«فإن كان لا بدّ من الكلام فينبغي في المقتضي للصحّة، أو في القول بأنّ الواجب في الكشف عقلًا أو شرعاً أن يكون عن خروج المال عن ملك المجيز وقت العقد....»
خلاصه مطالب گذشته
در جواب از اشکال سوم مرحوم شيخ (ره) فرمودهاند که: مقدار کشف و کاشفيت تابع صحت بيع است و در ما نحن فيه، يعني «من باع شيئا ثم ملکه و اجاز»، بايع فضولي هر زماني که ملکيت براي او حاصل شود، از همان زمان کاشفيت محقق ميشود.
بنابراين فرموده: اجازه در ما نحن فيه، کاشف از تحقق ملکيت براي مشتري در زمان عقد نيست، چون اجازه کاشف از اين است که اين مال، از ملک بايع فضولي در زماني که بايع از مالک اصلي خريده، خارج شده است.
مرحوم شيخ (ره) در توضيح جواب فرموده: در «من باع شيئا ثم ملکه و اجاز»، ميگوييم: اجازه کاشف از حين عقد نيست، کاشف از خروج مال از ملک بايع، در زماني که بايع مالک شده ميباشد. اگر کسي بخواهد در اين معامله مناقشه کند؛ يا بايد در مقتضي صحت مناقشه کند و يا بايد بگويد: محذور و مانع عقلي يا شرعي از چنين اجازهاي وجود دارد، در حالي که هيچ کدام يک از اينها نيست.
بيان کرديم که چنين معاملهاي مقتضي صحت دارد، يعني در جايي که بايع فضولي مال را فروخته و بعد خودش مالک ميشود و اجازه ميدهد، معامله اول کمبود رضايت مالک داشت، که الان رضايت مالک هم محقق ميشود، پس مقتضي صحت کمبودي ندارد، لذا معامله فضولي اول صحيح است و مشمول عمومات و اطلاقات «أَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ» قرار ميگيرد.
از طرفي اگر بگوييم: اجازه کاشف از حين العقد نيست و کاشف از زماني است که بايع فضولي مالک شده، نه محال عقلي لازم ميآيد و نه محال شرعي. با ادله کشف، فقط اثبات ميکنيم که اجازه کاشفيت دارد، اما مقدار کشف تابع امکاني است که دارد، پس در چنين معاملهاي، که کاشفيت امکان اين که از زمان عقد کاشف باشد را ندارد، ميگوييم: از همان زماني که امکان دارد، که بايع فضولي مالک شود، کاشفيت دارد.
دفع يک توهم
در دنباله مطلب، توهمي را جواب دادهاند، که متوهم ميگويد: بنا بر اين که اجازه کاشفه است، اگر مجيز، عقد را نسبت به زماني، متاخر از وقت عقد اجازه کرد، گفتيد که: اين اجازه به درد نميخورد، مثلا اگر عقد در روز شنبه واقع شده و امروز که دوشنبه است، مجيز اجازه کرد، منتها گفت: عقد را از يکشنبه اجازه ميکنم، بنا بر کاشفيت، اين تخصيص مجيز به درد نميخورد.
اين که مجيز اجازه عقد را، به زماني متاخر از عقد اختصاص دهد، اين به درد نميخورد و الا و لابد اين اجازه کاشف از حين عقد است، پس همان طور که تخصيص در اينجا راه ندارد، در ما نحن فيه هم راه نداشته باشد.
مرحوم شيخ (ره) فرموده: اين توهم، توهم درستي نيست، به دليل اين که اين مطلب در جايي است که مجيز، اجازه عقد را به يک زمان متاخر، مثلا روز يکشنبه اختصاص داده، در حالي که عقد از زمان خودش قابليت تصحيح داشته، اما مجيز موردي را که اجازه، قابليت کشف از حين عقد داشته، تخصيص زده، در حالي که اين قابليت، يک قابليت شرعي است و نميتواند اين را از بين ببرد.
اين تخصيص چون با قابليت من حين العقد منافات دارد، لذا ميگوييم: تخصيصش به درد نميخورد، کما اين که اگر ما نحن فيه را تعميم دهد، يعني در ما نحن فيه که اثبات کرديم که اجازه، از زماني که کشف امکان دارد کاشف است، که آن زماني است که بايع مالک شود، بايع فضولي بگويد: عقد فضولي را از زمان عقد اجازه ميکنم، اين هم به درد نميخورد، چون قابليت ندارد.
بالجمله در جايي که اجازه قابليت دارد، از همان زماني که قابليت دارد تاثير خودش را ميگذارد و مجيز نميتواند بر خلاف آن نظر دهد و در زماني هم که قابليت ندارد، مجيز نميتواند بگويد: در آن زمان ميخواهم اجازه را کاشفه قرار دهم.