بيان حكم « اصالة التأخّر الحادث »:
به طور كلى « اصالة التأخّر الحادث » به سه قسم تقسيم مىشود:
قسم اول اصالة التأخر الحادث:
علم تفصيلى داريم به اينكه در زمان سوم مستصحب موجود است.
روز شنبه يقين داريم كه زيد از دنيا رفته است.
نهايتا اين حادثه را با زمان قبل مىخواهيم بسنجيم، كه آيا فوت زيد روز پنجشنبه يا روز جمعه حادث شده است.
ممكن است اين استصحاب چندين ثمره داشته باشد:
ثمره اول: تارة عدم موت زيد يوم الخميس را استصحاب مىكنيد.
اگر مستصحب اثر شرعى داشت استصحاب بر آن بار مىشود.
مثال: اصل اين است كه روز پنجشنبه زيد از دنيا نرفته است. اثرش اين است كه نفقه همسر زيد در روز پنجشنبه بر زيد واجب بوده است، و اين اثر بار است.
ثمره دوم: تارة اثرى بر وجود موت زيد در روز جمعه بار است.
مثال: نذر كرديم اگر زيد فوت كرده باشد عصر جمعه برايش سوره ياسين بخوانيد. اين اثر نيز بار مىشود.
شما يقين داريد الآن عصر جمعه است و زيد فوت كرده است و بايد برايش سوره ياسين بخوانيد.
دقت كنيد كه اين اثر بالوجدان بر مسأله بار است نه به كمك استصحاب. در اينجا نياز به استصحاب نيست، وجدانا جنازه زيد را مىبينيد و نذرتان محقق مىشود.
ثمره سوم: تارة اثر بر حدوث شيء در روز جمعه بار است.
مثال: نذر كرديم اگر زيد انسان با توفيقى بود و مرگش روز جمعه شد، سوره يس براى زيد خواهيم خواند. اين اثر بر مستصحب بار نمىشود زيرا اصل مثبت خواهد بود.
شما عدم موت زيد در روز پنجشنبه را استصحاب مىكنيد، و نتيجه عقلى مىگيريد كه زيد مرگش روز جمعه حادث شده است. بنابراين بايد سوره يس بخوانيد.
نتيجه: اگر اثر بر حدوث شيء در زمان ثانى بار باشد، اثر به استصحاب ثابت نمىشود زيرا اصل مثبت خواهد بود.
بعضى از علماء فرمودهاند: همين اثر سوم كه اثر حدوث باشد بر استصحاب بار مىشود.
معناى حدوث اين است: الوجود المسبوق بالعدم. وجودى كه قبلش عدم باشد حدوث نام دارد.
حدوث دو ركن دارد: اول اينكه شيء وجود داشته و ثانيا وجود مسبوق به عدم باشد.
مستدل در ما نحن فيه مىگويد: نسبت به حدوث موت در روز جمعه يك ركنش بالوجدان ثابت است. جنازه زيد را مىبينى و بالوجدان ثابت است.
جزء عدمى نيز كه عدم الموت در روز پنجشنبه باشد را به كمك استصحاب ثابت مىكنيم.
نتيجه مىگيريم با كمك استصحاب ثابت كرديم عدم الموت در روز پنجشنبه، وجود موت در روز جمعه نيز بالوجدان ثابت است. بنابراين حدوث موت در روز جمعه را نتيجه مىگيريم.
جواب شيخ انصارى به بعض العلماء: اين توضيح باعث نمىشود كه بگوييم اثر حدوث بار مىشود و استصحاب حجة است و اصل مثبت نمىشود.
در تنبيه ششم خوانديم كه اگر واسطه عقلى دو جزء داشته باشد و يك جزئش بالوجدان ثابت باشد و جزء ديگرش چه وجودى و چه عدمى به وسيله اصل ثابت باشد، باز اصل مثبت است و حجة نمىباشد.
مانند وجود دم و عدم استصحاضه بودن خون براى زن.