ومنها: ما ذكره جماعة ـ تبعاً للمحقّق ـ في كرٍّ وجد فيه نجاسةٌ لا يعلم سبقُها على الكرّيّة وتأخُّرها، فإنّهم حكموا بأنّ استصحاب عدم الكريّة قبل الملاقاة الراجع...
بحث در تنبيه ششم درباره اصل مثبت مىباشد.
شيخ انصارى فرمودند اگر استصحاب از باب حكم عقل حجة باشد، استصحاب لوازم عقلى و عادى خودش را ثابت مىكند.
فقهاء متقدم در مواردى بر طبق اصل مثبت فتوى دادهاند، و فرمودهاند اصل مثبت حجة مىباشد.
مورد دوم از مواردى كه متقدمين بر اساس حجيّة اصل مثبت فتوا دادهاند: فقهاء متقدم از جمله محقق اول در كتاب شرائع در كتاب المياه يا كتاب الطهارة فرعى را عنوان مىنمايند.
فرض كنيد حوض آبى داريم. يقين داريم آب داخل حوض كر نبوده است.
از طرف ديگر دو حالت نسبت به اين آب عارض شده است:
حالت اول: يقينا اين آب با نجس ملاقات كرده است.
حالت دوم: يقينا اين آب كر شده است.
زمان اين دو حالت مجهول است و نمىدانيم:
اول ملاقاة با نجس بوده بعد آب كر شده است تا نتيجه بگيريم آب قليل ابتداء با نجس ملاقاة كرده و نجس شده است بعد چند سطل آب كه در اين حوض ريخته شده است و به مقدار كر در آمده است، آب را پاك نكرده است و همچنان نجس است.
يا اينكه اول آب كر شده است بعد با نجس ملاقاة كرده است تا نتيجه بگيريم اگر اوصاف ثلاثه در آب تغيير نكرده باشد، آب پاك مىباشد.
متقدمين فرمودند: دو استصحاب داريم كه با هم معارضند، يعنى اين دو استصحاب جارى و حجتند ولى بالمعارضة ساقط مىشوند.
استصحاب اول: عدم كريت آب قبل از ملاقاة را استصحاب مىكنيم. قبل از ملاقاة با نجس آب داخل حوض كر نبوده است. بنابراين آب در حال ملاقاة كر نبوده است و نتيجه مىگيريم آب نجس است.
شيخ انصارى مىفرمايند عبارة اخرى استصحاب اول اينگونه است: مقتضى بر اين نجاست وجود داشته است كه قلّة آب مىباشد. شك داريم آيا كريّت آب به عنوان مانع از نجاست پيدا شده يا نه. عدم المانع كه همان عدم الكريت را استصحاب مىكنيم و مىگوييم در حين ملاقاة كريت وجود نداشت.
استصحاب دوم: شك داريم آيا قبل از كريّت آب داخل حوض با نجس ملاقاة كرده است يا نه. اصل عدم ملاقاة قبل از كريت مىباشد. بنابراين ملاقاة بعد از كريت بوده است و ملاقاة بعد از كريت منجّس نمىباشد، لذا آب نجس نشده است.
اين دو استصحاب اصل مثبت و حجتند ولى بالمعارضه ساقط مىشوند.
حاشيه شيخ انصارى: طبق مبناى متقدمين در باب ملاقاة در اين مسأله اصل اول مثبت است ولى اصل ثانى مثبت نمىباشد، بنابراين جاى معارضه نمىباشد، و بايد بگوييم اصل غير مثبت مقدم مىباشد.
بيان مطلب: مبناى متقدمين در باب ملاقاة با نجس اين است كه: وقتى آب با ملاقاة نجس مىشود كه سه ركن داشته باشد:
ركن اول: مقتضى موجود باشد، كه همان ملاقاة است.
ركن دوم: شرط موجود باشد، كه همان قلة آب مىباشد.
ركن سوم: مانع موجود نباشد، كه همان كريت آب است.
اگر اين سه ركن موجود باشد مىگوييم آب قليل به وسيله ملاقاة نجس مىشود.
بر طبق اين مبناى اصل دوم صحيح است و اصل اول مثبت است.
زيرا اصل دوم چنين مىگويد: اصل عدم ملاقاة قبل از كريت است. هنوز كريت پيش نيامده ملاقاة حاصل شده است. اين مستصحاب موضوع حكم شرعى است يعنى اگر مائى بوده باشد كه قبل از كريّتش ملاقاة حاصل نشده باشد، يكى از اركان نجاست آب منتفى است، لذا اين آبى كه ملاقاة با نجس قبل از كريت نداشته پاك مىباشد.
ولى اصل اول نياز به واسطه دارد: مىگوييم اصل عدم كريت قبل از ملاقاة است و اينكه قبل از ملاقاة كر نبوده و آب قليل بوده است. اين نوع اثبات قلّت آب شرط نجاست است. و بايد اين واسطه ثابت شود. وقتى اين واسطه ثابت شد مىگوييم پس اين آب قليل بوده بنابراين نجس است.
بنابراين اصل اول واسطه دارد و اصل مثبت است و اصل دوم مثبت نمىباشد.
در پايان شيخ انصارى فافهم دارند: در پايان تنبيه ششم مىخوانيم كه در يك صورت اصل مثبت حجة است، و آن صورتى است كه واسطه خفيه باشد و عرف واسطه را در نظر نگيرد و حكم را بر مستصحب بار كند.
استصحاب اول از همين قسم است و عرف واسطه را لحاظ نمىكند. همينقدر كه عرف با استصحاب ثابت كرد كه اين آب قبل از ملاقاة كر نبوده است و مىگويد آبى كه قبل از ملاقاة كر نيست نجس است، و ديگر نمىگويد پس اين آب قليل است و نجس است، بلكه همينقدر كه كر نباشد و ملاقاة حاصل شده حكم به نجاست مىكند.
بنابراين طبق اين توجيه اصل اول مانند اصل دوم مثبت نيست، و اين دو اصل تعارض و تساقط مىكنند، و نوبت به اصالة الطهارة كه اصل حكمى است مىرسد.