء العبادات العملُ فاعل یجوزُ. عملُ فاعل یجوزُ است یعنی کسی که متمکن است اداء عبادات را تفصیلاً بکند یجوز له العمل بالاحتیاط چون دعوا را رد کردیم دیگر، دلیل اول را رد کردیم پس جایز است این آقای مصلی عمل به احتیاط کند و ترک بکند تحصیل علم تفصیلی را. یعنی و لو میتواند امتثال علمی تفصیلی بکند میتواند نکند امتثال علمی اجمالی بکند.
لکن خوب ما رد کردیم این لکن دلیل دوم شروع میشود لکن الظاهر یعنی ما و لو دلیل اول را رد کردیم گفتیم احتیاط جایز است ولی ادعای اجماع شده که جایز نیست. شد دلیل دوم. لکن الظاهر_ کما هو المحکی عن بعضٍ_: این بعض میدانید کیه؟ آخر صفحه ۲۹۹ را نگاه کنید. ایشان میگوید صاحب حدائق است آنجا ایشان تصریح میکند اینجا یادشان نیست آنجا یادشان میافتد آخر صفحه ۲۹۹ یعنی از سر آن صفحه ۲۹۹ را آقا از آن انصافش تا آخر صفحه نگاه کنید کاملاً با این درسمان تطبیق میکند. غرض صاحب حدائق در جلد پنجم صفحه ۴۰۱ آمده ادعای اجماع کرده وارد دلیل دوم شدیمها. دلیل اول را باطل کردیم حالا ایشان میخواهد وارد دلیل دوم بشود. ما باطل کردیم دلیل اول را، ولی دلیل دومی را اینها اقامه کردند برای این که امتثال علمی اجمالی جایز نیست. چه دلیلی دارد ایشان؟ اجماع. ادعای اجماع شده از صاحب حدائق. که چی؟ اتفاق است اتفاق یعنی اجماع یعنی اجمع العلماء که جایز نیست اکتفاء بالاحتیاط اذا توقف علی التکرار اگر من ظهر بخوانم و جمعه، احتیاط تکراری بکنم این گفتهاند جایز نیست برای این که قصد وجه از بین میرود برای این که مقربیت در حین عمل روشن نیست. ادعای اجماع شده که جایز نیست آدم اکتفاء کند به احتیاط. احتیاط امتثال علمی اجمالی است وا. ایشان گاهی میگوید احتیاط و گاهی میگوید: امتثال علمی اجمالی. هر دوی اینها یکی است. من که یک نماز به این طرف بخوانم یک نماز به آن طرف، هم به این میگویند احتیاط هم میگویند امتثال علمی اجمالی. آمدهاند ادعای اجماع کردهاند، ایشان ادعا کرده حالا درست یا نادرستش را نمیدانیم. ایشان ادعای اجماع کرده. گفته شما نمیتوانید امتثال تفصیلی را بگذارید کنار، امتثال علمی اجمالی بکنید اگر احتیاطت مستلزم تکرار باشد. خوب بل الظاهر المحکی من الحلی مقصود ابن ادریس حلی است عرض کردم آخر صفحه ۲۹۹ ایشان آنها را آنجا میگوید. میگوید لقد بالغ الحلی عرض کردم ابن ادریس توی آقایان قصد وجهیها دیگر خیلی افراطی شده. ایشان میخواهد تأیید بیاورد. یعنی میخواهد بگوید اینقدر این اجماع مسلم است بل آن هم بل ترقی است نه این که گفتیم اجماع داریم که امتثال علمی اجمالی نکن حالا میخواهد بگوید بلکه آقای ابن ادریس پا را خیلی بالاتر گذاشته، گفته حتی آنجاهایی هم که نمیتوانید امتثال علمی تفصیلی بکنید نمیتوانید احتیاط بکنید. اصلاً کسی نیست سؤال بکنی این لباس پاک است یا این، گفته اینجا هم نمیتوانی احتیاط بکنی لخت، لخت بلند شو نماز بخوان چرا؟ دلیل سوم: برای این که ایشان قصد وجهی است و اگر شما احتیاط بکنی یک نماز این تو یک نماز آن تو، آنها را اگر نمیشمردم الآن سخت بود. غرض آنها را من از خارج ۶ تا دلیل را شمردم الآن داریم وارد دلیل سوم میشویم و لو الآن داخل در دلیل دوم بودیم که اجماع بود ولی با این بل الظاهر داریم وارد دلیل سوم میشویم. ظاهر محکی از ابن ادریس حلی، این قدیمیها صفحه ۱۵، این جدیدیها هم چاپ شده خبر ندارم من، غرض شد کتابهای ابن ادریس سرائر، سرائر ابن ادریس حلی آن قدیمیها صفحه ۱۵، ایشان میگوید این مطلب را گفته، ایشان حکایت شده در مسأله صلاة فی الثوبین چه حکایت شده: عدم جواز التکرار للاحتیاط مبالغه را ببینید حتی باعدم التمکن از امتثال علمی تفصیلی، کسی نیست از او سؤال بکنم این لباس پاک است یا آن یکی میگوید فایده ندارد هر دو را بگذار کنار لخت نماز بخوان. حالا باز دیگران هم اگر میگویند جایز نیست با تمکن از امتثال علمی میگویند ایشان میگویند نه، حتی اگر متمکن هم نبودی امتثال علمی تفصیلی بکنی کسی نبود سؤال بکنی حق نداری توی این دو تا لباس نماز بخوانی، هر دو را بگذار کنار ستر را بگذار کنار و لو ما یستقبح ذکره هم ظاهر میشود یک نماز بخوان به قصد وجوب، ببینید وارد دلیل سوم داریم میشویم وا. این آقای بزرگوار مبالغه کرده، حالا اینجا ایشان اسم مبالغه ایشان نمیآورد ولی آنجا را نگاه کنید آخر صفحه میگوید: لقد بالغ الحلی دیگر ابن ادریس حلی که خیلی مبالغه کرده برای رعایت قصد وجه آمده گفته احتیاط جایز نیست آن وقت ایشان میفرماید: ما ذکره من التعمیم ممنوع، نه دیگر به این عمومی هم نیست. این تعمیم همان مبالغه استها، یعنی تعمیم اینجا را با بالغ آنجا تطبیق بکنید، خیلی مبالغه کرده خیلی تعمیم داده، گفته چی؟ گفته اگر متمکن هم نبودی از امتثال علمی تفصیلی نمیتوانی احتیاط بکنی، این تعمیم همان مبالغه است و إن کان ما ذکره من التعمیم ممنوعاً، البته این تعمیمش درست نیست چون اگر هم بر فرض بگوئیم امتثال تفصیلی باید کرد، آنجاهایی که متمکن باشد این تعمیم ایشان تعمیم درستی نیست، خوب حالا این را بگذارید کنار.
و حینئذ سؤال: استاد: ادعای کی؟ ادامه سؤال: استاد: نه خیر، نه ایشان به خاطر قصد وجه است، اجماع چیز دیگر است آن میگوید احتیاط جایز نیست ایشان برای رعایت قصد وجهش میگوید احتیاط نکن چون دو تا عمل بیاوری نمیدانی این را به قصد وجوب میخواهی بیاوری یا آن را میخواهی به قصد وجوب بیاوری، خوب فلا یجوزُ این نتیجهاش چیه؟ نتیجه این که ما گفتیم اجماع داریم بر این که امتثال جایز نیست، احتیاطی جایز نیست، نتیجه این مطلب یعنی سؤال: استاد: کسی نیست سؤال بکنی، اگر کسی هست که باید حتماً سؤال بکنی ادامه سؤال:. استاد: به من چه؟ به ایشان بگوئید چرا گفتید من که مفتون ایشان نیستم هیچ کس هم قبول نکرده ایشان صفحه ۲۷۰ هم این بحث را میآورند، ادامه سؤال: استاد: خوب بله، به من چه مربوط، من که مدافع ایشان نیستم، غرض صفحه ۲۷۰ با این کتابها سطر اول ایشان داستانش را آنجا نقل میکند این کتابهایی که دست من است سطر اول صفحه ۲۷۰ ایشان مسأله را طرح میکند که چرا این آقا این حرف را زده به آنجا مراجعه کنید. ما دیگر اینجا بخواهیم همه حرفها را بزنیم که دیگر روزی یک خط باید بخوانیم غرض فقط من ارجاع میدهم صفحه ۲۷۰ با این کتابها، همان سطر اول را شما مطالعه بکنید یکی دو تا دلیل آقای ابن ادریس برای خودش آورده دلیلهایش هم باطل است ما به آنها کاری نداریم.
فلا یجوز این لا یجوز میدانید نتیجه چی است؟ نتیجه دلیل دوم، نه این که گفتیم اجماع داریم که احتیاط نباید کرد شما که میتوانید امتثال تفصیلی بکنید نباید امتثال علمی اجمالی بکنید آن وقت نتیجهاش: اگر دو تا آب داشتی یکی مطلق یکی مضاف نمیدانی کدام است؟ رو قول اینها پس نمیشود دو تا وضو بگیری؛ دیگران میگویند میشود خوب یک دانه وضو با این بگیر یک دانه هم با آن بگیر بعد از دو تا وضو یقین داری که با آب مطلق وضو گرفتهای اینها میگویند نمیشود. غرض فلا یجوز نتیجه دلیل دوم است یعنی اگر اجماع را پذیرفتیم گفتیم با تمکن از امتثال علمی تفصیلی، امتثال علمی اجمالی جایز نیست نتیجهاش این است لا یجوز لمن تمکن من تحصیل العلم بالماء المطلق، او بجهة القبله، او فی ثوب طاهر، ان یتوضا، أن یتوضأ فاعل یجوز است یعنی تأویل مصدر میرود میشود لا یجوز توضیء لا یجوز توضیء بوضوءین که یقطع بوقوع احدهما بالماء المطلق، یک آب مطلق است یک آب مضاف است، بنابر این که بپذیریم که امتثال اجمالی جایز نیست شما حق نداری دو تا وضو بگیری باید بروی سؤال بکنی ببینی آب مطلق کدام است یک دانه وضو بگیری. این یک مثال.
لا یجوز أن یتوضأ وضوءینی که یعنی یک دانه با مطلق یک دانه با مضاف که یقطع بوقوع احدهما بالماء المطلق این جایز نیست. برویم سراغ دومی: لا یجوز أن یصلی الی الجهتین نمیداند قبله این جهت است یا این جهت است لا یجوز أن یصلی الی جهتینی که یقطع بکون احدهما القبله، این هم لا یجوز، برویم سراغ سومی: لا یجوز کسی که ثوب طاهر و ثوب نجس دارد لا یجوز له ان یصلی فی ثوبین که یقطع که توی پاکه نماز خوانده این هم جایز نیست. اینها همه فرع بر آن دلیل دوم است وا. یعنی اگر قبول کردیم این اجماع را و گفتیم با تمکن از امتثال علمی تفصیلی، نوبت به امتثال علمی اجمالی نمیرسد پس نمیتواند آدمی که نمیداند این آب مطلق است یا این، نمیتواند دو تا وضو بگیرد، نمیداند قبله این طرف است یا این طرف نمیتواند دو تا نماز بخواند باید سؤال بکند، یا مثلاً لباس این پاک است یا آن نجس است نمیداند این حق ندارد دو تا نماز بخواند. لا یجوز. خوب این تا اینجا آقا اجماع و این همه نتیجهاش.
[جواب از اجماع صاحب حدائق]
لکن الظاهر میخواهیم جواب بدهیم اجماع را خرابش بکنیم ببینید تا حالا هر چه خواندهایم مرتب خرابش کردیمها. تا حالا سه تا دلیل خواندهایم. یکی مال حین المقربیه ردش کردیم. یکی برای قصد وجه ابن ادریس بود گفتیم خیلی مبالغه کرده آن را هم رد کردیم. یکی اجماع ادعا کردیم حالا میخواهیم خدشه کنیم پس تا اینجا الآن سه تا از ادله ۶ گانهای که من اول گفتم مطرح شده در خلال، ایشان اول و ثانی و ثالث نداشت، من با آن کیفیت گفتم که شما به هر کدام میرسید تطبیق بکنید. ایشان میفرماید ظاهر این است: خدشه در اجماع، جواب اجماع آقای صاحب حدائق، آقای صاحب حدائق که شما ادعای اجماع کردید، احتیاط جایز نیست. الظاهر من صاحب المدارک: التأمل_ صاحب مدارک در کتاب مدارک جلد ۲ صفحه ۳۵۶ ایشان آمده در کتاب مدارک از شاگردهای محقق اردبیلی است ایشان، خلاصه این بزرگوار در کتاب مدارکش تأمل کرده نه این که ما گفتیم اینها جایز نیست این آقا تأمل کرده، یعنی چه؟ یعنی جایز است. ما میخواهیم اجماع را خراب کنیم اگر اجماع تمام بود آن لا یجوزها بود ولی آقای سؤال: استاد: بله حالا یک مقداری صبر بفرمائید درست میشود انشاءالله. الظاهر من صاحب المدارک: التأمل_ تأمل کرده بل دنباله حرف ایشان بل ترجیح داده نه تنها تأمل کرده ترجیح داده جواز را این الجواز الف و لامش عوض از مضاف الیه است یعنی ترجیح داده جواز الاحتیاط، ترجیح داده جواز احتیاط را در مسأله آخری، آخری کدام بود، گفته میشود در دو تا لباس نماز بخواند. اول تأمل کرده، حالا تأمل هم که چیزی از توی آن در نمیآید، ولی بعدتر جیح داده گفته: نه. در این مسأله سوم ترجیح دارد که یک نماز در این بخواند یک نماز در آن بخواند آمده ترجیح داده جواز احتیاط را در مسأله سوم، حرفش تمام شد حالا شیخ ما ببینیم چه میگوید؟ شیخ ما میفرماید: لعله یعنی صاحب مدارک، شاید این صاحب مدارک متأمل فی الکل؛ آخر ما اول گفتیم ایشان تأمل کرده در آن آخری و جایز دانسته احتیاط را، حالا ایشان میگوید: نه، صاحب مدارک توی هر سه تأمل کرده، یعنی هر سه را میشود احتیاط کرد، آخر ما گفتیم توی آن سه تا احتیاط جایز نیست بعد گفتیم آقای صاحب مدارک میگوید توی سومی تأمل دارد، بلکه گفته: نه، احتیاطش خوب است. حالا شیخ ما میخواهد استنباط بکند میفرماید: لعله این آقای صاحب مدارک متأمل در هر سه است یعنی وضوء هر دو را هم جایز میداند، نماز هر دو طرف را هم جایز میداند، نماز در هر دو لباس را هم جایز میداند. و لو ظاهر عبارتش گفته مسأله سومی ولی ما میدانیم لا خصوصیه للمسأله الأخیره مسأله اخیره که خصوصیتی ندارد پس اگر ایشان تأملی هم دارد، اگر جایز هم میداند احتیاط را، در هر سه است و الا سومی خصوصیتی ندارد.
[اشکال به مرحوم شیخ]
خیلی تعجب میکنم من از ایشان، این را که میخواهم الآن عرض بکنم از خود ایشان یاد گرفتیم همان صفحه ۲۹۹ سطر آخر، عرض کردم حتماً آنجا را مطالعه کنید خیلی صفحه بابرکتی است. یعنی حتی ۴، ۵ خط جلوترش هم با درس امروز و فردای ما خیلی مناسب است. سطر آخر، همان صفحه ۲۹۹ ایشان میفرماید خصوصیت ندارد، اتفاقاً خصوصیت دارد. صاحب مدارک دیده این سومی غیر از آن دو تا است. چرا؟ برای این که روایت دارد. روایت دارد که اگر دو تا لباس داشتید، یکی پاک یک نجس، توی هر دو نماز بخوانید. پس اگر صاحب مدارک گفته جایز است به خاطر این روایت است و روایت هم فقط در سومی است عنایت کردید؟ خود ایشان این طور میگوید وا، میگوید نص داریم در این که اگر دو تا لباس بود، یکی پاک یکی نجس، توی هر دو نماز بخوانید خوب خودتان که آنجا فرمودید نص داریم اگر هم آقای صاحب مدارک سومی را آمده گفته جایز است به خاطر آن نصی است که شما در آنجا ادعا کردید پس این که شما میگوئید لا خصوصیته حرفتان درست نیست عرض کردم از خودشان یاد گرفتیم نمیخواهم جسارت عرض کنم سؤال: استاد: تنقیح مناط در تعبدیات نمیآید تنقیح مناط مال احکام عقلیه است اینها تعبدی است. عقل چه میفهمد توی لباس نجس آدم نماز بخواند یا لباس پاک، علی کل حال، خواستم بگویم ایشان که میخواهند تأمل و ترجیح صاحب مدارک را سرایت بدهند به اعتبار این که لا خصوصیه، میگوئیم آقا خودتان آنجا فرمودید خصوصیت دارد این مطلب، برای این که در خصوص لباسین ما روایت داریم در هر دو نماز بخوان تا بدانی توی آن پاکه نماز خواندهای.