احتمال دوم در صحيحه دوم زرارة:
بعد از نماز شخص خون را در لباسش مشاهده كرد، انسان احتمال مىدهد كه اين خون براى قبل از نماز باشد كه نتيجتا نماز باطل است يا اينكه احتمال مىدهد اين خون بعد از نماز روى لباسش چكيده است.
در اينجا استصحاب را بعد از نماز جارى مىكند، به اين معنا كه: قبل از نماز يقين داشتم كه لباسم پاك است حالا شك دارم، استصحاب طهارت را جارى مىكنم و نتيجه مىگيرم خون بعد از نماز روى لباسم چكيده است.
نتيجتا با كمك استصحاب خواندن نماز صحيح است و اعاده هم لازم ندارد. زيرا يقين ندارم كه اين خون براى قبل از نماز است و احتمال مىدهم كه اين خون بعد از نماز حادث شده است.
اشكال شيخ انصارى به احتمال دوم: اين احتمال خوب است ولى يك مشكل دارد.
احتمال دوم خلاف ظاهر روايت است، زيرا ظاهر روايت اين است كه شك قبل از نماز بوده، بعد مىگويد بعد از اينكه نماز خواندم آن خونى را كه احتمال مىدادم در لباسم باشد را ديدم. ظاهرا مراد اين است كه همان خونى را كه قبلا احتمال مىداده روى لباسش باشد را كشف كرده است. بنابراين خون براى قبل از نماز بوده است و نماز در لباس نجس خوانده شده است، كه اين امر همان احتمال اول است، و همان اشكالات گفته شده نيز بر آن وارد است.
نتيجه: شيخ انصارى استدلال به اين قسمت حديث براى حجيت استصحاب را قبول ندارند.
تمسك بعضى از علماء به قسمت آخر روايت ثانية زرارة براى حجّية استصحاب:
قسمت آخر اين است كه، راوى سؤال مىكند: اگر در بين نماز ديدم لباسم نجس است، شك كنم كه از اول نماز نجس بوده يا اينكه در همين لحظه خون روى لباسم چكيده است. امام فرمودند: نمازت را همانجا قطع كن، لباست را تطهير كن، و نمازت را ادامه بده.
يعنى امام فرمودند تو كه احتمال مىدهى شايد اين خون قبل از نماز بوده است، به اين شكت اعتنا نكن و طهارت را استصحاب كن و بگو اين يك ركعت نمازى را كه خواندم در نماز پاك خواندم، زيرا امام فرمودند سزاوار نيست يقين به طهارت را با شك نقض كنى، و بگو انشاء الله خون براى قبل از نماز نبوده است.
مستدل مىگويد: جمله « فليس ينبغي لك ان تنقض اليقين بالشك » دالّ بر حجيّة استصحاب مىباشد.
اشكال شيخ انصارى: قبل از بيان اشكال به مقدمهاى اشاره مىكنيم.
مقدمه: علماء مىگويند اگر در عبارتى كلامى متفرّع بر كلام ديگر باشد، كلام دوم مباين با كلام اول مىشود يا اينكه كلام دوم اعم از كلام اول مىشود.
مثال: مولى مىگويد زيد فاسق است، بعد اگر مولى بگويد فليس ينبغي اكرام عمرو. اين كلام غلط است زيرا نتيجه كلام زيد فاسق است كه عدم اكرام عمرو نمىباشد.
مثال: مولى بفرمايد زيد فاسقٌ فليس ينبغي اكرامُ زيد وعمرو وبكر وخالد. اين كلام نيز غلط است، زيرا زيد فاسق است به عمرو و بكر و خالد ربطى ندارد.
بيان اشكال شيخ انصارى: در قسمت آخر حديث ثانية « فليس ينبغي ان تنقض اليقين بالشك »، اين جمله با باء تفريع متفرّع بر جمله قبل شده است. جمله قبل اين است كه به شك در وجود نجاست اعتنا نكن. بنابراين اين جمله نمىتواند قانون كلى براى ما اثبات كند، بلكه مفاد اين جمله اين است كه سزاوار نيست براى شما كه يقين به طهارت را با شك به نجاست نقض كنى، وجمله فقط به مورد خاصى كه مسأله طهارة و نجاست باشد اختصاص پيدا مىكند.
نتيجه: شيخ انصارى صحيحه دوم زرارة را دال بر حجيّة استصحاب نمىداند.