درس اصول الفقه (۱) مباحث الفاظ وملازمات عقلیه

جلسه ۸۳: صیغه امر ۲۲

 
۱

خطبه

۲

مرور جلسه قبل

ایا قضا احتیاج به امر جدیدی دارد که از طرف شارع صادر شود یا قضا از همان امر اول استفاده می‌شود. گفتیم در مسئله سه نظریه است:

۱- عده‌ای می‌گویند قضا مطلقا از امر اول استفاده می‌شود.

۲- عده‌ای می‌گویند قضا مطلقا احتیاج به امر جدید دارد.

۳- عده‌ای هم قائل به تفصیل شده بودند که اگر دلیل بر توقیت متصل باشد قضا احتیاج به امر جدید دارد اگر دلیل بر توقیت منفصل باشد قضا از امر اول فهمیده می‌شود.

۳

عقیده مرحوم مظفر

به نظر مرحوم مظفر قضا احتیاج به امر جدید دارد مطلقا (چه دلیلی که وقت واجب را مشخص کند متصل باشد چه منفصل)

مثال اول: شارع گفته صم یوم الجمعه که دلیل بر توقیت متصل است. مثال دوم: شارع اول صبح می‌گوید صم و بعدا (البته قبل از اینکه مکلف روزه بگیرد) بگوید اجعل صومک یوم الجمعه که دلیلی است که تعیین وقت می‌کند و متصل است. و به نظر مرحوم مظفر در هر دوی این مثال‌ها قضا نیاز به امر جدید دارد.

ایشان باید برای دو تکه دلیل بیاورد:

الف: اما در متصل: دلیل: متبادر به ذهن ما از این نوع دلیل وحده المطلوب است: روزه‌ی روز جمعه.

ب: اما در منفصل: این جا مستقیما سراغ تبادر نمی‌رود، اول دو دلیل را تبدیل به یک دلیل می‌کند سپس می‌گوید متبادر از این دلیل وحده المطلوب است.

اگر ما دو دلیل داشته باشیم که یکی مطلق و یکی مقید باشد، قانون این است که مطلق را حمل بر مقید می‌کنیم. یعنی بگوییم از همان لحظه‌ای که مطلق از دهان مولا آمد بیرون مراد واقعی اش از مطلق همان مقید است. پس این مطلق و مقید ولو در ظاهر دو دلیل هستند ولی در واقع یک دلیل هستند. پس اگر شارع گفت اعتق رقبة (مطلق) و یک ساعت بعد گفت اعتق رقبة مومنة (مقید) در اینجا قانون مطلق و مقید می‌گوید همان وقتی که شارع گفت اعتق رقبة مراد واقعی اش اعتق رقبة مومنة بوده است و بخاطر مصالحی اول مطلق آورده بعد مقید. و اگر چه در ظاهر دو دلیل داریم ولی در واقع یک دلیل است.

پس در مانحن فیه در دلیل منفصل که مولی ابتدا گفته صم بعد گفته صم یوم الجمعه، ابتدا مطلق را حمل بر مقید می‌کنیم و دو دلیل تبدیل به یک دلیل می‌شود یعنی مراد مولی از همان خطاب اول صوم روز جمعه بوده است و سپس می‌گوییم: متبادر وحده المطلوب است.

۴

تطبیق عقیده‌ی مصنف

و المختار هو القول الثاني، و هو عدم التبعيّة مطلقا؛ لأنّ (دلیل برای متصل) الظاهر (متبادر) من التقييد (مقید کردن به وقت) أنّ القيد (وقت) ركنٌ في المطلوب، فإذا قال مثلا: «صم يوم الجمعة» فلا يفهم منه (از این قول) إلّا مطلوب واحد لغرض واحد (یک خواسته ناشی شده است از یک غرض)، و هو (مطلوب) خصوص صوم هذا اليوم، لا أنّ الصوم بذاته (باء زائده) مطلوب، و كونه (عطف بر صوم) في يوم الجمعة (خبر برای کون) مطلوب (خبر برای ان) آخر.

و أمّا في مورد دليل التوقيت المنفصل (صفت برای دلیل)، كما إذا قال: «صم» ثمّ قال مثلا: «اجعل صومك يوم الجمعة»، فأيضا كذلك (یا ایضا نیاز بود یا کذلک. یعنی وحده المطلوب)، نظرا إلى أنّ هذا (دلیل منفصل بر توقیت) من باب المطلق و المقيّد، فيجب فيه (باب مطلق و مقید) حمل المطلق على المقيّد، و معنى حمل المطلق على المقيّد هو تقييد أصل المطلوب الأوّل بالقيد، فيكشف ذلك التقييد (مقید کردن خواسته‌ی اول به قید) عن أنّ المراد بالمطلق واقعا من أوّل الأمر (کار) خصوص المقيّد، فيصبح الدليلان بمقتضى الجمع (حمل مطلق بر مقید) بينهما (دو دلیل) دليلا واحدا، لا أنّ المقيّد مطلوب آخر غير المطلق، و إلّا (اگر خواسته‌ی دیگر باشد) كان معنى ذلك (مطلوب دیگر بودن مقید) بقاء المطلق على إطلاقه، فلم يكن (بقای مطلق بر اطلاق) حملا و لم يكن جمعا بين الدليلين، بل يكون (بقا) أخذا بالدليلين.

۵

یک استثنا

کلام صاحب کفایه است.

 مرحوم مظفر می‌فرماید که ما گفتیم که قضا نیاز به امر جدید دارد. ولی در یک مورد قضا از امر اول استفاده می‌شود. آن در جایی است که اولا دلیل بر توقیت منفصل باشد و ثانیا دلیل بر توقیت مقید به قید تمکن باشد.

مثال: شارع در ابتدا می‌گوید: صم؛ سپس می‌گوید اجعل صومک یوم الجمعه ان تمکنت.

یک مکلف قادر به روزه‌ی روز جمعه است و یک مکلف هم نیست. نسبت به مکلف اول، دلیل دوم دلیل اول را قید می‌زند. چون دلیل دوم اطلاق دارد. نسبت به مکلف دوم، دلیل دوم نمی‌تواند دلیل اول را قید بزند. چون قادر نیست. این دلیل در باره‌ی انسان قادر است. حالا که نمی‌تواند صم به اطلاق خودش باقی است. الان قضای روز شنبه بر ایشان می‌شود واجب. صاحب کفایه می‌گوید انی جا قضا از امر اول فهمیده می‌شود و نیاز به امر جدید ندارد.

سوال: از کجا بدانیم که دلیل بر توقیت مقید است به قید تمکن؟ صاحب کفایه جواب می‌دهد: از دو جا: یک: صراحتا در دلیل ذکر شده باشد. دو: دلیلی که وقت را مشخص کرده است دلیل لبی باشد. مثلا اجماع. دلیل لبی اطلاق ندارد. در ادله‌ی لبی همیشه قدر متیقن می‌گیرند. اگر اجماع قائم شد بر این که روزه‌ی روز جمعه واجب است. دو نفر را جلویتان می‌آورید. متمکن و غیر متمکن. قدر متیقن این اجماع درباره‌ی فرد متمکن است.

مرحوم مظفر بر کلام صاحب کفایه دو اشکال می‌گیرد. اشکال اول این است: این فرض در شریعت بعید است. اشکال دوم: شما از محل بحث خارج شدید: بحث ما در این است که قضا احتیاج به امر جدید دارد یا از امر اول استفاده می‌شود. قضا زمانی می‌آید که در وقت یک عملی بر مکلف واجب شود و در وقت انجام ندهد و بعد جبران در خارج از وقت بکند. آدمی که قادر به روزه‌ی روز جمعه نیست اصلا روزه‌ی روز جمعه بر او واجب نشده است. این آقایی که قادر نیست هر روز که روزه انجام دهد روزه‌اش ادایی است.

۶

تطبیق «یک استثنا»

نعم (تبصره)، يمكن أن يفرض- و إن كان (اشکال اول را گرفت؛ نباید این اشکال را این جا می‌گفت) هذا فرضا بعيد الوقوع في الشريعة- أن يكون دليل التوقيت (نایب فاعل برای یفرض) المنفصل (صفت برای توقیت) مقيّدا بالتمكّن، كأن يقول في المثال: «اجعل صومك يوم الجمعة إن تمكّنت»، أو كان (جواب سوال را می‌خواهد بگوید.) دليل التوقيت ليس فيه إطلاق يعمّ صورتي التمكّن و عدمه،- و صورة التمكّن هي القدر المتيقّن منه (از دلیل توقیت) - فإنّه في هذا الفرض (دلیل بر توقیت اولا منفصل و ثانیا مقید به قید تمکن) يمكن التمسّك بإطلاق دليل الواجب (صم) لإثبات وجوب الفعل خارج الوقت؛ لأنّ دليل التوقيت غير صالح لتقييد إطلاق دليل الواجب (صم) إلّا في صورة التمكّن، و مع الاضطرار إلى ترك الفعل في الوقت يبقى دليل الواجب على إطلاقه.

و هذا الفرض هو الذي يظهر من الكفاية لشيخ أساتذتنا الآخوند قدّس سرّه، و لكنّه (این فرض: دلیل بر توقیت اولا منفصل و ثانیا مقید به قید تمکن باشد.) فرض بعيد جدّا. على أنّه مع هذا الفرض لا يصدق الفوت و لا القضاء، بل يكون وجوبه خارج الوقت من نوع الأداء.

والمختار هو القول الثاني ، وهو عدم التبعيّة مطلقا ؛ لأنّ الظاهر من التقييد أنّ القيد ركن في المطلوب ، فإذا قال مثلا : «صم يوم الجمعة» فلا يفهم منه إلاّ مطلوب واحد لغرض واحد ، وهو خصوص صوم هذا اليوم ، لا أنّ الصوم بذاته مطلوب ، وكونه في يوم الجمعة مطلوب آخر.

وأمّا في مورد دليل التوقيت المنفصل ، كما إذا قال : «صم» ثمّ قال مثلا : «اجعل صومك يوم الجمعة» ، فأيضا كذلك ، نظرا إلى أنّ هذا من باب المطلق والمقيّد ، فيجب فيه حمل المطلق على المقيّد ، ومعنى حمل المطلق على المقيّد هو تقييد أصل المطلوب الأوّل بالقيد ، فيكشف ذلك التقييد عن أنّ المراد بالمطلق واقعا من أوّل الأمر خصوص المقيّد ، فيصبح الدليلان بمقتضى الجمع بينهما دليلا واحدا ، لا أنّ المقيّد مطلوب آخر غير المطلق ، وإلاّ كان معنى ذلك بقاء المطلق على إطلاقه ، فلم يكن حملا ولم يكن جمعا بين الدليلين ، بل يكون أخذا بالدليلين.

نعم ، يمكن أن يفرض ـ وإن كان هذا فرضا بعيد الوقوع في الشريعة ـ أن يكون دليل التوقيت المنفصل مقيّدا بالتمكّن ، كأن يقول في المثال : «اجعل صومك يوم الجمعة إن تمكّنت» ، أو كان دليل التوقيت ليس فيه إطلاق يعمّ صورتي التمكّن وعدمه ، ـ وصورة التمكّن هي القدر المتيقّن منه ـ فإنّه في هذا الفرض يمكن التمسّك بإطلاق دليل الواجب لإثبات وجوب الفعل خارج الوقت ؛ لأنّ دليل التوقيت غير صالح لتقييد إطلاق دليل الواجب إلاّ في صورة التمكّن ، ومع الاضطرار إلى ترك الفعل في الوقت يبقى دليل الواجب على إطلاقه.

وهذا الفرض هو الذي يظهر من الكفاية لشيخ أساتذتنا الآخوند قدس‌سره (١) ، ولكنّه فرض بعيد جدّا. على أنّه مع هذا الفرض لا يصدق الفوت ولا القضاء ، بل يكون وجوبه خارج الوقت من نوع الأداء.

__________________

(١) كفاية الأصول : ١٧٨.