«نعم، الصحيحة الواردة في بيع الوليدة ظاهرة في صحّة الإجازة بعد الردّ، اللّهم إلّا أن يقال: إنّ الردّ الفعلي كأخذ المبيع مثلًا غير كافٍ، بل لا بدّ من إنشاء الفسخ....»
مرحوم شيخ (ره) فرمودهاند: يکي از شرايط اجازه اين است که مسبوق به رد مالک نباشد، يعني اگر مالک بعد از عقد فضولي، عقد را رد کرد، بعد از اين رد، اجازه مالک ديگر موثر نيست، که براي اين مساله سه دليل اقامه کردهاند.
روايت صحيحه محمد بن قيس و صحت اجازه بعد از رد
بعد فرمودهاند: از روايت صحيحه محمد بن قيس استفاده ميشود که اجازه بعد از رد صحيح است. صحيحه محمد بن قيس چنين بود که بعد از اين که پسر مالک، جاريه را فروخت، مشتري جاريه را مستولده کرده و ولدي از او به وجود آورد، اما بعد که مالک مطلع شد، جاريه و بچه را از مشتري گرفت. بعد مشتري خدمت اميرالمومنين (عليه السلام) مناشده و چاره جويي کرد و حضرت راهي به او ياد دادند، که بعدا مالک مجبور شد، معامله اول را اجازه دهد.
اين صحيحه محمد بن قيس، که يکي از ادله صحت بيع فضولي هم هست، دلالت دارد بر اين که اجازه بعد از رد صحيح بوده، چون بعد از اين که مالک عقد را رد کرد و جاريه را پس گرفت، بعد اجازه کرد، پس روشن ميشود که اجازه بعد از رد صحيح است و اشکالي ندارد.
اشکال و جواب هايي بر اين مطلب
بعد فرموده: مگر اين که کسي ادعا کند، که ردي که با فعل تحقق پيدا ميکند، فايدهاي در انشاء فسخ ندارد و فسخ بايد با رد قولي انشاء شود، که بايد ظاهر اين روايت را کنار گذاشت.
مستشکل ميگويد: چطور بگوييم: فسخ با رد فعلي انشاء نميشود، در حالي که در عقود لازمه، اگر احد الطرفين خيار داشته باشد، ميتواند با فعل معامله را فسخ کند؟ آيا عقد فضولي، کمتر از عقود لازمه است؟ در عقود لازمه، فسخ با فعل هم تحقق پيدا ميکند، چطور در عقد فضولي، فسخ با فعل تحقق پيدا نميکند.
مرحوم شيخ (ره) در جواب فرموده: دو نوع فعل داريم؛ که با بعضي از افعال، فسخ تحقق پيدا ميکند و با بعضي ديگر فسخ تحقق پيدا نميکند. افعالي که از خصوصيات و لوازم ملک است، مثل بيع، عتق، وقف و...، که از لوازم ملکند و لذا موجب فسخ ميشوند.
اگر کسي مالش را فروخت و براي خودش ده روز خيار قرار داد، اما در اين ده روز، اين مال را وقف کرد، چون وقف از لوازم ملک است، پس معلوم ميشود که بوسيله اين فعل، معامله قبلي فسخ شده است و يا اگر کسي جاريهاي را فروخت و در ايام خيار جاريه را وطي کرد، اين هم چنين است.
بنابراين بعضي از افعال از لوازم ملکند و به جهت اين خصوصيت، عنوان فاسخ بودن را دارند، لذا فسخ کننده معامله قبلي هستند.
اما افعالي داريم که اعم از ملک است، مثلا اگر در ايام خيار، ذوالخيار مبيع را از مشتري گرفت، اخذ المبيع ملازم با اين نيست که بگوييم، اين فسخ است، براي اين که اخذ مبيع، اعم است از اين که اين در ملک واقع شود، يا در ملکش واقع نشود.
بعد از جواب اين اشکال، مرحوم شيخ (ره) فرموده: نظر نهايي ما اين است که اجازه بعد از رد فايدهاي ندارد و روايت صحيحه محمد بن قيس را هم که ظهور دارد در اين که اجازه بعد از رد صحيح است، بايد توجيه کنيم، يا اين ظهورش را کنار بگذاريم و يا اين که بر معناي ديگري حمل کنيم.
مثلا بگوييم: اين مالک که جاريه را گرفته، نه از باب اين است که ميخواهد معامله را رد کند، بلکه به دنبال پولش است، که مشتري به پسر مالک داده و مالک هم نميتواند پول را از پسرش بگيرد. لذا براي گرفتن پول، جاريه را از مشتري پس گرفته، پس اخذ جاريه، براي بر هم زدن معامله نيست.