وقد خفي ذلك بعض المعاصرين، فزعم جواز إرادة القاعدة والاستصحاب معاً، وأنكر ذلك على صاحب القوانين فقال:...
نظر شيخ انصارى درباره حديث « كلّ شيء طاهر حتّى تعلم أنّه قذر »: حديث مربوط به قاعده طهارة است مطلقا چه در احكام و چه در موضوعات، و ربطى به استصحاب الطهارة ندارد.
نظر صاحب قوانين نيز به شكل مفصل بيان شد.
نظريه سوم درباره موثقه عمار: نظريه فاضل نراقى
از اين روايت مىتوانيم دو قانون را استفاده كنيم.
قانون اول: قاعده طهارة
قانون دوم: استصحاب طهارة
بيان مطلب: مضمون روايت اين است: الأشياء طاهر ظاهراً. و روايت مىگويد: هذا الحكم مستمرّ إلى زمان العلم بالنجاسة.
فراز اول مربوط به قاعده طهارة است، و فراز دوم نيز مىگويد اين حكم ـ طهارة ـ مستمر تا زمان علم به نجاست مىباشد كه قاعده استصحاب مىشود.
بنابراين روايت شامل هم قاعده طهارة و هم قاعده استصحاب مىشود.
اشكال شيخ انصارى به فاضل نراقى:
مشار إليه « هذا » در « هذا الحكم مستمرٌ » چيست؟ كدام حكم مستمر است؟
دو احتمال در اينجا وجود دارد:
احتمال اول: « هذا الحكم » يعنى همين حكم ظاهرى كه با اصالة الطهارة ثابت شده است. و اين حكم ظاهرى تا وقتى كه علم به نجاست آمد مستمر است.
اگر مشار إليه « هذا » حكم ظاهرى است، كه دو اشكال اول وجود دارد:
اشكال اول: احكام شارع مقدّس چه حكم ظاهرى و چه حكم واقعى تا روز قيامت باقى است مگر اينكه ناسخى بيايد، اينگونه نيست كه تا علم به نجاست يك شيء پيدا شد حكم اصالة الطهارة كلّا از بين برود. درست است اگر علم به نجاست شيئى پيدا شد ديگر اصالة الطهارة مورد استفاده نمىباشد ولى حكم كلى منتفى نمىشود، شما از اين اصل نمىتوانيد استفاده كنيد زيرا مورد نيازتان نيست، نه اينكه حكم كلى اصالة الطهارة منتفى شده باشد. يعنى اين كلام درست نيست كه اگر ۲۰ سال ديگر شك در طهارة پيدا كرديد نمىتوانيد از اصالة الطهارة استفاده كنيد زيرا از بين رفته است. بنابراين اگر شما غاية حكم ظاهرى علم خودتان به نجاست قرار دهيد، باطل است. احكام الله چه ظاهرى و چه واقعى تا وقتيكه ناسخ نيامده باقيست.
اشكال دوم: مقدّمه: رتبه محمول بعد از موضوع است، به اين معنا كه رتبه موضوع مقدم و رتبه محمول مؤخر است. چون اين دو با هم اختلاف رتبه دارند، يك قيد نمىتواند هم قيد موضوع باشد و هم قيد محمول. زيرا از اين جهت كه قيد موضوع است مقدّم است، و از جهتى كه قيد محمول است مؤخّر است. لازمهاش اين است كه يك قيد و شيء هم مقدّم باشد و هم مؤخّر. بعبارة اخرى لازمهاش تقدّم الشيء على نفسه است، و در منطق و فلسفه ثابت شده است كه تقدّم الشيء على نفسه محال است.
شما دو قانون از اين روايت بدست آورديد:
قانون اول: الشيء طاهر ظاهرا حتّى العلم بالنجاسة.
قانون دوم: وهذا الحكم ـ الحكم بالطهارة حتّى العلم بالنجاسة ـ مستمرّ إلى العلم بالنجاسة.
هذا الحكم: موضوع
مستمرّ: محمول
قيد علم به نجاست هم جزء موضوع است كه هذا الحكم باشد و هم جزء محمول است كه « مستمرّ » باشد.
نتيجه: قيد علم به نجاست هم جزء موضوع و هم جزء محمول مىباشد، و در مقدّمه گفتيم يك قيد نمىتواند هم جزء موضوع باشد و هم جزء محمول.