بحث ما در اشكالات وارده بر استدلالات آيه نبأ بود.
مرحوم شيخ انصارى فرمودند كه دو اشكال قابل جواب نمىباشد.
خلاصه اشكال اول اين شد كه مستشكل اثبات نمود كه آيه نبأ نه مفهوم وصف دارد و نه مفهوم شرط.
جواب دوم به اشكال دوم به استدلال مجوّزين حجيّة خبر واحد به آيه نبأ:
كه سلّمنا آيه نبأ مفهوم دارد حالا چه مفهوم شرط و چه مفهوم وصف، و قبول كرديم كه مفهوم شرط و وصف حجّة است و مفهوم آيه مىگويد خبر عادل ظنّى حجّة است، ما همه اينها را قبول مىكنيم، ولى مشكل اينجاست كه مفهوم آيه با آن علتى كه در ذيل آيه ذكر شده است تعارض دارد، علتى كه در ذيل آيه ذكر شده عام است و مىگويد هر خبرى كه مستلزم ندامت باشد حجّة نيست، خبر عادل هم ممكن است مستلزم ندامت باشد.
ذيل آيه شريفه كه علّت است مىگويد خبر مستلزم ندامت، حجّة نيست و احتياج به تبيّن دارد حالا چه خبر عادل و چه خبر فاسق.
در نتيجه بين مفهوم صدر آيه و آن علّت و منطوقى كه در ذيل آيه ذكر شده تعارض ايجاد شده است.
مفهوم مىگويد خبر عادل حجّة است ولى علّت و ذيل آيه مىگويد خبر عادل حجّة نيست. در تعارض هميشه دليلى كه قويتر است رجحان دارد و منطوق از مفهوم قويتر مىباشد بنابراين منطوق اخذ مىشود و مىگوييم به حكم تعليل در آيه خبر عادل ظنّى حجّة نمىباشد.
مرحوم شيخ انصارى دو ايراد وارد شده به اين اشكال را مطرح مىكند.
ايراد اول به اشكال:
مستشكل مىگويد ما قبول داريم كه بين مفهوم و علّت در آيه تعارض وجود دارد ولى:
اولا: بايد بررسى كنيم كه اين تعارض چه نوع تعارضى است، آيا آيه تباين است يا عام و خاص من وجه است يا عام و خاص مطلق، تا بعد راه حلّ تعارض را بفهميم.
وقتى ابتداءا به مفهوم و علت نگاه كنيم به نظر مىآيد بينشان عام و خاص من وجه باشد، يعنى هر كدام از مفهوم و تعليل يك مادّه افتراق دارند و هر دو با هم يك مادّه اجتماع دارند.
مفهوم مىگويد خبر عادل حجّة است خواه خبر عادل قطعى باشد خواه خبر عادل ظنّى باشد. در تعليل و ذيل آيه مىگويد خبر واحد ظنّى ندامت دارد لذا حجّة نيست مطلقا خواه خبر فاسق باشد خواه خبر عادل باشد.
ماده افتراق مفهوم: مفهوم مىگويد خبر عادل قطعى حجّة است و كارى به ذيل آيه ندارد.
ماده افتراق علّت: علّت مىگويد خبر فاسق ظنّى حجّة نيست و كارى به مفهوم نداريم.
ماده اجتماع: خبر عادل ظنّى ماده اجتماع است كه مفهوم مىگويد چون خبر عادل است حجّة مىباشد ولى تعليل مىگويد خبر ظنّى است و ندامت دارد بنابراين حجّة نيست.
مستشكل مىگويد: شما اين ماده اجتماع را به علّت داديد و گفتيد اين مورد داخل علّت است و خبر عادل ظنّى حجّة نيست. اين عمل شما مستلزم يك محذور است و آن محذور اين است كه مفهوم ما بىمورد شود و اصلا هيچ موردى نداشته باشد، در حاليكه مفهوم مورد داشت و مورد مفهوم همان ماده افتراق كه خبر عادى قطعى بود.
مرحوم شيخ در ادامه مىفرمايند: خبر قطعى كه حجّيتش به خاطر مفهوم نيست، بلكه خبر قطعى چه خبر فاسق باشد و چه خبر عادل در جاى خود ثابت شده كه قطعا حجّة است، بنابراين خبر قطعى حجّة است.
خبر قطعى خود به خود حجّة شد، مورد اجتماع هم كه به تعليل داديد، لازمهاش اين است كه مفهوم لغو و بىمورد باشد.
براى اينكه مفهوم لغو نباشد ماده اجتماع را به مفهوم مىدهيم، يعنى مفهوم مىگويد خبر عادل ظنّى حجّة است و آن تعليل و منطوق كه عام بود و مىگفت خبر ظنى مطلقا حجّة نيست، تخصيص مىخورد.
بنابراين نتيجه اين شد كه مفهوم دلالت بر اين دارد كه خبر عادل ظنّى حجّة است.