در ادامه فرموده اند: فقهاء به بعضي از روايات، بعنوان مؤيد براي صحت فضولي استدلال کرده اند.
۱ - رواياتی در باب مضاربه
اولين دسته از روايات مؤيد، رواياتي است که در باب مضاربه وارد شده است.
مضمون اين روايات اين است که کسي که داراي سرمايه و پولي است، به عاملي پول ميدهد و با او شرط ميکند که با اين پول، مثلا فلان جنس معين را خريداري کن و بعد بفروش و سودش را بين خودمان تقسيم ميکنيم.
اما عامل، جنس ديگري، غير از آنچه که صاحب پول گفته، خريداري ميکند و معامله ديگري انجام ميدهد، تصادفا آن جنس را هم ميفروشد و سودي هم حاصل ميشود.
از امام (ع) سوال ميکنند که اين مسئله چگونه است؟ حضرت ميفرمايند: اشکالي ندارد، «هو ضامن»، اگر اين پول تلف ميشد، عامل ضامن بود و حال هم که معامله را انجام دادند و اين معامله، سودي را به همراه داشته، بر طبق آن قراردادي که خودشان بسته بودند، ربح بين اين دو نفر تقسيم ميشود.
شاهد در این است که عامل با پول، جنسي، غير آن جنس مورد قرارداد را، خريداري کرده است، يعني معامله عامل، معامله فضولي ميشود و امام (ع) هم نفرمودند که: اين معامله باطل است.
دو احتمال در اين روايات مضاربه
احتمال اول: خروج حکمی اين مورد از مسئله فضولی
مرحوم شيخ (ره) فرمودهاند: در اين روايات مضاربه، دو احتمال داده ميشود؛
احتمال اول که ظاهر روايات هم، همين است، اين است که بگوييم: امام (ع) مسئلهی ربح را مشروط به اجازه مالک قرار نداده است و نفرموده: حال که معامله تمام شد و سودی هم داشت، بايد ببينيم مالک آيا اجازه ميدهد يا نه؟
حال که مشروط به اجازه نشد، بگوييم: اين مورد، که مورد مضاربه و مورد روايت است، از بيع فضولي، حکما خارج است.
حکم فضولي اين است که اگر معاملهاي فضولي واقع شد، صحت فعليه معامله فضولي، مشروط به اجازه مالک است، يعني اگر مالک اجازه داد، معامله تمام ميشود، اما قبل از اجازه مالک، معامله يک صحت شانيه دارد، يعني صلاحيت دارد که به عنوان يک معامله تام قرار گيرد.
لذا معامله فضولي، براي اين که بخواهد صحت فعليه پيدا کند، نياز به اجازه مالک دارد.
شيخ فرموده: اين مورد، که از موارد مضاربه است، در اينجا ظاهر قضيه اين است که امام (ع)، نميفرمايد: مالک اجازه دهد، بنابراين اين مورد، حکم فضولي را ندارد، يعني صحت فعليه اين معامله محتاج اجازه مالک نيست.
بعد فرموده: اگر اين راه را طي کنيم، اين روايت، نه دليل است و نه مؤيد، بلکه يک استيناس و مقربي، براي صحت فضولي است و مقداري صحت فضولي را، به ذهن فقيه نزديک ميکند.
استيناس يعني آنچه که از مؤيد هم پايينتر است، دليليت ندارد، حتي عنوان مؤيد را هم ندارد و از مؤيد هم، پايينتر است. استيناس براي اين است که اجمالا، از اين روايت استفاده ميکنيم که ولو در بعضي از موارد، نبود رضايت مقارن مالک با عقد، ضرري وارد نميکند و فضولي هم اشکالش اين بود، که آن موقعي که فضولي، عقد را خوانده، رضايت مالک، مقارن با عقد نبوده است.
احتمال دوم: احتمال دوم در روايات مضاربه اين است که اولاً از باب جمع بين ادله، و ثانیاً از باب لبه، روايات مضاربه را، حمل کنيم بر آن موردي که مالک، رضايت داده است.
به این بیان که غالبا، کسي که پولي ميدهد به کسي، تا جنسي بخرد و هدفش هم اين است که اين جنس را خريد و فروش کرده و سودي کند، اگر عامل جنس ديگري خريد و سود بيشتري هم کرد، غالبا مالک پول، اين معامله را اجازه ميدهد، چون دنبال سود است.
علاوه اینکه مقتضاي جمع بين ادله این است که ميگوييم: روايات مضاربه ميگويد: اين معامله صحيح است، اما از طرف ديگر دو دليل ديگر داريم؛ که يک دليل ميگويد: «لا يحل مال امرء مسلم إلا بطيب نفسه»، که ميگويد: اگر انسان بخواهد در مال مسلماني تصرف کند، بايد رضايت او حاصل باشد.
دليل ديگر هم ميگويد: «لا تأکلوا أموالکم بينکم بالباطل»، يعني کسي که اين پول را گرفته و بنا بوده فرش بخرد، اما آهن خريده، از طرف مالک اجازه و حقي نداشته، لذا در سود هم حقي ندارد.
جمع بين اين سه دسته دليل، اين است که بايد روايات مضاربه را، بر صورتي که مالک اجازه داده، حمل کنيم، تا ديگر اکل مال به باطل و تصرف بغير اذن مالک نشود.
شيخ (ره) فرموده: اگر اين کار را انجام داده و گفتيم: روايات مضاربه را حمل ميکنيم بر اين که مالک، بعدا اجازه داده، مسئله کاملا، مسئله فضولي ميشود، يعني فضولتا معاملهاي را انجام داده، مالک هم بعدا اجازه کرده است و امام (ع) هم ميفرمايد: صحيح است.
اما فرموده اند: اين فقط ارزشش، به اندازه مؤيد است و دليل نيست، زیرا نمیتوان از آن، يک قاعده کلي استفاده کرد، چون در خصوص مضاربه وارد شده است. لذا نميتوانيم بگوييم: بيع و اجاره و هر معامله فضولي صحيح است.
پس اين روايات مضاربه دو احتمال دارد، که نتيجه احتمال اول استيناس للمدعي و نتيجه احتمال دوم تاييد للمدعي است.
احتمال سوم در اين روايات
مرحوم شيخ (ره) بعد از اين که اين دو احتمال را داده، فرموده اند: احتمال سومي هم در اينجا جريان دارد، که با اين احتمال سوم، اصلا استيناس بودن هم کنار ميرود و آن اين است که بگوييم: شارع اجازه کرده است، يعني يک معامله فضولي واقع شده، اما کسي که اجازه داده، شارع است.
همين رواياتي که از ائمه (عليهم السلام) وارد شده، معنا و مرجعش، اجازه لاحقه براي معامله است.
بعد يک «فتأمل» دارند، که وجه تامل را در تطبيق عرض ميکنيم.