برویم سراغ تنبیه چهارم:
علم اجمالی و علم تفصیلی. عرض کردیم این کلمه را همهمان استعمال میکنیم ولی اگر صحیح بخواهیم حرف بزنیم باید بگوییم معلوم تفصیلی، معلوم اجمالی چرا؟ برای اینکه علم امر بسیط است العلم هو الصورةُ الحاصلةُ فی الذهن این تعریف علم است، علم بسیط دیگر امر بسیط که اجمال و تفصیل ندارد پس این اجمال و تفصیل صفت معلوم است و به عبارت اخری اجمال تفصیل وصف به حال موصوف نیست وصف به حال متعلّق به موصوف است یعنی آن چیزی که علم من به آن تعلق میگیرد آن گاهی اجمال است، گاهی تفصیل است والا علم که اجمال و تفصیل ندارد. پس سر اینکه ایشان فرمودند المعلومُ بالتفصیل کالمعلوم بالاجمال سرّش این است که آن مسامحه ای که ما در تعبیراتمان میکنیم آن مسامحه درست نیست.
خیلی خوب حالا ایشان میفرمایند ما در دو مقام بحث میکنیم: یقع یعنی یقع فی مقامین ما در مقام در این تنبیه میخواهیم بحث کنیم یک: مقام اول اینکه ببینیم آیا علم اجمالی مثل علم تفصیلی تنجیز تکلیف میکند یا نه؟ برای توضیح این مطلب گفتم ما سه عنوان داریم یک عنوان داریم علم محض که بهش میگویند معلوم بالتفصیل، یک عنوان داریم جهل محض که بهش میگویند شبهه بدویه، یک عنوان هم داریم علم مشوب به جهل، پس علم محض، جهل محض، علم مشوب به جهل. علم محض را بهش میگویند معلوم بالتفصیل، جهل محض را بهش میگویند شبهه بدویه، علم مشوب به جهل را بهش میگویند علم اجمالی. خوب علم تفصیلی معلوم بالتفصیل که حکمش روشن است من علم تفصیلی دارم این ظرفی که الان کنار من است نجس است خوب این علم معلومٌ بالتفصیل است حکمش هم خیلی روشن است یجب اجتنابه. و اما جهل محض آن هم حکمش روشن است یعنی شبهه بدویه یک دانه ظرف است نمیدانم آیا این پاک است یا نجس است؟ جهل محض است این هم حکمش روشن است برائت جاری میکنید یا اصالة الطهارة یا اصالة البرائة برمیداریم این ظرف را میخوریم. آنی که مشتبه است چیه؟ علم مشوب به جهل علم اجمالی، آیا این مُلحق به آن علم محض است یا ملحق به آن جهل محض است؟ مشهور میگویند ملحق به آن علم محض است یعنی چطور معلوم بالتفصیل برای شما اثبات تکلیف میکند و میگوید یجد اجتناب از آن ظرف معلومٌ بالنجس اینجا هم که علم اجمالی داریم یکی از این دو تا ظرف نجس است این هم ملحق به آن است چرا؟ چون این علم است دیگر جامع هر دویشان علم است همانطوری که در صورت علم تفصیلی اثبات تکلیف میشود وجوب اجتناب میآید این هم علم است جامع هر دویشان علم است لذا در این انائین مشتبهین هم که یکی اش حرام است یا نجس است اثبات تکلیف برای شما میشود، عین معلومٌ بالتفصیل. نقطه مقابلش مرحوم مجلسی میفرمایند: نه این مُلحَق به جهل محض است ملحق به شبهه بدویه است چرا؟ چون جامع هر دویشان شک است خوب همانطوری که آن شک است اینجا هم شک است چرا علمش را حساب میکنی جهلش را حساب کن این ملحق به آن است دلیل روایی هم دارد دیگر نمیخواهیم اینجا بگوییم طول میکشد در جای خودش انشاءالله توضیح میدهیم. چرا آنها میگویند ملحقش میکنند به علم تفصیلی و چرا ایشان ملحقش میکند به جهل و خلاصه مرحوم مجلسی میفرمایند: همانطوری که یک ظرف شبهه بدویه داری پاک است یا نجس است حرام است یا حلال است اینجا مجرای برائت است اینجا هم که علم است ولو ولی چون مشوب به جهل است این هم ملحق به آن است نمیدانم نجس این است یا آن است، حرام این است یا آن است بگو انشاءالله آن است بردار این را بخور و وقتی این را خوردی برو سراغ آن بگو شاید آن بوده که قبلاً خوردم این را هم بردار و بخور. علی کل حال ایشان با اطراف علم اجمالی معامله شبهه بدویه میکنند
دلیلشان را هم اجمالاً بگوییم بد نیست بالعِینهِ تو روایات دارد بالعینه باید حرام را بدانید شما که نمیدانید بالعینه این است غرض دلیلشان هم اجماعا مرحوم مجلسی این است. پس نتیجتا ما حرف مرحوم مجلسی را ما قبول نمیکنیم ما حرف اصولیین را قبول میکنیم مشهور از اصولیین میگویند علم اجمالی مثل علم تفصیلی است و نتیجتا اثبات تکلیف میکند. حالا چه تکلیفی اثبات میکند؟ بنا شد حرف مشهور را بپذیریم. علم اجمالی اثبات تکلیف میکند آیا تکلیفی که به عهده ما میگذارد این علم اجمالی چه تکلیفی است؟ مشهور میگویند موافقت قطعیه را واجب میکند یعنی شما طبق این علمت هر دو را باید بگذاری کنار چرا؟ اشتغال یقینی، برائت یقینی میخواهد شما اگر هر دو را بگذاری کنار میدانی آن اجتنب عن الحرام را رعایت کردی اما یکدانه اش را اگر برداری بخوری نمیدانی که رعایت کردی شاید حرام همین باشد. چون که اشتغال یقینی برائت یقینی میخواهد شما ذمه ات مشغول به اجتناب یکی از این دو تا است باید هر دو را بگذاری کنار تا بدانی به آن حرام واقعی از آن حرام واقعی اجتناب کردی. نقطه مقابلش بعضیها گفتند نه این اثبات تکلیفی که میشود وجوب موافقت قطعیه نیست اثبات میشود حرمت مخالفت قطعیه یعنی هر دو را حق ندارم بخورم. چون اگر هر دو را بخورم مخالفت قطعیه است لذا یک دانه اش را میتوانم بخورم.
خوب ما در این بحث هم باز حرف مشهور را میپذیریم مشهور میگویند به حکم عقل شما باید هر دو را بگذاری کنار آنوقت اسمش حکم عقلی تعلیقی است. آنهایی که میگویند مخالفت قطعیه حرام است میگویند حکم عقلی تنجیزی است. غرض این را هم بدانید اینهایی که موافقت قطعیه را میگویند عقلاً واجب است میشود حکم عقلی تعلیقی، آنهایی که میگویند عقلاً ارتکاب هر دو حرام است میشود حکم عقلی تنجیزی. تا اینجا درس قبل بود خواندیم حالا میخواهیم وارد مقام دوم بشویم. پس مقام اول خواندیم یقَعُ یعنی یقعُ فی مقامین مقام اول این بود که آیا علم اجمالی مثل علم تفصیلی اثبات تکلیف میکند یا نمیکند؟ گفتیم میکند. وارد مقام دوم بشویم.
درس امروزمان مقام دوم است، مقام دوم این است: آیا در اطراف علم اجمالی با تمکن از امتثال علمی تفصیلی من میتوانم امتثال علمی اجمالی بکنم؟ الان مثالش را میزنم روشن میشود، عنوان بحث روشن باشد تا با مثال خوب واضح میشود. این بحثی که الان میخواهیم در مقام دوم بکنیم این است: در اطراف علم اجمالی با تمکن از امتثال علمی تفصیلی آیا امتثال علمی اجمالی جایز است یا جایز نیست؟ مولی گفته اکرم زیدً خوب یقینا اکرام زید احترام زید بر من واجب شده، دو نفر آن گوشه دارند صحبت میکنند من میدانم یک دانه شان زید است اما نمیدانم آن است یا آن یکی است. خوب اگر از شما سئوال بکنم کدام آنها زید است؟ شما زید را نشان میدهید و من میروم احترامش میکنم. این میشود چی؟ امتثال علمی تفصیلی، چون مولی گفته بود اکرم زیدً، من هم از شما سئوال کردم آن دو تا آقا کدامشان زید هستند شما اشاره کردی آنطرفی است خوب من میروم او را اکرام میکنم همان یک دانه اکرام را به دستور مولایم عمل کردم. اما نه این کار را نمیکنم میروم به هر دویشان احترام میکنم که یقین کنم جفت را اکرام کردم. ببینید آن اولی چیه اسمش؟ امتثال علمی تفصیلی، یعنی از شما پرسیدم زید کیه رفتم زید را اکرام کردم. ولی در دومی از شما سئوال نمیکنم میتوانم سئوال هم بکنم که کدام زید است و کدام عمر است ولی میروم هر دویشان را اکرام میکنم میگویم این دو نفر یقینا یک کدامشان زید است خوب من هر دویشان را اکرام میکنم آنی را که مولی گفته اکرامش کردم روشن شد بحث؟ با تمکن از امتثال علمی تفصیلی که سئوال کنم یک دانه اکرام بکنم، آیا امتثال علمی اجمالی جایز است که بروم هر دو را اکرام بکنم که بدانم آن زید واجب الاکرام اکرام شده. یک دانه هم مثال شرعی ایشان میزند دو تا لباس من دارم یکیش پاک است و یکیش نجس است اگر از خانواده مان سئوال بکنم پاک کدام است میگوید یک دانه نماز میخوانم، اما سئوال نمیکنم یک نماز تو این میخوانم و یک نماز تو آن یکی، آخر سر بعد از نماز یقین دارم تو لباس پاک نماز خواندم. آیا با تمکن از امتثال علمی تفصیلی، شما علم اجمالی دارید یکی از این دو تا پاک است و یکیش هم نجس است، میتوانی امتثال علمی تفصیلی بکنی از داخل خانه سئوال بکنی پاک کدام است یک دانه نماز بخوانی اگر یک دانه خواندی میشود امتثال علمی تفصیلی. ولی نه سئوال نکردی میگویی چه کار دارم سئوال بکنم یک نماز این تو، یک نماز آن تو بعد از دو تا نماز میفهمم یقینا تو لباس پاک نماز خواندم یا نه؟
پس بحث دوم این است آیا در اطراف علم اجمالی با تمکن از امتثال علمی تفصیلی هل یکفتی بالامتثال العلمیة الاجمالی ام لا یکتفی، میپذیریم قول مشهور را، میگویند یکتفی میتوانی شما اکتفا کنی لازم نیست سئوال کنی برو آن دو تا آقا را هر دو را اکرام کن خوب یقینا زید را اکرام کردی. تو دو تا لباس نماز بخوان یقینا تو لباس پاک نماز خواندی. پس هل یکتفی بامتثال العلم الاجمالی ولو با تمکن آخر یک وقت هست متحذری خوب بله آنجا اصلاً نمیشود سئوال بکنی خوب برو هر دو را اکرام کن آنجا تحذر است نه با تمکن از امتثال علمی تفصیلی هل یکتفی بالموافقة العلمی الاجمالیة ام لا یکتفی، مشهور میگویند یکفتی. نتیجتا آن دو نفر را اکرام میکنم میدانم زید را اکرام کردم دو تا نماز میخوانم تو این دو تا لباس یقینا تو لباس پاک نماز خواندم.
حالا این بحث دو تا مقام را دو تا کلمه اش میکنیم من نوعا دوست دارم بحثها تو یک کلمه دو کلمه خلاصه بشود آنوقت آن یکی دو کلمه را انسان از تو عبارتها در میآورد.
مقام اول: که دو روز قبل خواندیم بحث ثبوت بود مقامی که الان میخواهیم بخوانیم بحث سقوط است ببینید مقام اول که آنقدر ما آنروز حرف زدیم خلاصه اش بکنیم میشود یک کلمه باز توضیح میدهم الان، آن مقام اول بحث ثبوت بود، این مقامی که امروز خواندیم بحث سقوط است. توضیح مقام اول این بود آیا با علم اجمالی ثابت میشود تکلیف یا نه ببینید ثبوت که گفتیم ثابت میشود. امروز آیا با تمکن از امتثال علمی تفصیلی آن تکلیف سقوط میکند یا نه؟ چون مولی گفته بود زید را اکرام کن من هم میتوانستم سئوال کنم زید کدام است، رفتم هر دویشان را اکرام کردم آیا این امتثال علمی اجمالی سقوط تکلیف از من میکند یا نه؟ حرف این نیست که میکند. پس ببینید در مقام اول ثبوت را قائل شدیم حرف مجلسی را قبول نکردیم در مقام دوم سقوط را قائل شدیم یعنی شما اگر این دو نفر را اکرام کنی تکلیف از شما ساقط میشود در مقابل بعضی ها که گفتند نه اگر متمکن از امتثال علمی تفصیلی بشویم سقوط حاصل نمیشود.
ـ سئوال:...
ـ چرا امتثال نیست؟ آقای مولی مگر نمیخواستی زید را اکرام کنی بفرما خوب اکرامش کردم، نه عرض کردیم آخر اینها میگویند امتثال کرده این که رفته هر دو را اکرام کرده ولی به درد نمیخورد امتثال که هست، چرا دیگر رفتم اکرام کردم امتثال واقعی نشده الان در ظاهر میگوند بابا این چه آدم خوبی است رفته هر دو کار را کرده تا بداند امر مولایش، امتثال که مسامحتا میشود بگوییم خلاصه امتثال حقیقی صحیح که مجزی باشد از واقعیات آمدند گفتند حتما امتثال تفصیلی است ولی مشهور میگویند نه مشهور میگویند امتثال اجمالی هم امتثال است اما، یک عبارتی از آقای نائینی یادم افتاد ببینید آقا ایشان میگوید حقیقتةُ الاطاعة به نظرم این است عبارتشان: حقیقة الاطاعة ان یکون ارادة الفاعلیة منبعثتا عن ارادة العامریة کلمه علمی خوبی است حقیقة الاطاعة همین طور هم هست عبارتشان تو ذهنم است، حقیقة الاطاعة ان یکون ارادةُ الفاعلیة مُنبعثتا عن الارادة الآمریة، الان من این دو نفر را دارم اکرام میکنم به من میگویند آقای فاعل، فاعل من هستم دیگر چرا این دو تا اکرام میکنی؟ میگویم برای اینکه مولی به من گفته زید را اکرام کن اراده فاعلیه که من هستم منبعث است از اراده آمریه یعنی اگر به من بگویند چرا دو نفر را داری اکرام میکنی؟ میگویم مولای من امر کرده زید را اکرام کن آن اراده آمریه باعث شده من این دو نفر را امتثال بکنم اکرام بکنم، علی کل حال مشهور میگویند جایز است دلیلشان هم همین است میگویند برای اینکه وقتی این دو نفر را اکرام میکند اراده فاعلیه منبعث است از اراده آمریه.
حالا عنایت بفرمایید خوب پس مقام اول را خواندیم، مقام اول یقعُ فی مقامین تارةً اینکه آیا علم اجمالی اثبات تکلیف میکند مثل معلوم بالتفصیل یا نمیکند مثل مجهول رأسا این یک مقام که مجهول رأسا عقیده مرحوم مجلسی است
و اُخری یعنی رفتیم تو مقام دوم تا حالا مقام ثبوت بود حالا میخواهیم مقام سقوط بخوانیم. بعد ما ثبت التکلیف بالعلم الاجمالی این را رفقا این بالعلم التفصیلی او را خط بزنند، نقطه های صحیحه ندارد عیبی ندارد میشود معنا کرد ولی عبارت اینجوری که میگویم صافتر است. ببینید بالعلم التفصیلی او، این را خط بزنید اینجوری میشود عبارت بعد ما ثبت التکلیف بالعلم الاجمالی آقا ما تو مقام اول چی خواندیم؟ تو مقام اول خواندیم ثبت التکلیف بالعلم الاجمالی حالا همان است دیگر، دیگر نباید اسم تفصیلی را بیاوریم. بعد ما ثبت التکلیف حالا که ثبوت را قبول کردیم مجلسی را قبول نکردیم گفتیم تکلیف ثابت میشود به علم اجمالی آیا بعد از ثبوت تکلیف به علم اجمالی معتبر البته علم اجمالی باید معتبر باشد در شبهه غیر محصوره علم اجمالیاش معتبر نیست علم اجمالی دارم یکی از نانواییهای ایران نجس است این علم اجمالی است ولی معتبر نیست نه علم اجمالی معتبر یعنی در شبهه محصوره، فقط این معتبر مال این است این معتبر را میگوید که شبهه غیر محصوره را خارج کند. خوب آنجا هم علم است دیگر من علم دارم یکی از نانواییهای ایران نجس است علم است ولی معتبر نیست لذا تکلیف آور نیست، از هر نانوایی دلت میخواهد نان بگیر اینکه میگوید معتبر یعنی علم اجمالی در شبهه محصوره، بعد از اینکه ما ثابت کردیم به علم اجمالی معتبر تکلیف ثابت میشود هل، این است مقام دوم، هل یکتفی آیا میشود اکتفی کرد در امتثال آن تکلیف بالموافقة الاجمالیة ولو مع تمکن من المتثال التفصیلی، تیسّر همان تمکن است با تمکن و تیسّر امتثال علمی تفصیلی آیا میشود موافقت یعنی امتثال علمی اجمالی کرد؟ ام لا یکتفی به الّا مع تعذّر این عقیده غیر مشهور است، غیر مشهور میگویند
ـ سئوال:...
ـ بله نه دیگر امتثال که احتمالی نیست علمی است من که دو نفر را اکرام بکنم موافقت علمی اجمالی کردم نه احتمالی، حتما باید این باشد عنایت بفرمایید این اولی یکتفی ببینید یکتفی ام لا یکتفی را ما قبول میکنیم یعنی عقیده مشهور را ما میپذیریم میگوییم آن دو نفر را اکرام بکن ولو نمیدانی الان کدام زید است ولی امتثال علمی اجمالی کردی ولی غیر مشهور گفتند لا یکفتی به نمیشود امتثال علمی اجمالی کرد مگر با تحذُّر، گفتند اگر متحذّر بود امتثال علمی تفصیلی بله آنجا عیبی ندارد ولی اگر میسّر بود و ممکن بود نمیشود. این فلا یجوز نتیجه لا یکتفی است یعنی بعضی ها گفتند لا یکتفی شما که میتوانید زید را سئوال بکنید بروی همان یک نفر را اکرام بکنی حق نداری به این دو نفر اکرام بکنی این فلا یجوز نتیجه یکتفی است، آمدند گفتند لا یکفتی گفتند نمیشود اکتفا کرد به امتثال علمی اجمالی با تمکن از امتثال علمی تفصیلی. خوب نتیجه لا یکتفی چی است؟ لا یجوز یعنی جایز نیست بهتر بود لا یجزی بگوید مکفی نیست، حالا ایشان گفته لا یجوز مکفی نیست یا جایز نیست اکرام شخصینی که احدهما زید است به شخص یکی زید است اینجا من هم متکن هستم از معرفة زید بالتفصیل گفتند جایز نیست شما اگر میتوانی زید را تشخیص بدهی همان یک دانه اکرام، نمیتوانی دو تا اکرام بکنی که یقین کنی زید اکرام شده، این یک مثال جزیی. یک دانه هم مثال شرعی و لا یعنی لا یجوز، لا یجوز فعل الصلاتین فی ثوبین مشتبهین مع امکان الصلاة فی ثوب طاهر. شما که میتوانی از خانوادهات سئوال بکنی پاک کدام است یک دانه نماز بخوانی جایز است
ـ سئوال:...
ـ بالاخره یک موقعی میخواهد باهاش آشتی کند احتیاج دارد بهش از آن احتیاجهایی که شما دارید، علی کل حال ایشان میفرمایند: والکلام خوب پس ببینید آقا دو تا مقام را خلاصهاش بکنید آقا مقام ثبوت را آن روز خواندیم، مقام سقوط را امروز. آیا سقوط تکلیف میشود به علم اجمالی یا نه؟ سقوط را قبول کردیم. آیا با تمکن از امتثال علمی تفصیلی سقوط تکلیف میشود یا نه؟ قبول کردیم که سقوط تکلیف میشود.
ـ سئوال:...
ـ عمدا که احتیاط دارد نمیداند که کدام است هر کدام را دارد میخواند احتمال میرود پاک همان باشد، عرض کردم احتمال میدهد هر کدام را همین کافی است دیگر. من الان دارم تو این لباس میخوانم شاید هم پاک این باشد. خدایا قربة الی الله با این لباس نماز میخوانم. تمام شد میروم تو آن لباس شاید آن پاک آن بوده. عیبی ندارد عرض کردم، نه یقین دارد تو پاک نماز خوانده است بعد از دو نماز خواندن یقین دارد تو پاک نماز خوانده حالا یک کار لغوی هم این وسط کرده.
علی کل حال، الکلام من الجهة الاولی، من جهت اولی کدام است؟ اشاره به همان مقام ثبوت دو روز قبل است، یعنی جهت اولی یعنی بحث در ثبوت تکلیف که گفتیم علم اجمالی مثل علم تفصیلی تکلیف میآورد اما شما به جای جهت اولی بگذارید مقام اول، چون با عبارت بعد آن سازگارتر است غلط نیست الکلام من الجهة الاولی یعنی آن مفام اولی آن جهتی اولی که گفتیم علم اجمالی اثبات تکلیف میکند این خودش در دو جهت بحث میشود شما به جای جهت اولی اینطوری بگذارید الکلام فی مقام الاول آن اول هم که خواندیم یقعُ یعنی یقعُ فی مقامین الکلام فی المقام الاول یقعُ من جهتین، این از دو جهتی این که من میگویم بهتر است: یکی اینکه با عبارت آینده شان، چون در عبارت آینده ایشان میگوید المقام الاول، کدام است مقام اول؟ پس اینجا مقام اول بگذارید که بعد که میگوید مقام اول اشاره به اینجا باشد والّا بعد که ایشان میگوید مقام اول، ما مقام اول نداشتیم جهت داشتیم. پس زیر این جهت اولی یک مقام اول بگذارید در عین اینکه درست است نمیخواهم بگویم غلط است، ولی برای اینکه ایشان بعدا میگوید مقام اول اشاره به این باشد. پس عبارت این شد الکلام فی المقام الاول یقعُ من جهتین، حالا که علم اجمالی بنا شد اثبات تکلیف میکند چه تکلیفی را اثبات میکند؟ آیا موافقت قطعیه واجب میکند یا مخالفت قطعیه را حرام میکند؟ از دو جهت ما در مقام اول بحث میکنیم حالا که حرف مشهور را قبول کردیم گفتیم علم اجمالی هم مثل علم تفصیلی تکلیف آور است در اینجا از دو جهت بحث میشود چرا؟ برای اینکه اعتبار علم اجمالی له مرتبتان، اعتبار علم اجمالی که برای ما اثبات تکلیف میکند دو مرتبه دارد: مرتبه اولی حرمت مخالفت قطعیه است قول غیر مشهور، آن تکلیفی که برای ما ثابت میشود هر دو را نمیتوانم بخورم چرا؟ برای اینکه مخالفت قطعی لازم میآید این یک مرتبه، و ثانیة یعنی مرتبت الثانیة وجوب موافقت قطعیه است که قول مشهور است، میگویند هر دو را بگذار کنار تا بدانی از آن حرام واقعی اجتناب کردی.
خوب حالا ایشان میگوید این دو تا جهت یکیش با اینجا مناسب است با این کتاب، یکیش مناسب نیست حالا ما کجا هستیم؟ ما تو کتاب قطع هستیم میخواهیم بگوییم حجیت قطع ذاتی است، مخالفتش حرام است آن که مناسب با بحث ما است جهت دومی است یعنی میخواهیم بگوییم مخالفت قطعیه حرام است شما که علم اجمالی دارید یکی از این دو تا نجس است نمیتوانی هر دو را بخوری هر دو را باید بگذاری کنار. آنی که مناسب با کتاب قطع است اثبات حرمت مخالفت قطعیه اش است اما موافقت قطعیه واجب است یا نه؟ اینجا مناسب نیست، صفحه ۲۴۰، کتاب برائت و اشتغال، پس ببینید مقام اول دو جهت شد یک جهتش با این کتاب مناسب است کدام جهت؟ ما داریم کتاب قطع میخوانیم قطع هم حجیتش ذاتی است حجیتش ذاتی است یعنی مخالفتش حرام است پس آن جهتش با اینجا مناسب است که بگوییم آقا مخالفت نکن هر دو را نخور چون قطع مخالفت میشود اما آن یک جهتش که باید هر دو را بگذاریم کنار موافقت قطعیه واجب است آن انشاءالله صفحه ۲۴۰، بعدها.
ـ سئوال:...
ـ برای اینکه حرمت تشریعی نماز اگر حرام هم هست در نجس حرمت تشریعی دارد حرمت ذاتی ندارد که، نماز برای زن حائض هم همین جور است اگر یادتان باشد من آنروز که خواستم مثال بزنم گفتم بنابر حرمت ذاتی اگر صلاة حائض یا صلاة در نجس حرمت ذاتی داشته باشد اشکال شما وارد است، ولی نه وقتی حرمت ذاتی ندارد حرمت تشریعی دارد یعنی من بیایم به عنوان شرعیت تو لباس نجس نماز بخوانم آن عیب دارد. علی کل حال اشکال شما در صورتی است که حرمت نماز در لباس نجس، حرمتش حرمت ذاتی باشد.
ـ سئوال:...
ـ یعنی ذاتا حرام است آدم تو لباس نجس، عین اینکه شراب بخورد، چطور آدم شراب بخورد ذاتا حرام است؟ زن حائض هم نماز بخواند ذاتا حرام است. من این را قبول ندارم نوعا یا تو لباس نجس نماز بخواند حرام است حالا اگر یک نفر تو لباس نجس نماز خواند مثل آدم شرابخوار میماند؟ یقینا اینجوری نیست. حرمت تشریعی دارد، حرمت ذاتی ندارد.
عنایت بفرمایید، ایشان میفرمایند پس این مقام اول در دو جهت بحث میشود یعنی اثبات تکلیف یک وقت عبارت است از حرمت مخالفت قطعیه، یک وقت عبارت است از وجوب موافقت قطعیه. المتکفل للتکلّم فی المرتبة الثانیة صفحه ۲۴۰، آنی که متکلم است، یعنی متکفّل بحث دومی است یعنی ما در آنجا انشاءالله به شما میگوییم هر دو را باید بگذاری کنار اینجا دیگر جای این نیست اینجا جای کدام است؟ آن اولی هر دو را برندار بخور چون اگر هر دو را بخوری قطع مخالفت شده و قطع حجت ذاتی است و حجت ذاتیه مخالفتش جایز نیست. متکفّل بحث، تکلم یعنی بحث، متکفّل بحث وجوب موافقت قطعیه آن مسئله برائت و اشتغال است عند الشک فی المکلّف به، صفحه ۲۴۰، خوب پس باید برویم سراغ چی جانم؟ برویم سراغ جهت اولی یعنی بگوییم آقا مخالفت قطعیه حرام است هر دو را بردار بخور این هم باشد چند روز دیگر.
پس آن جهت اولش باشد چند ماه دیگر آن جهت ثانیاش، جهت ثانیاش باشد چند ماه دیگر، جهت اولایش هم باشد چند روز دیگر. پس حالا چه کار باید بکنیم؟ مقام ثانی دقت کردید مقام اول دو جهت داشت دیگر، یک جهتش که با اینجا تناسب ندارد مناسب است در کتاب برائت و اشتغال چند ماه دیگر. آن جهت اولش مناسب با اینجا است این هم فعلاً باشد چند روز دیگر. حالا میخواهیم چه کار کنیم؟ مقام دوم را بحث کنیم. حالا یک نفر میگوید چرا شیخ اینجوری کرده؟ چون آقای نائینی اینها هم همه کردند، میگویند چه کنیم شیخ کرده ما هم این کار را میکنیم دیگر. انقدر شیخ مورد احترام است حالا این کار هم لفّ و نشر مشوّش است نباید بکند همین الان باید آن جهت را بگوید ولی آن را عقب میاندازد و مقام ثانی را جلو میاندازد، سرّش چی است؟ سرّش این است که مقام ثانی مختصر است سه چهار صفحه تمام میشود، ما این دو سه صفحه شاید تمام بشود، مقام ثانی که بحثش در دو سه صفحه است آن را ما فعلاً میگذاریم کنار که زود تمام میشود اول بحث میکنیم. آن جهت اولی مقام اول را سه چهار روز بعد، آن هفت هشت ده صفحه است با کم و زیادش آن خیلی مفصّل است نظیر هم دارد تو سیوطی میگوید الاسم منه المعربٌ و المبنی، چی را باید شروع کند؟ معرب را دیگر، میگوید لِشُبَهٍ من الحروف... میرود سراغ مبنیها، این برای همین است برای اینکه مبنیات هفت هشت ده صفحه است تا آخر کتاب ما دیگر گرفتار معربات هستیم ولو لفّ و نشر مرتب اقتضا میکند اول بحث معرب را شروع کند الاسم منه معربٌ و مبنی، لفّ و نشر مرتبش به این است که شروع کند احکام معرب را بگوید ولی میگوید لشُبهٍ من الحروف مبنی... میرود سراغ مبنیها آنجا یادم میآید شارع همین علت را میآورد، میگوید مبنیات هفت هشت ده صفحه بیشتر نیست آنها را اول ایشان بحث کرده چون معربات تا آخر کتاب است انشاءالله مال بعدا.
نتیجتا ایشان میفرمایند: پس جهت ثانیه که چند ماه بعد است، خوب پس الان قاعدهاش این است که ما جهت اولای مقام اول را بحث بکنیم ولی ایشان میگوید فعلاً آن جهت اولی هم باشد برای چند روز بعد.
لذا میفرماید فالمقصود فی المقام الاوّل ببینید مقام اول، ما مقام اول نداشتیم اینکه گفتم آنجا بگذارید مقام اول برای اینکه جور در بیاید، المقصود فی المقام الاوّل التکلّم فی المرتبة الاولی حالا که مرتبه ثانیهاش مال چند ماه دیگر است پس الان باید چه کار کنیم مرتبه اولیش را بگوییم یعنی ثابت کنیم مخالفت قطعیه حرام است ولی میگذاریمش کنار