وفيه: أنّها غير ظاهرة؛ فإنّ حقيقة الإيتاء الإعطاء، فإمّا أن يراد بالموصول المال ـ بقرينة قوله تعالى قبل ذلك: (ومن قدر عله رزقه فلينفق مما آتاه الله)...
بحث در نقل قول اصوليين در شبهه تحريميه در صورت فقدان نص بود كه عرض شد در شبهه تحريميه شك داريم اين شيء حرام است يا نه، اصوليين براءة جارى مىكنند. براى اجراى براءة به ادلّه اربعه تمسك كردند، و گفتيم از آيات قرآن شش آيه را مورد استدلال قرار دادند. به آيه اول را اشاره كرديم كه (لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا) بود، كه مستدل مىگفت « مَا » موصوله به معناى حكم و تكليف است و « آتاها » به معناى بلّغها و أعلنها مىباشد، نتيجتا معناى آيه چنين مىشد « لا يكلّف الله نفساً بتكليفٍ إلا تكليفاً قد بيّنها »، خداوند انسان را مكلّف به تكليف قرار نمىدهد مگر اينكه آن تكليف را بيان كرده باشد. نتيجتا اگر تكليفى بيان نشده بود انسان مكلّف به آن تكليف نمىباشد. معناى براءة هم همين است، شك داريم مكلف به تكليف حرمة شرب تتن هستيم يا نه، اصالة البراءة مىگويد مكلّف نيستيد، بنابراين اين آيه شريفه بر براءة دلالت مىكرد.
شيخ انصارى مىفرمايند در اين آيه شريفه چهار تفسير دارد كه بر طبق دو تفسير اين آيه ربطى به براءة ندارد و بر طبق دو تفسير اين آيه شريفه مناسب با بحث براءة مىباشد لكن اين دو تفسير تالى فاسد و اشكال دارد.
قبل از اينكه اين چهار تفسير را ذكر كنيم به دو مقدمه كوتاه اشاره مىكنيم.
مقدمه اول: تكليف هميشه به فعل انسان تعلق مىگيرد، يجب قراءة الصلاة، خواندن نماز واجب است كه قراءة فعل انسان است. يا يحرم شرب الخمر، آشاميدن شراب كه فعل انسان باشد حرام است، بنابراين تكليف به فعل انسان تعلق مىگيرد. لذا اگر شما جايى ديديد كه تكليف به عين خارجى تعلّق گرفته بود شما آنجا بايد يك فعل را در تقدير بگيريد، مثلا (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ) اينجا حكم بر عين خارجى تعلّق گرفته است، اينجا گفتند يك فعل را بايد در تقدير بگيريد كه « حرّمت عليكم أكل الميتة » مىباشد. بنابراين هرجا حكم شرعى به عين خارجى تعلق گرفت بايد فعل مناسب را در تقدير بگيريم.
مقدمه دوم: در بين مسلمانان اختلاف است كه آيا ممكن است مولاى حكيم ما را به تكليف غير مقدور مكلّف كند يا نه.
علماء شيعه و معتزله در اين مسأله مىگويند كه تكليف به غير مقدور ممكن نيست و خلاف حكمت مولى است، لكن علماء اشاعره مىگويند تكليف به غير مقدور ممكن است ولى واقع نشده است.
بعد از اين دو مقدمه وارد بحث تفاسير در آيه شريفه مىشويم:
تفسير اول (لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا) از شيخ انصارى: « ما » موصوله در آيه شريفه به معناى « مال و ثروت » است و « آتاها » به معناى « أعطاها » مىباشد كه معناى آيه اينگونه مىشود: « لا يكلّف الله نفسا إلّا بمال أعطاها » خدا به انسان تكليف نمىكند كه انسان از مال و ثروتش انفاق كند و در راه خدا بدهد مگر به آن اندازهاى كه خدا به انسان ثروت داده است، يعنى معناى آيه چنين است كه انفاق بايد به اندازه ثروت و امكانات انسان باشد.
شاهد و مؤيّد اين تفسير صدر آيه مىباشد كه بحث در انفاق است، در صدر آيه آمده است (مَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ)، بعد از آن خداوند فرمود: (لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا) خداوند بيشتر از امكانات انسان پيشنهاد انفاق نمىدهد.
در اين تفسير ما بايد يك كلمهاى را در تقدير بگيريم تا اين تفسير درست شود. ظاهر آيه چنين شد « لا يكلّف نفساً إلّا مالاً أعطاها »، تكليف به عين خارجى كه مال است تعلّق گرفته است كه طبق مقدمهاى كه بيان شد درست نيست و بايد كلمه « إنفاق » و يا « دفع » را در تقدير بگيريم كه اينگونه مىشود « لا يكلّف الله نفساً إلا دفع مالٍ ـ و يا إنفاق مال ـ أعطاها ».
طبق اين تفسير واضح و روشن است كه آيه مربوط به انفاق است و ربطى به براءة ندارد.
تفسير دوم: مراد از « ما » موصول را مال و ثروت نگيريم بلكه مطلق الفعل بگيريم و كلمه « آتاها » را به معناى « أقدرها » بگيريم، آيه چنين مىشود: « لا يكلّف الله نفساً بفعل إلّا فعلاً أقدرها »، معنايش اين است كه خدا انسان را تكليف نمىكند مگر به كارى كه تحت قدرت انسان باشد، و به عبارت ديگر مفاد آيه چنين است كه يكى از شرايط تكليف قدرت است.
سؤال: به چه قرينهاى « ما » موصوله را به معناى فعل گرفتيد و « آتاها » را به معناى قدرت گرفتيد؟
جواب: به قرينه تكليف كه در آيه آمده (لَا يُكَلِّفُ)، و ما شيعه معتقديم كه تكليف به غير مقدور محال است.
بر طبق اين تفسير اين آيه ربطى به براءة ندارد، خداوند در اين آيه مىفرمايد شرط تكلف قدرت است و به عبارت ديگر تكليف به غير مقدور حرام است. شرب تتن هم فعلش و هم تركش مقدور انسان است، بنابراين اين آيه ربطى به بحث شرب تتن و براءة ندارد، آيه مىگويد تكليف به غير مقدور حرام است.
در ادامه مرحوم شيخ انصارى مىفرمايند: ظهور احتمال دوم از احتمال اول بيشتر است زيرا در احتمال اول لازم بود يك كلمهاى را در آيه شريفه در تقدير بگيريم ولى در احتمال دوم كلمهاى در تقدير گرفته نمىشود.
ضمنا اگر تفسير دوم را بگيريم شامل تفسير اول هم مىشود، يعنى خداوند مىفرمايد تكليف به امر مقدور جايز است و انفاق كردن هم براى انسان مقدور و ميسور است بنابراين خدا مىتواند به انسان تكليف كند كه اى انسان به قدر طاقتت صدقه بده و انفاق كن.
بنابراين طبق اين دو تفسير معلوم شد كه آيه هيچ ربطى به بحث براءة ندارد.