وأمّا فقه الحديث، فبيانه: أنّ مورد الاستدلال يحتمل وجهين:
أحدهما: أن يكون مورد السؤال فيه أن رأى بعد الصلاة نجاسةً يعلم أنّها هي التي خفيت...
بحث در بررسى رواياتى بود كه بر حجية استصحاب به اين روايات تمسك شده بود.
روايت ثانيه زرارة در باب استصحاب:
شيخ انصارى براى حجية استصحاب به يك فراز از اين صحيحه استناد مىكنند.
مورد استدلال شيخ انصارى سؤال سوم زرارة مىباشد.
زرارة: اگر گمان داشتم كه لباسم نجس شده ولى يقينى در كار نبوده است، جستجو كردم چيزى نديدم، بعد از نماز خواندن نجاست را در لباس ديدم، وظيفهام چيست؟
امام عليه السلام: لباس را مىشويى ولى نمازت را اعاده نمىكنى، زيرا يقين به طهارت داشتهاى بعد شك كردهاى، و يقين به شك نقض نمىشود.
شيخ انصارى مىفرمايند: در تفسير اين مورد دو احتمال وجود دارد:
مقدمه: در فقه ثابت شده است كه شرايط نماز بر دو قسم است:
شرائط واقعيه: چه علم داشته باشيم يا نداشته باشيم، اين شيء شرط نماز است مانند قبله. بنابراين اگر يقين داشتيد كه يك طرف قبله است بعد از نماز معلوم شد كه قبله نبوده است، بايد يك بار ديگر به طرف قبله نماز را اعاده كنيد.
شرائط علميه: اگر علم داشتيم، شيء شرط نماز است و اگر علم نداشتيم، شرط نماز نيست. مانند غصبى بودن مكان نمازگزار.
در طهارت بين علماء اختلاف وجود دارد كه آيا طهارت شرط علمى نماز است يا شرط واقعى نماز مىباشد.
احتمال اول در صحيحه دوم زرارة:
زرارة اين موضوع را از امام سؤال مىكند: قبل از نماز من ظن و گمان پيدا كردم كه لباسم نجس است، جستجو كردم چيزى نديدم ولى شك داشتم كه لباسم نجس است يا نه. امام در اين مورد مىفرمايند: شما استصحاب جارى كن، قبلا يقين داشتى لباست پاك است حالا شك به نجاست لباس پيدا شد، تفحص كردى چيزى پيدا نكردى، يقين سابق را نقض نكن و بگو ان شاء الله لباس پاك است و نمازت را بخوان.
زرارة مىگويد: بعد از نماز نجاست را در لباسم پيدا كردم، يعنى شك قبلى واقعيت داشته. امام در جواب مىفرمايند: نمازت اعاده ندارد.
در اين حكم امام مشكلى وجود دارد.
بيان مشكل موجود در احتمال اول ـ در حكم امام ـ: اگر ما گفتيم طهارت شرط علمى نماز است، در اين احتمال مشكلى وجود ندارد و مطلب تمام است. شما در زمان نماز استصحاب طهارت جارى كردى و علم نداشتى كه لباست نجس است، اشكالى ندارد ولو بعد متوجه شدى لباست نجس بوده است و لازم نيست نمازت را اعاده كنى زيرا طهارت شرط علمى است.
لكن طبق مبناى مشهور كه مىگويند طهارت شرط واقعى نماز است مشكل پيدا مىشود، حكم اين است كه بايد نماز اعاده شود، چطور امام فرمودند به خاطر استصحاب نمازت را اعاده نكن؟
اگر امام از اعاده صحبت نمىكردند و مىفرمودند كه به خاطر استصحاب وارد نماز بشو مطلب تمام بود، ولى امام مىفرمايند چون استصحاب جارى كرديد وارد نماز شدى درست است و نمازت اعاده نمىخواهد.
اگر طهارت شرط واقعى است بايد نماز را اعاده كنيم، چون بعد از نماز يقين داريم كه نمازمان بدون طهارت بوده است، و طهارت شرط واقعى است.
چرا امام حكم به عدم اعاده دادهاند؟