فإنّ الأوّل مندفعٌ ـ مضافاً إلى منع جريانه حتّى في مورد وجوب الاحتياط، كما تقدّم في المتبائنين ـ بأنّ بقاء وجوب الأمر المردّد بين الأقلّ والأكثر بالاستصحاب لا يجدي...
بحث در شبهه وجوبيه، دوران امر بين اقل و اكثر بود.
شيخ انصارى در شك در جزئيت قائل به براءة بودند و فرمودند اقل قدر متيقن است و بايد نسبت به اكثر براءة جارى كنيم.
در مقابل تعدادى از علماء قائل به وجوب احتياط بودند و فرمودند كه بايد جزء مشكوك اتيان شود.
جواب شيخ انصارى به دليل اول قائلين به احتياط ـ بايد اكثر را انجام داد ـ:
دليل دوم آقايان تمسك به استصحاب اشتغال بود، كه فرمودند اقل را كه انجام داديم شك داريم ذمه بريء شده يا نه، اشتغال ذمه را استصحاب مىكنيم و مىگوييم هنوز ذمه مشغول است پس بايد اكثر را انجام دهيم، تا به فراغ ذمه يقين كنيم.
شيخ انصارى فرمودند: اولا اين دليل در بحث متباينين مطرح شد ـ ظهر و جمعه ـ، و در آنجا مفصل جواب اين دليل را داديم و گفتيم با اينكه در متباينين قائل به وجوب احتياط هستيم ولى اين استصحاب جارى نمىشود. زيرا اگر عقل به وجوب احتياط حكم مىكند ديگر نيازى به استصحاب نداريم و اگر عقل به براءة ذمه حكم كند ـ چنانچه در اقل و اكثر چنين است ـ باز نيازى به تمسك به استصحاب نخواهيم داشت.
ثانيا در باب اقل و اكثر يقين سابق به اشتغال ذمه نداريم، زيرا آنجا علم تفصيلى به وجوب اقل داريم و نسبت به اكثر شك بدوى داريم، بنابراين يقين به اشتغال ذمه نداريم كه استصحاب جارى كنيم.
شيخ انصارى در پايان به عنوان نعم مىفرمايند: بله اگر كسى از دو مبناى مسلم بگذرد مىتواند استصحاب جارى كند، و آن دو مبنا اين است كه: اصل مثبت را حجّة بداند و صرف احتمال وجوب اكثر را براى استصحاب كافى بداند، و يقين سابق لازم نباشد.
لكن با وجود اينكه از اين دو مبنا بگذريم نيز مشكل ديگرى به وجود مىآيد، و آن مشكل اين است كه بعد از اينكه عقل حكم مىكند به قبح عقاب بلا بيان، ما در زمان سابق نسبت به اكثر احتمال وجوب نداريم. عقل حكم مىكند اكثر مشكوك است پس عقابى نسبت به او نيست و وجوب اكثر نفى شد، بنابراين شما چگونه مىخواهيد وجوبى كه در زمان سابق نفى شده ومنتفى بوده را استصحاب كنيد.
نتيجه مىگيريم كه در بحث اقل و اكثر جاى تمسك به استصحاب نمىباشد.
جواب شيخ انصارى به دليل دوم قائلين به احتياط ـ بايد اكثر را انجام داد ـ:
دليل سوم آقايان تمسك به قاعده اشتغال بود. ذمه من يقينا به تكليف مشغول است و بايد كارى كنم كه يقينا ذمهام بريء شود، و راهش اين است كه اكثر را انجام دهم.
شيخ انصارى مىفرمايند: اين دليل همان مطلبى است كه در إن قلت سوم عنوان كرده بوديم. مقتضى تكليف موجود است و مانع مفقود است، تكليف يقنى شده و براءة يقينيه مىخواهد، كه همان إن قلت اخير است كه عنوان شد و جواب مفصلى هم آنجا مطرح كرديم.
خلاصه جواب اين شد كه: ذمه ما مشغول به اقل است، و اقل را انجام مىدهيم، نسبت به اكثر شك بدوى داريم و براءة جارى مىكنيم.
جواب شيخ انصارى به دليل سوم قائلين به احتياط ـ بايد اكثر را انجام داد ـ:
دليل چهارم اين بود كه گفتند ما غائبين با حاضرين زمان رسول الله در تكليف مشتركيم، آنها علم تفصيلى به تكليف داشتند و آن را انجام مىدادند، ما هم كه علم اجمالى داريم بايد احتياط كنيم تا همان تكليف و وظيفه را انجام دهيم.
شيخ انصارى مىفرمايند: قبول داريم كه ما غائبين با حاضرين در تكليف مشتركيم لكن به شرطى كه نسبت به يك تكليف از شرائط يكسان برخوردار باشيم، يعنى اينكه شرائط ما با حاضرين يكسان باشد، و الا اگر شرائط متفاوت باشد نسبت به آن تكليف با هم مشترك نيستيم.
مثال: شما مىتوانيد بگوييد كه جناب ابا ذر و سلمان در شهر مدينه نمازشان را تمام مىخواندند، بنابراين ما هم وقتى وارد مدينه شديم ولو اينكه مىخواهيم چهار روز بمانيم نمازمان را تمام بخوانيم، زيرا ما با آنها در تكليف مشتركيم.
كسى نمىتواند چنين حرفى بزند، زيرا درست است در تكليف مشتركيم ولى شرائط يكسان نداريم، آنها متوطّن بودند و مدينه وطن اتخاذيشان بود و مىتوانستند نماز را تمام بخوانند و ما مسافريم و بايد نماز را شكسته بخوانيم.
در ما نحن فيه ـ مسأله اقل و اكثر ـ اگر ما علم تفصيلى داشتيم، مىبايست به علم تفصيليمان عمل كنيم، ولى حالا كه علم اجمالى داريم و علم اجماليمان منحل و تبديل به يك علم تفصيلى و شك بدوى شده، به چه علت بايد احتياط كنيم.
از اين بالاتر حرف ما اين است كه خود حاضرين زمان رسول الله هم اگر در موقعيت ما قرار مىگرفتند يعنى جهل به اصل حكم داشتند، معلوم نيست احتياط بر آنها واجب بوده باشد.
شما اگر مدركى آورديد كه آنها در اقل و اكثر شك داشتند و بعد احتياط كرده بودند، ما هم قبول مىكنيم و مىگوييم شرائط يكسان است ما در تكاليف با آنها مشتركيم و بايد احتياط كنيم، ولى مدرك و دليلى وجود ندارد.