«فجميع ما ورد ممّا يوهم ذلك لا بدّ فيه من التزام أنّ المتأخّر ليس سبباً أو شرطاً، بل السبب و الشرط: الأمر المنتزع من ذلك....»
مرحوم شيخ (ره) در جواب از صاحب جواهر (ره) فرمودهاند: بين شرايط شرعيه و شرايط عقليه فرقي وجود ندارد، همانطوري که در شرايط عقليه، تاخر شرط از مشروط محال است، در شرايط شرعيه هم، تاخر شرط از مشروط محال است. همانطوري که از نظر عقل، اجتماع نقيضين محال است، از نظر شرع هم محال است.
بعد فرموده: اين مثالهايي که صاحب جواهر (ره) بيان کرده، که مشروط مقدم بود و شرط متاخر، توجيه ما اين است که آنچه که شما خيال ميکنيد عنوان شرط دارد، شرط نيست، آنچه که خيال ميکنيد عنوان سبب را دارد، سبب نيست، بلکه سبب و شرط؛ يک امر انتزاعي از اين امور است.
مثلا عنوان انتزاعي در زن مستحاضه، که روزهاش متصف شود، به تعقب غسل در شب، که اين تعقب غسل در شب، مقارن با خود روزه است و بگوييم: آنچه شرط هست، خود غسل در شب بماهو هو نيست، بلکه يک عنواني است که از آن انتزاع ميشود، يعني تعقب الغسل که مقارن با همين روزه امروز است.
بنابراين بايد در اين موارد، دست به توجيه بزنيم و آنچه را که خيال ميکنيد شرط است، بگوييم واقعا شرط نيست، و آنچه را که خيال ميکنيد سبب است، بگوييم: سبب نيست، بلکه شرط و سبب يک امر انتزاعي از اين امور است.
لکن فرمودهاند: متاسفانه اين توجيه در مانحن فيه قابل پياده شدن نيست و نميتوانيم بگوييم: گرچه اجازه متاخر است، اما شرط، يک عنوان انتزاعي از اجازه است، مثل اين که بگوييم: شرط عبارت از تعقب الاجازه است و نه نفس اجازه، يعني بگوييم: از همان زماني که بيع فضولي محقق ميشود، بر فرضي که در ده روز آينده مالک اجازه دهد، صفت تعقب از همين الان موجود است، يعني ميتوانيم از همين الان بگوييم: اين بيعي است که پشت سر آن اجازه ميآيد.
شيخ (ره) فرموده: اگر شرط صحت فضولي را، اجازه قرار ندهيم و صفت تعقب قرار دهيم، اين مخالف با ادله است، براي اين که مقتضاي ادله اين است که «نفس اجازه» شرطيت دارد، نه «وصف تعقب الاجازه».
بنابراين گرچه در امور و امثله ديگر بتوانيم اين توجيه را بکنيم و يک عنوان انتزاعي را شرط قرار دهيم، اما آن توجيه در ما نحن فيه جريان ندارد، چون با ادله مخالفت دارد.
بعد فرمودهاند: اللهم الا ان يقال که براي شرط معناي ديگري بيان کرده و بگوييم: شرط عبارت از چيزي است که لحوق آن، در اين که سبب مقدم اثر خودش را بگذارد معتبر است.
اگر براي شرط يک چنين معنا و تفسيري داشته باشيم، که شرط عبارت از چيزي نيست که تاثير در مشروط بگذارد، بلکه اگر سببي بخواهد تاثير خودش را بگذارد، ولو سبب هم مقدم باشد، به آنچه که لحوقش معتبر است، شرط ميگوييم و در ما نحن فيه روي اين تفسير، به اجازه شرط ميگوييم، چون سبب در ملکيت عقد است.
ميگوييم: «لحوق اجازه بعدا» شرطيت دارد، اما خود اجازه تأثيري در نقل وانتقال ندارد. آنچه تأثير در نقل و انتقال دارد، همان عقد است، لکن اگر عقد که سبب مقدم است، بخواهد تأثير خودش را بگذارد، فقط لحوق خارجي اين اجازه معتبر است، اما خود اجازه تاثيري در شيئي ندارد.
شيخ (ره) فرموده: اما اين بيان دو اشکال دارد؛ يک اشکال اين است که اين فقط صرف ادعاء است، که معنايي را براي شرط جعل کردهايد که در کلمات فقهاء، احدي اسم آن را شرط نميگذارد. شرط معناي روشني دارد، که «ما يتوقف المشروط عليه»، يعني اگر مشروط بخواهد به فعليت برسد، توقف بر آن دارد.
اشکال دوم اين است که وقتي به سراغ ادله رضايت ميرويم، ميبينيم که براي رضايت مالک اثر قائلاند و بر حسب ادله، رضايت مالک در نقل و انتقال تاثير دارد، پس چطور بگوييم: اين اجازه هيچ اثري ندارد و تنها لحوق خارجياش سبب تاثير متقدم است؟
بنابراين شيخ (ره) فرموده: نميتوانيم خود اجازه را شرط براي ملکيت قبلي و از حين عقد قرار دهيم. نميتوانيم عنواني را از اين اجازه انتزاع کرده و آن را شرط قرار دهيم. چون اين هم مخالف با ادله است.
بنابراين شيخ (ره) فرموده: آنچه که صاحب فصول (عليه الرحمه) فرموده و خيلي هم روي اين نظريه اصرار دارد، که اشکال شرط متاخر را حل کند که فرموده: اجازه شرط نيست، بلکه تعقب الاجازه شرط است، صحيح نيست و از اين کلمات بطلان کلام صاحب فصول (ره) هم روشن ميشود.