المسألة الثانية
فيما اشتبه حكمه الشرعيّ من جهة إجمال اللفظ
كما إذا قلنا باشتراك لفظ « الأمر »بين الوجوب والاستحباب أو الإباحة.
بحث در حكم شبهه وجوبيه بود كه فرمودند در شبهه وجوبيه چهار مسأله وجود دارد، مسأله اول شبهه وجوبيه با فقدان نص بود كه بيان شد تمام اصوليين و اكثر اخباريين معتقدند در اين شبهه براءة جارى است.
مسأله دوم در رابطه با شبهه وجوبيه با اجمال نصّ است. فرض بفرماييد كه مىگويد « ادع عند رؤية الهلال »، لكن ما از كسانى هستيم كه مىگوييم صيغه امر مشترك بين وجوب و استحباب است، اينجا صيغه امرى ذكر شده است و ما قرينهاى بر وجوب و استحباب نداريم، لفظ حديث مجمل است، نتيجتا براى ما شبهه ايجاد شده كه دعاء واجب يا مستحب است. بحث اينجاست كه ما بايد چه كنيم، آيا بايد احتياط كنيم و بگوييم دعاء واجب است و بايد انجام دهيم يا اينكه براءة از وجوب جارى مىكنيم و مىگوييم دعاء واجب نيست.
شيخ انصارى مىفرمايند: اين مسأله هم مانند مسأله اول كه شبهه وجوبيه با فقدان نص بود، در آنجا هم تمام اصوليين و اكثر اخباريين قائل به براءة مىباشند، فقط از دو نفر علماء كه يكى صاحب حدائق و ديگرى محدث استرابادى نقل شده است كه اين دو بزرگوار در اين مسأله قائل به وجوب احتياط شدهاند.
شيخ انصارى دليل آقايان را ذكر مىكند و به آنها جواب مىدهد، البته هم دليل و هم جواب تكرارى است و در مسأله قبلى آن را خواندهايم.
دليل قائلین به احتیاط:
صاحب حدائق مىفرمايد: بعضى از علماء در شبهه وجوبيه با اجمال نص مىگويند اين عمل مشتبه واجب نيست بلكه مستحب است و به اصالة البراءة تمسك مىكنند. در اين تمسك به اصالة البراءة دو اشكال وجود دارد:
اشكال اول: تمسك به براءة در احكام شرعيه جايز نيست زيرا دين كامل شده است.
اشكال دوم: شما كه به براءة تمسك مىكنيد و مىگوييد اين عمل مستحب است، حكم خداوند كه تابع اصالة البراءة نيست بلكه حكم خدا تابع مصالح و مفاسد است، و اگر گفتيد كه اصل تطابق براءة با حكم خدا است و اصل اين است كه براءة مطابق با مصلحت باشد، اين ادعا در حقيقت تجرى بر خداوند است، از كجا شما مطلحت حكم را تشخيص داديد و نتيجه گرفتيد كه مصلحت با براءة مطابق است.
نتيجه اينكه در اينگونه موارد شبهات واجب است كه توقف كنيم و حكم به براءة نداشته باشيم.
كلام صاحب حدائق به انتها رسيد.
جواب شيخ انصارى به دليل صاحب حدائق: قائلين به براءة دو گروهند:
گروهى از علماء براءة را از اصول عمليه و از باب قبح عقاب بلا بيان مىدانند كه مشهور علماء از اين گروهند. اگر ما از اين گروه باشيم كه اين گروه نمىگويند حكم الله مطابق با براءة است بلكه اين آقايان تصريح مىكنند كه ما حكم الله واقعى را نمىدانيم بلكه وظيفه ظاهرى ما براءة است. پس اينكه شما گفتيد كه چرا حكم الله را مطابق با براءة است تفسير مىكنيد درست نيست، ما مىگوييم وظيفه ظاهرى براءة است نه اينكه حكم الله واقعى براءة است.
گروه ديگرى از علماء مانند صاحب معالم و شيخ بهائى براءة را از باب حصول ظن دانستيم، وظيفه ما اين است كه بر حجية اين ظن دليل بياوريم و بگوييم به چه دليلى اين ظن حجّة است، و شما صاحب حدائق هم اگر مىخواهيد به اين آقايان جواب دهيد بايد اينگونه بگوييد كه اين ظن حجّة نيست و ما دليلى بر حجيّة اين ظن نداريم، و جواب اين نيست كه شما بگوييم كه احكام تابع مصالح و مفاسد است زيرا اينها ربطى به هم ندارند، چه بگوييم احكام تابع مصالح و مفاسد است و چه مانند اشاعره بگوييم احكام تابع مصالح و مفاسد نيست، حرف اين است كه از براءة ظن به حكم واقعى پيدا كردهايم و شما بايد اين ظن را باطل كنيد و بگوييد حجة نيست و محل بحث ربطى به مصلحت و مفسده ندارد.
بنابراين دليل صاحب حدائق بر وجوب احتياط و نفى براءة در ما نحن فيه باطل است.
در پايان اين قسمت شيخ انصارى مىفرمايند: من تعجب مىكنم كه چه فرق بين شبهه وجوبيه با فقدان نص و شبهه وجوبيه با اجمال نص وجود دارد كه بعضى در مسأله اول كه فقدان نص باشد قائل به براءة شدند ولى در مسأله دوم كه اجمال نص باشد قائل به وجوب احتياط شدهاند، در صورتى كه بين اين دو مسأله فرقى وجود ندارد.