علی القاعده بودن اخذ ارش
مرحوم صاحب جواهر (ره) فرموده: برای اینکه بگوییم: مشتری ابتدائاً برای گرفتن ارش و یا رّد مبیع مخیر است، نیاز به روایت و دلیل خاص نداریم، بلکه مسئلهی گرفتن ارش مطابق با قاعده است، یعنی ما باشیم و قاعده، در معاملهای که مشتری جنسش را گرفت دید که معیوب است، قاعده میگوید که: مشتری از ابتدا حق گرفتن ارش را دارد، ولو هیچ تصرفی هم نکرده باشد.
ایشان فرموده: آن قاعده این است که وصف صحت، ولو یکی از اوصاف هست، اما نازل منزله جزء مبیع است، که این صغری است.
بعد کبرایی تشکیل داده که هر چیزی که عنوان جزء دارد، در صورتی که فوت شود، آن مقدار از ثمن که در مقابل آن جزء قرار گرفته بود، باید مسترد شود، که مثال معروفش این است که اگر مشتری گفت این دو گوسفند را میخرم و هزار تومان داد در مقابل این دو گوسفند داد، بعد در موقع تحویل دید که یکی از این دو حیوان گوسفند و دیگری خوک است، نتیجه این میشود که معامله نسبت به یک جزء صحیح و نسبت به جزء دیگر فاسد است.
وقتی نسبت به جزء دیگر فاسد شد، باید بایع آن مقداری از ثمن را که در مقابل آن جزء فاسد شده قرار گرفته به مشتری برگرداند.
پس صاحب جواهر (ره) در اینجا صغری و کبرایی تشکیل دادهاند، صغری این است که وصف صحت به منزله جزئی از أجزاء مبیع است و کبری هم این است که هر جزئی از اجزای مبیع که فوت شود، باید جزئی از مقابل آن در ثمن مسترد شود، که معنای ارش است.
در ما نحن فیه هم وقتی که میگوییم: جزئی از ثمن در مقابل وصف صحت قرار گرفته، حال که وصف صحت در کار نیست، باید جزئی از ثمن که در مقابل آن قرار گرفته برگردانده شود و این معنای ارش است.
لذا صاحب جواهر (ره) فرموده: گرفتن ارش از ابتدا به حسب قاعده حق مشتری است، برای اینکه قاعده چنین اقتضایی را دارد، لذا نیازی به روایت و دلیل خاص نداریم.
نقد و بررسی کلام صاحب جواهر (ره)
مرحوم شیخ (ره) فرموده: این فرمایش صاحب جواهر (ره) هم از نظر صغری و هم از نظر کبری مخدوش است.
نقد و بررسی صغری
اما از نظر صغری اینکه گفتهاید: وصف صحت به منزله جزء است، نه عرف با شما مساعد است و نه شرع، وقتی به عرف مراجعه کنیم، عرف صحت را یکی از شرایط میداند و نه یکی از اجزاء و شارع هم همین طور، لذا در شرع دلیل خاصی بر اینکه صحت به منزله جزئی از أجزاء مبیع است نداریم.
بنابراین اینکه گفتهاید: وصف صحت به منزله جزء است، عرفاً و شرعاً این حرف، حرف باطلی است.
مویدی بر بطلان صغری
بعد مرحوم شیخ (ره) برای منع صغری مؤیدی آورده و فرموده: مؤیدش این است که اگر صحت فوت شود، این چنین نیست که بگوییم: معامله نسبت به آن باطل است، بلکه مشتری میتواند مبیع را نزد خودش نگه دارد و جزئی از اجزای ثمن را هم به عنوان ارش مطالبه نکند.
اگر بگوییم که: وصف صحت عنوان جزء را دارد، نتیجه این میشود که جزئی از اجزاء ثمن که در مقابل آن قرار گرفته، معامله نسبت به آن باطل است، و لذا بایع حق تصرف در آن جزء ثمن را ندارد، مثل همان مثال بیع دو گوسفند، که وقتی معلوم شد که یکی از این دو حیوان، گوسفند نبوده و خوک هست، آن مقدار ثمنی که در مقابل آن قرار گرفته، ولو مشتری هم به بایع داده باشد، اما ملک بایع نمیشود، در حالی که در ما نحن فیه اگر مشتری مطالبهی ارش نکند و یا مبیع را رّد نکند، ثمن به تمامه در ملک بایع باقی میماند و معامله نسبت به ثمن عنوان بطلان را پیدا نمیکند.
نقد و بررسی کبری
اما به حسب کبری که هر جزئی از اجزای مبیع، در مقابل جزئی از ثمن قرار میگیرد، به طوری که اگر آن جزء منتفی شد، بایع باید جزئی از ثمن را به مشتری مسترد کند، شیخ (ره) فرموده: این کبری از حیث کلیت مخدوش است و ما بنحو کلی قبول نداریم و در همهی اجزاء مسئله این چنین نیست.
در بعضی از موارد که جزء از ابتدا، عنوان جزء مبیع را دارد، که در اینجا هم مسئله همین است، که اگر گفتیم که: سه گوسفند معین را به این مبلغ میخریم و بعد معلوم شد که یکی از این سه تا خوک بوده، در اینجا بایع باید جزئی از ثمن را که در مقابل گوسفند سوم بوده رّد کند.
اما در بعضی از اجزاء، مسئله این طور نیست و گاهی اوقات جزء در لسان شرط قرار میگیرد، مثلا بایع میگوید: این زمین را فروختم، که مبیع زمین مورد مشاهدهی مشتری است، منتهی مشتری میگوید: این زمین را میخرم، به شرط اینکه صد متر باشد، حال بعد از تحویل میبیند که این زمین نود متر است، که در اینجا فقیهی نداریم که بگوید: معامله نسبت به آن ده متر باطل است و بایع باید جزئی از ثمن را که در مقابل آن ده متر قرار گرفته برگرداند، برای اینکه آنچه که عنوان جزء را دارد، در غالب شرط بیان شده است و متعلق بیع زمین است، لذا مشتری خیار تخلف شرط دارد و میتواند بگوید: چون شرط محقق نیست، خیار تخلف شرط دارم.
پس این کبری که هر جزئی از أجزاء، در مقابل جزئی از ثمن قرار میگیرد، به طوری که اگر آن جزء منتفی شد، جزئی از ثمن باید مسترد شود، کلیت ندارد.