درس اصول الفقه (۱) مباحث الفاظ وملازمات عقلیه

جلسه ۱۱۶: عام و خاص ۱۰

 
۱

خطبه

۲

تنبيه: در جواز تمسک به عام در شبهه مصداقیه در صورت لبی بودن مخصص

بحث ما در این است که تمسک به عام در شبهه‌ی مصداقیه زمانی که مخصص دلیل لبی باشد جایز است یا نه؟

مقدمه: مخصص دو حالت دارد: لفظی، لبی

مخصص لفظی به آن مخصصی می‌گویند که از مقوله‌ی لفظ است. مثل آیه و روایت. مثال: اکرم العلماء الا الفساق.

مخصص لبّی به مخصصی می‌گویند که لفظ نیست. مثل اجماع، عقل، سیره‌ی عقلا و سیره شرعیه[۱]. مثال: فرض کنید شارع فمروده است اکرم العلماء. از آن طرف اجماع قائم شده است که مراد مولا از العلماء علمای عادل است. علما گفت که فاسق کنار است. به این اجماع می‌گویند مخصص لبی.

با حفظ این مقدمه: اگر ما عامی داشتیم که تخصیص خورده بود به وسیله‌ی مخصص لبی؛ شما در فردی شک کردید؛ آیاتمسک به عام در این فرد جایز هست یا نه؟

در مسئله سه نظریه است:

الف) نظریه مرحوم شیخ و مصنف: تمسک به عام جایز است. البته دلیل این دو با هم تفاوت دارد. حالا که تمسک جایز است اگر ما رسیدیم به یک عالمی، شک کردیم که فاسق هست یا نه، اکرامش واجب است.

ب) مرحوم آخوند: قائل به تفصیل شده‌اند.

مقدمه‌ی قشنگ[۲] (برای فهم تفصیل آخوند): حکم عقل بر دو نوع است:

۱. بدیهی: عقل برای حکم احتیاج به فکر و اندیشه ندارد. مثال: الکل اعظم من الجزء.

این حکم بدیهی عقلی یک ویژگی دارد: متکلم در مقام صحبت کردن می‌تواند تکیه به این چنین حکمی بکند. یعنی اگر مطلبی بدیهی است، متکلم می‌تواند نگوید و به فهم مخاطب تکیه کند.

۲. حکم نظری: حکمی که عقل حکم می‌کند و در این حکم به فکر و اندیشه و استدلال دارد. مثل: العالم حادث.

حکم نظری عقل یک خصوصیت دارد: متکلم نیم تواند در مقام صحبت کردن به آن تکیه کند. چون شنونده ممکن است نفهمد.

با حفظ این مقدمه: مرحوم آخوند می‌گوید مخصص لبی دو صورت دارد: یک) از قبیل حکم بدیهی عقل است. بدون فکر و اندیشه مخصص می‌آید. اگر از این قبیل بود، تمسک به عام در فرد مشکوک جایز نیست.

مثال: اکرم الطلاب: تا مولا می‌گوید اکرم الطلاب، بلافاصله عقلتان می‌گوید مراد طلبه‌های سنی نیست؛ بلکه طلبه‌های شیعه است. چرا که ما در محیط شیعه هستیم. می‌رسیم به یک طلبه؛ شک می‌کنیم که یان طلبه سنی است یا شیعه. این جا مرحوم آخوند می‌گوید تمسک به عام جایز نیست. پس نمی‌توان گفت اکرام او واجب است.

دلیل: به مجرد این که عام از طرف شارع صادر شد، بلافاصله همراه با این عام مخصص هم می‌آید. لذا این مخصص نمی‌گذارد برای عام ظهور در عموم تثبیت شود. لذا عمومیت ندارد. یعنی عام از اول ظهور پیدا می‌کند در ما عدا الخاص[۳].

دو) مخصص از قبیل حکم نظری عقل است. تمسک به عام در فرد مشکوک جایز است. چرا که این حکم مانند منفصل است. به مجرد این که عام صادر شد برای عام ظهور در عموم تثبیت می‌شود. چرا که فاصله شده است تا بخواهد حکم عقل بیاید طول می‌کشد.

مثال مرحوم آخوند: مولا به عبدش می‌گوید اکرم جیرانی. تمام همسایه‌های مرا اکرام بکن. عبد فکر می‌کند که آیا مراد او هم همسایه‌ای است که دوستش است و هم همسایه‌ای که دشمنش است. یا نه فقط مراد همسایه‌ی دوست است. عقل می‌گوید مراد فقط همسایه‌ی دوست است. اگر رسید به یک همسایه‌ای کهیقین دارد دشمن است نباید اکرام کند و اگر رسید به همسایه‌ای که یقین دارد دوست است باید اکرام کند. اگر به همسایه‌ای رسید که شک دارد که دوست است یا دشمن: مرحوم آخوند می‌گوید تمسک به عام می‌شود. چون اکرم جیرانی ظهورش در عام تثبیت می‌شود. اکرام تمام همسایه‌ها واجب است. مگر افرادی که یقین داریم که خارج شده‌اند[۴].

ج) مرحوم نایینی: قائل به تفصیل شده‌اند.


استاد: لبّ یعنی مغز. در جلد دوم صفحه اول اجماع دو خط مانده به آخر مرحوم مظفر لب را توضیح می‌دهد. در مقابل آن قشر است.

استاد: مرحوم مظفر دلیل خودش را نمی‌گوید؛ در تعلیقه گفته است. مرحوم شیخ هم که اصلا دلیلش در این جا ذکر نشده است. برای ادله‌ی شیخ انصاری باید مراجعه کنید به مطارح الانظار. این کتاب، مباحث الفاظ شیخ انصاری است.

استاد: کلام مرحوم آخوند اشکال دارد؛ ولی دلیلش این است.

استاد: ممکن است کسی بگوید این بدیهی است؛ صبح در مدرسه‌ی حقانی هم اشکال گرفتند ما هم پذیرفتیم.

۳

تطبیق تنبيه: در جواز تمسک به عام در شبهه مصداقیه در صورت لبی بودن مخصص

تنبيه: في جواز التمسّك بالعامّ في الشبهة المصداقيّة (فرد مشکوک) إذا كان المخصّص لبّيّا

المقصود من المخصّص اللبّي ما (مخصصی است که) يقابل اللفظيّ [۱]، كالإجماع و دليل العقل (اطلاق دلیل به عقل درست نیست. در اول ملازمات عقلیه در تعلیقه ایشان توضیح داده است که حق ندرایم به عقل بگوییم دلیل عقل؛ بلکه باید بگوییم حکم عقل.) اللذين هما دليلان و ليسا من نوع الألفاظ. فقد نسب (این که گفته است نسب، به خاطر این است که عبارت شیخ انصاری در مطارح الانظار/۱۹۲ دو پهلو است.) إلى الشيخ المحقّق الأنصاريّ قدّس سرّه جواز التمسّك بالعامّ في الشبهة المصداقيّة مطلقا (در مقابل دو تفصیل بعدی: چه از قبیل حکم بدیهی عقل باشد و چه نظری) إذا كان المخصّص لبيّا. و تبعه جماعة من المتأخّرين عنه.

و ذهب المحقّق شيخ أساتذتنا [۲] (صاحب الكفاية قدّس سرّه) إلى التفصيل بين ما إذا كان المخصّص اللبّيّ ممّا (اموری که) يصحّ أن يتّكل عليه (امور) المتكلّم في بيان مراده[۳] بأن (باء توضیح) كان (مخصص) عقليّا ضروريّا؛ فإنّه (مخصص لبی) يكون كالمتّصل، فلا ينعقد للعامّ ظهور في العموم، فلا مجال للتمسّك بالعامّ في الشبهة المصداقيّة، و بين ما إذا لم يكن كذلك (از قبیل حکم بدیهی عقل نباشد. این که می‌گویم از قبیل، می‌خواهم توسعه بدهم. نیاز نیست حتما حکم عقل باشد.)، كما إذا لم يكن التخصيص ضروريّا على وجه يصحّ أن يتّكل عليه (ضروری) المتكلّم، فإنّه (شان) لا مانع من التمسّك بالعامّ في الشبهة المصداقيّة؛ لبقاء العامّ على ظهوره (یعنی ظهور عام درآن تثبیت می‌شود)، و هو حجّة بلا مزاحم.


کلام مرحوم آخوند از ریشه باطل است. لذا می‌گوید مرحوم نایینی این کلام مرحوم آخوند را قبول ندارد. لذا قائل به تفصیل دیگری شده‌اند.

استاد: من برای درس فقه ۲۰۰ کتاب و برای درس اصول ۱۸ حاشیه از شاگردان مرحوم شیخ و ۴۰ تقریر می‌بینم. همین بحثی که امروز دررسائل گفتم را ۱۳ روز روی آن کار کردم.

استاد: بر خلاف نظر مرحوم مظفر که در المنطق گفته بود بدیهی امری نسبی است، بدیهی امری نسبی نیست. چون بدیهی صفت برای شخص نیست که نسبی بردار باشد.

۴

استشهاد صاحب کفایه

مولا به عبد می‌گوید همه‌ی همسایه‌های مرا اکرام بکن. بعد مخصص لبی نظری همسایه‌های دشمن را خارج می‌کند. بعد عبد می‌رسد به همسایه‌ای که شک می‌کند که دشمن مولا است یا دوست مولا. اکرامش نمی‌کند. این جا مولا می‌تواند تنبیهش بکند که چرا این فرد مشکوک را اکرام نکردی؟ با این که مخصص لبی نظری بود و برای عام ظهور تثبیت شد.

این را صاحب کفایه به عنوان شاهد از سیره عقلا می‌آورد.

۵

تطبیق استشهاد صاحب کفایه

و استشهد (صاحب کفایه) على ذلك (جواز تمسک به عام در شبهه‌ی مصداقیه در قسم دوم) بما ذكره من الطريقة المعروفة (بین عقلا)، و السيرة المستمرّة (این کلمه خیلی مهم است. اگر مستمر نباشد، حجت نیست. مستمره یعنی وصل به زمان معصوم است.) المألوفة بين العقلاء (پس دلیل صاحب کفایه شد سیره عقلا)، كما إذا أمر المولى منهم عبده بإكرام جيرانه، و حصل القطع للعبد بأنّ المولى لا يريد إكرام من كان عدوّا له من الجيران (بیان من) فإنّ العبد ليس له ألّا يكرم من يشكّ في عداوته (چون ظهورش در عموم تثبیت شد)، للمولى أن يؤاخذه على عدم إكرامه، و لا يصحّ منه الاعتذار بمجرّد احتمال العداوة، لأنّ بناء العقلاء و سيرتهم هي ملاك حجّيّة أصالة الظهور (تمامی این اصول بر می‌گردد به اصاله الظهور و دلیل حجیت اصاله الظهور تنها بنای عقلا است و عقلا نسبت به مخصص لبی نظری می‌گویند عام ظهورش در عموم تثبیت شد.)، فيكون ظهور العامّ- في هذا المقام (مخصص عقلی نظری باشد) - حجّة بمقتضى بناء العقلاء.

۶

نتیجه‌ی بالاتر صاحب کفایه

نکته: صاحب کفایه می‌خواهد نتیجه بالاتر بگیرد.

مثال: از ائمه معصومین در ادعیه رسیده است: لعن الله بنی امیه قاطبه. بنی امیه عام است. هم شامل بنی امیه‌های شیعه می‌شود و هم شامل بنی امیه‌های غیر شیعه. بنی جمع است و اضافه شده است به امیه؛ جمع مضاف هم مفید عموم است[۱].

از آن طرف، اجماع قائم شده است که لعن شیعه جایز نیست. این اجماع مخصص لبی است. شما می‌رسید به یک بنی امیه و یقین دارید که شیعه است. حکم این است که لعن او جایز نیست. هم چنین اویی که یقین داریم که سنی است، لعن او جایز است. می‌رسیم به یک بنی امیه که شک داریم که شیعه است یا نه. مرحوم آخوند فرمود تمسک به عام می‌شود. تا این جا مرحوم آخوند نسبت به فرد مشکوک کار حکمی کرد.

حالا با این نکته می‌خواهد کار موضوعی بکند. صغری: هذا الفرد یجوز لعنه. کبری: روایت داریم: کل من یجوز لعنه فلیس بمومن. نتیجه: فهذا الفرد لیس بمومن. مرحوم آخوند بااین کارش این فرد مشکوک را انداخت در سنی. یعنی با این کار مرحوم آخوند دو کار انجام داد: یک کار حکمی و یک کار موضوعی.


استاد: بهترین کسی که این مبحث را توضیح داده است نایینی است.

۷

تطبیق نتیجه‌ی بالاتر صاحب کفایه

و زاد على ذلك (حجیت عام در فرد مشکوک؛ به عبارت دیگر کار حکمی) أنّه يستكشف من عموم العامّ للفرد المشكوك أنّه (فاعل یستکشف) ليس فردا للخاصّ (شیعه) الذي علم خروجه من حكم العامّ. و مثّل له بعموم قوله: «لعن اللّه بني فلان قاطبة» المعلوم منه خروج من كان مؤمنا منهم، فإن شكّ في إيمان شخص يحكم بجواز لعنه للعموم (صغری). و كلّ من جاز لعنه ليس مؤمنا (کبری). فينتج من الشكل الأوّل: «هذا الشخص ليس مؤمنا». هذا خلاصة رأي صاحب الكفاية قدّس سرّه و لكن شيخنا المحقّق الكبير النائينيّ [۱] قدّس سرّه لم يرتض هذا التفصيل، و لا إطلاق رأي الشيخ قدّس سرّه، بل ذهب إلى تفصيل آخر.


استاد: واقعا نایینی عجیب بوده است. همیشه اصول را از نایینی یاد بگیرید و استدلال را از کمپانی.

لأجل القول بجواز التمسّك بالعامّ في الشبهة المصداقيّة ، ولعلّ لها وجها آخر ليس المقام محلّ ذكره (١).

تنبيه : في جواز التمسّك بالعامّ في الشبهة المصداقيّة إذا كان المخصّص لبّيّا

المقصود من المخصّص اللبّي ما يقابل اللفظيّ ، كالإجماع ودليل العقل اللذين هما دليلان وليسا من نوع الألفاظ. فقد نسب إلى الشيخ المحقّق الأنصاريّ قدس‌سره جواز التمسّك بالعامّ في الشبهة المصداقيّة مطلقا إذا كان المخصّص لبيّا (٢). وتبعه جماعة من المتأخّرين عنه (٣).

وذهب المحقّق شيخ أساتذتنا (صاحب الكفاية قدس‌سره) إلى التفصيل بين ما إذا كان المخصّص اللبّيّ ممّا يصحّ أن يتّكل عليه المتكلّم في بيان مراده بأن كان عقليّا ضروريّا ؛ فإنّه يكون كالمتّصل ، فلا ينعقد للعامّ ظهور في العموم ، فلا مجال للتمسّك بالعامّ في الشبهة المصداقيّة ، وبين ما إذا لم يكن كذلك ، كما إذا لم يكن التخصيص ضروريّا على وجه يصحّ أن يتّكل عليه المتكلّم ، فإنّه لا مانع من التمسّك بالعامّ في الشبهة المصداقيّة ؛ لبقاء العامّ على ظهوره ، وهو حجّة بلا مزاحم.

واستشهد على ذلك بما ذكره من الطريقة المعروفة ، والسيرة المستمرّة المألوفة بين العقلاء ، كما إذا أمر المولى منهم عبده بإكرام جيرانه ، وحصل القطع للعبد بأنّ المولى لا يريد إكرام من كان عدوّا له من الجيران فإنّ العبد ليس له ألاّ يكرم من يشكّ في عداوته ،

__________________

(١) وإن شئت فراجع فوائد الأصول ٢ : ٥٢٩.

(٢) نسب إليه في فوائد الأصول ٢ : ٥٣٦ ، والمحاضرات ٥ : ١٩٦. ولكن قال المحقّق البروجرديّ : «فقد ظهر لك أنّ الشيخ رحمه‌الله لم يفرق بين اللفظيّ واللبيّ بما هما كذلك» نهاية الأصول : ٢٨٩. والحقّ معه ، فإنّ الشيخ الأنصاريّ قال : «إنّ التخصيص تارة يوجب تعدّد الموضوعين ، وأخرى لا يوجب ذلك ، فعلى الأوّل لا وجه لتحكيم العامّ وأغلب ما يكون ذلك إنّما هو في التخصيصات اللفظيّة ، وعلى الثاني يجب تحكيم العامّ وأغلب ما يكون إنّما هو في التخصيصات اللبّيّة» انتهى ملخّصا. مطارح الأنظار : ١٩٤.

(٣) تبعه في ذلك ـ كما سيأتى في المتن ـ المحقّق الخراسانيّ لا مطلقا ، بل بالقياس إلى خصوص المخصّص اللبّيّ الذي لا يصحّ أن يتّكل عليه المتكلّم في بيان مراده. راجع كفاية الأصول : ٢٥٩.

للمولى أن يؤاخذه على عدم إكرامه ، ولا يصحّ منه الاعتذار بمجرّد احتمال العداوة ، لأنّ بناء العقلاء وسيرتهم هي ملاك حجّيّة أصالة الظهور ، فيكون ظهور العامّ ـ في هذا المقام ـ حجّة بمقتضى بناء العقلاء.

وزاد على ذلك أنّه يستكشف من عموم العامّ للفرد المشكوك أنّه ليس فردا للخاصّ الذي علم خروجه من حكم العامّ. ومثّل له بعموم قوله : «لعن الله بني فلان قاطبة» المعلوم منه خروج من كان مؤمنا منهم ، فإن شكّ في إيمان شخص يحكم بجواز لعنه للعموم. وكلّ من جاز لعنه ليس مؤمنا. فينتج من الشكل الأوّل : «هذا الشخص ليس مؤمنا». هذا خلاصة رأي صاحب الكفاية قدس‌سره (١)

ولكن شيخنا المحقّق الكبير النائينيّ قدس‌سره لم يرتض هذا التفصيل ، ولا إطلاق رأي الشيخ قدس‌سره ، بل ذهب إلى تفصيل آخر (٢). وخلاصته : أن المخصّص اللبّيّ ، سواء كان عقليّا ضروريّا يصحّ أن يتّكل عليه المتكلّم في مقام التخاطب أو لم يكن كذلك ، بأن كان عقليّا نظريّا أو إجماعا ؛ فإنّه كالمخصّص اللفظيّ كاشف عن تقييد المراد الواقعيّ في العامّ من عدم كون موضوع الحكم الواقعي باقيا على إطلاقه الذي يظهر فيه العامّ ، فلا مجال للتمسّك بالعامّ في الفرد المشكوك بلا فرق بين اللبّيّ واللفظيّ ؛ لأنّ المانع من التمسّك بالعامّ مشترك بينهما وهو انكشاف تقييد موضوع الحكم واقعا. ولا يفرق في هذه الجهة بين أن يكون الكاشف لفظيّا أو لبيّا.

واستثنى من ذلك ما اذا كان المخصّص اللبّيّ لم يستكشف منه تقييد موضوع الحكم واقعا ، بأن كان العقل إنّما أدرك ما هو ملاك حكم الشارع واقعا ، أو قام الإجماع على كونه ملاكا لحكم الشارع ، كما إذا أدرك العقل أو قام الإجماع على أنّ ملاك لعن بني فلان (٣) هو كفرهم ، فإنّ ذلك لا يوجب تقييد موضوع الحكم ، لأنّ الملاك لا يصلح لتقييده ، بل من العموم يستكشف وجود الملاك في جميعهم. فإذا شكّ في وجود الملاك في فرد ، يكون

__________________

(١) كفاية الأصول : ٢٥٩ ـ ٢٦٠.

(٢) فوائد الأصول ٢ : ٥٣٦ ـ ٥٣٨.

(٣) أي بنى اميّة قاطبة ـ مثلا ـ.