مسئله سوم: مستثنیات از عموم ثبوت خیار مجلس
مسئلهی دیگری که در اینجا بیان کردهاند این است که در بعضی از انواع و اقسام مبیعها خیار مجلس وجود ندارد و به عبارت دیگر خیار مجلس در بعضی موارد استثناء شده است.
۱- «من ینعتق على أحد المتبایعین»
اولین مورد استثناء در جایی است که ثمن یا مثمن «ممن ینعتق علی أحد المتبایعین» باشد، اگر بایع عبدی را به مشتری فروخت و این عبد جزء أحد العمودین است، مثلاً پدر این مشتری است، در اینجا مشهور گفتهاند که: نه برای مشتری و نه برای بایع خیار مجلس وجود ندارد.
مرحوم شهید (ره) در کتاب دروس فرموده: احتمال میدهیم که خیار مجلس برای بایع باشد. مشتری که این عبد را خرید، ینعتق علیه، یعنی تا خرید، خود به خود آزاد میشود، چون انسان مالک پدرش نمیشود، لذا مشتری خیار مجلس ندارد، اما شهید (ره) فرموده: احتمال میدهیم که بایع خیار مجلس داشته باشد.
مرحوم شیخ (ره) در بررسی این مسئله فرموده: این مسئله که «من ینعتق علی المشتری» خیار مجلس ندارد، مبتنی بر نظریهی مشهور در باب خیارات است، که قائلاند به اینکه ملکیت متوقف بر إنقضای خیار نیست، بلکه ملکیت به مجرد عقد میآید، و لو بعدش هم خیار باشد.
بنا بر این نظریهی مشهور میگوییم: به مجرد عقد، این عبدی که مشتری خریده، یک آن در ملکش میآید و بعد از ملکش آزاد میشود، چون «لا عتق إلا فی ملک».
اما اگر کسی مبنای شیخ طوسی (ره) را در باب خیارات داشته باشد، که فرموده: تا خیار منقضی نشود، ملکیت محقق نمیشود و ملکیت به مجرد عقد حاصل نمیشود، بلکه بعد از إنقضاء خیار ملکیت برای متبایعین حاصل میشود، بنا بر این مبنا لا اشکال در اینکه خیار مجلس برای مشتری وجود دارد.
مشتری عبدی را که پدرش است خریده و بنا بر مبنای شیخ (ره) میگوییم که: خیار مجلس دارد، چون هنوز ملک این مشتری نشده است، لذا انعتاقی هم وجود ندارد، چون «لا عتق إلا فی ملک» و چون انعتاقی وجود ندارد، مشتری میتواند معامله را فسخ کند.
تحقیق در مسئله
بعد مرحوم شیخ (ره) فرمودهاند: در تحقیق مسئله که آیا نسبت به «من ینعتق علیه» مشتری خیار دارد یا نه؟ بایع خیار دارد یا نه؟ باید در دو جهت و مقام بحث کنیم؛ یک بحث این است که آیا نسبت به عین مال یعنی همان عبدی که خریده، خیار وجود دارد یا نه؟ و مقام دوم این است که آیا نسبت به قیمت آن عبد خیار وجود دارد یا نه؟
بررسی وجود خیار نسبت به عین مال
مرحوم شیخ (ره) فرمودهاند: در اینجا چند جهت و نکته وجود دارد، که اگر اینها را کنار هم بگذاریم، نتیجه میگیریم که نسبت به عین مال، نه برای مشتری و نه برای بایع، خیار مجلس ثابت نیست.
نکته اول: انعتاق بلافاصله بعد از ملکیت
نکته اول در اینجا این است که به مجرد اینکه معامله واقع میشود، اثر بیع که ملکیت است میآید و به مجرد اینکه ملکیت، و لو یک لحظه برای مشتری محقق میشود، انعتاق حاصل میشود.
دلیل «لاعتق إلا فی ملک»، یعنی اگر انسان بخواهد عبدی را آزاد کند، باید آن عبد در ملک او باشد، اما نگفته که یک ملکیت ۵۰ ساله، به مجرد اینکه یک ملکیت آنی هم محقق میشود، انعتاق حاصل میشود.
نکتهی دوم: بلا اثر بودن فسخ
نکتهی دوم این است که اگر در اینجا بگوییم که: خیار وجود دارد، معنایش این است که میخواهد فسخ کند و فسخ یعنی ازالهی اثر عقد، حال در اینجا بعد از آنی که انعتاق وجود دارد، این فسخ چه چیزی را میخواهد از بین ببرد؟ ملکیت که اثر عقد بوده، با انعتاق تمام شد، لذا در اینجا دیگر اثر و ملکیتی وجود ندارد، مخصوصاً با توجه به اینکه در محلش میخوانیم، که «الفسخ فسخ من حین الفسخ لا من أصل العقد».
اگر بگویید: وقتی که ذو الخیار گفت: «فسخت»، این به پیکرهی عقد از اول میخورد، این عیبی ندارد، از اول که ملکیت، ولو ملکیت یک لحظهای آمد، این فسخت آن ملکیت را از بین میبرد، اما بنا بر مبنای مشهور که میگویند: «الفسخ فسخ من حین الفسخ» یعنی در حین فسخ باید اثر خودش را بگذارد، یعنی در حین فسخ باید ملکیتی باشد، که آن را زایل کند.
نکته سوم: عدم رجوع حر به رقیت
نکتهی سوم این است که اگر کسی بگوید که: چرا میگویید: این فسخ به ملکیت میخورد، بلکه بگوییم: به انعتاق میخورد و فسخ انعتاق را از بین ببرد، یعنی این عبدی که آزاد شده، انعتاقش را زائل کرده و دوباره او را به عبدیت و رقیت برگرداند.
شیخ (ره) فرموده: اولاً دلیلی نداریم و اگر چیزی بخواهد مزیل انعتاق باشد دلیل میخواهد و ثانیاًدلیل داریم اینکه اگر عبدی حرّ شد، حر دیگر هیچ وقت عبد نمیشود.
با توجه به این نکات، اگر اینها را که کنار هم بگذاریم، نتیجه میگیریم که خیار مجلس نسبت به عین وجود ندارد.
بررسی وجود خیار نسبت به قیمت مال
بعد سراغ خیار نسبت به قیمت آمده و فرموده: حال که نسبت به عین خیار وجود ندارد، در اینجا چه اشکالی که دارد که بگوییم: نسبت به قیمت خیار است؟ اولاً این معنایش این است که اگر مشتری گفت: «فسخت»، مشتری به بایع میگوید: جنسی که به من دادید در حکم تلف است و از بین رفته، لذا قیمت آن را به تو میدهم و ثمن من را برگردان.
چه بسا بین قیمت و ثمن اختلاف باشد، مثلاً عبد را فروخته هزارتومان، اما آن عبد واقعاً ۵۰۰ تومان ارزش داشته، پس خیار در قیمت به این است که بگوییم: مشتری میگوید: من قیمت را میدهم و ثمن من را بده و یا بایع بگوید: من پول تو را میدهم و تو هم قیمت آن عبد را به من بده، آیا نسبت به قیمت خیار وجود دارد یا نه؟
شیخ (ره) فرموده: صاحب جواهر (علیه الرحمه) فرموده: مقتضای جمع بین ادله چنین چیزی است، که از یک طرف ادلهی خیار داریم و از طرف دیگر هم ادلهی اینکه حرّ عبد نمیشود، حال که حر عبد نمیشود، از آن طرف هم ادلهی خیار در اینجا موجود است، پس بگوییم که: خیار نسبت به قیمت وجود دارد.
مرحوم علامه (ره) در مقابل صاحب جواهر (ره) دو مطلب گفته؛ که یک مطلبش مربوط به مشتری و یک مطلب هم مربوط به بایع است. شیخ (ره) آن دو مطلب را نقل کرده و هر دو را جواب داده و در ابتدا مقداری کأن کلام صاحب جواهر (ره) را تقویت کرده است، که بگوییم: نسبت به قیمت خیار هست، اما بعد فرموده: لکن إنصاف این است که نسبت به قیمت هم، نه برای مشتری و نه برای بایع خیار وجود ندارد.