درس فرائد الاصول - برائت

جلسه ۱۱۴: احتیاط ۴۱

جواد مروی
استاد
جواد مروی
 
۱

خطبه

الثالث

أنّ الظاهر: أنّ وجوب كلٍّ من المحتملات عقليٌّ لا شرعيٌّ؛ لأنّ الحاكم بوجوبه ليس إلّا العقل من باب وجوب دفع العقاب المحتمل على تقدير ترك أحد المحتملين، حتّى أنّه لو قلنا...

بحث در تنبيهات شبهه وجوبيه بود.

عرض شد كه شيخ انصارى متعرض به هفت تنبيه مى‌شوند.

تنبيه سوم

گفتيم احتياط كردن در شبهه وجوبيه لازم و واجب است، به اين معنا كه بايد هر دو محتمل را انسان انجام بدهد، يعنى واجب است هم ظهر را بخواند و هم جمعه را.

سؤال: اين وجوب هر يك از نماز ظهر و جمعه آيا وجوب مولوى وشرعى است تا امتثال هر كدام يك ثواب مستقل داشته باشد و ترك هر كدام يك عقاب مستقل داشته باشد يا اينكه وجوب در اينجا وجوب ارشادى و به حكم عقل است و عقل حكم مى‌كند براى احراز واقع بايد دو نماز بخوانيم، و وقتى وجوب ارشادى شود در واقع يك ثواب بيشتر نخواهد داشت، و اگر واقع را ترك كنى يك عقاب بيشتر نخواهد داشت.

جواب شيخ انصارى:

وجوب نماز ظهر و جمعه وجوب ارشادى است و به حكم عقل مى‌باشد، عقل مستقلا حكم مى‌كند كه به خاطر دفع ضرر محتمل واجب است هم نماز ظهر خوانده شود و هم نماز جمعه.

بعضى از علماء قائل شده‌اند كه در اين مسأله وجوب مولوى است و به دو دليل تمسك كرده‌اند:

دليل اول ـ ادلّه احتياط: بعضى از علماء گفته‌اند روايات احتياط اوامر شرعى است و دلالت بر اين دارد كه هم بايد نماز ظهر خوانده شود و هم نماز جمعه.

جواب شيخ انصارى به دليل اول: در بحث براءة مفصل بيان كرديم كه هر جا حكم عقل مستقل بوده باشد در آن مورد اوامر شارع اوامر تأكيدى و ارشادى است، اينجا حكم عقل داريم كه احتياط واجب است لذا روايات شرعيه هم ارشاد به حكم عقل مى‌باشند و وجوب مولوى را ثابت نمى‌كنند.

دليل دوم ـ تمسّك به اجماع و استصحاب: بعضى از علماء گفته‌اند كه نماز اول بالاجماع واجب است و نماز دوم هم به استصحاب واجب است، بنابراين وجوبش شرعى و مولوى است.

جواب شيخ انصارى به دليل دوم: نماز اول به حكم عقل واجب است و نماز دوم ـ محتمل دوم ـ نيز به حكم عقل واجب است، و جريان استصحاب در اين مسأله باطل است زيرا اصل مثبت مى‌شود، و اگر استصحاب اصل مثبت باشد يعنى لوازم عقليش را بخواهد ثابت كند حجّة نمى‌باشد.

نتيجه شيخ انصارى: وجوب محتملات از باب احتياط و به حكم عقل است، و وجوب شرعى واقعى يكى بيشتر نداريم و آن هم مشتبه است، بنابراين اگر كسى تمام محتملات را ترك كرد يك عقاب بيشتر نداريم و اگر كسى همه محتملات را انجام داد يك ثواب بيشتر ندارد.

تنبيه چهارم

اگر انسان يكى از محتملات را انجام دهد، مثلا در بحث قبله به يك طرف نماز خواند وقتى نمازش تمام شد فهميد قبله نيز همان طرف بوده است.

شيخ انصارى مى‌فرمايند: انجام همان محتمل كه مطابق با واقع در آمده است مجزى است و احتياجى نيست به اطراف ديگر نماز بخواند.

زيرا وظيفه انسان امتثال واقع است، حال كه امتثال واقع گاهى با تكرار محتملات است يعنى گاهى انسان بايد به همه اطراف نماز بخواند تا به واقع يقين كند و گاهى به يك طرف نماز خواند واقع برايش احراز شده است.

تنبيه پنجم

در سابق اشاره كرديم كه در شبهه وجوبيه:

أ. شبهه وجوبيه شك در شرط عمل است، مثلا قبله مشكوك است.

ب. شبهه وجوبيه شك در ذات العمل است. مثلا خود نماز مشكوك است.

در هر يك از اين دو مورد تارة شبهه محصوره است و تارة شبهه غير محصوره مى‌باشد.

شيخ انصارى مى‌فرمايند:

اگر شبهه محصوره باشد و چه شك و شبهه در عمل باشد و چه شك و شبهه در شرط عمل باشد: احتياط كردن واجب و لازم است و بايد جميع المحتملات را انجام داد و به چهار طرف نماز خواند. زيرا اطراف كم است و امتثال كردن ممكن است و موجب عسر و حرج نمى‌شود.

اگر شبهه غير محصوره باشد و مشتبه شرط عمل باشد: مثلا ۲۰۰ لباس در اختيار مكلف است، مكلف يقين دارد كه يكى از اين لباسها نجس است، اينجا امتثال عمل با شرط باعث عسر و حرج است يعنى بايد ۲۰۰ نماز بخواند، و شرطى كه عسر و حرج داشته باشد ساقط است و بايد بدون لباس نماز بخواند.

اگر شبهه غير محصوره باشد و مشتبه ذات العمل باشد: مثلا شخصى نذر كرده يك روز سال را روزه بگيرد حالا نمى‌داند كدام روز را نذر كرده است. احتياط در اينجا باعث عسر و حرج است زيرا بايد يك سال را روزه بگيرد. از طرف ديگر اگر بگوييم تمام محتملات را ترك كند باز هم موجب معصيت است، حتى به نظر كسانى كه در شبهه تحريميه در شك در تكليف شبهه غير محصوره ـ انسان مى‌داند يكى از اين هزار تا پنير نجس است ـ كه مى‌گفتند مى‌تواند همه محتملات را انجام دهد، ولى اينجا نمى‌توانند همچنين حرفى بزنند. زيرا در شبهه تحريميه ارتكاب تدريجا بود و بعد از عمل انسان يقين به مخالفت مى‌كرد ولى در شبهه وجوبيه همينقدر كه قصد به ترك كل كرد و قصد كرد هيچ روز را روزه نگيرد مخالفت واقع شده و مرتكب حرام شده است.

على أي حال ترك همه محتملات معصيت دارد.

بنابراين انجام همه محتملات عسر و حرج دارد و هيچ روز نيز روزه نگيرد نيز معصيت بر نذر است.

در اين مسأله دوران امر بين دو مطلب است:

نظريه اول: يك محتمل را انجام بدهد كافى است، و فقط يك روز را روزه بگيرد، مخالفت قطعيه نشده و وظيفه‌اش تمام است.

نظريه دوم: بايد به مقدارى كه برايش ممكن است محتملات را انجام دهد و هر چه كه مى‌تواند روزه بگيرد.

نظر شيخ انصارى: نظر صحيح نظر دوم مى‌باشد، زيرا ما مى‌گوييم امر واقعى كه نذر است محرز است، تا جايى كه بتوانيم بايد خودمان را به اين امر واقعى نزديك كنيم، فرض بر اين است كه دستورى از طرف شارع نداريم كه فرموده باشد يك روز روزه بدل از واقع است. بنابراين در اينجا عقل حكم مى‌كند كه انسان بايد هر چقدر ميسر و ممكن است خودش راب به آن واجب واقعى نزديك كند.

بنابراين انسان بايد هر چقدر از روزه‌ها كه برايش عسر و حرج نيست شروع به گرفتن كند و وقتى به جايى رسيد كه روزه گرفتن برايش عسر و حرج داشت بقيه‌اش را ترك بنمايد.

۲

تنبیه سوم

الثالث

أنّ الظاهر: أنّ وجوب كلٍّ من المحتملات عقليٌّ لا شرعيٌّ؛ لأنّ الحاكم بوجوبه ليس إلّا العقل من باب وجوب دفع العقاب المحتمل على تقدير ترك أحد المحتملين، حتّى أنّه لو قلنا...

بحث در تنبيهات شبهه وجوبيه بود.

عرض شد كه شيخ انصارى متعرض به هفت تنبيه مى‌شوند.

تنبيه سوم

گفتيم احتياط كردن در شبهه وجوبيه لازم و واجب است، به اين معنا كه بايد هر دو محتمل را انسان انجام بدهد، يعنى واجب است هم ظهر را بخواند و هم جمعه را.

سؤال: اين وجوب هر يك از نماز ظهر و جمعه آيا وجوب مولوى وشرعى است تا امتثال هر كدام يك ثواب مستقل داشته باشد و ترك هر كدام يك عقاب مستقل داشته باشد يا اينكه وجوب در اينجا وجوب ارشادى و به حكم عقل است و عقل حكم مى‌كند براى احراز واقع بايد دو نماز بخوانيم، و وقتى وجوب ارشادى شود در واقع يك ثواب بيشتر نخواهد داشت، و اگر واقع را ترك كنى يك عقاب بيشتر نخواهد داشت.

جواب شيخ انصارى:

وجوب نماز ظهر و جمعه وجوب ارشادى است و به حكم عقل مى‌باشد، عقل مستقلا حكم مى‌كند كه به خاطر دفع ضرر محتمل واجب است هم نماز ظهر خوانده شود و هم نماز جمعه.

بعضى از علماء قائل شده‌اند كه در اين مسأله وجوب مولوى است و به دو دليل تمسك كرده‌اند:

دليل اول ـ ادلّه احتياط: بعضى از علماء گفته‌اند روايات احتياط اوامر شرعى است و دلالت بر اين دارد كه هم بايد نماز ظهر خوانده شود و هم نماز جمعه.

جواب شيخ انصارى به دليل اول: در بحث براءة مفصل بيان كرديم كه هر جا حكم عقل مستقل بوده باشد در آن مورد اوامر شارع اوامر تأكيدى و ارشادى است، اينجا حكم عقل داريم كه احتياط واجب است لذا روايات شرعيه هم ارشاد به حكم عقل مى‌باشند و وجوب مولوى را ثابت نمى‌كنند.

دليل دوم ـ تمسّك به اجماع و استصحاب: بعضى از علماء گفته‌اند كه نماز اول بالاجماع واجب است و نماز دوم هم به استصحاب واجب است، بنابراين وجوبش شرعى و مولوى است.

جواب شيخ انصارى به دليل دوم: نماز اول به حكم عقل واجب است و نماز دوم ـ محتمل دوم ـ نيز به حكم عقل واجب است، و جريان استصحاب در اين مسأله باطل است زيرا اصل مثبت مى‌شود، و اگر استصحاب اصل مثبت باشد يعنى لوازم عقليش را بخواهد ثابت كند حجّة نمى‌باشد.

نتيجه شيخ انصارى: وجوب محتملات از باب احتياط و به حكم عقل است، و وجوب شرعى واقعى يكى بيشتر نداريم و آن هم مشتبه است، بنابراين اگر كسى تمام محتملات را ترك كرد يك عقاب بيشتر نداريم و اگر كسى همه محتملات را انجام داد يك ثواب بيشتر ندارد.

۳

تنبیه چهارم

تنبيه چهارم

اگر انسان يكى از محتملات را انجام دهد، مثلا در بحث قبله به يك طرف نماز خواند وقتى نمازش تمام شد فهميد قبله نيز همان طرف بوده است.

شيخ انصارى مى‌فرمايند: انجام همان محتمل كه مطابق با واقع در آمده است مجزى است و احتياجى نيست به اطراف ديگر نماز بخواند.

زيرا وظيفه انسان امتثال واقع است، حال كه امتثال واقع گاهى با تكرار محتملات است يعنى گاهى انسان بايد به همه اطراف نماز بخواند تا به واقع يقين كند و گاهى به يك طرف نماز خواند واقع برايش احراز شده است.

۴

تطبیق تنبیه سوم

الثالث

أنّ الظاهر: أنّ وجوب كلّ من المحتملات عقليّ لا شرعيّ؛ لأنّ الحاكم بوجوبه (کل من المحتملات) ليس إلاّ العقل من باب وجوب دفع العقاب المحتمل على تقدير ترك أحد المحتملين، حتّى أنّه لو قلنا بدلالة أخبار الاحتياط أو الخبر المتقدّم في الفائتة على وجوب ذلك، كان وجوبه (احتیاط) من باب الإرشاد. وقد تقدّم الكلام في ذلك في فروع الاحتياط في الشكّ في التكليف.

وأمّا إثبات وجوب التكرار شرعا في ما نحن فيه بالاستصحاب وحرمة نقض اليقين بغير اليقين شرعا، فقد تقدّم في المسألة الاولى: عدم دلالة الاستصحاب على ذلك إلاّ بناء على أنّ المستصحب يترتّب عليه الامور الاتّفاقيّة المقارنة معه (مستصحب)، وقد تقدّم إجمالا ضعفه وسيأتي تفصيلا.

وعلى ما ذكرنا، فلو ترك المصلّي المتحيّر في القبلة أو الناسي لفائتة جميع المحتملات لم يستحقّ إلاّ عقابا واحدا، وكذا لو ترك أحد المحتملات واتّفق مصادفته (احد المحتملات) للواجب الواقعيّ، ولو لم يصادف لم يستحقّ عقابا من جهة مخالفة الأمر به، نعم قد يقال باستحقاقه (مکلف) العقاب من جهة التجرّي. وتمام الكلام فيه قد تقدّم.

۵

تطبیق تنبیه چهارم

الرابع

لو انكشف مطابقة ما أتى به للواقع قبل فعل الباقي أجزأ عنه؛ لأنّه صلّى الصلاة الواقعيّة قاصدا للتقرّب بها (صلات واقعیه) إلى الله وإن لم يعلم حين الفعل أنّ المقرّب هو هذا الفعل؛ إذ لا فرق بين أن يكون الجزم بالعمل ناشئا عن تكرار الفعل أو ناشئا عن انكشاف الحال.

۶

تنبیه پنجم

تنبيه پنجم

در سابق اشاره كرديم كه در شبهه وجوبيه:

أ. شبهه وجوبيه شك در شرط عمل است، مثلا قبله مشكوك است.

ب. شبهه وجوبيه شك در ذات العمل است. مثلا خود نماز مشكوك است.

در هر يك از اين دو مورد تارة شبهه محصوره است و تارة شبهه غير محصوره مى‌باشد.

شيخ انصارى مى‌فرمايند:

اگر شبهه محصوره باشد و چه شك و شبهه در عمل باشد و چه شك و شبهه در شرط عمل باشد: احتياط كردن واجب و لازم است و بايد جميع المحتملات را انجام داد و به چهار طرف نماز خواند. زيرا اطراف كم است و امتثال كردن ممكن است و موجب عسر و حرج نمى‌شود.

اگر شبهه غير محصوره باشد و مشتبه شرط عمل باشد: مثلا ۲۰۰ لباس در اختيار مكلف است، مكلف يقين دارد كه يكى از اين لباسها نجس است، اينجا امتثال عمل با شرط باعث عسر و حرج است يعنى بايد ۲۰۰ نماز بخواند، و شرطى كه عسر و حرج داشته باشد ساقط است و بايد بدون لباس نماز بخواند.

اگر شبهه غير محصوره باشد و مشتبه ذات العمل باشد: مثلا شخصى نذر كرده يك روز سال را روزه بگيرد حالا نمى‌داند كدام روز را نذر كرده است. احتياط در اينجا باعث عسر و حرج است زيرا بايد يك سال را روزه بگيرد. از طرف ديگر اگر بگوييم تمام محتملات را ترك كند باز هم موجب معصيت است، حتى به نظر كسانى كه در شبهه تحريميه در شك در تكليف شبهه غير محصوره ـ انسان مى‌داند يكى از اين هزار تا پنير نجس است ـ كه مى‌گفتند مى‌تواند همه محتملات را انجام دهد، ولى اينجا نمى‌توانند همچنين حرفى بزنند. زيرا در شبهه تحريميه ارتكاب تدريجا بود و بعد از عمل انسان يقين به مخالفت مى‌كرد ولى در شبهه وجوبيه همينقدر كه قصد به ترك كل كرد و قصد كرد هيچ روز را روزه نگيرد مخالفت واقع شده و مرتكب حرام شده است.

على أي حال ترك همه محتملات معصيت دارد.

بنابراين انجام همه محتملات عسر و حرج دارد و هيچ روز نيز روزه نگيرد نيز معصيت بر نذر است.

در اين مسأله دوران امر بين دو مطلب است:

نظريه اول: يك محتمل را انجام بدهد كافى است، و فقط يك روز را روزه بگيرد، مخالفت قطعيه نشده و وظيفه‌اش تمام است.

نظريه دوم: بايد به مقدارى كه برايش ممكن است محتملات را انجام دهد و هر چه كه مى‌تواند روزه بگيرد.

نظر شيخ انصارى: نظر صحيح نظر دوم مى‌باشد، زيرا ما مى‌گوييم امر واقعى كه نذر است محرز است، تا جايى كه بتوانيم بايد خودمان را به اين امر واقعى نزديك كنيم، فرض بر اين است كه دستورى از طرف شارع نداريم كه فرموده باشد يك روز روزه بدل از واقع است. بنابراين در اينجا عقل حكم مى‌كند كه انسان بايد هر چقدر ميسر و ممكن است خودش راب به آن واجب واقعى نزديك كند.

بنابراين انسان بايد هر چقدر از روزه‌ها كه برايش عسر و حرج نيست شروع به گرفتن كند و وقتى به جايى رسيد كه روزه گرفتن برايش عسر و حرج داشت بقيه‌اش را ترك بنمايد.

۷

تطبیق تنبیه پنجم

الخامس

لو فرض محتملات الواجب غير محصورة لم يسقط الامتثال في الواجب المردّد باعتبار شرطه كالصلاة إلى القبلة المجهولة وشبهها قطعا؛ إذ غاية الأمر سقوط الشرط، فلا وجه لترك المشروط رأسا.

وأمّا في غيره ممّا كان نفس الواجب مردّدا، فالظاهر ـ أيضا ـ عدم سقوطه ولو قلنا بجواز ارتكاب الكلّ في الشبهة الغير المحصورة؛ لأنّ فعل الحرام لا يعلم هناك (شبهه تحریمیه غیر محصوره) به إلاّ بعد الارتكاب، بخلاف ترك الكلّ هنا (شبهه وجوبیه)؛ فإنّه يعلم به مخالفة الواجب الواقعيّ حين المخالفة.

وهل يجوز الاقتصار على واحد ـ إذ به (اقتصار) يندفع محذور المخالفة ـ أم يجب الإتيان بما تيسّر من المحتملات؟ وجهان:

(دلیل کفایت اقتصار:) من أنّ التكليف بإتيان الواقع ساقط، فلا مقتضي لإيجاب مقدّماته العلميّة، وإنّما وجب الإتيان بواحد فرارا من المخالفة القطعيّة.

(دلیل انجام بما تیسر:) ومن أنّ اللازم بعد الالتزام بحرمة مخالفة الواقع مراعاته مهما أمكن؛ وعليه بناء العقلاء في أوامرهم العرفيّة.

والاكتفاء بالواحد التخييريّ عن الواقع إنّما يكون مع نصّ الشارع عليه (واقع)، وأمّا مع عدمه (نص) وفرض حكم العقل بوجوب مراعاة الواقع، فيجب مراعاته حتّى يقطع بعدم العقاب؛ إمّا لحصول الواجب، وإمّا لسقوطه (واجب) بعدم تيسّر الفعل، وهذا (حصول واجب) لا يحصل إلاّ بعد الإتيان بما تيسّر، وهذا هو الأقوى.

وهذا الحكم مطّرد في كلّ مورد وجد المانع من الإتيان ببعض غير معيّن من المحتملات. ولو طرأ المانع من بعض معيّن منها، ففي الوجوب ـ كما هو المشهور ـ إشكال، من عدم العلم بوجود الواجب بين الباقي، والأصل البراءة.

الثالث

وجوب كلّ من المحتملات عقليّ لا شرعي

أنّ الظاهر : أنّ وجوب كلّ من المحتملات عقليّ لا شرعيّ ؛ لأنّ الحاكم بوجوبه ليس إلاّ العقل من باب وجوب دفع العقاب المحتمل على تقدير ترك أحد المحتملين ، حتّى أنّه لو قلنا بدلالة أخبار الاحتياط أو الخبر المتقدّم (١) في الفائتة على وجوب ذلك ، كان وجوبه من باب الإرشاد. وقد تقدّم الكلام في ذلك في فروع الاحتياط في الشكّ في التكليف (٢).

وأمّا إثبات وجوب التكرار شرعا في ما نحن فيه بالاستصحاب وحرمة نقض اليقين بغير اليقين شرعا ، فقد تقدّم في المسألة الاولى (٣) : عدم (٤) دلالة الاستصحاب على ذلك إلاّ بناء على أنّ المستصحب يترتّب عليه الامور الاتّفاقيّة المقارنة معه ، وقد تقدّم إجمالا ضعفه (٥)

__________________

(١) المتقدّم في الصفحة ٣٠٠.

(٢) راجع الصفحة ١٠١.

(٣) راجع الصفحة ٢٩٣.

(٤) في (ص) و (ظ): «من جهة عدم» ، وفي (ه): «من عدم».

(٥) راجع الصفحة ٢٩٤.

وسيأتي تفصيلا (١).

وعلى ما ذكرنا ، فلو ترك المصلّي المتحيّر في القبلة أو الناسي لفائتة جميع المحتملات لم يستحقّ إلاّ عقابا واحدا ، وكذا لو ترك أحد المحتملات واتّفق مصادفته للواجب الواقعيّ ، ولو لم يصادف لم يستحقّ عقابا من جهة مخالفة الأمر به ، نعم قد يقال باستحقاقه العقاب من جهة التجرّي. وتمام الكلام فيه قد تقدّم (٢).

__________________

(١) انظر مبحث الاستصحاب ٣ : ٢٣٣ ـ ٢٣٦.

(٢) راجع الصفحة ٢٣١.

الرابع

لو انكشفت مطابقة المأتيّ به للواقع قبل فعل الباقي

لو انكشف مطابقة ما أتى به للواقع قبل فعل الباقي أجزأ عنه (١) ؛ لأنّه صلّى الصلاة الواقعيّة قاصدا للتقرّب بها إلى الله وإن لم يعلم حين الفعل أنّ المقرّب هو هذا الفعل ؛ إذ لا فرق بين أن يكون الجزم بالعمل ناشئا عن تكرار الفعل أو ناشئا عن انكشاف الحال.

__________________

(١) كذا في (ت) ونسخة بدل (ص) ، وفي غيرهما : «عنها».

الخامس

لو كانت محتملات الواجب غير محصورة

لو فرض محتملات الواجب غير محصورة لم يسقط الامتثال في الواجب المردّد باعتبار شرطه كالصلاة إلى القبلة المجهولة وشبهها قطعا ؛ إذ غاية الأمر سقوط الشرط ، فلا وجه لترك المشروط رأسا.

وأمّا في غيره ممّا كان نفس الواجب مردّدا ، فالظاهر ـ أيضا ـ عدم سقوطه ولو قلنا بجواز ارتكاب الكلّ في الشبهة الغير المحصورة ؛ لأنّ فعل الحرام لا يعلم هناك به إلاّ بعد الارتكاب ، بخلاف ترك الكلّ هنا ؛ فإنّه يعلم به مخالفة الواجب الواقعيّ حين المخالفة.

وهل يجوز الاقتصار على واحد ـ إذ به يندفع محذور المخالفة ـ أم يجب الإتيان بما تيسّر من المحتملات؟ وجهان :

من أنّ التكليف بإتيان الواقع ساقط ، فلا مقتضي لإيجاب مقدّماته العلميّة ، وإنّما وجب الإتيان بواحد فرارا من المخالفة القطعيّة.

ومن أنّ اللازم بعد الالتزام بحرمة مخالفة الواقع مراعاته مهما أمكن ؛ وعليه بناء العقلاء في أوامرهم العرفيّة.

والاكتفاء بالواحد التخييريّ عن الواقع إنّما يكون مع نصّ الشارع عليه ، وأمّا مع عدمه وفرض حكم العقل بوجوب مراعاة

الواقع (١) ، فيجب مراعاته حتّى يقطع بعدم العقاب ؛ إمّا لحصول الواجب ، وإمّا لسقوطه بعدم تيسّر الفعل ، وهذا لا يحصل إلاّ بعد الإتيان بما تيسّر ، وهذا هو الأقوى.

وهذا الحكم مطّرد في كلّ مورد وجد المانع من الإتيان ببعض غير معيّن من المحتملات. ولو طرأ المانع من بعض معيّن منها ، ففي الوجوب ـ كما هو المشهور ـ إشكال ، من عدم العلم بوجود الواجب بين الباقي ، والأصل البراءة.

__________________

(١) كذا في (ت) ، (ظ) ، (ه) ونسخة بدل (ص) ، وفي غيرها : «الواجب».